اکبراختری
اوريبرو ـ سويدن
حفيظ الله امين ، حسن رهياب و سيغانی ديروز و حسن اميری امروز ، چهره های دو روی يک سکه در پيشگاه ملت افغان
هرگاه اوراق تاريخ سياسی کشور مان را بديده غور و تعمق به بررسی و خوانش قرار دهيم ، به صراحت ووضاحت روشن ميگردد که پرتاب حفيظ الله امين ، چون مهرهً تعليم داده شده و آموزش يافتهً ادارهً جاسوسی سی آی ای ، درسال 1344 خورشيدی بحيث عضو اصلی کميته مرکزی حزب ديموکراتيک خلق از جانب مرحوم نورمحمد تره کی صورت گرفت با توجه جدی به اين امر که اکثريت اعضای حزب منجمله مرحوم ببرک کارمل ،سلطانعلی کشتمند ، دستگير پنچشيری و مرحوم شهرالله شهپر و نيز تعدادی زيادی از اعضای حزب در زمينه رای مخالف داشتند ، وی بعضويت حزب ديموکراتيک خلق افغانستان درآمد.
با آنکه مرامنامه ح د خ ا و جبههً متحد ملی تشکيل يک دولت ديموکراسی ملی و عادلانه را تائيد و در اين راستا سرسختانه در مبارزه بود ، ولی با وجود اين تلاشها عوامل آتی باعث انشعاب در ح د خ ا گرديد :
1 ـ انتساب امين بحيث عضو اصلی کميته مرکزی ح د خ ا
2 ـ طرح ديموکراسی ملی و خلقی
که بعدها هر يک بنام های خلقی ها و پرچمی ها در جهات متضاد و رويارويی با يکديگر قرار گرفتند و از نظر دور نبايد گذاشت که خط مشی و اصول پرچمداران را تشکيل جبهه متحد و ايجاد ديموکراسی ملی و از خلقی ها را ديموکراسی خلق و حکومت يک حزبی تشکيل ميداد.
مبرهن است که تا سال 1354 خورشيدی هر دو گروه طورجداگانه به مبارزات خويش بصورت پيگير ادامه دادند ولی بعدها بنابر لزوم ديد و خواست های ملی و بين المللی ، کميسيونی جهت تامين وحدت مجدد حزب تشکيل شد . مرحوم ميراکبر خيبر از جانب گروه پرچمی دراين کميسيون عضويت داشت . بايد خاطر نشان ساخت که مسئولين هر دو جناح بطور صادقانه برای تحقق وحدت مجدد حزب کار و فعاليت خستگی ناپذير انجام دادند و در نتيجه اين تلاش ها وحدت سازمانی بين اين دو گروه انشعابی بوجود آمد. حفيظ الله امين ، اين دشمن در کمين نشسته ، با هراس از به ثمر رسيدن اين فعاليت ها ، به فعاليت های مخربانه و ضد ملی دست زد.
دردوران حکومت محمد داوود اين قتل های سياسی بوقوع پيوست که دست امين در آنها دخيل بوده است :
1 ـ قتل محمد علی خرم وزير پلان در مقابل وزارت پلان
2 ـ قتل پيلوت گران در مکروريان
3 ـ قتل ميراکبر خيبر در چهارراهی مطبعه در مکروريان
از جملهً اين شهدای بخاک و خون غلطيده ، مراسم خاکسپازی ميراکبر خيبر به اشتراک هزارن تن از رفقا ، اعضای حزب و دوستان و علاقمندان و مبارزين رهايی انسان زحمتکش از استبداد ستم ، در شهدای صالحين بشکل بی سابقه و شانداری صورت گرفت.
فردای همانروز ، يک بار ديگر فضای ظلم و اختناق در کشور مستولی گرديده ، بدستور قدير نورستانی ، وزيرداخله ، تعدادی ازرهبری حزب مورد حمله قرار گرفته و زندانی گرديند. ولی امين ، اين تعليم ديدهً سيا ازاد گذاشته ميشود تا دستور کودتا را صادر کند و فاجعهً هفت ثور را بدون حکم و فيصله کميته مرکزی ح د خ ا به همکاری و اشتراک صاحب جان صحرائی و ظريف به پيروزی برساند. امين خود را سرقوماندان کودتای ثور قلمداد کرده و اين کودتا را انقلاب می نامد.
شام اين فاجعهً دردناک ، تصميم به کشتار دستجمعی داود و اعضای فاميلش گرفته ميشود ، پس از مدتی خودش را بحيث لمری وزيز قلمداد ميکند و دست به اخراج وکشتار يک تعداد از اعضای حزب ميزند:
ـ ببرک کارمل از معاونيت شورای انقلابی و معاونيت صدارت برکنار شده بحيث سفير به چکوسلواکيا اعزام ميگردد.
ـ داکتر نجيب الله به ايران سفير ميشود.
داکتر اناهيتا راتبزاد به بلغاريا بحيث سفير مقرر ميگردد.
همزمان با اين تغييرات ، عدهً کثيری از پرچمداران راهی زندان ميگردند و تعدادی هم از کارهای حزبی و دولتی سبکدوش ميگردند. و تعدادی جام های شهادت را نوشيدند.
جمع آوری و فرستادن تعداد کثيری از تفنگداران اهالی پغمان به ولايت باميان ، قتل عام مردم بيگناه و بخاک و خون کشانيدن زنان و کودکان معصوم هزاره و تاراج دارايی های اين مردم زحمتکش ، فاجعهً دردناک ديگری از عملکرد غيرانسانی ددمنش امين ، اين درنده خوی تاريخ افغانستان است.
قتل مبارز شهيد طاهر بدخشی ، اين قهرمان راه انسان و انسانيت تحفه ننگين ديگری از عملکرد امين است.
شکنجه های غير انسانی مبارزين نام آور چون سلطان علی کشتمند ، سرورمنگل ، حيات الله زيارمل ، نورالحق علومی ، ثريا پرليکا و ظاهره ، گواه مصداق روشنی از خيانت و جنايات امين برضد اعضای حزب ما بود که بدستور سی آی ای و آی اس آی عملی شد.
نبايد فراموش کرد که اسناد موثق و روشنی از نحوه و صورت شکنجه های زندان دورهً امين بطور واضح در دست است.
در دورهً تسلط حکومت استبدادی امين چنان خشونت و ظلمت ، خيانت و جنايت فراخوان طبقات مختلف جامعهً افغانی گرديده بود که نفس کشيدن راحت را مجالی نبود.
متواری شدن روشنفکران ، متلاشی شدن و از هم پاشيدن اردوی منظم دولتی بنابر دستور سی آی ای و آی اس آی پاکستان ، همه و همه گواهی روشنی به وابستگی اين بچه خواندهً اداره جاسوسی بوده است.
از جانب ديگر ، تقاضا و خواست امين از دولت شوروی و مداخلهً قطعات نظامی آنکشور به بهانهً استقرار امنيت داخلی ، توسط عمال سيا و آی اس آی طور بسيار دقيق پی ريزی و طرح شده بود.
دردوران حکومت استبدادی امين ، اداره دولتی از هم گسيخت و متلاشی گرديد و باعث تقويت بيشتر احزاب جهادی در پاکستان گرديد و سرنوشت ملت مظلوم و نشسته در خون ما به گونهً ديگری رقم خورد و پيکر نيمه جان اين خطهً باستانی را با زخم های تازهً نوازش دادند.
چراغ ظلم تا دم محشر نمی سوزد
اگر سوزد شبی سوزد ، شب ديگر نمی سوزد
از آنجا که درخت ظلم وستم برای هميشه سيراب نمی شود و همان بود که امين با تحول شش جدی با يک عالم ننگ ، فساد ، بيعدالتی و خيانت از صحنه سياسی افغانستان نابود گرديد.
از آنجا ئيکه توده ها به مبارزه برمی خيزند ، مبارزه روند خويش را طی ميکند و با قبول اين امر که در هرگونه تغيير و تحول نقش اساسی و تعيين کننده را مردم بعهده دارند ، در نتيجهً مبارزات برحق و عادلانه مردم ، مرحوم ببرک کارمل وارد صحنه سياست افغانستان گرديد.
با آغاز تحول ششم جدی 1358 خورشيدی ، دروازه های محبس پلچرخی به روی بيش از پانزده هزار محبوس سياسی گشوده شد که بيش از 1200 تن آنان را پرچمداران ، تعدادی را هم خلقی ها تشکيل ميدادند.
درجملهً رها شدگان ملاسياف که عضوخانواده امين بود و مولوی يونس خالص را می توان نام برد. با آنکه صدها تن بدون محکمه علنی و قانونی به جرم مبارزه برحق عليه تروريزم ، سی آی ای و آی اس آی جام شهادت را نوشيدند و از خود خاطرات جاودانه بجا گذاشتند.
و اينک مکثی کوتاهی داريم در مورد نشرات و تبليغات زهرآگين تلويزيون آريانا ـ افغانستان منتشره امريکا که به گويندگی حسن اميری امروز و حسن رهياب ، سيغانی و ميونداوالی ديروز:
موصوف تمام جنايات ، خيانات و عملکردهای ضد بشری و ننگين امين را به اصطلاح يکجا ساخته و چنين نتيجه می گيرد که تمام اين ستمگری و برادر کشی ها را خلقی ها و پرچمی ها انجام داده اند و بس.
بنابران ارايهً ارقامی که توسط داکتر نجيب الله عنوانی سازمان ملل متحد ارسال گرديده بود ، تعداد اعضای ح د خ ا را در حدود هشتصد هزار نفر وانمود کرده بود. هرگاه اين حدود را جمع با خواهران ، مادارن ، برادران ، پدران و خلاصه به وابستگان و اعضای حزب حساب نماييم ، چنين ارقام بدست خواهد آمد که گويا يک ثلث نفوس افغانستان را اعضا ووابستان ح د خ ا تشکيل ميداده است.
جناب حسن امير که اين تعداد نفوس کشور را با کلملت ناشايسته چون حرامی ها ، وطنفروشان و خائنين ياد آوری ميکند ، اين شيوه ژورناليزم و آداب را از کدام قاموس آموخته اند؟ آيا آداب ژورناليزم و قوانين نشراتی رسانه های گروهی چنين کاری را اجازه ميدهد؟
نه خير هرگز نه . اين تفتين و حرکات سنجيده شدهً اميری از مکتب ژورناليزم سی آی ای و آی اس آی سرچشمه ميگيرد ووابستگی ايشان را با اين مکاتب واضح ميسازد.
دفاع از عملکرد خائيانه امين و بدگويی در حق تمام اعضای حزب چه معنی و مفهومی دارد؟
پس به صراحت اين عملکرد و فعاليت زهرآگين اين شبکه تلويزيونی را به وضاحت می توان با اعمال امين پشت و روی يک سکه خواند. آنهائيکه در دفاع از امين و عملکرد او قرار ميگيرند و به اصطلاح از يک پيمانه " می " ميزنند نزد مردم ما برائتی ندارند. شما به کدام اساس ، حکم و فيصله محکمه ، تمام مبارزين جان برکف خلق و پرچم را وطنفروش و خائن خطاب ميکنی؟
حسن اميری !
نخست درچه درجهً حقوقی ، مسلکی ، مدنی ، ملی و بين المللی قرارداری که خطاب به همهً اعضای حزب آنها را حرامی قلمداد ميکنی؟ زنان و مادران نجيب افغان را متهم به عدم نجابت بدکرداری می کنی ؟
ثانيا در چه شخصيت حقوقی قدم زده ای که همه ملت افغان را " ملتم " خطاب ميکنی؟
آنانيکه زنجير اسارت و بردگی ادارات سی آی ای و آی اس آی را در پا دارند ، ازقربان شدن اسفناک مردم شرمی ندارند ، بايد چنين قضاوتی را داشته باشند.
کنون موقع آن فرارسيده تا بخاطر رسيدن به صلح و ثبات دايمی ووحدت سرتاسری در کشور دست به دست هم داده ، پيکر مجروح و بيمار وطن را التيام بخشيم . آرزو های ديرين ملت مظلوم ما همان رفع کشيدگی ها ، کينه ها ، کدورت ها ؛ نفاق ، تفوق طلبی ها بوده است نه اينکه مانند شما به آتش افروزی و نفاق دامن زده شود.
ما بجای بازسازی و نوسازی بخاطر مستقر ساختن عدالت و صداقت چرا بازهم دنبال وقايع و جريانات گذشته هستيم؟ ما نمی گوئيم که خلقی ها و پرچمی ها مرتکب هيچگونه خطا و اشتباهی نگرديده اند. البته به صراحت اينگونه اشتباهات را در زمان حاکميت اين حزب در تمام ساحات می توان مشاهده کرد ولی اين نواقص و اشتباهات دلالت به بی شرفی ووطنفروشی و ... اعضای حزب نميکند.
ازآنجائيکه تاريخ آئينه وار ، تمام حوادث و جريانات را که بوقوع پيوسته بشکل عادلانه به قضاوت ميگيرد ، پس بهتر خواهد بود تا اين قضاوت را بدست تاريخ بسپاريم.
تحليل و ارزيابی دقيق اوضاع و احوال کنونی ، حکومت کنونی قابل تأمل ، غور و تاسف است . روزانه صدها تن در اثر حملات انتحاری جان شانرا از دست ميدهند. هزاران زن و دختر جوان صرف بخاطر سيرکردن شکم خود و فاميل شان ، تن به خود فروشی ميدهند. هزاران کودک و نوجوان به دليل نبود ادويه و عدم وقايه صحی به کام مرگ کشانيده ميشود.
عدم همبستگی ملی ، تفرقه ، عدم مساوات و عدالت ، برتری خواهی و تفوق طلبی احزاب جهادی ، فساد اداری ، رشوت و خيانت به اوج خود رسيده است. چرا مطبوعات و شبکهً تلويزيونی آريانا ـ افغانستان اين اعمال خائنانه را افشاگری نمی کند. آيا بازهم اين عملکردها را به اصطلاح به گردن خلقی ها پرچمی ها می اندازند؟
مدقق است ، شکست در مبارزه به مفهوم ايستادگی و سکوت نيست. مبارزه روند خويش را می پيمايد و جانبازان راه حق و عدالت همچنان رهروان اين کاروان هستند. هم اکنون دعوت ما از تمام سازمانها و احزاب سياسی در داخل و خارج کشور اينست تا با هم متحد شده دراين لحظهً بحرانی تاريخ کشور ، وطن را نجات دهند. بيائيد با کنار گذاشتن ، حس تفوق طلبی قومی ، نژادی و مليتی ، تمام کدورتها ، اشتباهات و خطا ها و عملکرد های گذشته را کنار بگذاريم و کنون زمان آن فرارسيده تا افغانستان را از خطر غرق شدن در منجلاب خانمانسوز دسايس امپرياليزم و آی اس آی پاکستان نجات دهيم ، تا باشد از اين طريق آبرويی به صفت يک افغان نزد وطن ووجدان خويش کسب کنيم.
درخاتمه بمنظور روشنی بعضی مسايل سوالاتی را از حسن اميری مطرح ميکنم :
من به دفاع از تمام خلقی ها و پرچمی های صادق ، مبارزو اصولی حاضرم با تو سفر مشترکی در زادگاه شما در سيغان و کهمرد داشته باشم و به بينيم که کداميک ما در بين مردم جای داريم.؟
حسن اميری امروز!
درچه قضاوت قرار داری که حزب فعال حاضر در صحنهً مبارزه ( حزب متحد ملی ) که هم اکنون در داخل افغانستان به مبارزه علنی مصروف است و اين حزب متشکل از تعدادی پرچمی ها و خلقی ها ی ديروزی اند ، همه را متهم به خيانت ووطنفروشی ميکنی؟ در حاليکه همهً اعضای اين حزب ( متحد ملی ) همه جانبازانه و مردانه در جهت طرد انديشه های مغرضانه اداره سيا و آی اس آی و تروريزم بين المللی ميرزمند که اينجانب افتخار عضويت اين حزب را دارم و از آرمان و عملکردهای قانونی ، انسانی ، عادلانه و صادقانهً همهً افراد صالح و راستکار خلقی ها و پرچمی ها هستيم و در داخل و خارج کشور دفاع مينمائيم.
به صراحت ميتوان گفت که ملت افغان دير يا زود تمام مسايل را مورد قضاوت قرار خواهند داد. حتی طفل افغان نيز ذهنش را در برابر عدالت و خيانت ، صداقت و دروغ آماده پذيرش حق خواهد کرد پس بيائيد قضاوت را بدست مردم سپرده ، به زهر پاشی و تفرقه اندازی از طريق شبکه های جاسوسی خاتمه دهيم.
دراخير بحيث يک روشنفکر و عضو حزب متحد ملی افغانستان ازتمام روشنفکران و ديگر انديشان کشور عزيزم تقاضا می کنم تا صفوف شانرا هرچه بيشتر فشرده سازند و در يک جبههً وسيع ملی ووطنی، عليه مداخلهً پاکستان ، تروريزم ، فساد اداری و بنيادگرايی به پا خيزند و زير يک لوای واحد کشور را بسوی آزادی ، ترقی و عدالت اجتماعی که خواست زمان ماست رهنمونی کنند.
آقای مسکينيار!
حسن اميری و شکيب با اين چشم سفيدی و بی حيايی که به هيچ معياری برابر نيست ، حرمت و محبوبيت تلويزيون شما را در ميان توده ها صدمه ميزنند. لذا آرزومنديم ايشان را با اشخاص صالح ووطن پرست و صادق تعويض کنيد ، در غير آن شما روح اجداد خود خود را بخاطر زهرپاشی بچه های ناخلف وطن و جوابهايی که به آدرس شما داده ميشود ناآرام ميسازيد.