م. نبی هیکل
سخن پایانی
این بار سوم است که خدمت دکتور دستگیر عرض میدارم که:
فشرده سخن:
پیشنهاد وی در مورد سیمینار تصفیه حساب میان آنانی که غرق در قبیله-گرایی و گله-ایزم اند از هر جانبی که باشد نه تنها بیهوده نیست بلکه زیانبار است و ضد علم و دین است. اما وقتی این مقاله و مقاله بعدی آقای دستگیر را مطالعه مینمایید احساس جانبداری در آن به جای بیطرفی حاکمیت دارد.
مقداری از تعصب در همه وجود دارد زیرا برای دفاع از هستی ضروری میباشد. نشانه عقلانیت تنها دفاع از خویشتن نیست بلکه پاسخ باید مستدل باشد و نشانه های بیطرفی عقلانی را نیز دارا باشد . دپلوم را دانشگاه ها اعطا میکنند اما علم را تنها الله متعال! زیرا تجارب شاهد اند که فارغان رشته های معیین عقلانیت متفاوت دارند.
در یادداشت کنونی بر چند بیان مکث مینمایم
سخن نخست: دکتور غلام محمد دستگیر در مقاله هفته قبل نشر شده در سایت آریایی ز یر نام (یک توضیح مختصر[1]) از من نقل کرده:
"دستگیر خود را دکتر معرفی مینماید اعتراضی ندارم، افغان نیست به حکومت امریکا اعتراف نماید که دروغ گفته است و ابراز دارد به کدام هویت ملی تعلقب دارد.... وقتی ما تفرقه افگنی میان اقوام سان و برادر را رد مینماییم واضح است که از انسانیت و برادری حمایت مینماییم" و افزوده که:
یعنی نوشته ای خود را ویرایش نکرده است که علامت یک نویسنده ای مجرب نیست. و هم اگر هدف "اعتراض" نبود پس ذکر "خود را دکتر معرفی مینماید" برای چه بود؟
واضح است که در مقاله - ی بنده تنها بر نکاتی اتکا کرده (مانند تیر -زن یا سنایپر) که حریف را از پا درآورد. منظور آن بیان در قرینه آن این است که برای اینجانب مهم نیست که به کدام قوم و عشیره تعلق دارد، زبان مادری و پدری وی چیست و دارای کدام دپلوم است. من به شیوه تفکر و استدلال وی میبینم. او هرچه میخواهد باشد اما بحیث افغان پذیرفته شده در امریکا و افغان پنداشته میشود.
سوالی که مطرح میگردد این است: آنانی که خود را افغان نمی پندارند ، در حالیکه حق دارند ، چرا رسمآ در هر محلی که هستند اعلام نمیدارند که آنها افغان نیستند؟ چرا به سایرین میگویند و اما به حکومتهایی که آنان را بحیث افغان پناه داده اند، این حقیقت را اعلام نمیدارند؟ من شهامت آنان را تقدیر مینمایم. شعار من این است: هرچه هستی، انسان باش!
سخن دوم:
او حق به جانب است که شروع تفرقه افگنی را وی نکرده است. تفرقه افگنی کار نادرست است اما ادامه آن از سوی یک دکتور مجرب طب مانند تکرار و ادامه یک اشتباه است. او نوشته است:
تفرقه افگنی! قبلآ با پایمال ساختن فرهنگ فارسی دری، تنقیص در ماموریت فارسی گویان دولت و تحمیل جبری "افغان - پشتون" بر غیر پشتون ها شروع شده است. نه با نوشته ای من.
بیان فوق یک جعل است که به ادامه ( سیاست تفرقه انداز و حکومت کن!) راه انداخته شده است. این یک برنامه وسیع است که تفرقه در هویت ملی، بر اساس (identity politics) ×،(تفرقه بر اساس زبا ن) و (تفرقه بر اساس سرزمین آبایی ) از مرکبات آن اند. سیمای این پروژه صراحت دارد.
از سالیان دراز - از زمان ظاهر شاه همه ی تدریس ها به زبان دری بودند و پشتو مانند عربی و انگلیسی در پهلوی زبان دری تدریس میگردید. در پوهنتون کابل نیز تنها دیپارتمنت پشتو وجود نداشت بلکه دیپارتمنت دری نیز وجود داشت.
نکته سومی:
دکتور در یک اعتراض نگاشته است:
. و هم اوست، که مرا به "اصول اساسی منبع نگاری عدول کرده است زیرا منبع گولد سمیت قابل رد یابی برای هر خواننده نیست، مگر اینکه نسخه موجود نزد دکتر دستگیر را داشته باشد". یعنی، "با یک بام و دو هوا" روبرو بوده، متهم ساخته است: چون از دین و اخلاق یاد کرده اند؛ "این تهمت" در دین اسلام با آیات و احادیث متعدد تذکر یافته (منهیات در اسلام، داکتر نظام الدین نافع). گناه شمرده شده است.
نیمه دوم اعتراض ( چون از دین و اخلاق یاد کرده اند؛ "این تهمت" در دین اسلام با آیات و احادیث متعدد تذکر یافته (منهیات در اسلام، داکتر نظام الدین نافع). گناه شمرده شده است. ) یا تحریف گردیده یا از قرینه آن بیرون آورده شده است. زیرا من تهمتی نه - بسته ام. هر آنچه نوشتم بر اساس بیانات خود دکتور است که علیه خود وی به کار رفته است.
خواننده خود میتواند در مورد بیان وی در فوق فکر کند. ساده ترین راه منبع نگاری این است که مدل یک آدرس را در نظر گیریم. (منهیات در اسلام، دکتر نظام الدین نافع) را زمانی میتوان دریافت که با این اثر برخورید. در مقاله وی چندین مورد وجود دارند.
برای من قابل درک است که دکتور در سنی که دارد به ناتوانی خود اعتراف کرده است. این اعتراف بحیث صداقت وی بسا از موارد را تبریه مینماید. برای معلومات جناب دکتور باید افزود :
من نه صوفی هستم نه فیسلوف، بلکه یک ایکلیت ( eclectic ). و نویسنده فاقد تجربه هم نیستم زیرا پنجاه سال نوشتن میتواند تجربه پنداشته شود. فکر میکنم تعداد نگارشهای من تنها در سایت آریایی نیز از تعداد انگشتان دست و پا ها فراتر میروند.
از توجه شما متشکرم