مهرالدین مشید
پنجشیر، شیر زخمی اما سرفراز؛ خاری در چشم دشمنان، امیدی در دل آزاده گان
پنجشیر، زخم بر تن، آتش در دل؛ افسانهای زنده در توفان تروریسم
پنجشیر چون شیری زخمی در کوهپایه های هندوکش، آرمیده است؛ قلعه ای از غرور، سنگری از خون و خنجری در گلوی تروریستان اما نه شکست خورده، نه خاموش؛ بلکه استوار و شکست ناپذیر، زخمهایش روایتگر قرنها ایستادگیاند، و غرش اش، هرچند در پس سکوت سنگها پنهان است؛ اما هنوز هم در دل دشمنان لرزه میاندازد. آنجا که صخره با صخره نجوا میکند و باد در لابهلای درختان افسانههای احمدشاه مسعود و یاران راستین او را به تکرار می خوانند، پنجشیر هنوز نفس میکشد؛ زخمی، اما زنده؛ نه چون قربانی، بلکه چون اسطورهای که در دل تاریخ، با هر حمله نیرومندتر بازمیگردد.
پنجشیر دیگر صرف دره ای در میان کوه ها نیست؛ اکنون مشتی گره خورده است و برافراشته بر ایوان تاریخ، بر بلندای غرور یک ملت؛ البته نه مشتی برای انتقام گیری و تعصب؛ بلکه مشتِی از خشم و غیرت و بالاخره مشتِ ملتی که به زانو درنمیآید. این مشت، نه برای کوبیدن، که برای بیدار کردن است؛ بیدار کردن وجدانهایی که در پس مرزهای سیاست خوابیده اند، و قلبهایی که در پشت مصلحت ها به تپش عدالت بیاعتنا مانده اند. آنگاه که این مشت گشوده شود، تیغی است؛ نه تیغ خشونت، بلکه تیغ حقیقت؛ البته تیغی بر گلوی آنان که آزادی را خفه میکنند، و با چهرههای مزورانه، ظلم را نهادینه میسازند. پنجشیر با زبان خون و غرور سخن میگوید؛ و از این رو کلام اش برنده تر از هر سلاحی است.
آری، در روزگار وارونگیها، آنجا که ستم لباس دین پوشیده و اشغال نام صلح گرفته، پنجشیر فریادی است که نمیتوان خفهاش کرد. نه طالبان، نه روس، نه حتا سکوت مرگبار جهانیان، نتوانسته اند، این دره ی حماسه آفرین را از حافظه مقاومت پاک کنند. پنجشیر، پیکر زخمی است، اما همچون تیغ در استخوان دشمنان فرورفته است. این یادآور آن است که خاک را میتوان اشغال کرد، اما روح عصیانی را هرگز نه. زخمهای تن این دره ی مغرور و حماسه ساز، از دل شوروی تا هیولای طالب، از فریاد های خونین تا زمزمه های امید، خط به خط تاریخ افغانستان را حک کردهاند؛ آن جا که سنگ ها طعم باروت را می شناسند، آنجا که نسیم کوهستانی دره های هندوکش هنوز صدای رزم آوران در خون تپیده را در خود احساس می کنند، پنجشیر، نه خاکی معمولی؛ بلکه روح یک ملت است.
پنجشیر نه فقط درهای در دل کوهستان، بلکه تجسم روح مقاومت و ردای شرافت است بر قامت افغانستانی که بارها زخم خورده؛ اما هرگز خم نشده است. دره ای که بارها خواستند تا بشکنند اش، از هوا و زمین، با تفنگ و فریب؛ اما هر بار، سنگ وار و نستوه استوارتر از گذشته ایستاده است. در برابر ارتش سرخ ایستاد، در برابر بنیادگرایی طالبانی مقاومت کرد، و امروز نیز، گرچه خسته و زخمی است؛ اما هنوز بارقه ی امید را چون پرچمی بر قلههای بلند اش برافراشته نگاه داشته است.
در این درۀ حماسه خیز و عصیانی، قهرمانان نه از فولاد، که از ایمان ساخته میشوند. اینجا، مقاومت نه تاکتیک جنگ؛ بلکه به شیوه ی زنده گی بدل شده است. مردمانی که میان کوه و گلوله قد کشیدهاند، آموختهاند که سقوط، پایان نیست؛ بلکه خون، بذر آگاهی است. این شیر زخمی به اثبات رسانده که هیچ دشمنی، ولو هرقدر مسلح باشد، نمیتواند کوهی را که با حقیقت درآمیخته، درهم بشکند. امروز، اگرچه پنجشیر زخمی است و در زیر پاشنه های تروریسم ضجه می کشد، اگرچه محاصره شده، اگرچه رسانهها سکوت کردهاند و جهان پشت نقاب مصالح سیاسی پنهان شده، اما این شیر خسته هنوز غرّش اش را در دل کوه های سر به فلک کشیدۀ هندوکش نگه داشته است. پنجشیر نه برای امروز؛ بلکه برای فردا ها؛ برای روزی که دیگر بار، از میان خاکستر، چون ققنوسی از دل تاریخ سر برآورد و فریاد بزند: «ما هنوز زندهایم؛ و تا زندهایم، تسلیم نخواهیم شد.
دره ی پنجشیر، که نامش با ریشههای عمیق در اسطوره و واقعیت درآمیخته، همواره بیش از یک موقعیت جغرافیایی بوده است؛ پنجشیر، سرزمین افسانهها است، اما افسانههایی که بر پایه ی خون و ایستاده گی ساخته شدهاند. از همین رو تاریخ معاصر افغانستان، بیذکر نام پنجشیر، ناقص است. در جریان اشغال افغانستان توسط اتحاد جماهیر شوروی در دهه ۱۹۸۰، این دره کوچک با مردمانی محدود، یکی از کانونهای اصلی مقاومت بود. آنجا که شماری سر خم کردند؛ اما پنجشیر استوار و مغرور قد کشید و رزم آورانش استوار جنگیدند.
فرمانده مسعود، فرزند همین خاک بود؛ مردی که هوش نظامیاش در کوهستان شکل گرفت و با مردمی جان برکف، پنجشیر را به دژ تسخیرناپذیر مبدل ساخت. ارتش سرخ بارها کوشید آن را بگیرد؛ اما نه تنها نتوانست، که پنجشیر به پایتخت امید رزمنده گان و آزادی خواهان بدل شد. جایی که نیروهای جهادی بر رغم اختلاف های شان باور داشتند که تا پنجشیر ایستاده، مقاومت زنده است.
چرا پنجشیر مهم است؟
پس از سقوط رژیم طالبان در سال ۲۰۰۱ و کشته شدن احمدشاه مسعود در آستانه حملات ۱۱ سپتامبر، پنجشیر برای مدتی در سکوت فرو رفت. اما این سکوت، نه به معنای فراموشی، که بهمثابه نفسی تازه برای روز مبادا بود. در سال ۲۰۲۱، با خروج نیروهای آمریکایی و بازگشت طالبان، پنجشیر بار دیگر سرفصل خبرها شد. رزم آوران کوهپایه های هندوکش علم مبارزه را برافراشتند و کوشیدند بار دیگر آتش مقاومت را روشن نگاه دارند. گرچه حمایت جهانی، نیمبند و محدود بود، و خیانتها و محاصرهها نفس پنجشیر را بریدند، اما شعلهای که در دل این دره روشن است، هنوز خاموش نشده است.
اهمیت پنجشیر صرف در موقعیت جیوپولیتیک آن نیست؛ بلکه در نمادی است که برای یک ملت دارد. برای بسیاری از شهروندان افغانستان، پنجشیر تنها نقطهای در نقشه نیست، بلکه قلب تپنده ی اراده ملی است. این دره، تصویر مردمانی است که در برابر ابرقدرتها ایستادند، بیآنکه سلاحی برابر داشته باشند. اهمیت پنجشیر از آن رو است که همواره زبان حال مردمی بوده که در تاریخ، بیش از آن که شنیده شوند، قربانی شدهاند. اهمیت پنجشیر فقط در بُعد نظامی یا تاریخی آن خلاصه نمیشود؛ بلکه این منطقه در معادلات جیوپولیتیکی امروز نیز نقش مهمی ایفا میکند. از همین رو پنجشیر نه تنها تهدیدی برای تثبیت کامل سلطه طالبان است؛ بلکه برای قدرتهای منطقهای و جهانی نیز به عنوان نماد یک نیروی آلترناتیو سیاسی-نظامی در افغانستان شناخته میشود. حمایتهای پنهان یا آشکار برخی کشورها از نیروهای مقاومت در پنجشیر، نشانگر اهمیت استراتژیک این دره است.
پنجشیر چشم انداز امید به سوی آینده
پنجشیر گرچه زخمی است؛ اما هنوز نمرده است. مقاومت امروز دیگر صرف با تفنگ و جبهه نیست. در جهان شبکههای اجتماعی و جنگ روایتها، یاد پنجشیر به معنای حفظ صدای آزادیخواهی در برابر افراط گرایی و قوم ستیزی است. جوانانی که امروز از پنجشیر مینویسند، تصویر میفرستند، فریاد میزنند، ادامه دهنده همان راهیاند که رزم آوران شجاع و با وقاری آن را با خون های پاک خویش به سوی شفق تاریخ کشیده اند. بدون تردید فردا، شاید این دره از صدای شلیک خالی شود و تنها صدای باد در لابهلای کوهها بپیچد؛ اما آنگاه هم، این خاک خواهد گفت: ما ایستاده بودیم، حتا وقتی همه رفتند؛ ما فریاد زدیم، حتا وقتی جهان سکوت کرد و ما هنوز زندهایم، حتی اگر هیچکس دیگر نمانده باشد.
پنجشیر در نبرد روایتها
در عصری که رسانهها سلاحی نیرومندتر از گلولهاند، پنجشیر به میدان جنگ روایتها بدل شده است. طالبان در تلاش اند تا تصویری از ثبات و تسلط کامل بر افغانستان ارایه بدهد؛ اما صدای مقاومت از دل پنجشیر، هر از گاه این تصویر را ترک میاندازد. روایتهایی از مبارزان گمنام، از زنانی که در سکوت میجنگند، از جوانانی که در دل تاریکی امید میکارند، همگی بخشی از روایت بزرگ پنجشیر به شمار می روند.
در فرهنگ سیاسی افغانستان، پنجشیر نه تنها یک محل بلکه نماد هویتی مقاومت در برابر سلطه و افراطگرایی است. با وجود آنکه جبهه مقاومت در سالهای اخیر با چالشهایی چون کمبود حمایت خارجی، اختلافات داخلی و فشارهای شدید نظامی مواجه بوده؛ اما نمادگرایی این منطقه در وجدان عمومی مردم افغانستان و حتا در عرصه بینالمللی زنده است. پنجشیر امروز شاید زخمی باشد، شاید در محاصره، شاید بیصدا؛ اما خاموش نیست. این دره کوهستانی، هنوز قلبی تپنده و خاطره ای زنده از مبارزه و آتشی نهفته در خاک دارد. دشمنان شاید گمان کنند که پنجشیر را به زانو درآوردهاند؛ اما تاریخ نشان داده است که روح این دره، بارها از دل خاکستر برخاسته و حماسه آفریده است.
این دره ی مغرور، استوارتر از قله های شاه فولاد و تراجمیر چنان لرزه بر اندام طالبان حبون افگنده است که با ایجاد بیش از ۷۰۰ پایگاه نظامی در پنجشیر، چهره این ولایت را به یک پادگان بزرگ نظامی تبدیل کرده اند. طالبان در میان هر دو روستا، حدود ۱۵ پوسته امنیتی ایجاد کردهاند؛ البته بهگونهای که بیش از ۵۰۰ پایگاه در خانههای مردم و ۲۰۰ پوسته دیگر در مکتب ها، مسجد ها، مکان های عمومی و زمینهای شخصی ایجاد کرده اند. سرکوب، کنترل و شکنجه سیستماتیک مردم بومی به حدی شدت یافته که بسیاری از باشندگان ناچار به ترک خانههایشان شده و به ولایات همجوار پناه برده اند.
طالبان به باشندهگان منطقه «دشتک» و باشنده گان اطراف مرکز این ولایت دستور دادهاند تا خانههایشان را تخلیه کنند. به گفته منابع، طالبان به دلیل آن که در روستای دشتک ولسوالی عنابه چندین پایگاه نظامی برای گروه القاعده ساختهاند، دست به این اقدام زده اند. افزون بر این، طالبان به اداره های ورزشگاه، کتابخانه و چند اداره دیگر در این منطقه ضربالاجل تعیین کردهاند که تا پایان سال جاری ساختمانها را تخلیه کنند. بر بنیاد گزارش های بین المللی القاعده نُه پایگاه ی آموزشی و انبار مهمات در پنجشیر ساخته است. بربنیاد گزارشها، حافظ حکیمآغا، والی کنونی طالبان در پنجشیر، نیز سابقه عضویت در القاعده را دارد و از افراد نزدیک به بن لادن بوده است.
نیروهای طالبان از زمان ورودشان به پنجشیر در ماههای پس از سقوط حکومت در پانزدهم آگست سال ۲۰۲۱ فشار نظامی زیادی را در پنجشیر اعمال کردهاند. با گذشت بیشتر از سه سال از برپایی حکومت طالبان در افغانستان، از حضور نظامی و استخباراتی این گروه در پنجشیر کاسته نشده است. گزارش های بین المللی نشان میدهد که شمار پاسگاهها، قرارگاهها و نیروهای نظامی طالبان در پنجشیر، در مقایسه با جاهای دیگر در بالاترین حد قرار دارد.
با تاسف که پنجشیر تنها خار چشم گروه های تروریستی به رهبری ملاهبت الله نیست؛ بلکه این دره شیران با پنج پیران پنجشیر اش دشمنان جبون و تفرقه اندازی نیز دارد که می خواهند با نام گذاری های فتنه انکیزانه، شمشیر نفاق را بر قلب این دره ی مغرور و با وقار فرو ببرند. این در حالی است که هر پنجشیری به پنجشیری بودن خویش افتخار کرده و بدون هر گونه تبعیض قومی یکدیگر را صادقانه و صمیمانه به آغوش می کشند.
پنجشیر، دره ای نامدار در میان درههای سر به فلک کشیده ی هندوکش و بابا و سفید کوه و سیاه کوه
افغانستان، سرزمینی کوهستانی و پر فراز و نشیب، در قلب آسیا، سرشار از درههایی است که تنها پیکرههای جغرافیایی نیستند، بلکه حافظههای زندهای از مقاومت، فرهنگ و تاریخاند. در افغانستان، درهها از مهمترین عناصر جغرافیایی، تاریخی و فرهنگی کشور به شمار میروند. بسیاری از این درهها محل نبردها، زیستگاه اقوام گوناگون، یا بستر تمدنهای کهن بودهاند. درهها در افغانستان نهتنها مسیرهای زیستی و اقتصادیاند، بلکه در بطن خود بار معنایی و سیاسیِ مهمی حمل میکنند. از پنجشیرِ غرنده تا بامیانِ خاموش و تأملبرانگیز، از کنرِ جنگزده تا واخانِ منزوی؛ اما راهبردی، هر دره فصلی از کتاب سترگ افغانستان امروزین است.
تنها دره ی پنجشیر نیست که در دل کوه های هندوکش به دره ی نمادین بدل شده است و بیش از هر چیز با نام احمدشاه مسعود گره خورده است؛ بلکه دره های زیبا و اسطوره آفرین های دیگری نیز در افغانستان وجود دارند که هر کدام دارای ویژه گی های منحصر به فرد خود اند. مثلی که دره ی پنجشیر به دژ مستحکم مقاومت علیه اشغال شوروی و بعدها به مرکز مخالفت علیه طالبان نیز بدل شد و جغرافیای صعبالعبور آن، با رودخانهای خروشان در میانه، به همراه ساختار قومی منسجم و فرماندهی خردمندانه مسعود، پنجشیر را به یک اسطوره بدل کرده است. به همین گونه دره های دیگر ی نیز در افغانستان وجود دارند که هرکدام دارای ویژه گی های استثنایی خود اند. بیرابطه نخواهد بود تا اندکی به ویژه گی های سایر دره های افغانستان زیبا اشاره شود.
دره ی بامیان مهد تمدن بودایی و نماد صلح و فاجعه: برخلاف پنجشیر، بامیان درهای است که نماد صلح، تمدن و هنر بود، اما قربانی خشونت ایدئولوژیک طالبان شد. مجسمههای عظیم بودا، در دل کوههای بامیان، یادگار دورهای بود که این منطقه یکی از مراکز بودیسم در آسیای مرکزی بهشمار میرفت. بامیان امروز با ترکیب درد و آرامش شناخته میشود؛ خانه مردم هزاره، یکی از اقلیتهای تاریخی که بارها قربانی تبعیض و نسلکشی شدهاند. دره بامیان، با همه خاموشیاش، تلنگریست به حافظه جمعی افغانستان.
دره های اندراب و غوربند؛ درههای پنهان اما مؤثر: هرچند درههای اندراب و غوربند، پیش از سقوط جمهوریت در مقایسه با پنجشیر کمتر در رسانهها بازتاب داشتهاند، اما این دره ها بویژه درۀ اندراب پس از سرنگونی جمهوریت چون دژی استوار در کنار دره ی پنجشیر استوار ایستاده و قامت کشیده و از نظر نقش نظامی و سیاسی نقشی کلیدی ایفا کردهاست. اندراب، با پیوند جغرافیایی و فرهنگی با پنجشیر، عملاً پشتجبهه مقاومت ضد طالبان در سالهای اخیر بوده است. غوربند، با مردمانی متنوع و موقعیت نزدیک به گذرگاه های شمالی، همواره محل تلاقی منافع قومی و نظامی بوده است.
دره های کنر و نورستان؛ سرزمینهای حاشیه و چالش: در شرق افغانستان، دره های کنر و نورستان، با طبیعتی بکر و دسترسی دشوار، به مراکز اصلی منازعه بدل شدهاند. کنر، به دلیل نزدیکی به مرز پاکستان، همواره در تیررس درگیریها بوده و بهویژه پس از ۲۰۰۱، محل درگیریهای شدید میان نیروهای آمریکایی، افغان و شورشیان بوده است. نورستان نیز، با ساختار فرهنگی منحصربهفرد و تاریخی متفاوت (که تا قرن ۱۹م کافرستان نام داشت)، امروز با فقر، انزوا و ناامنی مواجه است؛ اما همچنان جذابیتی فرهنگی و قومی دارد که آن را از سایر مناطق متمایز میسازد.
دره لوگر؛ واقع در مسیر استراتژیک: این دره در جنوب کابل موقعیت دارد و دارای اهمیت نظامی و تاریخی است. این دره از مسیرهای استراتژیک به کابل راه دارد و دارای زمین های زراعتی گسترده و دارای منابع معدنی ( مس عینک) است. این دره محل حضور طالبان در دوره جنگ ۲۰۰۱–۲۰۲۱ بود. هرچند اقوام گوناگونی در فضای مسالمت امیز باهم در این ولایت زنده گی دارند؛ اما بیشتر محل گسترش نفوذ فرهنگی و اقتصادی قوم شجاع پشتونها است.
دره تگاب؛ دارای اهمیت سیاسی و نظامی: این دره ی زیبا درولایت کاپیسا واقع است و دارای اهمیت سیاسی و نظامی بوده و از مراکز سنتی درگیری با شوروی و سپس با طالبان بوده است. این دره گاهی محل تنشهای قومی و نفوذهای خارجی بوده است. این دره دارای رودخانه ی زیبا و مزارع سرسبز بوده و اقوام اقوام تاجیک، پشتون و پشهای در این دره رنده گی دارند. این دره در زمان جنگ با شوروی دارای اهمیت استراتژیک بود.
دره ی واخان؛ راهی باریک اما دارای اهمیت جیوپولیتیک: دره ی واخان به مثابه ی گره گاه ی استراتژیک و مهم از نظر جیوپولیتیک، در ولایت حادثه آفرین بدخشان و مردم عصیانی آن، در گوشه شرقیترین نقطه ی افغانستان موقعیت دارد. این دره چون شاهرگی باریک، افغانستان را به چین متصل میکند. این منطقه، با ساکنانی صلحطلب و منزوی، کمتر دستخوش نزاع بوده؛ اما اهمیت راهبردی فوقالعادهای دارد. واخان بخشی از بازی بزرگ قرن نوزدهم بین بریتانیا و روسیه بود و امروز نیز در معادلات چین و آسیای میانه جایگاه خاصی دارد. دره ی واخان، نماد ظرفیت پنهان افغانستان برای پیوند با شرق آسیا است.
نتیجه
دره ی پنجشیر مانند سایر دره های افغانستان، بازتاب تنوع، پایداری، رنج و آرزوی مردمان این سرزمیناست. هر دره ی این سرزمین داستانی دارد؛ داستانِ جنگ، داستانِ هنر، داستانِ خیانت یا وفاداری. شناخت این دره ها برابر به شناخت افغانستان است؛ کشوری که دره هایش همزمان سنگر، مدرسه، معبد، مزرعه و میدان جنگ بودهاند. در جهانی که افغانستان بیشتر از منظر تروریسم یا بحران دیده میشود، دره ها میتوانند دروازهای تازه باشند؛ برای دیدن این کشور به مثابه ی قلمروی از فرهنگهای کهن، مقاومتهای شکوهمند و انسانهایی که هنوز استوار و با شکوه ایستاده اند.
در این میان پنجشیر هرچند زخمی است؛ اما شکست خورده نیست. این دره، همانند شیری زخمی، منتظر فرصت برای خیزش دوباره است. آنچه پنجشیر را زنده نگه داشته، نه فقط موقعیت جغرافیایی آن بلکه روحی است که در تاریخ آن دمیده شده است؛ روحی از جنس ایستاده گی، عقلانیت و مبارزه برای کرامت انسانی. این منطقه، در معادله های آینده افغانستان و حتی ساختار قدرت در آسیای مرکزی، همچنان نقشی نمادین و واقعی خواهد داشت.