مهرالدین مشید
پلان شهری یا مهندسی قدرت؟ واکاوی اهداف پنهان طالبان در بازسازی کابل
نگاهی به پروژههای عمرانی در شهر کابل با چهرۀ استخباراتی
پس از تسلط دوباره طالبان بر افغانستان در اگست ۲۰۲۱، سیمای شهر کابل بهتدریج دچار دگرگونیهایی در ساختار عمرانی و طراحی شهری شده است. طالبان در ماههای اخیر با اجرای طرحهای موسوم به «پلان شهری» و ساختوسازهای گسترده، تلاش میکنند چهرهای منظم و توسعهگرا از حکومت خود ارایه دهند. این اقدام ها در ظاهر میتوانند نشانههایی از ثبات، ساماندهی و بازسازی پس از جنگ تلقی شوند؛ اما در واقع، واکنشهای اجتماعی و تردیدهای گستردهای را در میان شهروندان کابل برانگیختهاند. بسیاری از شهروندان، کارشناسان و فعالان مدنی افغانستان معتقد اند که این پروژهها، تنها طرحهایی آبادانی نیستند؛ بلکه اهداف عمیقتری چون کنترل اجتماعی، مهندسی جمعیتی، گسترش نفوذ امنیتی و تثبیت سلطه سیاسی را دنبال میکنند. فقدان شفافیت، نبود مشارکت مردمی، تخریب املاک بدون رضایت یا جبران منصفانه، و تمرکز بر مناطق خاص با پیشینه مقاومت، همگی بر این نگرانیها دامن زده اند.
این مقاله در پی آن است تا با نگاهی تحلیلی، ابعاد امنیتی، اجتماعی و سیاسی پروژههای شهری طالبان در کابل را بررسی کرده و نشان دهد که چگونه «پلان شهری» میتواند به ابزاری برای «مهندسی قدرت» تبدیل شود؛ ابزاری که نهتنها نظم فیزیکی، بلکه ساختار ذهنی و جمعیتی پایتخت ویژه تاجک ها، هزاره ها و سایر اقوام را هدف قرار داده است. هرچند سیاست ها و رویکرد های طالبان در بسیاری موارد دوگانه و چند گانه است؛ اما اجرای شدن ماستر پلان شهر کابل نماد روشنی از سیاست های دوگانه ی طالبان است. مردم افغانستان به برنامه های شهری طالبان با دیده ی شک و تردید می بینند و از آن تعبیر های متفاوت دارند. اینکه هدف اصلی طالبان از اجراییکردن پلان شهری و ایجاد سرکها (جادهها/خیابانها) در افغانستان، بهویژه در شهر کابل، باشد، مردم افغانستان با توجه به سیاست های سرکوب گرانه و آموزش ستیزانه و زن ستیزانۀ طالبان، در این رابطه شک و تردید دارند و نگران اند که هدف اصلی طالبان ضربه وارد کردن به ساختار جمعیتی شهر کابل و پراگنده ساختن آنان است.
مردم می پرسند که هرگاه طالبان در قبال برنامه های شهری اهداف رفاهی و مردمی و فرصت های کاریابی دارند؛ چگونه شده است که طالبان هر روز صدها کارمند دولتی را زیر نام اصلاحات اداری برکنار و زمینه های کار را در داخل کشور از میان برده اند و هر روز بر حجم فقر و بیکاری درکشور افزوده می شود و هزاران زن نان آور خانه ها از کار بیکار و میلیون های دختر از آموزش بازمانده اند. چنانکه سازمان عفو بینالملل در گزارش سالانهی خود گفته است که طالبان پس از تسلط بر افغانستان تا ماه جون سال ۲۰۲۴ میلادی، ۲۰ هزار نفر را زندانی کردهاند.
طالبان با اجرایی شدن برنامه های شهری می خواهند، حاکمان دیروزی را زیر پرسش ببرند و کارنامه های آنان را افشا نمایند. این در حالی است که غفلت ها و بی تفاوتی های حاکمان پیشین در موجی از خودخواهی، قساوت و فساد و حتا جنایت به مردم افغانستان آشکار است و انتقام جویی های قومی طالبان این درد را دوا نمی کند و برعکس بر زخم های مردم افغانستان معنای نمک پاشی را دارد. چنانکه گزارش های وجود دارد که از عدم صداقت طالبان و برخورد های سلیقه ا ی و ایده ئولوژیکی آنان در پیوند به اجرای این پلان دارد. به گونۀ مثال در بسیاری مناطق اماکن مقدس را از پلان حفظ کرده اند واین خلاف هرگونه نورم ومعیار های شهری و حتا دساتیر دینی است. این پلان گلیم چندین حکومت را جمع کرد و سر رهبران آن را زیر بالین نمود و بعید به نظر می رسد که طالبان به ساده گی از عهدۀ آن بیرون شوند و با سرنوشت آنان دچار خواهند شد.
این موضوع می تواند، از چند زاویه مورد تحلیل قرار گیرد؛ اما پیش از آنکه وارد بحث اصلی شویم، بیرابطه نخواهد بود تا اندکی در مورد ماستر پلان با پلان شهری سخن گفت.
تعریف ماستر پلان شهری: ماستر پلان یا پلان شهری، نقشهای جامع و بلندمدت برای مدیریت و توسعه شهری است که اهداف مختلفی را دنبال میکند، از جمله: تنظیم کاربری زمین (مسکونی، تجاری، اداری، آموزشی و صنعتی)، ساخت و توسعه زیرساختها (جادهها، پلها، خدمات شهری) حفظ منابع طبیعی و محیط زیست و مدیریت جمعیت، ترافیک، و توسعه آینده شهر. این پلان ها با افق زمانی ۲۰ تا ۳۰ ساله طراحی میشود و در فواصل مشخص بهروزرسانی میگردد.
پیشینه ماستر پلان کابل: هرچند پلان شهری کابل برای نخستین بار در زمان شاه امان الله به کمک یک انجنیر آلمانی به نام دلری و پشت کار محمد اکرم پروانتا ترتیب شد که شهر را به ، کارتۀ آریانا های مختلف تقسیم کرده بود؛ کارتۀ سه، کارتۀ چهار، کارتۀ پروان و ... بازماندۀ آن پلان است. در این پلان دارالامان کابل بحیث مرکز شهر انتخاب شده بود. شاه امان الله برای زیبایی شهر کابل برنامه های خوبی داشت و کار های مقدماتی را در این زمینه تهداب گذاری نمود. با تاسف این برنامه از اجرایی شدن بازماند؛ اما کابل بهعنوان پایتخت افغانستان، از دهه ۱۹۶۰ میلادی دارای ماستر پلان شهری گردید.
برخی مراحل تاریخی مهم
ماستر پلان شهر کابل برای نخستین بار در سال ۱۹۶۴ توسط شرکت جاپانی «داکسین» تهیه و ترتیب گردید؛ این پلان کابل را برای جمعیتی در حدود ۸۰۰ هزار نفر در نظر گرفته بود؛ نظم مشخص در مناطق مسکونی، تجاری، سبز و صنعتی را در نظر گرفته بود. با تاسف که با رشد شتابزده شهر و ورود مهاجرین در دهههای بعد، این پلان بهتدریج ناکارآمد شد. گفتنی است که ورسجی شهردار کابل در سال های حکومت مجاهدین تلاش کرد تا برای خوشنامی مجاهدین و ساخت و ساز شهر این پلان شهری را عملی کند؛ اما مافیا های غضب و تاراج وابسته به شماری از رهبران جهادی بویژه بردر زادۀ سیاف مانع عملی شدن برنامه های او شدند. اینگونه مخالفت ها سبب شد تا مقام های آن زمان برایش فرصت ندادند و همکاری جدی با او نکردند. او خواست تا در آخرین فرصت پرده از کارکرد های خود بردارد و دلایل عدم موفقیت خویش را در راستای برنامه های شهری از طریق جریدۀ پامیر بگوید، با تاسف که در همان هفته حکومت مجاهدین بدست طالبان سقوط کرد.
ماستر پلان شهر کابل در زمان نخست وزیری محمد داوود
در زمان نخستوزیری محمد داوود خان (سالهای ۱۳۳۲ تا ۱۳۴۱ خورشیدی)، پایههای اصلی توسعه و نوسازی شهری در کابل و سایر شهرهای افغانستان گذاشته شد. نقش او در این دوره در زمینه پلان شهری، آغاز یک تحول زیربنایی و برنامهریزیشده بهشمار میرود، هرچند بسیاری از پروژهها بعدها در دوره ریاستجمهوریاش ادامه یافت. در این دوران، اولین طرحهای رسمی پلانگذاری شهری برای کابل و برخی شهرهای بزرگ (مانند مزار شریف، هرات و قندهار) مطرح شد. داوود خان توجه ویژهای به تمرکززدایی از شهر قدیم کابل داشت و توسعه مناطق نو مانند شهرنو و وزیراکبرخان را حمایت کرد.
نخستین قراردادهای همکاری با شوروی برای نقشهبرداری، پلانگذاری و ساخت پروژههای زیربنایی در کابل در این زمان بسته شد. مهندسان آلمانی و شوروی در طرحهای اولیه جادهسازی، ساختمانهای دولتی، و نقشهبرداری شهری فعال شدند. هرچند اجرای پروژه مکروریانها در دوره ریاستجمهوری داوود خان (دهه ۵۰) صورت گرفت؛ اما مطالعات و رایزنیها برای ایجاد مجتمعهای مسکونی مدرن از دوره نخستوزیری او آغاز شد.
اصلاحات در ساختارهای دولتی شهری: داوود خان در دوران نخستوزیری، پایههای ایجاد ادارههایی مانند وزارت پلان، شهرداری مدرن کابل و اداره اراضی را گذاشت و برنامهریزیهای شهری از حالت سنتی به سمت یک ساختار نیمهنهادی و تخصصی سوق داده شد. زیر ساخت های مهم ساخته شد و ساخت و ساز جادههای کلیدی مانند سرک دارالامان و گسترش جادههای منتهی به کابل، مثل شاهراه کابل–قندهار و ایجاد شبکه ی ابتدایی آبرسانی، برقرسانی و مخابرات شهری.
محمد داوود خان در زمان نخستوزیری، بنیانگذار بسیاری از ایدهها و پروژههای پلان شهری بود. او با دیدگاهی توسعهمحور و با تکیه بر همکاری با کشورهای صنعتی، زمینهساز شکلگیری شهر مدرن کابل شد. اگرچه اجرا و گسترش برخی پروژهها به دوره ریاستجمهوریاش موکول شد، اما ریشهیابی آنها به دوران نخستوزیری او بازمیگردد.
ماستر پلان شهر کابل در زمان ریاست جمهوری محمد داوود
نقش محمد داوود خان، در زمان ریاستجمهور اش، در توسعه ی شهری و بهویژه در «ماستر پلان شهر کابل»، بسیار مهم و تأثیرگذار بود. در دوران حکومت او (بهویژه بین سالهای ۱۳۵۲ تا ۱۳۵۷، پس از اعلام جمهوری)، گامهای جدی در جهت مدرنسازی و بازسازی پایتخت برداشته شد.
نکات کلیدی درباره نقش داوود خان در ماستر پلان کابل: داوود خان با نگاهی ناسیونالیستی و مدرنگرایانه، در تلاش بود تا کابل را به شهری مدرن و مطابق با معیارهای جهانی تبدیل کند. او سیاستهایی برای توسعه زیرساختها، جادهها، شبکه برقرسانی، آبرسانی و ساخت نهادهای دولتی جدید را پیش برد.
ماستر پلان رسمی شهر کابل در سال (۱۳۵۰ ش) ۱۹۷۱ توسط شرکتهای مشاور خارجی، بیشتر از شوروی، با همکاری مهندسان افغانستان تهیه شد. اجرای این پلان در دوره داوود خان شتاب گرفت. این پلان بر اساس الگوی شهرهای سوسیالیستی طراحی شده بود، با مناطق مشخص برای سکونت، خدمات دولتی، صنعتی و فضای سبز. در طرح داوود خان، مناطق جدیدی چون مکروریانها (با معماری شورویمحور) ساخته شدند که هنوز هم بخش مهمی از کابل هستند. احداث جادههای اصلی مانند خیابانهای وزیراکبرخان و شهرنو در این دوران توسعه یافت.
همکاری با شوروی و کشورهای بلاک شرق
بسیاری از طرحهای عمرانی و توسعه شهری کابل، با کمک مالی و فنی شوروی سابق انجام شد و مهندسان و معماران شوروی در تهیه و اجرای پلان شهر نقش مستقیم داشتند. در آن زمان روی نهادینهسازی برنامهریزی شهری کار های موثری صورت گرفت و ادارههای مربوط به پلانگذاری شهری مانند وزارت پلان و شهرداری کابل تقویت شدند و نگاه علمیتری به توسعه شهر شکل گرفت. پلانهای تعدیلی بعدی (دهههای ۸۰ و ۹۰ میلادی) هر چند با همکاری متخصصان شوروی و افغان، پلانهایی تهیه شد؛ اما بهدلیل جنگهای داخلی، اجرای این پلانها عملاً متوقف شد و مناطق غیررسمی (غیرپلانی) در این دوران بهشدت گسترش یافت
پلان شهری کابل در دوران جمهوریت (۲۰۰۱–۲۰۲۱)
در این دوره، با همکاری نهادهای بینالمللی (مانند جایکا، و بانک جهانی)، چندین طرح بازنگری پلان کابل تهیه شد: پلان استراتژیک کابل ۲۰۱۱–۲۰۲۵ که به توسعه چندقطبی شهر تأکید داشت. هدف آن کاهش تمرکز در مرکز شهر و توزیع خدمات به اطراف بود و بر موارد ذیل تاکید داشت: تأکید بر حملونقل عمومی، پارکها، مناطق سبز، و ساخت بلندمنزلها؛ اما فساد، نبود مدیریت یکپارچه و بیثباتی سیاسی مانع اجرای کامل آن شد.
وضعیت پلان شهری در دوران طالبان (۲۰۲۱ به بعد)
پس از بازگشت طالبان، فعالیتهای پلان شهری وارد مرحله جدیدی شد. ویژگیهای پلان شهری تحت حاکمیت طالبان: نبود شفافیت و مشارکت مردمی و در عین زمان تصمیمها پشت درهای بسته گرفته میشود؛ ابعاد امنیتی و استخباراتی قوی؛ تخریب برخی مناطق به دلایل مشکوک امنیتی صورت میگیرد؛ تمرکز بر نظم سطحی، نه توسعه پایدار؛ گسترش جادهها، آسفالت و تخریب خانهها بدون خدمات اساسی؛ نگرانی از مهندسی اجتماعی و قوممحور بودن طرحها در برخی مناطق مانند دشتبرچی، خیرخانه، چارقلعه و کارتهسخی. تخریب خانه ها در حالی با سرعت ادامه دارد که شهرداری کابل زمین در دست رس ندارند تا برای صاحبان خانه های تخریبی توزیع نماید. یکی از موانع برای حاکمان پیشین در کنار غفلت های و توجهی های شان هم نبود زمین برای توزیع بود. با تاسف که این غلفت ها برای شماری فرصت داد تا با استفاده از قدرت و پول شهر کابل را به شهر خانه ها و بلند منزل های خودسر بدل کردند. هرچند دراین خودسری ها همه دست داشتند؛ اما شماری اقوام در این خودسری ها دست بالاتر داشتند و ساخت و ساز های خودسر آنان اکنون بیشتر در معرض تخریب قرار گرفته است. طالبان با استفاده از این پلان می خواهند، رقبای سیاسی و قومی و مذهبی خود را ضربه بزنند. باید یاد آورشد که در این خودسری ها شماری اندکی از اقوام گوناگون دست داشتند و چهره های آنان به همگان افشا و اعمال آنان لکۀ ننگی بر پیکر جامعۀ افغانستان است. ازاین افراد خاین و تیکه دار های سیاسی نه تنها مردم افغانستان؛ بلکه تبار های وابسته به آنان هم نفرت دارند.
چالشها و انتقادات اصلی به پلان شهری کابل
- تخریب بدون جبران منصفانه: خانههای مردم در مناطق غیرپلانی بدون ارزیابی عادلانه تخریب میشوند.
- بیتوجهی به اقشار آسیبپذیر: بسیاری از مردم حاشیهنشین بدون گزینه جایگزین آواره میشوند.
- نبود نهاد نظارتکننده مستقل برای بررسی شفافیت پروژهها.
- استفاده ابزاری از پلان شهری برای اهداف سیاسی و امنیتی.
- برخورد های سلیقه ای و حفظ شماری اماکن .
در کل گفته می توانیم که ماستر پلان کابل در اصل باید نقشه راه توسعه پایدار و عادلانه شهر باشد، اما در عمل، چه در گذشته و چه اکنون، با دشواری های عدیدهای از جمله عدم شفافیت، ضعف اجرا و سوءاستفادههای سیاسی روبهرو بوده است. تحت حاکمیت طالبان، این پلان شهری بیش از آنکه بازتاب اراده مردم باشد، به ابزار کنترول اجتماعی، سیاسی و استخباراتی تبدیل شده است.
پیشزمینه تاریخیی: طالبان و رابطه پرتنش با فضاهای شهری
طالبان در دوره اول حاکمیت خود (۱۹۹۶–۲۰۰۱) بهعنوان یک نیروی بیشتر روستایی، متعصب و قبیله محور، نسبت به فضاهای شهری، بهویژه کابل، نگاهی بیاعتماد و سرکوبگرانه داشتند. شهرها، برای آنان محل تمرکز نخبگان، جریانهای فکری مدرن و اقلیتهای دینی و قومی تلقی میشد که در تضاد با نظم ایدئولوژیک آنان قرار داشت. در دوره دوم حاکمیت نیز هرچند طالبان با ظاهری متفاوت وارد عرصه شهری شدهاند، اما بسیاری از تحلیلگران بر این باورند که نگرش امنیتی آنان به ساختارهای شهری همچنان پابرجاست و اکنون با ابزارهای نوینتر اجرا میشود.
تحلیل موردی: پروژههای عمرانی کابل زیر ذرهبین امنیت
طالبان در ماههای اخیر چندین پروژه عمرانی در کابل آغاز کردهاند، از جمله گسترش جاده ها، بازسازی نواحی مرکزی و سامان دهی نقشه شهری؛ اما این تحرکات اغلب با واکنشهای منفی شهروندان روبهرو شدهاند. در مناطقی چون دشت برچی، شهرنو و خیرخانه، مردم از تخریب منازل مسکونی، غصب زمین، و اجرای پروژهها بدون اطلاع قبلی شکایت دارند. افزون بر این، اطلاعات میدانی نشان میدهد که برخی از این طرحها با استقرار پنهان نیروهای استخباراتی، تغییر مسیرهای ترافیکی و ایجاد محدودیتهای امنیتی همراه بوده است. در نتیجه این شائبه تقویت میشود که هدف اصلی از بازسازیهای اخیر، بهبود زندگی شهروندان نیست، بلکه تثبیت نظارت، کنترل اجتماعی و مهندسی جمعیتی مناطق خاص شهر کابل است.
پیامدهای مهندسی اجتماعی زیر پوشش بازسازی
در صورت ادامه این روند، پیامدهای گستردهای برای ساختار اجتماعی و اعتماد عمومی در کابل متصور است: تشدید بیاعتمادی میان مردم و نهادهای حاکم؛ تغییر ترکیب جمعیتی از طریق جابهجایی اقوام یا طبقات خاص؛ تضعیف مفهوم عدالت شهری و حق سکونت برابر برای همه شهروندان؛ تحکیم ساختارهای نظارتی طالبان در قالب طرحهای عمرانی و بازآرایی شهری. در آخرین تحلیل گفته می توان که این روند، کابل را از یک شهر متکثر و باز به فضایی کنترلشده و امنیتی بدل میکند.
در نتیجه گفته می توان که پروژههای بازسازی و طرحهای شهری که تحت عنوان «پلان شهری» از سوی طالبان در کابل اجرا میشوند، فراتر از عمران و توسعهاند. این طرحها در بستر سیاسی و اجتماعی خاص افغانستان، ماهیتی امنیتی، استخباراتی و ایدئولوژیک پیدا کردهاند. بیاعتمادی گسترده مردم نسبت به این پروژهها نیز نشان میدهد که توسعه واقعی زمانی تحقق مییابد که بر پایه ی شفافیت، عدالت اجتماعی و مشارکت مردمی استوار باشد و نه در خدمت یک ساختار کنترلی و سلطهگر قرار داشته باشد.
اهداف پیدا و پنهان طالبان و چالش ها
در همین حال طالبان با اجرای پروژههای عمرانی شهری، بهویژه در پایتخت، میخواهند نشان دهند که یک حکومت منظم، کارآمد و توانمند در مدیریت امور کشور هستند. این تلاش در جهت کسب مشروعیت داخلی و خارجی است. در این تردیدی نیست که ساخت جادهها، تنظیم نقشههای شهری، و بهبود زیرساختها میتواند به بهبود وضعیت زنده گی شهروندان منجر شود و در نتیجه سطح نارضایتی کاهش یابد. طالبان بهخوبی میدانند که نارضایتی مردمی یکی از تهدیدهای نرم برای قدرت آنها است؛ اما بعید به نظر می رسد که طالبان به اهداف مورد نظر شان دست یابند.
واقعیت این است که طالبان با اجرای طرحهای شهری و مهندسی دوباره کابل، میتوانند نقاط آسیبپذیر امنیتی را بهتر شناسایی، اصلاح یا حذف کنند. جادههای منظمتر، مناطق جدید مسکونی و تجاری، امکان نظارت امنیتی و کنترلی بهتری برای نیروهای طالبان فراهم میکند. ممکن این موضوع هداف اصلی طالبان را تشکیل بدهد.
ممکن ایجاد اشتغال و هدایت نارضایتی به سوی پروژههای عمرانی یکی از اهداف طالبان باشد. پروژههای ساختوساز میتوانند برای بخشی از جوانان بیکار اشتغالزایی کنند. این کار میتواند نارضایتی اجتماعی را مهار کرده و از تبدیل آن به حرکتهای اعتراضی یا شورشهای اجتماعی جلوگیری کند؛ اما ابعاد تخریبی این پروژه های چنان گسترده است که نمی تواند صدای اعتراض مردم را خاموش نماید.
گمانه زنی های غالب بر این ا ست که تغییر ساختار اجتماعی و فرهنگی از جمله اهداف مهم طالبان برای اجرای این پلان است و طالبان می خواهند، با اجرای این پروژه ها سعی در مهندسی اجتماعی داشته باشند. بهعنوان مثال، تغییر ترکیب جمعیتی برخی محل ها و ناحیه های کابل از طریق جابجاییها یا تصرف زمینها، تا جمعیتهای همسو با خود را در موقعیت بهتری قرار دهند.
سرمایهگذاری برای آینده و رقابت با ساختارهای پیشین
طالبان با انجام این پروژهها سعی دارند ساختارهای حکومتی و مدیریتی جمهوری سابق را تحتالشعاع قرار دهند و نشان دهند که توان اداره و توسعه کشور را بدون کمک غرب هم دارند. این در حالی است که دست های پنهانی طالبان را در این پروژه های یاری می رسانند و مردم افغانستان می دانند که در پشت این برنامه ها اهداف رفاهی نه؛ بلکه اهداف استخباراتی نهفته است.
زیرا برنامه های شهری طالبان، بهویژه در کابل، نه فقط عمرانی بلکه تا حد زیادی دارای اهداف استخباراتی و امنیتی هستند که در زیر به آنها پردخته می شود.
اجرای پلان شهری جدید به طالبان این امکان را میدهد که نقشه دقیق ، خانهها، ناحیه ها و ساختارهای جمعیتی را بهروز کرده و در اختیار دستگاههای امنیتی خود بگذارند؛ محل سکونت اقشار خاص (مثلاً نخبگان سابق، مخالفان، فعالان مدنی یا اقلیتها) را دقیقتر شناسایی کنند؛ حرکتهای مشکوک و تغییرات جمعیتی را سریعتر رصد نمایند.
بسیاری از خیابانها، کوچهها یا حتی ساختمانهای عمومی ممکن است طوری بازطراحی شوند که: امکان گریز و تجمع سریع را محدود کنند؛ نقاط کور و پناهگاههای شهری کاهش یابد؛ نظارت تصویری و انسانی (افراد نفوذی یا گماشتهشده) سادهتر انجام شود.
برخی مناطق کابل، مثل دشت برچی یا قسمتهایی از شهر نو، پیش از این پایگاههای فکری، فرهنگی یا اجتماعی علیه طالبان بودند. بازسازی یا تغییر کاربری در این مناطق میتواند با اهداف زیر همراه باشد: جابهجایی جمعیتهای ناهمسو؛ تغییر ترکیب قومی و مذهبی مناطق و ایجاد مراکز نفوذ برای استخبارات طالبان در دل بافت جدید.
با به ظاهر توسعه زیرساختها، طالبان میتوانند؛ پایگاههای امنیتی جدید، مراکز اطلاعاتی یا دیدهبانی را با پوشش پروژههای شهری احداث کنند؛ نفوذ بیشتر به نهادهای خدماتی (شهرداری، انجینری، خدمات عامه) داشته باشند تا اطلاعات دقیقی از ساکنان به دست آورند.
هر پروژه عمرانی هم زمان اطلاعاتی بینهایت ارزشمند تولید میکند: مسیرهای فرار یا مقاومت در شهر؛ خانههای مشرف به مراکز حساس؛ زیرساختهای حیاتی و نحوه اتصال آنها؛ نقاط ضعف ساختاری برای استفاده احتمالی در کنترل شورش یا عملیات نظامی. در یک جمله: برنامههای شهری طالبان، بهویژه در کابل، نهتنها بازسازی نیستند، بلکه بخشی از نقشه جامع استخباراتی و امنیتی برای کنترل، مهار و مهندسی فضای اجتماعی شهر هستند.
دستان خارجی ها در این پروژه ها
در حال حاضر، پروژههای شهری طالبان در کابل و سایر شهرهای افغانستان بیشتر با حمایت ضمنی، غیررسمی یا غیرمستقیم برخی کشورها و نهادها پیش میرود، چرا که به دلیل عدم به رسمیتشناخته شدن رسمی دولت طالبان، هیچ کشور یا نهاد بینالمللی بهصورت علنی و مستقیم با طالبان قراردادهای بزرگ توسعه شهری امضا نکرده است. با این حال، میتوان چند کشور و بازیگر را که نقش پررنگ یا پنهانی در حمایت از این پروژهها دارند، نام برد.
چین: سرمایهگذاری در معادن و پروژههای زیربنایی میتواند بخشی از طرح توسعه شهری را شامل شود. چین بهویژه در پروژههای زیرساختی مانند برق، جادهسازی، و مهندسی شهری علاقهمند است، اگرچه این همکاریها بیشتر در مراحل مذاکره یا آزمایشی هستند. طالبان در برخی موارد از مهندسان یا شرکتهای فنی چینی در پروژهها بویژه در شرق افغانستان استفاده کردهاند،
قطر: قطر یکی از مهمترین حامیان سیاسی و مالی طالبان است. هرچند حمایتهایش بیشتر در حوزههای بشردوستانه و آموزش بوده، اما برخی منابع از نقش قطر در تأمین منابع مالی پروژههای شهری بهصورت غیرمستقیم خبر میدهند، از طریق موسسات خیریه یا واسطهها.
ترکیه: ترکیه پیش از سقوط دولت پیشین نیز در کابل در زمینه بازسازی زیربناها و نگهداری فرودگاه نقش داشت. بعد از تسلط طالبان، برخی نهادهای وابسته به دولت ترکیه بهشکل غیررسمی و از طریق مؤسسات خیریه و پیمانکاران خصوصی در پروژههای شهری دخیل هستند، بهویژه در حوزه ی ساخت مدارس، جادهها و مراکز صحی.
ایران: ایران بهویژه در غرب افغانستان و مناطق شیعهنشین برخی زیرساختهای شهری را ترمیم کرده یا به آن کمک کرده است. همچنین برخی از مهندسان، ماشینآلات و مصالح ساختمانی از مرز ایران وارد افغانستان میشوند و در پروژههای طالبان مورد استفاده قرار میگیرند. هرچند این کمکها بیشتر در حوزههای مردمی و محلی است، ولی در نهایت در راستای منافع ساختاری طالبان نیز عمل میکند.
پاکستان: نقش پاکستان بیشتر در انتقال تکنوکراتها، مشاوران و نیروهای فنی است. برخی از طرحهای شهری با مدیریت و مشاوره مهندسان پاکستانی صورت میگیرد. همکاریهای امنیتی نیز سبب میشود که طرحهای شهری با دیدگاه امنیتی اجرا شوند که مدلهای مشابه در مناطق قبیلهای پاکستان را تداعی میکند.
تردید ها و بی اعتمادی های مردم نسبت به پنهان کاری ها و قوم محوری های طالبان به دلیل ماهیت استخباراتی
در ظاهر، طالبان خود را مستقل و خودکفا در پروژههای شهری نشان میدهند؛ اما در واقعیت چنین نیست و مردم در این زمینه شک و تردید دارند.دشک و تردید مردم کابل نسبت به ساختوسازهای شهری تحت حاکمیت طالبان، دلایل متعددی دارد که ریشه در تجربه ی تاریخی، ساختار قدرت طالبان، و نیتهای پنهان پشت پروژهها دارد. در ادامه، به مهمترین دلایل این تردید ها اشاره می کنم.
طالبان برای بسیاری از مردم، بهویژه در شهرهایی مانند کابل، نه یک نیروی خدمتگزار، بلکه یک نیروی سرکوبگر، ایدئولوژیک و واپسگرا محسوب میشود. بنابراین هر نوع اقدام عمرانی یا تغییر زیرساختی: با نگرانی از اهداف پنهان امنیتی یا سیاسی دیده میشود؛ بهجای توسعه، بهعنوان ابزار تسلط و مهندسی اجتماعی درک میشود.
طالبان هیچ سازوکار شفاف یا مردمی برای اعلام، نقد یا مشارکت در طرحهای شهری ندارد: مردم نمیدانند نقشه شهری بر چه اساسی تغییر کرده، یا چه مناطقی مشمول تخریب یا بازسازیاند؛ مشاوره با کارشناسان مستقل یا جامعه مدنی انجام نمیشود؛ معمولاً حکم تخریب یا بازسازی، ناگهانی و قهری صادر میشود.
در برخی موارد: خانهها یا مغازههای مردم بدون ارزیابی عادلانه یا جبران خسارت واقعی تخریب میشوند؛ مردم نگراناند که پروژههای بهظاهر عمرانی، در واقع بهانهای برای تصاحب زمین یا جابجایی اقوام خاص باشند.
همانطور که پیشتر اشاره شد، مردم احساس میکنند: پشت بسیاری از ساختوسازها، اهداف کنترلی، مراقبتی یا مهندسی جمعیتی نهفته است؛ بهویژه در محلاتی مثل دشت برچی، کارتهسخی، خیرخانه و …، این تردید بیشتر است چون این مناطق پیشینه مقاومت یا مخالفت با طالبان دارند.
مردم نگراناند که: دون برنامهریزی علمی یا مهندسی درست، این ساختوسازها صرفاً شکل ظاهری داشته باشند و در بلندمدت مشکلاتی مثل تخریب محیط زیست، اختلال ترافیکی یا بحران زیرساختی ایجاد کنند؛ استفاده از نیروهای غیرمتخصص یا شبهنظامی در پروژهها، باعث هدر رفت منابع یا بینظمی شهری شود.
برخی ساکنان کابل باور دارند که طالبان ممکن است: با استفاده از پروژههای شهری، ترکیب قومی مناطق را تغییر دهند (مثلاً اسکان دادن هواداران یا نیروهای خود در محل های خاص)؛ مکانهایی با هویت فرهنگی، تاریخی یا مذهبی خاص را بیشتر نادیده بگیرند یا تخریب کنند.
در کل گفته می توان که شهروندان کابل به پروژههای شهری طالبان شک دارند. چنانکه شهروندان افغانستان چندین بار در برابر طالبان اعتراض کرده اند و این اعتراض ها از سوی فعالان مدنی و نهاد های حقوق بشری مورد حمایت قرار گرفته اند. با تاسف چون طالبان هر حرکتی را به شدت سرکوب می نمایند، مردم جرات اعتراض در برابر این گروه را از دست داده اند. اعتراض های کوچکی هم که به دلیل عدم شفافیت، فساد، تخریب محیط زیست، تجاوز به ملکیتهای شخصی یا بیتوجهی به نیازهای محلی صورت گرفته است، به شدت از سوی طالبان سرکوب شده است. طالبان در حالی به اجرای پلان شهری کابل مبادرت کرده اند که حکومت های گذشته بنا بر مصلحت های نادرست و موجودیت فساد در دستگاه های دولتی از اجرای آن کوتاه آمدند. دیده شود که طالبان با توجه به رویکرد های چند گانۀ و بی توجهی آنان به آموزش و کار زنان و رفاۀ عامه، چه میزانی شانس موفقیت را در اجرای آن خواهند داشت.