در فلم "کابل ایکسپرس"،
چه کسی مسئول توهین به هزاره هاست؟
کاظم وحیدی
12/11/1385 ـ کابل
فلم کابل ایکسپرس ساختهی شرکت فلمسازی یش چوپرای هندوستان بهکارگردانی و فلم نامهای از کبیر خان هندی که تازگیها به کارگردانی رو آورده است، علیرغم استخدام بازیگران نامدار هندوستان مانند جان ابراهام و ارشد وارثی، نیز بازیگر زن آمریکایی لیندا، هرگز فلمی بهلحاظ فنی ـ هنری در خور توجه نبوده و در سطحی بسیار پایین قرار دارد. گرچه نسخهی دیده شده کپیای از روی پردهی سینما میباشد، اما از نقطهنظر فلمنامه، کارگردانی، بازیگری و حتا حال و هوا و فضای کلی فلم به خوبی روشن میگردد که فلم یادشده فاقد انسجام و نهایتاً ارزش هنریست. از نظر تجارتی نیز مطمئناً فلمی خواهد بود نا موفق، چون از هیچگون ویژگی فلمهای هندی مانند رقص و ترانه نیز برخوردار نمیباشد. بنابراین، بهجز پیام صلح و سفیدی که سازندگان "کابل اکسپرس" با فلمشان به دولت پاکستان دادهاند (سکانس فرار دادن طالب) و نیز تلاش نمودهاند تا دخالت پاکستان را در رابطه با حکومت طالبان زیر سوال ببرند (سکانس کشته شدن طالب در مرز پاکستان توسط مرزبانان آن کشور)، هیچ انگیزهی منطقی و داستانی برای ساخته شدن این فلم مشهود نیست؛ مگر اینکه توهین به هزارهها و وارد نمودن اتهامات بیاساس و غیرمستندی به این مردم سرفراز و وطنپرست را بخواهیم یگانه علت ساختهشدن فلم کابل ایکسپرس درنظر بگیریم. چراکه فلم یادشده جز موضعگیری سیاسیاش علیه قوم هزاره نکتهی هنری و تکنیکیِ خاصی برای بررسی ندارد.
رویهمرفته این فلم پس از آشکار شدن مواضع زشت و ضدانسانیاش، توسط مردم هزاره، روشنفکران و احزاب سیاسی مترقی کشور، کمسیون حقوقبشر و مسئولین مملکتی محکوم شد و توسط وزارت اطلاعات و فرهنگ رسماً نمایش آن در داخل کشور ممنوع اعلام گردید. اما متأسفانه علیرغم اعلام رسمی بازداشت و محاکمهی عاملین داخلی فلم، دستهای مشکوکی از داخل دولت (افغانفلم) و از خارج آن (تلوزیون طلوع) وارد کار شده و متهم را فراری دادند. علاوه برآن، تلویزیون طلوع که بعضی قراین نشان میدهد در اغلب پروسههای انجام فلم همکاری داشته، در برنامهی زنگ خطر چهارشنبه20/10/1385 با نمایش توهینآمیزی، هزارهها را مردمی آزادیستیز معرفی نموده و بیش از هرچیز دیگری بیاطلاعی خود را نسبت به قوانین بینالمللی و اصول آزادی بیان و نیز تداوم هزارهستیزیاش را بهنمایش گذاشت. البته از تلوزیونی که نقطهی پیوند دو جریان افراطی و کژاندیش تاجیکیزم و سیدیزم بوده و عمدهترین تلاش و فعالیتش را بر تحقیر پشتونها و توهین بههزارهها متمرکز ساخته است، بیش از این انتظار هم نمیرود. روند تصفیهی هزارهها مدتهاست که جریان داشته و در حال حاضر سعی مینمایند حتا برای بهترین گویندهی کشور یعنی جواد زاهد هم جایگزینی بیابند.
بههرحال، مطابق قوانین پذیرفتهشدهی بینالمللی، تا زمانیکه کسی متهم بوده و زیر تعقیب میباشد، هیچ کشوری حق ندارد تا به وی پناهندگی بدهد. کشور هندوستان که از عمر دراز همکاری و دوستی با کشور ما برخوردار بوده و مسئولین سفارتشان در کابل طی بعضی گفتگوهای خصوصی با پیگیران ماجرای "کابل اکسپرس"، نگرانی خود را از سوءاستفادهی پاکستان از این موضوع پنهان نتوانسته، خود باید به اهمیت موضوع از نظر مردم هزاره پی برده و حق آنان را در محاکمهی عادلانهی عاملین فلم بهرسمیت بشناسد. این غیرمنطقی خواهد بود که شما به کسانیکه مردم هزاره را مورد توهین قرار داده و بر آنها اتهاماتی را وارد ساختهاند، پناه دهید، اما مردمیکه حیثیتشان مورد تجاوز قرار گرفته، باید متوجه رفتار خود باشند تا دولت دیگری از موقعیت استفاده ننماید!! آیا این احتیاط بیشتر متوجه شما نیست که با پناه دادن به متهمی که هنوز دادگاهش آغاز و پایان نیافته است، بهطور تلویحی چنینی توهینی را درست و برحق دانستهاید؟ ما از حامیان سرسخت حفظ و گسترش روابط با هندوستان بوده و هستیم، اما نه بهقیمت نادیده گرفته شدن هرگونه بیحرمتی و توهین و تحقیر. این کشور هندوستان است که با رعایت قوانین بینالمللی جلو سوءاستفادهی فرصتطلبانی چون پاکستان از مسئله را، بگیرند.
اما در رابطه با مسئولین کشوری خودمان باید گفته شودکه، چرا پس از تسلیم شدن شکایتنامهها به دادستانی کل، و نیز درخواست رسمی کابینهی کشور در مورد شناسایی و محاکمهی عوامل داخلی فلم کابل اکسپرس، در بازداشت آنان مطابق مادهی 104 قانون اجرائات جزایی تعلل صورت گرفته است؟ اینک که کشور ما عضو انترپول میباشد، چرا تا کنون مسئولین امر در مورد بازگرداندن حنیف همگام اقدامی ننمودهاند؟ مگر در قوانین بینالمللی پناه دادن به مجرمین و متهمین نفی نشده است؟ آیا در مادهی 19 بند 3 میثاق بینالمللی حقوق سیاسی ـ مدنی دو شرطِ
الف: احترام به حقوق و حیثیت دیگران
ب: حفظ امنیت ملی یا نظم عمومی یا اخلاق عمومی
برای آزادی بیان در نظر گرفته نشده است؟ همینطور مادهی 55 ـ بند چ منشور ملل متحد، مواد 20 بند 2 و 16 از همین میثاق بینالمللی، مادههای 5، 8 و 22 اعلامیهی چهانی حقوق بشر، مواد 11 و 21 (بند چ و د) اعلامیهی اسلامی حقوق بشر، مواد 4 (بند الف ـ ب) و 7 میثاق بینالمللی رفع هرنوع تبعیض نژادی، همچنین مواد 24 و 56 قانون اسای کشور همگی از عدم تعرض به حقوق انسانها حکایت دارند که همکاران این فلم از همهی آنها تخطی نمودهاند.
در این فلم چندینبار طی دیالوگها و نمایشات غیر اخلاقی مردم هزاره مورد اتهام ناروا و توهین قرار گرفتهاند. از این میان دو دیالوگ و یک نمایش زشت و کریه توسط سید حنیف همگام، یک دیالوگ توسط طالب، یک دیالوگ توسط فرد مسلح نامعلومی که از طرز لباس پوشیدنش میشود وی را به شورای نظار منسوب نمود و نمایش دیگر سکانس ربودن خبرنگاران بهوسیلهی افراد مسلحی که با دیالوگهای گنجانده شده در فلم تلاش میگردد تا هزاره معرفی شوند، میباشد.
حنیف همگام طی دیالوگی در داخل جیب به طالب میگوید که اگر از چنگ آمریکاییها نجات یابی از دست هزارهها نمیتوانی. وقتی طالب و خبرنگاران عدم اطلاع و آگاهی خود را از این واژه ابراز میدارند، وی در تعریف و توضیح آن میافزاید، "هزارهها قبیلهای ]نه قومی[ خطرناک میباشند که کارشان راهزنی و دزدی است". در اینجا باید به وجه تشابه این ادعا و ادعای امیر عبد الرحمان خان جلاد دقت شود1.در صحنهایکه دو فرد مسلح خبرنگاران را میرباید و طالب بهداد خبرنگاران رسیده، ربایندگان را میکشد، طالب میگوید،"اینها هزاره بودند، مالهای شما را میگرفتند، بهسرهای شما میخ میزدند و موتر شما را میفروختند". اندکی بعد که حنیف همگام تفنگچه را روی شقیقهی طالب میگیرد، میگوید، "تو با این سگها چه فرق داری؟" به دنبال آن، به سوی جنازهی کشتهشدگان آتش میکند و نهایت سبوعیت و وحشیگری که ماهیت واقعی خودش میباشد، را به نمایش میگذارند و بدینگونه نشان میدهد که چه افراد و عناصری اقوام محروم، بهویژه هزارهها را مورد اتهام و توهین قرار میدهند. در صحنهی دیگری، فرد مسلح که شکل و شمایل شورای نظار را دارد به فرماندهاش میگوید که طالب خبرنگاران را از دست هزارگیها خلاص کرد. حال اگر مسئله را از نظر سیاق داستان بررسی نماییم، این مسئله جلب توجه میکند که حوادث فلم در مسیر کابل بهسوی تورخم رخ میدهد، درحالیکه همه میدانیم در این مسیر هیچزمانی پایگاه نظامی هزارهها وجود نداشته است. بهویژه در عهد طالبانی که بزرگترین دشمن خود را هزارهها میدانستند که حتا افراد ملکی این قوم ستمدیده هم نیز در این مسیر تردد نمیتوانستند. این ضعف بزرگ فلم از نظر سناریو و داستان است که ادعا میگردد بر مبنای واقعیت ساخته شده است2. بههرحال هرچه که هست، داستان ساختگی و جعلی فلم تا حدود زیادی مقاصد نهایی همکاران وطنی مانند حنیف همگام، عظیم نجم، مسئولین افغانفلم و... را آشکار ساخته و روشن مینماید که چرا و با چه انگیزهای پای مردمی را به این مسئله کشاندهاند که هرگز بهداستان فلم و مناطقی که حوادث در آنجا رخ میدهد، مرتبط نمیباشند؟ در اینجا نوعی اصرار و پافشاری هرچند غیر منطقی (از نظر سیاق داستان) در گنجاندن بخش نا مربوط، اما حساب شده و با برنامهی قبلی احساس میگردد.
داستان فلم را از منظر نوع روایت اگر بررسی نماییم بهشکل شخص سوم است که هرگز با ادعای واقعیت داشتن داستان (طبق گفتههای آقای عظیم نجم) که باید به گونهی اول شخص حکایت میگردید، مطابقت ندارد. اگرهم چنین اتفاقی افتاده باشد، در حالیکه خبرنگاران هندی و آمریکایی از ساختار و شکل اقوام افغانستان و نیز مناطقی که نیروهای مسلح هر قوم در آن مستقر هستند، چیزی نمیدانند (طوری که در فلم هم اینگونه مطرح گردیده است)، بهراستی چه کسی به آنان گفته است که ربایندگان هزارهها بودهاد؟ اگر ما واقعیتهای بهتصویر کشیده شدهی فلم را ملاک قرار دهیم، محلی که ربایندگان وارد عمل شدهاند، قیافه و نوع لباس نظامی آنان نه شباهتی به هزارهها دارد و نه ارتباطی با آنان. پس واقعیت هم آنگونه که در فلم بهتصویر کشیده شده است، اتفاق افتاده است. یعنی، دیگران دست به آدمربایی زدهاند و کسانی (مانند حنیف همگام عقدهای و طالب استخبارات بیگانه) به آنها گفتهاند که هزارهها چنین کردهاند. بنابراین، تا آنجا که مربوط به هندیها، کمپنی یش چوپرا و کبیرخان میباشد، آنان واقعیتها را بیان داشتهاند، ولی راهنماهایی وطنی مانند گردانندگان عظیم فلم، افغان فلم، وزارت اطلاعات و فرهنگ بهویژه حنیف همگام، هرکدام بهنحوی مسؤل دیالوگها و سیناریو هستند.
حنیف همگام که متأسفانه فردی است بهلحاظ اخلاقی و رفتاری، غیرعادی و شدیداً معتاد به الکول، این اولینباری نیست که تظاهرات هستری ضدهزارگیاش رو میگردد. در دورهی انتخابات پارلمانی هم زمانیکه نویسندهی این سطور، پیام دو دقیقهایاش ازتلویزیون طلوع پخش شد و طی آن گفته بود که"من بهعنوان یک هزاره درپارلمان ازحقوق این مردم محروم دفاع خواهم کرد"، دربرنامهی زنگ خطر همان هفته، سید فخری و حنیف همگام هردوشدیداً به آن تاختند و گفتند که اینهمه خون بهخاطر قومگراییها در این کشور ریخته است، بازهم کسانی (کاندیدا) از"قوم" سخن میگویند!! مثلاً همین برنامهی زنگ خطر را درنظربگیریم، درست است که بهعنوان برنامهای انتقادی گاهی بسیارمطالب ناب درآن مطرح میگردند و بعضاً هم خوب و بهجا اجرا میشوند، اما درعینحال گاهی چنان از چهارچوب عرف و اخلاق عمومی خارج میگردد که نمایش مجریان کاملاً بیادبانه و شرمآور میگردد. اساساً رفتار و شخصیت این دومجری در زنگ خطرتقریباً نا الم میباشد.
دررابطه با نقش حنیف همگام در دیالوگهای فلم کابل ایکسپرس آقای عظیم نجم میگوید، "". بهراستی این چه موضوعی را میرساند؟ و اینهمه کینه و خشم سید حنیف همگام نسبت به هزارهها ازکجا سرچشمه میگیرد؟ جالب است که صحنههای فلم از دیدگاه یک آدم دقیق، بیش از هرچیز ماهیت افرادی را روشن میسازد که ضدیت با هزارهها، این قوم سربلند و آزاده، درونمایهی فکری و خصلتیشان را تشکیل میدهد. کسیکه درفلم میگوید (خطاب به طالب)، "تو با آن سگها چه فرقی داری؟" (اشاره به جنازههاییکه آنها را هزاره معرفی میکنند)، و چنین نا نجیبانه قوم باعزت را سگ خطاب مینماید، بهراستی باید او را درردیف چه موجواتی قرارداد؟ وقتی یک طالب (که در فلم افسر استخباراتی پاکستان معرفی میگردد)، ازیک طرف افرادی بدون هیچگونه شباهتی به هزارهها را، هزاره معرفی مینماید، و ازطرفی اتهاماتی غیرمسئولانه و غیرمستند را به آنان نسبت میدهد، درحالیکه معلوم نبود خبرنگاران را به کجا میبرند و با آنها چه میکنند، نشان دهندهی کینهی نیروهای قرون وسطایی طالب واستخبارات خارجی نسبت به هزاره هاست. اما حنیف همگامیکه نقش یک رانندهی هموطن را بازی میکند، چرا باید چنین هزارهستیزی نماید؟ این نحوهی برخورد افراد لاابالی، ما را وادار میسازد که او را به محکمه بکشانیم تا علت کینههای وی نسبت به هزارهها روشن گردد. در این راستا او لازم است تا با ارائهی اسناد موثق و معتبری، راهزنی و سگصفتی یک قوم را ثابت نماید.
درکنار محاکمهی سید حنیف همگام، باید پروندهی عظیم فلم و مسؤل آن عظیم نجم را به بررسی بگیریم. وی بهعنوان شریک و همکار وطنی کمپنی یش چوپرای هندی باید در دادگاه توضیح دهد که چرا در صورت مخالفتش با این دیالوگهای دروغین و توهینآمیز شخصیت و ماهیت یک چهارم جمعیت کشورش (خودش درمصاحبه با رادیو فردا ادعا میکند)، بازهم به ادامهی همکاری پرداخته است؟ رویهمرفته، عظیم فلم تنها با کنارکشیدن ازهمکاری با کمپنی یش چوپرا در فلم کابل اکسپرس، میتوانست این مسئولیت را ازگردن کنارگذارد، اما اینگونه نشد و او بهعلت ادامهی همکاری، در ایجاد چنین فلمی علیرغم مخالفتش با بعضی صحنهها و دیالوگها کاملاً مسئول و دخیل بهشمار میرود. فراموش نکنیم که وی حین مصاحبهاش با رادیو فردا تاکید نموده است که چنین واقعیتهایی درجامعه وجود داشته است2. خوب، اگرواقعیتهای مورد نظرآقای نجم رهزنی و آدمربایی هزارههاست، که باید اسناد آنرا ارائه نماید، و اگرمنظور اتفاق افتادن چنین حوادثی درجامعهی ماست، بدون اینکه معتقد و مطمئن باشیم که توسط نیروهای مسلح هزارگی صورت گرفته است، پس چرا با طمأنینه ازهزارهها بهعنوان مرتکبین آن سخن میگوییم؟ بنابراین عظیم نجم نمیتواند پای خود را کنارکشد و باید به مردم شرافتمند هزاره پاسخ بگوید. بهویژه اینکه فلمنامهنویس وکارگردان کابل اکسپرس، فلمشان را طوری ساختهاند که طی آن خارجیها (خبرنگاران هندی و آمریکایی) نه اطلاعی ازساختار و بافت جامعهی ما دارند و نه هزاره را میشناسند. حتا انتخاب افراد مسلح بهاصطلاح آدمربا (چون معلوم نبود که آنها خبرنگاران را میربایند و ما این موضوع را تنها از زبان طالبیکه آنها را بهقتل رسانده، میشنویم) هم طوری است که تماماً غیرهزاره هستند. پس میتوانیم چنین نتیجهگیری نماییم که راهنمای داخلی یش چوپرا یعنی عظیمفلم، آنانرا بهسویی که خودشان میخواستهاند، سوق داده اند. این نکتهایست که هیچ هزاره بدون روشن شدنش، از آن نخواهد گذشت.
میرسیم به افغانفلم که نهادی دولتی است. این نهاد که از آغاز حکومت ربانی تا کنون (بهجز دورهی تعطیلی آن در زمان طالبان)، همیشه در انحصار یک باند مشخص از یک دره بوده و نگذاشته که هیچ حرکت سینمایی در کشور بدون اجازه، نظارت و دخالت آنان شکل گرفته و رشد کند. بههمین دلیل سطح سینمای کشور ما نهتنها طی این چند سال رشد نکرد که سطحش از دههی شصت هم پایینتر رفته است. منطقهگرایی مبتذلی که به قیمت صدمهدیدن بسیاری از هنرمندان و فلمسازان کشور منتهی گشته است. سوابق افغانفلم در سمتوسو دهی به فلمسازان خارجی مانند خانوادهی مخملباف، فرانسویها و... در پروسهی پس از سقوط طالبان، چنان همسویی با عملکرد اخیر عظیمفلم داشته است که گاهی احساس میکنیم هردو در واقع یک نهاد میباشند. شاید هم قرابتهای خانوادگی مسئولین افغانفلم و عظیمفلم به چنین وضعیتی انجامیده باشد.
امروزه، چه هموطنان هنرجو و هنردوست ما و چه مجامع و محافل سینمایی داخلی و خارجی، همه با نامهایی چون عبدالملک شفیعی، محمد حیدری، و... آشنایی کامل دارند. اگر صدیق برمک فلم "اسامه" را با همکاری و نظارت و دستکاری و دخالت مستقیم محسن مخملباف ساخت و در مجموع اثر خوبی هم از آب درآمد، پس از آن کسی از وی (در غیاب مخملباف) هیچ اثر هنریای ندید. اما شفیعی و حیدری و... هرکدام و هر از چندی اثر موفقی را خلق نمودهاند که رمقی به پیکر نحیف سینمای کشور داده و اعتباری در سطح جهانی برای این سینمای بستهشده بهبند چند نفر، بهدست آورد که بر هیچ سینماگر صادق و بیغرض کشور ما پوشیده نیست.
سیر چنین انحصارگریها بدانجا کشید که سه چهار سال از راه یافتن فلمهای این فلمسازان بزرگ کشور به جشنوارههای بینالمللی ممانعت جدی صورت گرفت و سال گذشته زمانیکه خودشان بهطور شخصی و از راههای ابتکاری مبادرت به فرستادن فلمهای خود به جشنوارههای مشهور "ونیز" ایتالیا و مسکو نمودند، چندین جایزهی بینالمللی را تصاحب کردند. در مقابل چنین اقدامی و بهجای تشویق و تمجید آنان از ساختن چنین فلمهای هنری معتبری، مسئولین افغانفلم برانگیخته شده و این فلمسازان را مورد سرزنش قرار دادند. بهدنبال آن مقررهای صادر نمودند که هیچکس حق ندارد به غیر از کانال افغانفلم اقدام به فرستادن فلم خود به جشنوارههای بینالمللی نماید. مسلماً با انحصارگری و سمتگرایی شدید مسئولین افغانفلم نباید انتظار پیشرفت و رشد کیفی سینمای کشور را داشت. نهادیکه مسئولان آن با جدیت تلاش مینمایند تا جلو فلمسازی با کیفیت هزارهها بهمثابهی قومی که امروزه در عرصهی سینما حرف اول را میزند، بگیرند و آنها را با تحریم و بایکات جدی اشغالگران بهناحق افغانفلم مواجه گردانند.
حال سوال اینجاست که چرا این نهاد انحصارگریکه سازماندهندهی امور سینمایی داخلی و خارجی در این کشور میباشد، جلو اینگونه حرکتهای موذیانه و ناشریفانه را نمیگیرند؟ یا اینکه خود در چنین حرکتهایی، سازماندهندهی اصلی میباشند که طی تحقیقات همه چیز برملا خواهد گردید. چراکه تیم رهبریکنندهی افغانفلم از سمپاتیزانهای شورای نظار دیروزی بوده که پس از آنهمه راکتباران در گذشته، هنوز علیه هزارهها از هیچ اقدام فرو نمیگذارند.
میرسیم به وزارت اطلاعات و فرهنگی که بیشتر نقش پسیو را در حوادث فرهنگی ـ هنری کشور بازی میکند. این وزارت که مانند افغانفلم و رادیو تلویزیون بهاصطلاح ملی، با اینهمه کارمند و مصارف، نهادی است زائد و بیکاره، در واقع مسئول اول چنین حوادثی بهشما میرود. چرا این وزاتخانه درابطه با سینماگران خارجی اندکی مسئولانه و فعال برخورد نمینماید و جلو برنامههایی که میتواند زمینهی یک تشنج عمومی را در جامعه مهیا سازد، نمیگیرد؟ بهراستی این وزاتخانه برای چه تأسیس شده است، وقتیکه دیگران از کشورهای بیگانه میآیند و هرچه دلشان خواست علیه منافع ملی ما میسازند، کسی هم بازخواست نکند؟ اگر موضوع فلم کابل ایکسپرس به شعلهور شدن تنش قومی در کشور منتهی گردد، چه کسی مسئول آن خواهد بود؟ آیا باز هم مردمی که به اعتراض علیه بیحرمتیها، اتهامات و توهینها نسبت به خودشان بهپا خیزند، مسئولند و یا کسانی که چنین حوادثی را دامن میزنند و بدینگونه زمینههای تنش سراسری را ایجاد میکنند؟ ما از مسئولین امر میخواهیم که موضوع را جدی بگیرند و در رابطه با رسیدگی به پروندهی متهمین به چنین جنایتی قاطعانه برخورد نمایند. ما به همهی مسئولین کشور اطمینان میدهیم که این توهینها و اتهامات بیاساس را تحمل نمیتوانیم و تا عوامل و مسببین چنین برنامههایی مورد بازپرسی و محاکمه قرا نگیرندآرام نخواهیم نشست. ماکه در گذشته برای بقای خود مقاومت کردیم و به هیچ نقطهای هم تعرض نداشتهایم و همهی جنگهای ما دفاعی بودهاند تا مبادا افشارهای دیگری رخ دهد و بازهم صدها زن و مرد و کودک با تفنگ و برچه کشته و مثله شوند و یا بهاسارت همیشگی روند و بهای آن را هم با ویران شدن هزاران خانهی خود در غرب کابل و کشته شدن چندین هزار غیر نظامی بیگناه، با رضایت خاطر پرداختیم، به کسی اجازه نمیدهیم تا غیر مسئولانه و بدون ارائهی سند معتبر و مؤثر حیثیت ما را مورد تهاجم قرار دهد.
بله دوستان،
در معامله بر سر ما با جناح قومگرای حاکم تا کجا پافشاری میکنید. این راهی نیست که مردمتان را به حقوق انسانیشان برساند. چراکه دزدی از انبان کسی بهمعنی رسیدن به حق نمیباشد. شما روزی بازهم سرخورده شده بهسوی ما بازخواهید گشت که آن زمان پروندههای هزارهستیزی و حرکتهای ضدمردمیتان قطورتر خواهد شد و مطمئناً اعتبار سیاسیتان را بیش از پیش زیر سوال خواهد برد که بهای سنگینتری جهت امحای آنان باید پرداخته شود. بدانید که شریکقدرت شدن و یا برای رقابت سیاسی ـ اجتماعی با حکام قوممحور، از امتیاز و حقوق هزارهها گرفتن ره بهجایی نمیبرد. چراکه ارادهی جناح برتریجوی سلطهگر، انحصار کامل قدرت است و بس. آیا میدانید وقتی در تعیینات وزارت داخله به شما حدود 7 برابر ما پست میدهند، بهمعنی آنست که ما را بهجان شما اندازند تا حق خود را از شما بگیریم؟ آیا میدانید که اینک یک جریان پرامکانات میان هزارهها مصروف عمیق نمودن تضاد هزاره با تاجیک است، و یا از عواقب آن باخبر هستید؟
بیایید دوستان کمی بیدار شوید که فردا بازندهی میدان کسانی خواهند بود که اعتبار سیاسی خود را با حرکتهای غیراصولی، زیگزاگی، ناپایدار و ماکیاولیستی از دست میدهند.
بیاید جلو توطئهها را بگیرید و نگذارید کسانی از آدرس تاجیک بر هزارهها فشار وارد کنند و یا مانند افغانفلم و عطیمفلم و دهها نهاد دیگر با شناسنامهی تاجیکی، هزارهستیزی نمایند. ما اعتراف میکنیم که مقابله با جریانات روبهرشد تشدید کنندهی تضاد با تاجیک میان هزارهها، رفتهرفته از توان ما خارج میگردند و تنها خدا عاقبت آنرا برای شما میداند.
دوستان همزبان،
بیایید صداقت پیشه کنید که فردا دیر خواهد بود. همین امروز تصمیم بگیرید و وارد عمل شوید. چون دیگر نهفرصت و تحملی برای ما باقی مانده که بازهم به مکر شما تن دهیم و نه اعتباری در چانتهی شما موجود است.
یار و دوستار فارسیزبانان
و دشمن آشتیناپذیر سلطهگری قومی
کاظم وحیدی هزاره