آیندۀ بحران کشمیر
تنش بین هند و پاکستان و آیندۀ بحرانِ کشمیر
بطورکلی، آیندۀ بحران کشمیر،تا حد زیادی، به توانایی دو کشور در ایجاد مکانیسمهای اعتمادساز و پذیرش، نوعی سازشِ تاریخی بر سر کشمیر بستگی دارد. جامعۀ بینالمللی باید از تبدیل شدن این بحران به میدان رقابت قدرتهای بزرگ جلوگیری کرده و در عین حال از راهکارهای پایدار برای حل یکی از طولانیترین مناقشاتِ قرن بیست و یکم حمایت کند.
دکتر منصوره اسکندران، دکترای جغرافیای سیاسی | مطالعات شرق
مقدمه
تنش بین هند و پاکستانکه در ماه می۲۰۲۵ به اوج خود رسید، ریشه در مناقشۀ دیرینه بر سر منطقۀ کشمیردارد. این بحران که از زمان استقلال دو کشور در ۱۹۴۷ آغاز شد، اکنون با مطرح شدن حملۀ هستهای و مداخلات قدرتهای منطقهای، پیچیدهتر شده است. تحولات اخیر پس از حملۀ مرگبار ۲۲ آوریل ۲۰۲۵ به گردشگران هندی در پهلگام (کشمیر تحت کنترل هند) شتاب گرفت، حادثهای که هند، پاکستان را مسئول آن دانست و اسلامآباد، هرگونه دخالت در آن را رد کرد. در هرحال این حمله و حملههای زنجیروار پس از آن، به نقطۀ عطفی در روابط بین دو کشور تبدیل شده و کارشناسان بر این باورند که با بالا گرفتن تنش بین هند و پاکستانممکن است شاهد یکی از خطرناکترین چالشهای امنیتی جنوب آسیا در دهۀ جاری باشیم، چرا که ترکیب جنگ سایبری-الکترونیکی-فیزیکی؛ استفادۀ هدفمند از فناوریهای بومی و کاهش وابستگی به غرب/چین؛ بازتعریف بازدارندگی هستهای؛ و شکستن تصور برتری فناورانۀ هند در منطقه، به ایجاد پارادایم جدیدی در مناقشات هند و پاکستان انجامیده است. درصورتی که آتشبس بین دو کشور پایدار و باثبات باشد، باز هم خطر تشدید درگیریهای نیابتی و بحرانهای زیستمحیطی (مانند کمبود آب) همچنان وجود دارد و به دلیل سابقه تاریخی و طولانی مدت تنش بین دوکشور پاکستان و هند، شرایط بین دو کشور بسیار پیچیده و متزلزل خواهد بود.
ساختار تنشهای اخیر
1. محرکهای بحران کنونی
حملۀ پهلگام در بعدازظهر ۲۲ آوریل در چمنزارهای کوهستانی پهلگام (منطقهای که تنها با پای پیاده قابل دسترسی است) انجام شد. بر اساس گزارش شاهدان، مهاجمان مسلح (که تعداد آنها مشخص نیست) از جنگل خارج شده و با سلاحهای خودکار به سوی گردشگران آتش گشودند. به گفتۀ شاهدان، مهاجمان قبل از تیراندازی از قربانیان دربارۀ هویت مذهبیشان سؤال میکردند که این امر، نشاندهندۀ انگیزههای ایدئولوژیک و مذهبی آنهاست. جبهۀ مقاومت(TRF)[1]، در ابتدا مسئولیت این حمله را بر عهده گرفت. دولت هند، پاکستان را به حمایت از تروریسم فرامرزی متهم کرده و ادعا کرد که لشکر طیبه تحت حمایت سازمان اطلاعات ارتش پاکستان (ISI) عمل میکند، اما اسلامآباد، هرگونه دخالت در حمله را رد کرد و اتهامات هند را بیاساس خواند. این حمله نه تنها روابط هند و پاکستان را به پایینترین سطح در سالهای اخیر رساند، بلکه احتمال درگیری گستردهتر را در منطقه به شدت افزایش داد.
(به معنای «عقاب طلایی» در زبان سانسکریت) که در ۷ می۲۰۲۵ توسط نیروهای مسلح هند اجرا شد، یک عملیات نظامی فرامرزی حسابشده بود که در پاسخ مستقیم به حملۀ تروریستی پهلگام طراحی شده بود. این عملیات که بزرگترین اقدام نظامی هند در خاک پاکستان از زمان عملیات بالاکوت[3] در ۲۰۱۹ محسوب میشد، نشاندهندۀ تغییر راهبرد هند به سمت «دکترین پاسخ قاطع» در برابر تروریسم فرامرزی بود.
3 نقطه در کشمیر تحت کنترل پاکستان (منطقه مظفرآباد) و ۶ نقطه در خاک اصلی پاکستان (ایالت پنجاب و خیبرپختونخوا) مورد حمله قرار گرفتند. پایگاههای آموزشی شبهنظامیان در منطقۀ بالاکوت، مراکز لجستیکی لشکر طیبه در بهاوالپور و انبارهای تسلیحاتی در نزدیکی خط کنترل در میان مناطق خاصی بود که مورد هدف[4]قرار گرفتند. براساس ادعای هند بین 70-80شبهنظامی(شامل12 فرماندۀ ارشد) و بین 15-20 غیرنظامی«به صورت تصادفی» کشته شدند، این درحالی است که پاکستان مدعی است در این حملات، ۵ شبهنظامی و ۱۴ غیرنظامی کشته و ۳۰ غیرنظامی زخمی شدند؛ 4 مرکز آموزشی شبهنظامیان و ۲ انبار مهمات، آسیب جدی دید و به یک پل راهبردی در منطقه خسارت وارد شد. استفاده از پیشرفتهترین تجهیزات نظامی هند که میتواند این حمله را به تغییردهندۀ معادلات امنیتی در جنوب آسیا تبدیل کند نشان میدهد که هند مایل است برای مقابله با آنچه تروریسم تحت حمایت پاکستان میخواند هزینههای سیاسی و نظامی بالاتری را پرداخت کند.
عملیات بنیان مرصوص (به معنای «پایههای استوار») که در ۹ می۲۰۲۵ توسط نیروهای مسلح پاکستان اجرا شد، یک اقدام نظامی چندوجهی با اهداف راهبردی بود. این عملیات نه تنها به عنوان پاسخ به عملیات سندور هند، بلکه به عنوان نمایشی از توانمندیهای پیشرفته نظامی پاکستان طراحی شد. تحلیلگران این عملیات را «نخستین جنگ هوشمند پاکستان»میدانند که ترکیبی از جنگ الکترونیک، سایبری و حملات دقیق را به نمایش گذاشت که در آن ستاد مشترک عملیات تحت نظارت مستقیم ژنرال ساحر شمشاد میرزا (رئیس ستاد کل ارتش)[5]، نیروهای هوایی[6] و نیروهای زمینی[7]با یکدیگر در حمله به پایگاه هوایی آوانتیپورا (جامو و کشمیر)؛ انبار موشکهای براهموس در پاتانکوت (پنجاب هند)؛ مرکز فرماندهی سپر خورشیدی (سیستم پدافند هند) و زیرساختهای لجستیکی در منطقه سیاچن مشارکت کردند. در این حمله، پاکستان علاوه بر موشکهای بابر-۳ (برد ۲۲۰۰ کیلومتر با قابلیت حمل کلاهک هستهای) و رعد-۲ (موشک هواپایه با قابلیت دورزنندگی) و پهپادهای decoy برای فریب سیستمهای پدافندی در حملۀ الکترونیک پیشرفته از سیستم REK (Radio Electronic Combat)ساخت شرکت NESCOM پاکستان به منظور ایجاد اختلال در شبکههای ارتباطی هند به مدت ۴۷ دقیقه و شبیهسازی هدفهای کاذب بر روی رادارهای S-400استفاده کرد که انهدام کامل ۴ پایگاه نظامی، تخریب ۱۱ انبار مهمات، نابودی ۲ سیستم راداری SWATHI و کشته شدن ۱۴۰-۱۶۰ پرسنل نظامی هند را به دنبال داشت. این درحالی است که هند مدعی است ۲ فروند JF-17و ۳ موشک کروز را منهدم کرده و تنها ۷ نظامی و ۲۱ غیرنظامی در این حمله کشته شده و تنها به یک بیمارستان نظامی آسیب رسیده است.
با این وجود به نظر میرسد که پاکستان علاوه بر اهداف بازدارندگی، به شکست افسانۀ شکستناپذیریS-400[8]سیستمهای روسی و تغییر معادلات منطقه سیاچن که خطوط تدارکاتی هند است، دست یافته است.
آنچه در این حملات مشخص است آن است که هر دو کشور با هدف اولیۀ بازدارندگی هستهای و نمایش توان حملۀ دقیق به اهداف راهبردی، به ادامۀ این حملات تمایل نشان میدهند. همچنین، این عملیات نه تنها موازنۀ نظامی منطقه را تغییر داده، بلکه نخستین آزمون واقعی دکترین «دفاع عمیق راهبردی ۲۰۲۲»پاکستان بوده است. تحلیلگران هشدار میدهند چنین عملیاتهایی ممکن است به الگویی خطرناک برای «جنگهای سریع با ادعای پیروزی از سوی دو طرف» تبدیل شود که کنترل آن بهشدت دشوار خواهد بود. اما تنها حملههای سایبری و فیزیکی نیست که ساختار تنش را شکل میدهد بلکه، حضور بازیگران دولتی و غیردولتی دیگر به غیر از دو طرف درگیر(هند و پاکستان)، ساختار این تنش را پیچیدهتر گرده است.
2. کنشگری حکومت طالبان
حکومت طالبان در شرایطتنش میان دو کشور هند و پاکستان، در موقعیت دشواری قرار گرفته است چرا که از یک سو با هند تعامل داشته(سفر معاون وزیر خارجۀ هند به کابل و بحث دربارۀ طرحهای زیربنایی)و از سوی دیگر تحت فشار پاکستان که مدعی است گروههای شبهنظامی از خاک افغانستان علیه آن فعالیت میکنند، قرار دارد. طالبان تحت حمایت مستقیم سازمان اطلاعات پاکستان (ISI) در دهۀ 90 به قدرت رسیدند و پاکستان از این گروه به عنوان «عمق راهبردی» در برابر هند استفاده میکرد.
در مقابل در بین سالهای ۲۰۰۱-۲۰۲۱ و پس از سقوط طالبان، هند با سرمایهگذاری ۳ میلیارد دلاری در طرحهای زیربنایی افغانستان (مانند طرح های سدسازی و پارلمان افغانستان) جایگاه خود را در این کشور تقویت کرد. پس از ۲۰۲۱ و بازگشت طالبان به قدرت با وجود حمایت ضمنی پاکستان در ابتدا، به دلیل فعالیتگروه تحریک طالبان پاکستان (TTP)از خاک افغانستان و حمایت طالبان افغانستان از آنها، تنش بین پاکستان و این رژیم، خود را نمایان کرد. به همین دلیل، موضع رسمی طالبان دربارۀ کشمیر تنها به ایراد بیانیههای عمومی، ادعای «بیطرفی» و تاکید بر حل مسالمتآمیز مناقشۀ این بحران خلاصه شده است و برخی رسانهها و تحلیلگران پاکستانی این نوع موضعگیری را تعبیر به جانبداری حکومت طالبان از هند در تنش کنونی با پاکستان کردهاند و برعکس، برخی کاربران شبکههای اجتماعی هندی، تعامل اخیر طالبان با هند را مهم دانستهاند.
افغانستان به طور سنتی سعی کرده که در تنشهای میان هند و پاکستان بیطرفی خود را حفظ کند. در دو دهه نظام جمهوری سعی داشت هند و پاکستان را قانع کند که فعالیت آنها در افغانستان علیه دیگری تلقی نشود. اما در واقعیت هند مدعی است که این رژیم از گروههایی مانند لشکر طیبه (LeT)و جیش محمد (JeM)در ولایتهای شرقی خود به طورغیرمستقیم میزبانی میکند. شاید از منظر ژئوپلیتیک مسدودکردن دسترسی هند به آسیای مرکزی از طریق توقف طرح خط لولۀ TAPIبه ضرر هند باشد، اما طالبان افغانستان تلاش میکند تعامل خود را با هند (از راههای دیپلماتیک و اقتصادی مانند صدور مجوز ادامه فعالیت نمایندگی هند در کابل (با ۱۵ دیپلمات) و مذاکره دربارۀ پروژۀ بند «پاشدان» در هرات (با استفاده از توربینهای هند) گسترش دهد. پیچیدگی بازیگری حکومت طالبان در بحران کشمیر، تهدیدها و فرصت هایی را برای هند و پاکستان به دنبال خواهد داشت:
حکومت طالبانبا بهرهگیری از مثلث راهبردی کابل-اسلامآباد-دهلی، در حالِ بازتعریف معادلات منطقهای است. این گروه از یک سو با حفظ روابط با پاکستان، کارت تحریک طالبان پاکستانرا به عنوان اهرم فشار نگه داشته و از سوی دیگر با گشایشهای نمادین به هند، سعی در خروج از انزوا دارد. درهرحال تحولات آینده، به توانایی طالبان در کنترل گروههای فراملی؛ واکنش چین به نفوذ طالبان در پروژۀ CPEC و ظرفیت هند برای ایجاد اتحاد ضدطالبان با بازیگران محلی بستگی دارد. در هرحال این معادلۀ پیچیده، افغانستان را به «سوئیس تروریسم»جنوب آسیا تبدیل کرده است؛ آزمایشگاهی خطرناک که هر لحظه ممکن است به تشدید بحران هستهای در منطقه منجر شود.
محتمل ترین سناریوی این بازی آن است که طالبان با آموزش ۵۰۰-۷۰۰ شبهنظامی جدید برای عملیات در کشمیر و در مقابل پاکستان، با حمایت از جنبشهای جداییطلب پشتون به سمت تشدید نیابتیگری هدایت شوند. در صورتی که طالبان به عنوان میانجیدر این تنش نقش ایفا کند، از این شرایط در ازای کاهش حمایت از شبهنظامیان، برای شناسایی خود استفاده خواهد کرد و در بدترین سناریو، حملات هماهنگ تحریک طالبان و لشکر طیبه به مواضع هند و پاکستان تاجایی ادامه خواهد یافت که درگیری را تا سطح استفاده از تسلیحات تاکتیکی هستهای پیش ببرد.
3. بازیگران بینالمللی و منطقهای
تنشهای اخیر بین هند و پاکستان، بهویژه پس از حملۀ تروریستی در کشمیر تحت کنترل هند در آوریل ۲۰۲۵، نه تنها منافع دو کشور، بلکه بازیگران خارجی و منطقهای را نیز درگیر کرده است. این بازیگران با اهداف راهبردی، اقتصادی و امنیتی، نقشی کلیدی در تشدید یا کاهش تنشها ایفا میکنند.
چین:حامی راهبردی پاکستان
چین به عنوان متحد اصلی پاکستان، در زمینۀ نظامی- سیاسی و اقتصادی در این تنشها نقش دارد. این کشور با تأمین تسلیحات پیشرفته مانند جنگنده های J-10C و سامانه های دفاع هوایی HQ-9 برای پاکستان، توازن قوا در منطقه را تغییر داده است. همچنین، در نهادهای بینالمللی مانند شورای امنیت سازمان ملل از مواضع اسلامآباد دفاع میکند و به این ترتیب در حوزۀ نظامی و سیاسی، حامی پاکستان است. همچنین،طرح کریدور اقتصادی چین-پاکستان (CPEC)با سرمایهگذاری ۵۴ میلیارد دلاری، به دلیل ناامنی های ناشی از تنشها با اختلال مواجه شده است و چین برای حفظ این طرح، از پاکستان میخواهد تنشها را مدیریت کند. از سوی دیگر این کشور به منظور مهار نفوذ هند در جنوب آسیا و تقویت جایگاه خود به عنوان رقیب منطقهای، از پاکستان حمایت میکند.
ایالات متحده آمریکا:میانجیگر محتاط
آمریکا با وجود روابط راهبردی با هند، سعی دارد موازنهای بین منافع خود در منطقه ایجاد کند. بنابراین، همکاری های نظامی با هند، از جمله فروش جنگنده و سیستمهای دفاعی، بخشی از راهبرد واشنگتن برای مقابله با چین است .همچنین نگرانی از تشدید تنشها به سطح اتمی، آمریکا را به اِعمال فشار دیپلماتیک واداشته است. دونالد ترامپ، رئیسجمهور آمریکا، با بیان نگرانی، خواستار خویشتنداری دو طرف شد. اما بطورکلی، واشنگتن به دلیل پیوندهای تاریخی با پاکستان در مسائل افغانستان، از اتخاذ موضعی کاملاً جانبدارانه خودداری میکند .
روسیه:همپیمان سنتی هند
روسیه با پیشینۀ همکاری های نظامی با هند، نقش محتاطانه ای در این بحران ایفا میکند. روسیه منبع اصلی سلاحهای پیشرفتۀ هند، از جمله سامانه های S-400است که بازدارندگی این کشور را تقویت میکند. همچنین، مسکو از طریق نهادهایی مانند BRICS و سازمان همکاری شانگهای، تلاش میکند تنشها را کاهش دهد، اما اولویت این کشور حفظ روابط با هند است.
ایران:دیپلماسی فعال و متوازن
ایران با برقراری روابط متعادل با هر دو کشور، به عنوان میانجیگرِ منطقه ای ظاهر شده است. سفر عباس عراقچی، وزیر خارجۀ ایران، به هند و پاکستان برای کاهش تنش ها، نشاندهندۀ نقش فعال تهران است .ایران با توجه به منافع ژئوپلیتیک خود میکوشد از طریق طرح هایی مانند بندر چابهار (همکاری با هند) و امنیت مرزی با پاکستان، ثبات منطقه ای را حفظ کند .
کشورهای عربی:بیطرفیِ محتاطانه
عربستان سعودی و امارات متحدۀ عربی با وجود داشتن روابط اقتصادی با هند، از پاکستان حمایت مالی میکنند. این کشورها با تأمین منابع مالی، به اسلامآباد در مدیریت بحران اقتصادی کمک میکنند. هرچند عربستان و امارات به دلیل وابستگی به بازار هند، از اعلام حمایت صریح از پاکستان خودداری میکنند و ترجیح میدهند نقش میانجی را ایفا کنند .
اسرائیل:همپیمان غیرمستقیم هند
اسرائیل با فروش تسلیحات پیشرفته به هند، توازن نظامی منطقه را به نفع دهلینو تغییر میدهد. فروش پهپادها و سیستمهای دفاع موشکی به هند، نگرانی پاکستان از برتری نظامی رقیب را افزایش داده است. بنابراین، این همکاریها، اسلامآباد را به سمت تقویت اتحاد با چین سوق میدهد .
علاوه بر کشورهای گفته شده که تا حدودی ظاهراً در صحنه حضور دارند، از نقش ترکیه نباید غافل شد.
سازمانهای بینالمللی:تلاش برای کاهش تنش
سازمان ملل متحد با صدور بیانیههایی، خواستار توقف درگیریها و احترام به قوانین بینالمللی شده است. سازمان همکاری اسلامی(OIC) نیز محکومیت حملات تروریستی، از گفتوگوی مستقیم بین دو کشور حمایت میکند .
به این ترتیب، به نظر میرسد تنشهای هند و پاکستان تنها یک درگیری دوجانبه نیست، بلکه صحنهای از رقابت ژئوپلیتیک بین چین و آمریکا و همچنین بازی قدرت کشورهایی مانند روسیه و ایران است. در این میان، منافع اقتصادی (مانند پروژۀ CPEC و امنیت انرژی (مسیرهای ترانزیتی آسیای مرکزی) به عنوان عوامل کلیدی، بر رفتار بازیگران تأثیر میگذارند و منطقی خواهد بود که آیندۀ این بحران، به تعامل میان این نیروهای خارجی و ارادۀ سیاسی رهبران هند و پاکستان برای عبور از گفتمان امنیت محور وابسته باشد.
ابعاد اقتصادی و انسانی بحران
بحران کشمیر، بهعنوان یکی از طولانیترین مناقشات سیاسی- نظامی جهان، هم از جنبههای امنیتی و ژئوپلیتیک و هم از نظر اقتصادی و انسانی، پیامدهای عمیقی داشته است. این بحران که ریشه در تقسیم هند و پاکستان در سال ۱۹۴۷ دارد، تا امروز به تخریب زیرساختها، تضعیف اقتصاد محلی و رنج گستردۀ انسانی منجر شده است.
بحران کشمیر، نمونهای از فاجعۀ اقتصادی و فاجعۀ انسانی است. اقتصاد تخریبشده، بستر بیکاری و فقر را فراهم میکند که به نوبۀ خود، نارضایتها و خشونت را تغذیه میکند. از سوی دیگر، نقض حقوق بشر و سرکوب سیاسی، اعتماد مردم به حکومت را از بین میبرد و حل مسالمتآمیز بحران را دشوارتر میکند.
در بین سایر پیامدهای بحران، آب خود به مسئلهای بحرانی تبدیل شده است. بحران آب در روابط هند و پاکستان، از مرز چالش فنی، فراتر رفته و به ابزار ژئوپلیتیک تبدیل شده است. در حالی که هند از کارت آب برای فشار بر پاکستان استفاده میکند، اسلامآباد با پیوند آب- امنیت هستهای، به مقابله با هند برخاسته است. حل این معضل نیازمند خلق پارادایم جدیدی از حاکمیت آبی است که در آن امنیت انسانی بر منافع ملی مطلق، اولویت داشته باشد. غفلت از این بحران میتواند به نخستین جنگ تمامعیار مبتنی بر تغییرات اقلیمی در تاریخ بشر منجر شود.
از بحران تا جنگ راهبردی آب
معاهدۀ آب سند، که تحت نظارت بانک جهانی پس از ۱۰ سال مذاکره (۱۹۵۰–۱۹۶۰) به امضا رسید، تنها موافقتنامۀ پایدار بین هند و پاکستان پس از استقلال است. مفاد کلیدی آن شامل تقسیم 6رودخانه اصلی حوضۀ سند[9] است. این معاهده حتی در طول جنگهای ۱۹۶۵، ۱۹۷۱، و ۱۹۹۹ نیز پابرجا ماند، اما تنشهای اخیر (۲۰۲۵) آن را در آستانه فروپاشی قرار داده است.
محرکهای هیدروپلیتیک در بحران 2025
پس از حملۀ پهلگام (آوریل ۲۰۲۵)، هند با استناد به مادۀ ۱۲ معاهده (شرایط اضطراری)، اجرای موقت معاهده را متوقف کرد؛ و جریان 5/0 میلیون هکتار-فوت آب از طرحهای شاهپرکاش (چناب) و دولاستان را قطع کرد؛ ساخت سد پاکال دولبر روی جهلم با ظرفیت ۹۰۰ مگاوات را تسریع بخشیده و طرح انتقال آب کیشانگانگابه جامورا فعال کرد. از سوی دیگر پاکستان با ادعای نقض مادۀ ۳ معاهده (اطلاعرسانی دربارۀ طرحها) و درخواست غرامت ۲.۸ میلیارد دلاری به دیوان داوری لاهه شکایت کرد (ژانویه ۲۰۲۵). در این میان تغییرات اقلیمی، کاهش ۳۰٪ حجم یخچال سیاچن تا ۲۰۴۰؛ کاهش ۲۰٪ بارش موسمی در حوضۀ سند نسبت به دهۀ ۱۹۹۰؛ و افزایش دمای ۱.۹ درجهسانتیگرادی منطقه نسبت به دورۀ پیشاصنعتی، نقشِ به سزایی در بالا گرفتن و بحرانی شدن مسئلۀ آب داشته است.
در پیوند آب با امنیت هستهای، با توجه به دکترین نظامی پاکستان و اقدام های دفاعی هند به نظر میرسد که بحران هیدروپلیتیک هند و پاکستان، دیگر تنها یک اختلاف مرزی نیست بلکه نبرد بر سر حیات و بقا است. پاکستان با تکیه بر دکترین «استفادۀ اول محدود»از سلاح هستهای، به دنبال جبران ضعف نیروهای متعارف خود در برابر هند است. این دکترین امکان استفاده از سلاحهای هستهای تاکتیکی (مانند کلاهکهای کوتاهبُرد) را در صورت تهدید تمامیت ارضی یا منابع حیاتی مانند سدها و تأسیسات آبی مجاز میداند.
به عنوان مثال، پاکستان اعلام کرده است که حملۀ هند به سدهای حیاتی مانند «سد تاربلا یا منگلا» میتواند محرک استفاده از سلاح هستهای باشد. از سوی دیگر هند با اتخاذ دکترین «عدم استفادۀ اول» اما «تلافی گسترده»، هرگونه حملۀ هستهای پاکستان را با پاسخ ویرانگر هستهای یا متعارف پاسخ خواهد داد. این کشور همچنین با توسعۀ سامانههای دفاعی و موشکهای بالستیک تلاش میکند بازدارندگی خود را تقویت کند. با این حال، عملیاتهای اخیر هند در کشمیر نشان میدهد که دهلینو، از ابزارهای نظامی متعارف برای فشار بر پاکستان استفاده میکند، که این خود خطر تشدید غیرقابل کنترل را افزایش میدهد.
هند همچنین با تهدید به تعلیق پیمان آب ایندوس(۱۹۶۰) که تقسیم آب رودخانههای مشترک را تنظیم میکند، از آب به عنوان اهرم فشار علیه پاکستان استفاده میکند. از سوی دیگر، پاکستان نیز با توسعۀ زرادخانه هستهای خود، تلاش میکند از منابع آبی خود در برابر تهدیدهای هند محافظت کند.
آب و امنیت هستهای در روابط هند و پاکستان، نمونهای از تلاقی بحرانهای زیستمحیطی و نظامی است. دکترینهای تهاجمی پاکستان و پاسخهای سختگیرانۀ هند، این منطقه را در آستانۀ یک فاجعۀ انسانی و زیستمحیطی قرار داده است. حل این بحران مستلزم بازگشت به میز مذاکره، تقویت توافقهای آبی موجود و کاهش وابستگی به بازدارندگی هستهای است. بدون این اقدامها، هر دو کشور در دامِ چرخۀ معیوب «تنش-تشدید-تخریب» گرفتار خواهند شد و سناریوی بدبینانۀ تشدید تنش و پیشبُرد آن تا آستانۀ حملۀ هستهای، حمله به سدهای راهبردی (مانند تاربلا در پاکستان) و استفاده از تسلیحات تاکتیکی/راهکنشی هستهای (مانند Nasr پاکستان) را به دنبال خواهد داشت.
درحالیکه کاهش تدریجی تنش از طریق میانجیگری سازمان ملل یا کشورهای بیطرف (مانند امارات) و بازگشت به معاهدۀ آب سند با نظارت بینالمللی، سناریوی خوشبینانه ای است، با توجه به سابقۀ بحران در روابط بین دو کشور، مداخلۀ قدرت ها و بازیگران منطقه ای و جهانی در این عرصه و عناصر تنشزا مانند آب در این بین، تداوم درگیریهای نیابتی، تشدید فعالیت شبهنظامیان در کشمیر و بلوچستان و بالاگرفتن آتش جنگ سایبری و اختلال در زیرساختهای حیاتی، محتملتر به نظر میرسد. شاید بتوان امیدوار بود که در کوتاهمدت با ایجاد خطوط ارتباطی اضطراری بین فرماندهان نظامی دو کشور و ازسرگیری معاهدۀ آب سند با نظارت ناظران بینالمللی و در بلندمدت و با تشکیل کنفرانس منطقهای با حضور تمام ذینفعان (شامل چین و افغانستان و سرمایهگذاری در فناوریهای مدیریت آب (مانند نمکزدایی و آبیاری هوشمند)، این تنش تاحدودی کاهش بیابد و ثبات نسبی را به منطقه بازگردد.
نتیجهگیری؛ مرز باریک بین جنگ و صلح
تنش هند و پاکستان، ترکیبی خطرناک از عوامل تاریخی، مذهبی و ژئوپلیتیک است. در حالیکه هر دو کشور از درگیری تمامعیار به دلیل بازدارندگی هستهای اجتناب میکنند، خطر تشدید درگیریهای نیابتی و بحرانهای زیستمحیطی (مانند کمبود آب) همچنان وجود دارد. نقش بازیگران خارجی مانند چین و طالبان میتواند هم تهدید و هم فرصت باشد. حل این مناقشه، نیازمند رویکردی چندجانبه است که در آن امنیت انسانی و همکاری منطقهای میبایست بر مواضع ملیگرایانه ترجیح داده شود. بطورکلی، آیندۀ این بحران تا حد زیادی، به توانایی دو کشور در ایجاد مکانیسمهای اعتمادساز و پذیرش، نوعی سازشِ تاریخی بر سر کشمیر بستگی دارد. جامعۀ بینالمللی باید از تبدیل شدن این بحران به میدان رقابت قدرتهای بزرگ جلوگیری کرده و در عین حال از راهکارهای پایدار برای حل یکی از طولانیترین مناقشاتِ قرن بیست و یکم حمایت کند.
پیوست:
[1] این گروه که به عنوان شاخهای از لشکر طیبه (گروه تروریستی مستقر در پاکستان که توسط سازمان ملل تحریم شده) شناخته میشود. جبهۀ مقاومت پس از لغو ماده ۳۷۰ قانون اساسی هند در سال ۲۰۱۹ (که خودمختاری کشمیر را به رسمیت میشناخت) تشکیل شد و ابتدا به عنوان یک گروه تبلیغاتی فعالیت میکرد اما به تدریج به شبکهای شبهنظامی تبدیل شد.
[2] Sindoor Operation
[3] - حملۀ هوایی ۲۰۱۹ بالاکوت در ۲۶ فوریه ۲۰۱۹ توسط دوازده فروند میراژ ۲۰۰۰ نیروی هوایی هند در منطقۀ بالاکوت پاکستان رخ داد. به گفتۀ مقامهای هندی، این حمله به تلافی حملۀ پولواما علیه مقر نیروهای شبه نظامی جیش محمد بوده است و منجر به کشته شدن ۳۵۰ نیروی رزمی آن شده است.
[4] 12 فروند میگ-۲۹UPG و 5فروند سوخو-۳۰MKI برای پشتیبانی، ۹ موشک کروز براهموس با کلاهکهای متعارف، موشکهای هدایت شونده اسپایس-۲۰۰۰ و پهپادهای Rustom-2 برای شناسایی و ارزیابی در این حمله به کار گرفته شدند.
[5] Sahir Shamshad Mirza
[6] نیروی هوایی با ۸ فروند JF-17 Thunder بلوک III با سامانه EW/ECM بومی و ۶ فروند F-16C/D با موشکهای AIM-120C- در این حمله شرکت داشت.
[7] نیروی زمینی با توپخانههای M109A5 و سیستمهای پرتاب چندگانه A-100E در این حمله شرکت داشت.
[8] - اس ۴۰۰، یک سامانۀ موشکی زمینبههوای برد بلند است که توسط دفتر طراحی مرکزی آلماز در روسیه توسعه یافته است. این سامانه، توانایی کشف، رهگیری و انهدام طیف وسیعی از تهدیدهای هوایی از جمله پهپادها، هواپیماهای رادارگریز، موشکهای کروز و موشکهای بالستیک را دارد.
[9] رودخانههای شرقی(سوتلج، بیاس، راوی) به هند؛ رودخانههای غربی(سند، جهلم، چناب) به پاکستان؛ ایجاد کمیسیون دائمی آب (PIC) برای حل اختلافات؛ مکانیسمهای اعتراض و داوریبرای پروژههای آبی.
منابع:
Bilal Ahmad Mir, (2025). Kashmiri Pandits: Socio-Political Dynamics, Displacement, and Pathways to Return. India Review, 24(2): 131-161.
http://irdiplomacy.ir/fa/news/2032487
https://www.avapress.com/fa/note/
https://www.bbc.com/persian/articles/c70zn0pez1jo
https://www.mashreghnews.ir/news/1713615/
https://www.parsine.com
https://www.pishkhan.com/news/338158/