تو كي از غمي ديگران بي غمي

                                     نشايند كه نامت نهند آدمي

 

نجيب الله عظيمي

المان

 

به اميد توجه به حساسيت شرايط و درك يكي از هزاران موضوعات تا هنوز لاينحل اجتماعي و اقتصادي، نظامي و سياسي و دولتي در افغانستان!

 

دوستان عزيز و هموطنان محترم!

غالبآ از روشنفكراني كه سال ها قبل نظر به عشق و علاقه يي بي پاياني كه به وطن شان داشتند خود را در خدمت مردم خود قرار داده بودند و تقريبآ از يكدهه به اينطرف كه نظر به تغيرات فاحش نظامي و سياسي(ابتدا حكمروايي خونين مجاهدين و بعدآ استقرار نظام قرون وسطايي طالبان) كه در افغانستان رُخ داد، ديگر در آن كشور زنده گي نه داشته و مجبور به ترك آن گرديده و در خارج از مرز هاي آن(نكات مُختلف دنيا، كشور هاي آسيا واروپا و حتا امريكا) زنده گي اختيار نموده و حيات بسر مي برند.

در ميان همان كُتله يي وسيع از روشنفكران، هستند هنوز يكعده يي قابل ملاحظه از آنها كه هيچ گونه مراوده يي(روحي و رواني) شانرا با ميهن شان قطع نه نموده و هنوز هم در تلاش اند، كه دلهره گي ها(تشويش و نا آرامي ها) وغيره اضطرابات شان را ذريعهً تحليلها و ياد داشتها، انتقادات و پيشنهادات، نامه هاي سر باز و يا فراخوان هاي گوناگون از قبيل (اجتماعي، انتقادي و سياسي) در صفحات مُختلف انترنتي داده، تا كه از آنطريق توانسته باشند، آواز اصلاح طلبانه، وطنپرستانه و مردم دوستانه شان را با وجودي عدم حضور و موجوديت در كشور به گوش مردم و زمامداران شان رسانيده و هر دو را در آن راه كُمك هاي انساني نمايند، احساسي پاك و شريفانه انساني، كه ارج لازم را بايد به آن قايل گرديد.

در ياد داشت ها و تحليل هاي آنها بيشتر از همه به مسايل سياسي كشور چون،( چگونگي نظام دولتي، حضور و موجوديت نيروهاي ايتلاف بين المللي، افزايش بروكراسي و كاغذ پراني در ادارات دولتي،عدم كارآيي اراكين فعلي دولت در سطوح مُختلف،عدم موجوديت پلان رياليستي انكشاف اقتصادي و اجتماعي،سرازير گرديدن كُمكهاي چندين جانبه جامعه جهاني به كشور و حيف و ميل آن، حضور جنگسالاران و قوماندانان قبلي جنگ در همه جا) و غيره........ مسايل لاينحل خورد و بزُرگ اجتماعي و اقتصادي، نظامي و سياسي كه زيري جر و بحث جدي گرفته شده و يا تحليل ها و پريشاني ها، انتقادات و پشنهادات معمولآ پيرامون آن مسايل وطني مي چرخند.

جر و بحث ها پيرامون آينده كشور اشكال و شيوه هاي گوناگون را به خود اختيار نموده، بعضي اوقات جنبه حزبي را به خود گرفته و چلنج ها داده مي شوند، كه حكومتهاي قبلي (دوران حاكميت حزب دموكراتيك خلق) در افغانستان كه صرف متشكل از دو گروه و يا فركسيون سياسي بودند، نه توانستند حساسيت اوضاع را به درُستي درك، با هم جور آمده و مشتركآ به كمبودات نظامي و سياسي در كشور غلبه حاصل نمايند.

باوجوديكه آن حزب و بسياري از اعضاي آن آرزو هاي خيلي فراوان انساني نيز داشتند، ولي نتوانستند، كه موفق به تطبيق بسياري ازاهداف و آرمانهاي انساني شان گردند. دولت فعلي كه متشكل از چندين گروهً"نامتجانس نظامي و سياسي" مي باشد ابدآ موفق به چيزي نه خواهند گرديد، زيرا هرگروه و هرفرد آن مشغول بكار و فعاليت انفرادي براي خود و گروه يي مربوط به خود بوده و در حقيقت هيچ فردي بشكل جدي آن در غم مردم نه بوده و بدان وسيله امريكا و طرفداران اروپايي آنها نيز هرگز موفق به تطبيق چيزي سود مندي به نفع افغانستان و مردم آن نه خواهند گرديد!؟

طوريكه در بالا نيز تذكُر داده شد، تحليلها و جر و بحث ها جنبه هاي گوناگون را به خود اختيار نموده(بعضآ جنبه يي حزبي را به خود گرفته و بعضآ هم بيطرفانه مانده) ولي رفته رفته بالاخره تحليل ها مسير اصلي شان را پيدا نموده و به توافق نسبي مي انجامند.

خلاصه آنكه تدابير مُختلف(اقتصادي و اجتماعي و سياسي)امروز و فرداي دولت آقاي كرزي از جوانب مُختلف آن، نه تنها در داخل كشور، بلكه در خارج از آن نيز مورد تجزيه و تحليل و بررسي هاي گوناگون افغانهاي داخل و خارج كشور قرار گرفته و دلهره گي و واسواسه گي هاي گوناگون پيرامون انكشافات حوادث در داخل آن كشور و اطراف آن ابراز مي گردند.

امروز ديگر اين يك واقعيت عيني نيز مي باشد، كه دولت فعلي را كه آقاي كرزي از آن نماينده گي داشته و ريس آن مي باشد(مجاهدين سابق اكثريت را در آن داشته) و بسياري از آنها در گذشته هاي نه چندان دور(دوران حاكميت شان از١٩٩٢الي١٩٩٦ كه در راس رهبري آن قرار داشتند) امتحان "پاكي و صداقت، پايمردي و وفاداري،غريب پروري و انسان دوستي" وغيره "صفات نيك و انساني" شان را براي مردم افغانستان به نمايش گذاشتند.

مطلب مهمي را كه بايد پيرامون آن به مشاجره پرداخته و انديشيد آن مي باشد، كه اگر روشنفكران با تجربه و كار آزموده موجود در خارج از كشور دولت فعلي را كه سخت تحت تاثير شديد"مجاهدين سابق" قرار دارد رها نموده و بدست سرنوشت به گذارند، در آنصورت دولت آقاي كرزي با گذشت هرروز نه تنها به دام مجاهدين يا تور آنها(آن چه از نخي ضخيم يا ريسمان بافته شده و براي صيد و بدام انداختن پرنده گان و غيره بكار ميرود) بلكه طالبان نيز افتاده و مجبور نيز خواهد گرديد، كه هر نوع همكاري را با آنها نموده و به انجام نيز برساند.

اين ديگر يك مطلب روشن نيز ميباشد، كه هر دولت بيك" تكيه گاه يا پشتيبان" تاكتيكي و استراتيژيكي موقتي و دايمي ضرورت دارد. در صورت عدم حضور روشنفكران سالم و دست نا آلوده در كشور، دولت حاضر نيز مجبور خواهد گرديد، كه از حاضران در داخل كشور كه"هرچه كه اند" استفادهً لازمش را نمايد.

امروز ديگر اينهم بكُلي روشن و هويدا ميباشد، كه اكثرآ از كادرهاي با تقوا، كار آزموده و با تجربه يا به بيان ديگر(كادر هاي جمهوريت محمد داود و يك تعدادي بزُرگي از كادر هاي دوران حكومت ببرك كارمل و داكتر نجيب الله)در جامعه حضور نداشته و در خارج از كشور زنده گي دارند، بنآ آقاي كرزي نيز مجبور مي باشد، كه كادر هاي موردي نياز خود را در عرصه هاي(نظامي و سياسي، ديپلوماتيك و دولتي) از ميان آنهاي بر گُزيند، كه در داخل كشور حضور داشته و در آنجا كار و فعاليت مي نمايند.

يعني همان كه گويند(در ميان كوران يك چشمه پادشاه ميباشد) دولت آقاي كرز نيز بايد از ميان آنهاي انتخاب نمايد، كه همين حالان و در همين شرايط در آنجا حضور داشته و در همان كشور كار و زنده گي مي نمايند، يعني آنكه دولت اقاي كرزي مجبور مي باشد، كه كادر هاي مورد نياز خود را از ميان آنهاي به گيرد، كه طي اضافه از يكدهه نه با علم و تحصيل و دستگيري از مردم جنگ ديده و اولاد يتيم آن كشور سر و كار داشته اند، بلكه با دزدي و راه گيري، چور و چپاول، قتل و كُشتار و ترور و وحشت و مردم آزاري و غيره مسايل بدوراز كرامت هاي انساني سر و كار داشته اند، كه نمي شود همه آنها را در ينجا بر شمُرده و تذكُر داد.

اگر همين حالان در اجتماع امروز كشور نظر اندازيم و به هر طرفي، كه نگاه نمايم، يا آنهاي را مي بينيم، كه يا با جنگ و جدال و قتل و كُشتار در داخل كشور سر و كار داشته و يا آنهاي را مي بينيم، كه يا از ايران و يا از پاكستان آمده اند، كه به جُز ازغريب كاري (خشت مالي، دوكانداري، رنگمالي و غيره) هيچ چيزي ديگر(درينجا هدف از تحصيلات عالي و تجربه دولتداري ميباشد) به اصطلاح نظاميان در "چانتهً" شان نداشته و ندارند.

خلاصه آنكه به هر طرفي كه نگاه نمايم، يا" قوماندانان جهاد، يا رهبران آنها را و يا هم بقاياي" آنها را مي بينيم، كه همه شريانهاي(اجتماعي و اقتصادي، دولتي و سياسي) را در كشور در دست داشته و بهر سمتي، كه دل آنها مي خواهند آنرا به آنطرف دور داده مي چرخانند.

اگر تا ديروز(دوران حكومت موقت آقاي كرزي) اكثرآ از نماينده گان دولت او را همان پيراهن و تُنبان پوشان ريش دراز تشكيل مي داد، اكنون ديگر يكعده يي زيادي از آنها را دريشي پوشان ريش كوتاه(چنان ريشان را در اروپا بنام ريش هاي چند روز نا تراشيده نيز ياد مي نمايند) تشكيل مي دهند(با وجودي آنكه يك تعدادي كثيري از همان پيراهن و تُنبان پوشان ريش دراز هنوز به اندازهً كافي در ميان آنها حضور داشته و به زعم شان براي حل و فصل مسايل نظامي و سياسي كشورتا و بالا مي دوند.)

دولت كرزي همين حالان در شرايط دشواري قرار دارد، اگر از يك جانب هنوز نتوانسته تكيه گاه اصلي خود را در ميان اقشاري عمومي مردم دريابد، از جانب ديگر از طرفي يكعده يي از دريشي پوشان مُختلف القيافه باريشان اروپا مجاز احاطه گرديده است.

دريشي پوشان مُختلف القيافه يا"مخلوطي مركب"از پيراهن و تُنبان پوشان با ريشان اروپا مجاز، افراد و اشخاصي كه نه تنها چهره ها، بلكه آيديولوژي هاي آنها نيز تا حال در نزد

بسياري از مردم نا معلوم بوده و در بيگانه گي كامل آيديولوژيكي و سياسي در ميان آنها به سر مي برند.

نكته ديگري كه تشويش و نا آرامي هرانسان آگاه و روشن جامعه را بيشتر از بيش اضافه نموده مي رود، همانا(ريش هاي اروپا مجاز و مجاهدين نماي) آنها مي باشند، كه شناخت آنها را مشكلتر مي نمايد، يعني آنكه آنها با ريش هاي نه چندان دراز، ولي لباسهاي اروپا پذير شان به گفته عوام اينطرف و آنطرف و يا تا و بالا دويده و مطابق به ميلي دلي شان پُرابلم هاي مردم را حل و فصل مي نمايند.

افراد و اشخاصي، كه جُزئي ترين تغير سريع شرايط در كشور مي تواند به حجم ريش هاي آنها افزوده ودريشي هاي آنها را مانند ريس دولت شان به زودي به لباسهاي گويا "ملي" يا به عباره ديگر همان پيراهن و تُنبانهاي تيپ"پاكستاني" مبدل نمايد.(حتمي نه بوده، ولي چنان انديشه را نه بايد محال و به دور امكان دانست)

بيايد دولت آقاي كرزي را از زاويه ديگري نگاه نمايم:

اول: در صورت عدم موجوديت كُتلهً عظيم از كادران با تجربه دولتهاي قبلي مخصوصآ (جمهوريت محمد داود، ببرك كارمل و داكتر نجيب الله) در داخل افغانستان، آقاي كرزي مجبور مي ماند، كه كادر هاي اپرات خود را از ميان به اصطلاح همان تكنوكرات هاي سابق يا"افغانهاي تبار، ولي كنونآ امريكايي ها" برگُزيده و رفع حاجت نمايد، يعني كُمك از آنهاي مطالبه نمايد، كه اضافه از٣٥ سال قبل كشور را به صوب امريكا ترك نموده بودند.

دوم: تكنوكرات ها و تحصيل يافته گان قبلي افغانستان، كه داراي سنين بزُرگ تر بودند، ديگر به پيري و كهالت كشانيده و توانايي استحصال وظيفه از آنها نمي رود. ، آنهاي كه  داراي يك ايديولوژي و دانش معيني بودند. آنهاي كه او مي توانست بالاي بسياري از آنها به خوبي محاسبه نموده و در صورت ضرورت از آنها استحصال وظيفه نمايد. ولي چون اكثريت از آنها به پيري و كهالت كشانيده شده اند بنآ آقاي كرزي يك تعدادي قابل ملاحظه از آنها را طوري اتوماتيك از دست ميدهد.

سوم: آنهاي كه در سنين متوسط رفته بودند، تعدا آنها نيز آنقدر هم زياد نمي باشد، كه به توان بالاي آنها آنقدر حساب گرفت، كه گويا آنها با برگشت جمعي شان به توانند "كشتي طوفان زدهً افغانان" را به سواحل آرامش برسانند، چنانچه كه همين اكنون يكتعدادي قابل ملاحظهً از آنها ازامريكا برگشته و بسياري از دوايري بااهميت دولتي را در قبضه داشته و قشري رهبري كُنندهً دولت آقاي كرزي را نيز تشكيل مي دهند، جالب آنكه اتفاقآ همين حالان يك تعدادي قابل ملاحظه از آنها در نزد مردم متهم به"اختلاس، ضعف اخلاق و صد ها گناه و امراض" ديگر محكوم ميباشند. از جانب ديگر دولت نيز آن نيست، كه تنها از قشري رهبري كُننده تشكيل گرديده باشد، بلكه دولت عبارت از آنست، كه در سطوح مُختلف از كادران و كارمندان مجرب، كار آزموده و دست نا آلوده تشكيل گرديده باشد.

چهارم: اگر امروز فرزندان تكنوكرات هاي آن روز را در نظر به گيريم، يعني آنهاي كه با فاميل هاي شان يكجا ترك وطن نموده و به خارج از كشور رفته بودند، اگر يك تعدادي از آنها موفق به ختم تحصيل هم گرديده باشند و سندي بدست آورده باشند، افغانستان ديگر براي آنها يك سرزمين به كُلي و بيگانه و نا آشنا بوده و گمان ندارم كه بعد از دو نيم دهه زنده گي در خارج با چنان يك احساسي پاك هومانيستي، وطنپرستي و از خود گذري از چنان يك كشوري چون امريكا به افغانستان برگشته و در كشوري كه "قصدآ از كاروان تمدن عقب گذاشته شده" به جد و جهد و كار و فعاليت از خود گذرانه و وطن پرستانهً خويش آغاز نمايند (اگر آغاز هم نمايند، دلسوزانه و از صميم قلب نه خواهند بود.)

پنجم:آنها را نه تنها عدم درك اصطلاحات چون"هومانيزم، از خود گذري و وطنپرستي" بلكه عدم موجوديت آب و برق، وسايل تفريحي و سرگرمي، گرد و خاك، بوي و تعفُن و غيره مسايل غيري قابل تحمل مُحيط زيست كه از زبان مردم مي شنويم فرار خواهند داد.

ششم: اقشاري غريب و كم درآمد جامعه(آنهايكه افغانستان را با قشري با نفوذ آن روز ها به صوب امريكا) ترك نموده بودند، آنهاي كه توانايي تحصيل را در داخل كشور نداشتند، گمان نبرم، كه آنها با رفتن شان به امريكا موفق به ختم تحصيل در كدام رشته يا مسلكي گرديده باشند.

هفتم: گرچه كه بسياري ها امريكا را بنام كشوري "داراي امكانات بيحد و حصر" نيز مي نامند، اگر آنها مجددآ هم دوباره به كشور برگردند، دردي كشور و مردم بيچاره يي آن را مداوا نه خواهند نمود، زيرا يكتعدادي قابل ملاحظه از آنها چيزي بيشتر و بهتراز ديگران (درينجا هدف از روشنفكران كار آزموده و باتجربه در اروپا مي باشد) را در جاغور نه داشته و فرا نه گرفته اند، طوريكه امروز ديگر براي بسياري از روشن فكراني متواري در اروپا هويدا ميباشد ، آنها نيز به جُز از تكسي راني و پيزه پزي(غذاي ايتالوي) كدام كار و بار و مصروفيت ديگري در امريكا نه آموخته و نداشته اند، كه به توان بالاي آنها حساب گرفت.

بيايد اكنون اين را سنجيد، كه آقاي كرزي چگونه و از كُجا چنان يك كُتله يي عظيم از روشنفكران با احساس، تحصيل يافته، سالم و دست ناآلوده يي سياسي را پيدا نمايد؟

گيريم كه اگر آقاي كرزي چنان افراد و اشخاصي را هم در ميان آنها پيدا نمايد، البته كه باز هم يكتعدادي قليلي خواهند بود، كه نه خواهند توانست درد مردم را داوا نمايند، اين را نيز نه بايد فراموش كرد، كه با يك و يا چند نفري كه نمي شود، كه يك كشور بزُرگ را به شكلي سالم آن اداره و كنترول نمود؟

اين ديگر به كُلي ظاهر و هويدا نيز مي باشد، كه با قرار داشتن گروه هاي فعلي در راس دولت افغانستان، چون(مجاهدين كه خود از گذشته هاي خونين نظامي و سياسي و دولتي شان ترس و وحشت فراوان دارند، افراد جرگه قبرس كه خود از جانب اداراه استخباراتي پاكستان مصنوعآ به وجود آورده شده، تا قيضه دولتهاي آينده افغانستان را پيوسته در دست داشته باشد، ظاهر شاه، كه نه تنها خود لرزان، بلكه با همان چند نفر لرزان سياسي اش نزديك بود، كه خودي ويرا در انتخابات سرنگون نمايند و غيره افراد و اشخاص بي نام و نشان كه هويت هاي قبلي سياسي، علايق وطنپرستي و دستان غريب پرور آنها از ساليان دراز به اين طرف نزد مردم رنجديده يي افغانستان زيري سوال قرار داشتند) تعين يك خط و سير دقيق را مشكل مي نمايد.

با قرار داشتن پُستهاي كليدي در دست چنان گروه ها، تشكيل كدام ايتلاف گروه يي، اتحاد و يا سازش موقت سياسي به منظور خدمت واقعآ صادقانه و مشترك به مردم با آن گروه ها نيز به دور از امكان و محال به نظر ميرسد، چنانچه كه تا به حال نيز كدام عريضه يا تقاضاي از جانب آنها و دولتي آقاي كرزي هم به هيچ يك از چنان نيرو ها، گروه ها و يا سازمان قابل ملاحظه سياسي واقع در داخل و يا خارج كشور نيز نه گرديده است.

اگر تكنوكراتهاي آن روز واقع در خارج كشور در وقت و زمان شان در دوران مصالحه و حاكميت دولت(داكتر نجيب الله) و حزب وطن از كُمك دريغ ورزيده و نه خواستند، كه دولت را در جهت دستيابي به صلح ايام مصالحه ملي پشتيباني نمايند، اينديگر به آن معني نيز نبايد باشد، كه ديگران(درينجا هدف از روشنفكران و كادر هاي سابق همان حزب مي باشد، كه فعلآ در خارج از كشور قرار دارند) نيز عمل بالمقابل را در برابري دولت آقاي كرزي انجام بدهند، كه به طور كامل و صد فيصد در دام عقب گراياني، كه موقتآ ماسك دموكراسي، مردم سالاري و پارلمان تاريزم را به رُخ كشيده اند به افتد.

هموطنان آگاه!

درين جا به نكته يي خيلي حساس و حائز اهميت عطف توجه نمايد!

هرقدر ما از افغانستان و حوادث آن دور تر برويم، به همان اندازه ديگران و يا به عباره يي ديگر دشمنان قسم خورده و در كمين افتاده يي داخلي و خارجي آن به آن كشور نزديك تر گرديده و حوادث نظامي و سياسي آن را به نفع خود و ادارات استخبارتي كشور هاي مورد نظري شان به چرخ در آورده و تلاش هاي مذبوحانه شان را خواهند نمود، تا خود يا گماشته گان گوناگون شان را همرايي نموده و به قدرت به رسانند، طوريكه گويند جاي كه ما نيستيم، ديگران خواهند بود.

هموطنان عزيز!

به مثالي ذيل توجه نمايد!

نكات خيلي با اهميتي را كه ميخواهم توجهً شما هموطنان عزيز را به آن معطوف بدارم آن مي باشد، كه "پيام مجاهد" فهرست كابينه جديد را كه آقاي كرزي به پارلمان پيش كش نموده در شمارهً اول خويش، كه به تاريخ سوم حمل سال ١٣٨٥ به نشر سُپرد، كه سايت وزين آريايي آنرا نيز از٢٤ مارچ الي ٢ اپريل به طوري كامل آن به چاب رسانيد.

نميدانم كه معلومات ذيل تا كدام حدود مورد توجهً هموطنان بادرك و علاقه مند به سياست در داخل و خارج كشور قرار گرفته باشد، ولي نكات خيلي جالبي بودند، كه توجه مرا به خود جلب نمودند،اينك غرض دقت و توجهً بيشتري شما روشن فكران چيز فهمي كشور طوري اختصار بالاي قسمتي از آن تماس گرفته و مكث مي نمايم، درينجا باز هم تاكيد مي نمايم در صورت كه معلومات به نشر سپُرده شده از جانب نشريهً"پيام مجاهد"واقعيت داشته باشند:

١ـ وزير دفاع تابعيت دوگانه"افغانستان و پاكستان را" دارد و در قسمت ملاحظات چنان آمده كه"از مدتها قبل متهم به همكاري با آي. اس. آي بوده است"در همين جا دفعتآ سوال خلق ميگردد، زمانيكه وزير دفاع تابعيت كشوري را داشته باشد، كه آن كشور دربسياري از بد بختي هاي مردم افغانستان سهم مستقيم داشته و اكثرآ از خونريزي ها و جنگ هاي داخلي مستقيمآ تحت اداره و سر پرستي مستقيم آن كشور براه انداخته شده، پس ديگر چه بايد گفت و چه بايد كرد؟(چنانچه كه بسياري از اعضاي پارلمان امروز ساليان فراوان را در پاكستان گذشتانده و شايد، كه بسياري از آنها نيز پاس پاكستاني در جيب داشته باشند؟)

٢ـ وزير داخله"به قلت اندوخته علمي و تجربي مواجه بوده" يعني آنكه داراي تحصيلات نا تمام بوده و تحصيلات عالي ندارد.

٣ـ وزير ماليه(خواهان برتري قومي است واخيرآ نظر به گزارش طلوع متهم به اختلاص چند ميليون دالر مي باشد) تابعيت دوگانه افغاني و امريكا يي دارد.

٤ـ وزيرفرهنگ و جوانان كه تابعيت دوگانه افغاني و امريكايي دارد.( متهم به قاچاق آثار باستاني و ضعف اخلاق مي باشد.)

٥ـ وزير صحت عامه(هر پنج شنبه به پاكستان سفر مي نمايد) معلوم نمي باشد، كه چُرا، براي چه و غرضي چه كاري؟

٦ـ وزير زراعت(سرمايهً او از پول هاي اوپراتيفي خاد نجيب مي باشد)

٧ـ وزير اقتصاد(در امر رهبري وزارت فوق العاده ناتوان است)

همانگونه بسا مسايل پيچيده و سوال برانگيز ديگر، درينجا باز هم تاكيد مي نمايم، كه اگر تمامآ معلوماتيكه در فهرست ارائه شده واقعيت داشته باشد، پس ديگر چيزي بيشتر براي گفتن و قضاوت كردن باقي نمي ماند، زيرا لست ارائه شده همه چيز را مو به مو براي همه رسانيده و بيان مي نمايد.

هموطنان آگاه و روشنفكران داخل و خارج كشور!

بيايد با هشدار هاي تحليلي ـ سياسي، انتقادي و رهنمودي تان دولت آقاي كرزي را كُمك و از ارتكاب به خطا هاي مجدد بر حذر داريد، زيرا براي اكثريت از روشنفكران امروز كشور معلوم و هويدا مي باشد، كه دستان بسياري از اراكين فعلي دولت آقاي كرزي به بسيار گناه ها آلوده بوده و يكعده يي فراوان از آنها توانايي اداره، كار آيي كافي و تجربه سالم اداري و خدمت صادقانه به انسان زحمتكش و رنجديده را نداشته و نه دارند.

درين بخش مي خواهم چند نكته نظري دوستانه را براي آنعده از اراكين فعلي دولت، كه حاضر به خدمت واقعي و انسان دوستانه براي مردم رنجديده و زجر كشيده يي افغان در دولت آقاي كرزي مي باشند، براي آن عده از نماينده گان آگاه پارلمان، كه هنوز موقف مناسب شانرا در آن تربيون مردمي بدست نيآورده اند و همچنان براي آنعده از سازمان هاي مترقي و تحول طلب، كه در ميان مردم فعال بوده، ولي هنوز به احزابي مردمي مبدل نه گرديده اند، عرض بدارم:

وضعيت عمومي در دولت فعلي انتخابي:

يك: لويه جرگه به هر شكلي، كه بود داير گرديد و حكومت انتخابي نيز با تمامآ كمبودات و نواقصش تشكيل، انتخابات به راه افتاده و كانديدان نيز به هر شكليكه بودن در انتخابات اشتراك ورزيده و اكنون گويا ديگر"نماينده گان مردم در پارلمان" را تشكيل مي دهند.

دو: پارلمان متشكل از يك"مخلوطي" مركب از چندين گروه و سازمان هاي نا متجانس قبلآ نظامي و فعلآ سياسي در كشور تشكيل و به كار خويش آغاز نموده، ارگانهاي تقنينه نيز با تمامآ"زد و بند هاي مخفي و علني" شان ايجاد و گويا به" كنترول و اصلاح دولت" شروع نموده اند.

سه: يك تعدادي فراواني از احزاب قبلآ اسلامي و نظامي گرا فعلآ  مجوز فعاليت علني و قانوني را بدست آورده و يكتعدادي ديگري در شرف بدست آوري سند علنيت قرار داشته و جد و جهد و كار و فعاليت آنها در عرصه هاي مُختلف جريان دارند.

چهار: يكعده يي از احزاب جديدآ  تحت عنوان ملي ــ دموكراتيك و غيره موجوديت خود را اعلان و همين اكنون عملآ در جامعه حضور يافته و علننآ فعاليت مي نمايند. تلاش ها در جهت ايجاد پلاتفورمهاي مشترك(تاكتيكي و استراتيژي) جريان داشته و همانگونه بسا مسايل و اقدامات نيم بند و نيم كاره يي ديگر، كه در اين بخش نمي توان بالاي همهً آنها به دقت كامل تماس گرفته و آنها را مورد بررسي قرار داد.

پنجم: به استثناي يكعده يي محدودي از مسايل(اجتماعي و اقتصادي، دولتي و نظامي) جاري در كشور، ديگر هزاران پُرابلم هنوز لاينحل باقي مانده، يعني كوهي از مشكلات مقابل آنهاي، كه واقعآ به انسان زحمتكش و مردم رنجديده يي آن مرز و بوم مي انديشد قرار دارند. بنآ بايد راه هاي حل و فصل به موقع و مناسب آن پُرابلم ها را جستجو نموده و آنها را به نفع انسان رنجديده و زحمتكش آن كشور سوق داد!

چند نكته نظري دوستانه به سازمان هاي مترقي و تحول طلب، كه در ميان مردم فعال بوده، ولي هنوز به احزابي مردمي مبدل نه گرديده اند:

اول: آيا در چنان يك كشوري كه ٩٨ فيصد از ساكنان آن از خواندن و نوشتن محروم مي باشند، ضرورت به تاسيس آنقدر احزاب گويا(ملي ـ مترقي، دموكراتيك و چپ، راست و چپ نوين و غيره و غيره) ميرود؟

دوم: در چنان يك كشوري با چنين يك ساختاري(نيمه فيودالي در آميزش با اسلام سُنتي) ضرورت و احساس به پايه و اساس گذاري آن قدر احزاب(نظر به احصاييه هاي مُختلف تا كنون اضافه از نود حزب سياسي در كشور ثبت گرديده ) مانند سمارق(قارچ خوراكي كه در محل مرطوب ميرويند) سبز نموده و با گذشت هر روز به تعداد آنها افزايش يافته مي روند مي باشد؟

سوم: آيا وقت آن ديگر فرا نه رسيده، كه آنعده از احزابي كه در بسياري از موارد داراي ديد گاه هاي مشترك مي باشند، در باره ايجاد يك جبهه متحد قدم هاي سريع تري شان را برداشته و احزاب فراوان كشور را از حالت تشتُت و پراگنده گي سياسي خارج نموده و نيروي آنها را در يك جهت يا" جبهه معين" سوق به دهند؟

چهارم: ممكن تكراري باشد، ولي با آنهم خيلي مهم مي باشد، كه سرنوشت يك عده يي از مهاجرين افغان، كه(اقامت دايمي ندارند)ولي  در اكثرآ از كشور هاي اروپايي هنوز زنده گي دارند، چگونه و به چه طريقي حل خواهند گرديد؟

يا مثله طوري گذاشته شده كه"پُرابلم شخصي افراد و اشخاص ميباشد و بما غرض نيست" يا"هر كه خودش مي تواند داوطلبانه به كشور برگردد ما مخالفت نداريم" و يا آنكه(هر كه خودش مي تواند، زمينه بازگشت خود را از طريق چينل هاي قومي، قبيلوي، تك حزبي و تك گروه يي شان) مساعد گرداند؟

پنجم: آيا زمان آن فرا نه رسيده، كه احزاب سياسي نيرو هاي شان را در جهت وحدت و تفاهم هرچه بيشتري سياسي بسيج نموده و جنگ زبان، قلم و سلاح را عليه يك ديگر شان به خاطري برتري لساني، قومي و قبيله وي و يا منطقه خاتمه داده و برتري لساني" پشتو بر دري " و برتري قومي ـ قبيلوي" پشتونها بر هزاره ها و تاجكها بر پشتون ها" را يك سو گذاشته و از آنها پرهيز نمايند!

ششم :از برتري هاي قومي و قبيلوي و از هر نوع آن كه باشد، بوي خون، دود و آتش به مشام رسيده و به جُز از تباهي و در به دري كشور و مليت هاي مُختلف آن چيزي ديگري را در قبال نه خواهند داشت!

هفتم : مبارزات تانرا به سوي تفاهم و درك متقابل تغير داده، كشتي  شكسته افغانها را مشتركآ به ساحل آرامش به بريد!

چند نكته نظري دوستانه براي اراكين فعلي دولت، كه حاضر به خدمت واقعي و انسان دوستانه براي مردم رنجديده و زجر كشيده يي افغان در دولت آقاي كرزي مي باشند

اول: آقاي كرزي آيا شما و نماينده گان شما در سطوح مُختلف(از عاليترين ارگان تقنينيه گرفته تا بلند ترين ارگان دولت) مصمم مي باشيد، كه مهاجرين افتاده در اروپا ديگر تعلُق به افغانستان نه داشته و يا آنها با عودت مجدد شان نمي توانند افغانستان را كُمك نمايند؟

دوم: يا آنهاي كه امروز در پارلمان اكثريت را به دست گرفته اند ميخواهند ثابت نمايند، كه افغانستان مي تواند بدون حضورقشر آگاه و وطنپرست آن كشور يعني(اعضاي سابق حزب دموكراتيك خلق و بعدآ وطن) به تنهايي اعمار گردد؟

سوم: يا(سران جهاد) در تلاش اند و مي خواهند، كه نشان بدهند، كه آنها به تنهايي مي توانند افغانستان را بدون عودت مجدد مهاجرين(پاك سرشت) اعمار نمايند؟

چهارم: يا كدام ترس ديگري(در انزوا قرار گرفتن سران جهاد وجود دارد) كه هيچگونه گرانتي براي عودت مجدد كُتله يي بزُرگي از روشنفكران آگاه وطنپرست و مردم دوست، يعني بسياري از اعضاي صادق و خدمت گذار سابق حزب دموكراتيك خلق و وطن داده نمي شود.(بسياري از آنهايكه هنوز از يك شهرت و سابقهً خوب، چون"نام نيك، پاكدستي و مردم دوستي" و غيره افتخارات ميان مردم شان برخور دار مي باشند)

پنجم: اگر چنين طرزي ديد وجود دارند؟ اين ديگر طرز ديد مثبت نه بوده، خود خواهي و خود محوري آنهاي را كه نشان ميدهد، كه هنوز هم در خواب و خيال هاي گذشته ها زنده گي داشته و به بقاي حيات"بي رقيب سياسي" شان ادامه مي دهند.

من شخصآ فكر مي نمايم، كه افغانستان تعلُق به همه افغان ها دارد و آبادي و باز سازي مجدد آن نيز بدست چند نفري(آنهاي كه فعلآ در آنجا موجود مي باشند) ممكن نه بوده، بلكه به همكاري و دست به دست هم دهي كُتله وسيع از روشنفكران با احساس و وطن پرستان از خود گذر اشد ضرورت دارد.

ششم: در توزيع قطعه زميني(رايگان و ياهم به قيمت خيلي نازل) به مهاجران بر گشته از ايران و پاكستان توجه نمايد، تا به بدست آوري توته زميني آنها بتوانند سر پناه يي به دست آورده و به كار و زنده گي دوباره شان شروع نمايند، نه آنكه با برگشت مجدد شان در زيري خيمه هاي نمناك شب و روز شان را گذشتانده و بالاخره مجبور به فرار مجدد از كشور گردند.

هفتم: به بيوه زنان و اطفال يتم، به معلولين و معيوبين، به بقاياي فاميل هاي شهدا جامعه توجه تان را نمايد، كه با از دست دان عزيزترين كسان شان هنوز هم دست هاي آنها به گدايي دراز بوده و مي باشند. به زني بيچاره و به طفلي يتم، به معلول و معيوب توجه نمايد، كه غرض بدست آوردن لقمه ناني از دري به دري سر زده تا بتوانند، لقمه ناني را غرض بخور و نيمري خود و خانواده يي شان به دست بيآورد.

هشتم: توزيع رايگان زمين را به اولادان فاميل هاي شهدا، به بيوه زنان بي كس و به معلولين و معيوبين جنگهاي تباه كُننده و خانمان سوزي"دوران خودي تان"(درينجا هدف از دوران خونين مجاهدين از ١٩٩٢ الي١٩٩٦ در كشور مي باشد) روي دست گرفته و حد اقل بعد از آن قدر خون ريزي و قتل و قتال تان"اجر و ثوابي" را براي آخرت تان به دست بيآوريد.

چند نكته نظري دوستانه براي آنعده از نماينده گان آگاه پارلمان، كه هنوز موقف مناسب شان را در آن تربيون مردمي به دست نيآورده اند

اول: به خاطري ارج و احترام به مردم رنجديده وعذاب كشيده يي افغانستان غرض دست گيري دولت امروز ابتكار را به دست گرفته و راه هاي معقول بازگشت مطمين(آنهاي را كه امتحان صداقت، مردم دوستي، غريب پروري شانرا در مصنه يي امتحان قرار دادند) جستجو نموده و آنرا در عمل پياده نمايد.!؟

دوم: آواز تان را عليه بهبود كار هاي اداري در اپرات دولت(جلو گيري از ارتشآ فساد، رشوه گيري و رشوه ستاني، كاغذ پراني و بروكراسي و غريب آزاري) بلند نموده و كار هاي دولت را در بخش هاي مُختلف آن به مسير اصلي آن سمت و سوق به دهيد!

سوم: مردم قدر دان و با سپاس افغانستان ابتكار انساني و مردم دوستانه را متوجه گرديده و به آن ارج لازم را قايل خواهند گرديده و به ديده يي قدر به آن خواهند نه گريست!

چهارم: در مورد استرداد هزاران بسوه زمينهاي غصب شده دولتي مخصوصآ صد ها جريب زمين مربوط به تاسيسات وزارت دفاع ملي، تپه يي تاج بيگ، افشار دارالامان، دشت برچي، ساحات جنوب غرب شهر كابل، قريب ارغندي يا(اخلاص مينه) ساحات غرب شهر كابل(از جنوب به چهلتن از شرق به خواجه جم واز شمال به بند قرغه و از غرب به زيارت خواجه مسافر)ساحات شمال غرب كابل(مربوطات وزارت دفاع ملي) ساحات جنوب كابل(گل باغ و فاميل هاي ريشخور مربوط به تاسيسات فرقه ريشخور) و ديگر نكات شهر كابل، چون شيرپور صادقانه عمل نموده و سهم عادلانه و انساني تان را مقابل مردم تان ادا نمايد.(موخذ آژانس خبري پژواك حمل ١٣٨٥)

پنجم: نماينده گان آگاه پارلمان، با پيش كشيدن پشنهادات سازنده و اصلاح كُننده تان دولت فعلي افغانستان را كه(از جانب اختاپوت هاي كه به دموكراسي و مردم سالاري و مدنيت عقيده راسخ نه دارند، ولي پارلمان كشور را به تصرف در آورده اند رهانيده و آن را در خدمت انسان زحمتكش قرار بدهيد.)

مردم افغانستان بعد از چندين دهه قرباني و تباه يي سزاوار چنان پاداش(اسير عنكبوتان بُنياد گرايا و خميليون هاي، كه نظر به تغير اوضاع، موقتآ تغير لباس و قيافه داده اند) نمي باشند.

ملتي كه درين دو دهه اخير رنج ها و زجر هاي بي پايان را كشيده اند و به هيچ وجهي سزاوار چنان پاداش نمي باشند.

به اميد توجه به حساسيت شرايط و دركي يكي از هزاران موضوعاتي تا هنوز لاينحل اجتماعي و اقتصادي،نظامي و سياسي و دولتي در افغانستان!

شهر ليونين


بالا
 
بازگشت