ای وطن تا زطبيــعت به تو تمکين باشد
تا که در باغ و برت لاله و نسرين باشد
تا درختان ترا ميـــــــــــوهً شيرين باشد
آفــــــتاب تو طلايی وش و زرين باشد
کور در حسرت تو سيــــنهً بدبين باشد
مرحوم قاری عبدالله نلک الشعرا
رضا خينجی
ندای آزادی
ندای صلح و عدالت
قابل توجه وجدان های بيدار
ملت شريف افغانستان ، يک بار ديگر در برابر يک آزمون بزرگ تاريخی قرار گرفته و بايد از آن پيروزمندانه بيرون گردد.
اين آزمون بزرگ عبارت است از دفع مداخلهً آشکار و پنهان کشور پاکستان در امور داخلی سرزمين خورشيد.
من بحيث يک شهروند افغانستان و بحيث يک انسان صلحخواه که طرفدار همزيستی مسالمت آميز کشورم با همسايگان و تمام جهان استم ، ازچند جهت شگفت زده شده ام:
1 ـ چرا پاکستان علنا و در خفا در امورداخلی افغانستان مداخله ميکند؟
2 ـ چرا جامعهً جهانی در برابر اين تجاوز و مداخله خاموش است و با پاکستان مدارا مينمايند؟ زيرا گستاخی های سبکرسرانهً پرويزمشرف را در مذاکرات اخيرش در امريکا با آقای بوش و آقای کرزی مشاهده کرد.
هنوزخون های مليونها لبنانی و فلسطينی که قربانی تجاوزات اسرائيل به بهانه حملات موشکی حزب الله از خاک لبنان به اسرائيل شدند و نصف کشور لبنان با خاک برابرگرديد ، خشک نشده است ( خون يک سرباز اسرائيلی برابر است با خون هزاران عرب ) ولی دراين نقطه ای از جهان قصه رنگ ديگری دارد. گرچه آسمان همه جا يکرنگ است.
بهرحال ، همه ميدانيم سرنخ کجاست. طالع پاکستان که به بمب اتومی دست يافته است ورنه دال خور کجا و اين همه کبر و نخوت.
3 ـ چرا مردم افغانستان دربرابر حملات انتحاری و بمب گذاری که بدستور آی اس آی درکشور صورت ميگيرد ، خاموشی اختيار کرده اند و فقط نظاره گر اند. درحاليکه می بينند هر روز هموطنان شان کشته و معيوب ميگردند ، آبادی ها به ويرانه تبديل می شوند ، مکاتب بسته می شوند و آرامش برهم می خورد. (صرف در شمال کشور آرامش حکمفرماست.)
4 ـ چرا نويسندگان ما کمتر به آين مسايل می پردازند؟ اسفناکتر اينست که فاشيست مآبان ما، جمع مسکينيار و سيغانی و شکيب علومی در حاليکه ميدانند ( اژدهای هزار سر ) (1) از جنوب سر بلند کرده و عامل اين همه بدبختی ها عبدالرحمن ( 2) ، ملاعمر و گلبدين اند بيرحمانه در پی کوبيدن سمت شمال هستند و خلق و پرچم را بدون تفکيک خوب و بد وطنفروش می گويند. به اين وجدانهای خفته به تاکيد بايد گفت که بجز از عبدالرحمن و چند بنی اعمام ديگرش که در خدمت انگليس بودند و قسمتهايی از سرزمين ما را نامردانه با انگليس و ديگران معامله کردند و از پيکر مادروطن جدا ساخته اند ،هيچ افغانستانی ديگری اين خيانت را مرتکب نگرديده. بنگريد لست اخير اين مقاله را : شما بيجا کاه بيدانه را باد ميکنيد و از آن وطنفروشان قهرمان می سازيد . ولی نسل موجود و آينده حتما تاريخ را از سر می نويسند و آنگاه مشت های شما باز ميشود. چون از زمان تيمورشاه تا دورهً نادرخان به استثنای يک مقطع ، خشت بالای خشت دراين کشور گذاشته نشده ، برعلاوه هست و بودش به تاراج رفته است.
5 ـ از علمای دينی و روحانيون سخت گله مندم که فقط به مسايل پيش پا افتاده منهمک اند. از هيچ عالمی نشنيده ام مستقيما حملات انتحاری و بمب گذاری را از نظر اسلام ناروا اعلام کرده و يا بصورت مستمر و مستند دراينباره به تبليغات پرداخته باشد. بعضی از آنها چندين برنامه را بصورت متفرق در تلويزيون ها به پيش می برند ، در حاليکه بايد اين برنامه ها را توحيد بخشند و مسئله دفاع وطن را در صدر کارهای شان قرار دهند و مسئوليت های تاريخی شانرا در قبال وطن و هموطنان شجاعانه ايفا نمايند ، اعمال مولانه های پاکستان ، ملاعمر و گلبدين را محکوم و تقبيح کنند.
اين چه نوع مسلمانی است که در آنطرف سرحد همه چيز رواست و در اينطرف ناروا؟
همه ميدانيم اگر طالبان مجددا به کشور مسلط شوند افغانستان در آينده يک امارت ضعيف و تحت الحمايهً پاکستان و مرکز تروريزم و محل کشت و قاچاق مواد مخدر و تخته خيز بنيادگرايی از طريق آسيای ميانه به کشورهای جهان خواهد بود.
من دراين موارد پيشنهاد های خود را ذيلا ارايه ميکنم :
1 ـ مردم ما حق دارند در برابر حکومت پاکستان به تظاهرات مسالمت آميز ، وسيع و دامنه دار در همه نقاط جهان دست بزنند. اين تظاهرات را طوری کمپاين کنند تا عرصه برای نمايندگی ها ی سياسی پاکستان و کارمندان ملل متحد درهرکشورتنگ و تنگتر گردد و صدای حق خواهی مردم عذاب کشيدهً افغانستان رسا تر به گوش جهانيان برسد.
2 ـ دانشمندان و نويسندگان ما نوک های قلم شانرا متوجه پاکستان سازند و تبليغات گسترده را در دفاع از حق مشروع ملت ما بجا آورند. فعلا اين تبليغات در سطح خيلی نازل قرار دارد.
3 ـ تلويزيون ها و رسانه های گروهی و مطبوعات ، تشکل ها و نهاد های ملی ، نيز اين مسئله را در صدر وظايف شان قرار دهند و دين ملی و انسانی شانرا ادا کنند.
4 ـ علما و روحانيون ما تروريزم را از نظر اسلام به بررسی بگيرند و فتاوی لازم را بر وفق دساتير اسلام صادر نمايند. علمای دينی ما علاوتا با تماس با مراجع و مراکز اسلامی جهان و شخصيت های مشهور ، اعمال پاکستان را در رابطه به مداخلاتش در کشور ما که به هيچ معياری برابر نيست محکوم کنند. به جهانيان فهمانده شود که اين چه راز سر به مهريست که از فجايع و هرگونه بدعت های اخلاقی در پاکستان چشم پوشی صورت می گيرد ولی در افغانستان که مسلمانی بمراتب بهتر از پاکستان است بنيادگرايان به اعمال وحشيانه و کشتار مردم وويرانی دست می زنند و آرامش و بازسازی کشورما را اخلال ميکنند. دولت زمينه مسافرت و ملاقات علمای ما را با علمای مشهور کشورهای اسلامی بايد فراهم سازد.
5 ـ نقش ثروتمندان و بازرگانان ما در شرايط فعای خيلی مهم است. سرزمين ما جايگاه عياران است. آنها اگر همسايه ناداری داشتند نان خود را با آن نصف ميکردند. ولی طوريکه می بينيم اين قشر استراحت طلب و استفاده جو هنوزهم مصروف ساختن بلند منزل ها و پرکردن جيب ها و عيش و نوش اند. آنها بايد بدانند که هرچه داشته باشند سرانجام به ديگران می ماند و آنها فقط همان چند متر کفن را با خود می برند. بايست دراين شرايط دشوار متوجه حال زار مردم فقير و نادار ما شوند. امروز مليونها نفر از گرسنگی ، بی خانگی ، بی لباسی ، مريضی و بی دوايی رنج می برند ، اطفال از تعليم و تربيه محروم هستند. به آنها ، به اين وجدان های بيدار پيشنهاد می کنم که از مسئول بنياد بيات ( انجنير احسان الله بيات ) و از ثريا سديد خانم فداکار و از فرهاد دريا هنرمند مردمی بياموزند و هر يک به نحوی هموطنان محتاج و دربدر شانرا در آغوش بگيرند و به اين صورت زضای خالق را حاصل کنند.
6 ـ پيشنهادم به روسای هفتگانه سابق استاد ربانی ، استاد سياف ، وارثين مولوی محمدی و مولوی خالص ، حضرت صبغت الله مجددی ، پير سيد احمد گيلانی ، احمشاه احمد زی که در سال 1992 درحدود شصت و هفت خانه درکابل داشت و به تنظيم های هشتگانه که درايران بودند اينست که شما بنام جهاد و بنام مردم افغانستان ملياردها دالر از کشورهای عربی و ممالک غربی بدست اورديد ، بياييد وقت آنست تا به ملت حساب بدهيد و ازاين پولها در بازسازی افغانستان کار بگيريد. مردم افغانستان روزی گريبان شما را گرفتنی هستند ، پيش از آن خود انصاف کنيد و عجالتا بينوايان مملکت را تحت پوشش کمک های انساندوسانه قرار بدهيد درغير آن طاعت و عبادت شما قبول دربار خدای عادل نخواهد بود. شما وزارتخانه ها و موسسات دولتی را حين هجوم تان بوطن چور کرديد. از آن غارتگری ها هم روزی به ملت حساب دادنی هستيد. در وزارتخانه ها و تصدی های دولتی و ساير موسسات به قيمت مليار ها دالر مواد ساختمانی ، وسايط و پرزه جات وجود داشت.
7 ـ جناب محمد ظاهر خان ! شما آفتاب لب کوه هستيد. قبل ازاينکه ستارهً اقبال تان افول کند از پول فروش جايداد هائيکه خود تان ، پدر و کاکا های شما از مردم به يغما برده ايد يک موسسه خيريه بنا کنيد و از آنطريق دست مردم غريب و بی نوای کابل را در زمستان بگيريد. اجداد شما با بکسها خالی وارد افغانستان شده بودند ولی در طول تاريخ همه ثروت های ما را بلعيدند و خدمتی که لازم بود نکردند.
اين ملت بالای شما حق بسيار دارد قسمتی از آنرا درايُن مرحلهً حساس ادا کنيد ورنه دين دار ميرويد و منکر ونکير بر شما سخت می گيرد.
اينک در اخير توجه فاشيست مابان را جمع آقای مسکينيار ، اميری و شکيب علومی به خاک های از دست رفته بعد از تاسيس افغانستان معاصر جلب ميکنيم تا به وطنفروشان حقيقی خوبتر آشنايی حاصل کنند.
1 ـ قلهً اتک در کنار رود سند در سال 1812 بحکومت سک پنجاب گذاشته شد.
2 ـ ولايت ملتان در سال 1818 بدست حکومت سک افتاد.
دردوران بارکزايی و محمد زايی ها :
3 ـ ولايت کشمير در سال 1819 به ولايت پنجاب ملحق گرديد.
4 ـ ولايت ديرهً غازی خان در سال 1821 نيز به پنجاب گذاشته شد.
5 ـ ولايت ديرهً اسماعيل خان در سال 1821 بدست سک ها افتاد.
6 ـ ولايت پشاور را در سال 1823 از خاندان سلطان محمد طلايی برادر ناسکه امير دوست محمد سک ها گرفتند. طلايی اجداد ظاهر خان است که آغای مسکينيار نيزبدين خاندان منسوب است.
7 ـ ولايت سند را در سال 1843 دولت انگليس گرفت.
8 ـ ولايت بلوچستان را در سالهای 1854 ـ 1876 حکومت انگليس تصرف نمود.
9 ـ ولايت مرو را در سال 1884 دولت تزاری روسيه گرفت.
10 ـ علاقه های شال ، فوشنج تا کوژک ، کورم و لندی کوتل در سال 1878 طبق مهاهدهً گندمک از طرف يعقوب خان به حکومت انگليس داده شد.
11 ـ ولايت صوات ، باجور ، چترال و علاقه های ارنوی ، وزيری ، داورچاکی و چمن در سال 1893 طبق مهاهدهً ديورند از طرف عبدالرحمن به انگليس ها داده شد .
12 ـ علاقهً پنجده در سال 1885 بدست دولت تزاری افتاد.
13 ـ ولايت سيستان ( قسما ) در سال 1872 از طرف هيئات حکومت انگليسی به ايران گذاشته شد.
***********
(1 ) قوت های ناتو چندی قبل يک عمليات نظامی را درجنوب ( اژدهای هزار سر نام نهادند)
(2) منظور خط ديورند است.
منابع
افغانستان در مسير تاريخ اثر مرحوم غبار
يادشتهای نويسنده از کتابهای مختلف