مهرالدین مشید

 

سکوت خلیفه در برابر امیر شکست یا فرصتی برای انحام ماموریت بزرگ

عباس ستانکزی: ملایعقوب کل روند را از مسیر خود منحرف کرد

 

به تعلیق درآمدن کمک های میلیون دالری آمریکا و درخواست بازداشت ملاهبت الله از سوی دادگاه کیفری بین المللی؛ رخداد های زنجیره ای چون، افزایش بحران اقتصادی، اختلاف درون گروهی طالبان، بحران رهبری و افزایش انتقاد های رهبران طالبان از ملاهبت الله، قدرت انحصاری و استبدادی امیر خود خوانده ی طالبان را به چالش درآورده است. در این میان اختلاف بین رهبران طالبان در موجی از انتقاد ها و صف آرایی های نظامی بیشتر بر اوضاع افغانستان سایه ی سنگین داشته که پای اختلاف شماری از رهبران طالبان را به رهبری سراج الدین حقانی در برابر ملاهبت الله به میدان کشیده است. شگفت آور این است که در صف آرایی های درونی طالبان ملاهبت الله حالت تهاجمی و حقانی سکوت اختیار کرده و از هر نوع رویارویی با امیر طفره رفته است.  این موضع حقانی این گمانه زنی ها را تقویت کرده که خلیفه در یک بازی پیچیده ی استخباراتی در حال بسر رساندن یک ماموریت کلان است و برای موفقیت آن سکوت و در ضمن تهاجم ملاهبت الله  را پذیرا شده است.

کش و قوس ها میان خلیفه و ملاهبت الله که به سطح فراتر از گشتی نرم صعود کرده، تازه نیست؛ بلکه ریشه در حاکمیت سه ساله ی طالبان در افغانستان دارد. پس از حاکمیت طالبان در افغانستان همه چیز دگرگون شد و هیچ جیزی بجایش باقی نماند. مردم افغانستان از آن به بعد شاهد سرکوب شدیدتر فعالان مدنی، مدافعان حقوق بشر، آزادی بیان، اعضای پیشین نیروهای امنیتی و دفاعی، و در مجموع شهروندان این کشور بودند. همزمان با رخداد های یاد شده  سیستم‌های اقتصادی افغانستان آسیب‌پذیرتر شده و توانایی‌ها و منابع مالی شهروندان به‌طور چشم‌گیری کاهش یافته است. نقض گسترده حقوق بشر، افزایش بیکاری، و گسترش فقر منجر به مهاجرت اجباری و تشدید شکاف‌های قومی و گسترش گروه‌های تروریستی مانند داعش خراسان و تحریک طالبان پاکستان و سایر گروه های تروریستی مانند، القاعده در افغانستان شده است. این واقعيت ها ادعا های طالبان را مبنی بر تامین امنیت جسمی و روحی افراد جامعه و کنترل کشور زیر پرسش برده است. در این میان اختلاف های داخلی در میان طالبان و مقاومت فزاینده گروه‌های مخالف نظامی طالبان آسیب‌پذیری‌های امارت طالبان را بیش از پیش آشکارتر ساخته و سبب افزایش بی‌ثباتی و نیرومندی گروه‌های تروریستی، تداوم وحشت در نظام سرکوب گر طالبان و از سویی هم  منجر به تقویت جنبش‌های ضد طالبانی، افزایش انزوای بین‌المللی و تشدید تحریم‌ ها و فاجعه انسانی شده که در آینده های نزدیک حکایت از سرنگونی طالبان دارد.

تشدید اختلاف میان خلیفه و امیر

هرچند اختلاف های درونی رو به افزایش گروه ی طالبان بنابر کنترول شدید افراد ملاهبت الله آنچنانی در رسانه ها بازتاب نمی یابند؛ اما از گزارش های جسته و گریخته ی رسانه های داخلی و بین المللی فهمیده می شود که کشیده گی و اختلاف میان امیر و خلیفه بررغم مدیریت القاعده و کشور های خلیج در حال افزایش است و حتا گمانه زنی هایی وجود دارد که شاخ و شانه کشی میان ملاهبت الله و سراج الدین حقانی به نقطه ی غیر قابل بازگشت رسیده است. این در حالی است که هیبت الله در هفته های اخير با صدور فرمان های پیهم و ارسال نیرو ها به کابل و سایر شهر ها با عقب زدن نیرو های خلیفه و تمرکز نیرو های خود پرداخته است؛ اما خلیفه با سکوت معنا دار از هر نوع رویارویی با ملاهبت الله خود داری نموده است. در همین حال گزارش هایی وجود دارد که خلیفه در امارات بسر می برد. خلیفه نخست وارد امارات شد و سپس بعد از تمدید سفر اش از سوی سازمان ملل به قصد حج عازم عربستان گردیده است و هنوز به کابل برنگشته است. هرچند خبر هایی از بازگشت خلیفه به کابل به نشر رسید؛ اما حضور خلیفه در کابل تا کنون رسانه ای نشده است. در این میان حضور خلیفه در امارات آنهم در حالیکه ملاهبت الله با او غیرمستقیم اعلان جنگ صادر نموده، گواه بر این است که دیپلوماسی سنگینی از سوی کشور های مختلف در امارات پیرامون اوضاع افغانستان در جریان است و سکوت خلیفه هم رابطه به آن دارد. خلیفه رابطه ی نزدیک با امارات و عربستان و پاکستان دارد. از سکوت خلیفه در برابر یکه تازی های امیر فهمیده می شود که او مصروف بسر رساندن ماموریت بزرگتر است و فصل زمام روایی ملاهبت الله را پایان یافته حساب می کند. بنابراین برای او فرصت داده تا دور مهمانی اش را با تهاجم سپری کند. در همین حال صدر ابراهیم معاون وزارت داخله شخص نزدیک به ملاهبت الله در حالی کنترول حوزه ها و مرکز های افراد وابسته به خلیفه را در دست گرفته که نه تنها خلیفه؛ بلکه ملایعقوب، ملابرادر و فصیح الدین در دفتر های کاری شان حضور ندارند.

سکوت خلیفه و سناریو های دیگر

سکوت سنگین خلیفه در برابر رویکرد تهاجمی امیر غایب، برای همگان پرسش برانگیز شده است که چه سناریویی در دست اجرا است؛ اما با توجه به‌ روابط سنتی خلیفه با امارات و سعودی و تماس ها و فعالیت های سنگین سیاسی در قطر گفته می توان که او از سوی دیپلومات های خارجی به تانی فراخوانده شده است و برای بسر رساندن یک ماموریت بزرگتر فراتر از کشتی نرم با ملاهبت الله خود را مکلف شمرده است. خلیفه در حالی میان امارات و عربستان در رفت و امد است که ملاهبت الله از تهاجم پیهم برضد او دست بردار نیست. ملاهبت الله نه تنها گماشته گان خلیفه را در حوزه ها خلع سلاح کرده و دامنه ی قدرت او را در شاهراه ها، شهر ها و ولایت ها هر روز محدودتر میکند؛ بلکه گزارش هایی وجود دارد که ملاهبت الله از او خواسته تا قطعات انتحاری اش را از ولایت خوست به قندهار بفرستد. هرچند حقانی تا کنون به امیر پاسخ مثبت نداده است؛ اما سکوت خلیفه در یک کشتی نرم معنا دار همه را شگفت زده گردانیده است که گویا "عجب صبری خدا دارد خلیفه" مردم از یکدیگر می پرسند؛ مگر اینکه عمر امیر به پایان رسيده و کارش از کار گذشته و چند روزی مهمان است. ممکن خلیفه درخواست دادگاه کیفری بین‌المللی مبنی بر بازداشت ملاهبت الله را فال نیک گرفته و آن را سراغاز زوال او پنداشته است. احتمال دارد که از سوی کشور های حامی اش در سطح منطقه و جهان برای او اطمینان داده شده است. در این زمينه به حرکت درآمدن عراده ی شیطانی آستخبارات پاکستان قابل تامل است. چنانکه هیأتی از مقام های آی اس آی پاکستان به ترکیه رفت و در دیدار با رهبران جهادی پیشین موضوع حکومت همه شمول را مطرح کرد. چنانکه حبیب الرحمان حکمتیار هم در گفت و گویی به این‌ موضوع اشاره کرد و افزود که پاکستانی ها این موضوع را به حکمتیار نیز یادآوری کرده اند. در همین حال رابطه ی حکمتیار با خلیفه نزدیک است و حتا از یک ائتلاف با او سخن زده می شود. این در حالی است که پس از کودتای ثور سرنوشت حکومت ها در افغانستان از بیرون رقم خورده است و این بار هم چنین خواهد شد. چنانکه به گفته ی حسن عباس نویسنده ی کتاب " بازگشت طالبان" دخالت های آلمان و آمریکا در نشست های قطر از همان آغاز تا کنون محسوس است.

بنابراین گمانه زنی های قوی وجود دارد که خلیفه مصروف بسر رساندن ماموریت بزرگتر است و او دریافته که نه تنها امیر در داخل افغانستان مطرود گردیده، بلکه جو منطقه و جهان نیز برای او بیش از حد محدود شده است. بنابراین باور ها بر این است که افغانستان ۲۰۲۵ با توجه به اختلاف های درون‌گروهی طالبان و اوضاع ناگوار اقتصادی و اجتماعی، سناریو هایی چون، تشدید ناامنی و تقویت گروه‌های تروریستی؛ بحران انسانی و فروپاشی رژیم طالبان؛ افزایش توانایی جریان‌های آزادی‌بخش مردم افغانستان و تغییر وضعیت داخلی و افزایش فشار های بین المللی را در پیش رو دارد؛ اما با تاسف که نه تنها
اجماع سیاسی میان گروه های مخالف و اجماع منطقه ای برای وارد کردن فشار بر طالبان وحود ندارد؛ بلکه از تشدید فشار  های سیاسی و اقتصادی بر طالبان و حمایت آنچنانی از نهاد های جامعه مدنی افغانستان وجود ندارد.

صف بندی های طالبان

این در حالی است که خلیفه در مخالفت با ملاهبت الله تنها نیست؛ بلکه ملابرادر و ملایعقوب که خود را متعهد به پاسخگویی به جامعه ی جهانی می دانند، نیز با امیر مخالف اند. چنانکه فرار ستانکزی از کابل در همکاری با شبکه ی حقانی، ملایعقوب و ملابرادرصورت گرفته شبکه ی حقانی میانه رو و دومین هم چهره های جوان وابسته به گروه ی قطر اند. بربنیاد گزارش ها هرچند در کشمکش های کنونی طالبان به دو گروه ی تندرو به رهبری ملاهبت الله و گروه ی میانه رو تقسیم شده اند؛ اما طالبان به چهار جناح بزرگ و حلقه های کوچک چون؛ جناح ملابرادر و ملایعقوب؛ شبکه ی سراج الدین حقانی؛ جناح ملاهبت الله و ملاحسن و جناح عباس ستانکزی و طالبان میانه رو تشکیل شده است. حالا در صف آرایی های درون گروهی طالبان سه جناح یاد شده در برابر جناح ملاهبت الله و ملاحسن قرار گرفته اند. سه جناح نخستین تمایل به ایحاد اصلاحات در داخل و تعامل بیشتر با جامعه ی جهانی دارند؛ اما جناح انحصار طلب به رهبری ملاهبت الله نه اراده به ایجاد اصلاحات و تشکیل حکومت همه شمول در افغانستان دارد؛ بلکه با جامعه ی جهانی نیز اراده ی پاسخگویی ندارد.

در حالیکه جنگجویان طالبان از تشدید اختلاف میان رهبران شان خود را بی روحیه و بی هدف احساس می کنند؛ اما با اینهم سخنکویان طالبان ادعا دارند که اختلاف جدی میان رهبران آنان وجود ندارد که قدرت امیر را به چالش بکشد؛ زیرا طالبان می دانند که تنها اختلاف درونی است که برج و باروی آنان را فرو می پاشد. از همین رو است که طالبان وحدت خود را در چنگ زدن به ایده ئولوژی و هویت مشترک تباری تلقی می کنند تا زمانیکه اختلاف بین رهبران طالبان بر سر تقسیم قدرت نگیرد، انتظار انشعاب و درگیری میان آنان منتفی است.

هرچند اختلاف های درونی طالبان فرصتی برای گروه های مخالف آنان است تا با ایجاد اتحاد جریان های سیاسی مخالف طالبان و جلب حمایت کشورهای منطقه، از جمله همسایگان افغانستان، و همچنین جامعه جهانی، با راه اندازی " گفتمان ملی برای تغییر" به دنبال یک راه‌حل جامع برای خروج کشور از بحران کنونی اقدام نمایند؛ اما با تاسف که دامنه ی اختلاف میان شخصیت ها، گروه‌های سیاسی و قومی افغانستان آنقدر گسترده و در ضمن پیچیده است که کن ترین امیدی به آنان نمی توان داشت. این دست تنگی ها مردم را متوجه تغییر در درون طالبان گردانیده و به طالبان میانه رو چشم دوخته اند.

شبکه ی ملاهبت الله از حمایت ایران و از آن طریق از پشتیبانی روسیه و چین و حتا هند برخوردار است و گروه ی میانه رو که در راس آن  حقانی قرار دارد، از پشتیبانی امارات، عربستان، آمریکا و پاکستان برخودار است. این نشانگر این است که افغانستان بار دیگر در کانون توجه کشور های منطقه و جهان قرار گرفته و بازی بزرگ دیگر در را است. اما هنوز روشن نیست که چه کسی از میان رقبای داخلی هبت الله از جمله ملابرادر، سراج الدین حقانی، ملایعقوب و یا ستانکزی بحیث بازیگر اصلی در برابر ملاهبت الله قرار می گیرد. الیته کسی باشد که در میان طالبان، گروه های مخالف طالبان و هم چنین جامعه ی جهانی نفوذ داشته باشد. بدون تردید گزینه ی قطری ها ملابرادر است و پیشینه ی تماس با ترامپ را را دارد و حالا که ترامپ بار دوم رئیس جمهور امریکا گردیده است؛ از نظر قطری ها بهترین گزینه ملابرادر است.

هرچند این شاخ و شانه کشی ها که حالا زیر نام طالبان تندرو و میانه رو به راه افتاده است. این ریشه ی تاریخی دارد و ادامه ی جنگ درانی ها و غلجایی ها است که ‌پس از تشکیل حکومت هوتکی ها بوسیله ی میرویس خان غلجایی آغاز شد و با تشکیل حکومت ابدالی های درانی بوسیله ی احمد شاه ابدالی تشدید یافت، پس از درگذشت تیمورشاه و درگیری میان فرزندان او و دخالت دوست محمد بارکزایی تا کنون ادامه دارد. این اختلاف بیش از سه قرن طومار خوش بختی مردم افغانستان را درهم پیچیده و هر روز بر پیچیده گی آن می افزاید. برای نخستین بار در تاریخ غلجایی ها و درانی ها توانستند، به کمک استخبارات پاکستان و همکاری های مالی امارات و عربستان زیر چتر تحریک طالبان متحد شدند. حالا که ماموریت استخباراتی طالبان به پایان رسیده است و طالبان در کابل حاکم شده اند؛ معادله ی استخباراتی در رابطه با طالبان تغییر کرده و این تغییر ساختار درونی و رهبری طالبان را هدف قرار داده است. آنچه در این روز ها در کابل می گذرد، در واقع برخاسته از معادله ی تغییر است که نقش بازیگران خارجی را در موضوع افغانستان برجسته می سازد. انکشاف سریع اوضاع عمومی در افغانستان بیانگر این واقعيت است که پیش آمد های جدید در افغانستان به شدت متاثر از رخداد های کشور های منطقه و جهان است که صف بندی درون‌گروهی طالبان را وارد فصل تازه نموده است.

سناریوی از پیش ساخته شده

در این میان آنچه مسلم است، اینکه با توجه به تشدید انتقاد های رهبران طالبان از ملاهبت الله، درگیری های خودی میان طالبان در ناحیه های گوناگون شهر کابل، اختلاف های موجود میان رهبران طالبان، خلع سلاح افراد وابسته به سراج الدین حقانی در شاهراه کابل وردک و نقل و انتقال سلاح های ثقیل از مراکز شماری ولایت ها به اطراف و مهمتر از همه انتقال سلاح های ثقیل به پکتیا گفته می توان، توفانی در راه است که امروز و یا فردا دامنگیر طالبان می شود. هرگاه برخورد درونی میان طالبان رخ ندهد. در اینصورت این گمانه زنیها تقویت می شود که این همه شاخ و شانه کشی ها میان جناح هبت الله ‌و جناح های رقیب اش در موجی از انتقاد ها، در واقع سناریوی از پیش ساخته شده است؛ بخاطر پیشگیری از ایجاد تغییر در بیرون و فراهم نمودن تغییر در درون طالبان است. بنابراین تمامی جناح های طالبان گویی به اجماع رسیده اند که به بهای قربانی کردن ملاهبت الله بقای خود را تضمین و قدرت را در چنگال خود حفظ نمایند. چنانکه شیرمحمد عباس استانکزی معین سیاسی پیشین وزارت امور خارجه طالبان در یک دیدار غیررسمی با گروهی از افغان‌ها در دبی فاش کرد که یک گروه ۱۲ نفره از مقامات ارشد طالبان از جمله سراج الدین حقانی وزیر داخله و ملایعقوب مجاهد وزیر دفاع برای جلوگیری از انحصار کنترل ملاهبت‌‌الله بر آینده این گروه به اجماع رسیده‌اند. اما ملایعقوب با خودداری از حمایت از هر طرحی برای پیشبرد روند، کل روند را از مسیر خود منحرف کرد.

هرگاه چنین پیش فرضی درست باشد، در این صورت گفته می توان که حامیان خارجی و شبکه های بیرونی در یک دست کاری آستخباراتی کود ملاهبت‌الله تندرو و افراطی و بی رحم را برگزیده بودند تا در یک تحول هدفمندانه در راستای بقای حاکمیت طالبان سناریو خطرناک دیگر را در یک بازی منطقه ای و فرامنطقه ای با رنگ و بوی دیگری بر مردم افغانستان تحمیل نمایند. حال این پرسش مطرح می شود که چقدر ممکن است که در پشت رخداد های درون گروهی طالبان با توجه به نقش متضاد روسیه، چین و ایران و از سویی هم امارات، عربستان، آمریکا و پاکستان؛ بازی بزرگ جدید نهفته باشد و هدف از تحرکات کنونی درون‌گروهی طالبان هم توجيه و استقامت دهی جنگ نیابتی به سود قدرت های متخاصم باشد.

دست خارجی ها در پشت حوادث

رخداد های افغانستان طی نیم قرن به اثبات رسانده که هرچه در این مدت بر سر مردم افغانستان امده، از خارج بر آنان تحمیل شده است. پس در پشت کش و قوس های جدید درون گروهی طالبان هم دستان قدرت های متخاصم بیرونی است تا با استقامت دهی تندروان و بیرون راندن میانه روان و یا برعکس، تغییر بنیادی در ساختار رهبری طالبان بوجود آورند. با این حال رخداد های اوکراین و شرق میانه را نمی توان بی ارتباط به رخداد های افغانستان دانست. بعید نیست که پس از ایجاد تغییرات در امریکا و احتمال یک طرفه شدن جنگ اوکراین، بار دیگر افغانستان در محراق توجه کشور های رقیب قرار بگیرد. این سخنان بلخی سخنگوی وزارت خارجه ی طالبان قابل دقت است که گفته، امارت طالبان با بستن فصل جنگ می خواهد، فصل جدیدی را با آمریکا آغاز نمایند. بازشدن چنین صفحه ی جدید نیاز به تغییرات در رهبری طالبان دارد. آنچه مسلم است، اینکه تغییر ناگزیری است و اینکه این تغییر چه زمانی و با چه بهایی بوجود می آید، باید منتظر ماند که برای یک دست سازی گروه طالبان قرعه ی فال به نام ملاهبت الله زده می شود و یا اینکه خلیفه پس از رای زنی ها با متحدین داخلی و خارجی خود سکوت را می شکند و وارد میدان می شود.
بنا براین بعید نیست که گزینه ی یک دست سازی تندروان به رهبری ملاهبت الله از سوی سپاه پاسداران ایران برای مقابله نیابتی با آمریکا و برعکس گزینه ی میانه رو ساختن رهبری طالبان با حدف ملاهبت الله برای مقابله با ایران در دست اجرا است.امضای عهد نامه ی  فشار حد اکثریتی بر ایران از سوی ترامپ آخوند های ایران را وادار گردانیده تا از ملاهبت الله بحیث نیروی ضربتی بر ضد آمریکا سود ببرند. با تاسف که آخوند های ایران برعکس دشمنی های آشکار و دیده درایانه ی نظامیان پاکستان؛ هیچگاه از شیطنت ها و دسیسه های مرموز بر ضد مردم افغانستان اجتناب نکرده اند. چنانکه خامنه ای در آخرین دستور اش به وزارت خارجۀ این کشور دستور داده که تعامل حد اکثری با امارت طالبان را در پیش گیرند. طالبان نیز این فرمان خامنه ای را چراغ سبز پنداشته و ابراز امیدواری کرده اند که ایران نخستین کشوری خواهد بود که حکومت آنان را برسمیت خواهد شناخت. این در حالی است که هنوز توقعات ایران چون، حق آبه و موضوع مرزی میان و مبارزه با تروریسم با طالبان حل نشده است؛ اما آخوندها بی توجه به خواست میلیون ها شهروند افغانستان خواهان تعامل حد اکثری با طالبان شده اند تا جنگ نیابتی در رقابت با اعمال فشار حد اکثری ترامپ  را در منطقه دامن بزنند.

نتیجه
از گفته های بالا فهمیده می شود که بازی بزرگی زیر سناریوی اختلاف میان رهبران طالبان در دست اجرا است. این اختلاف ریشه ی تاریخی، قومی و قبیله ای دارد که در زمان جنگ پنهان مانده بود و پس از به قدرت رسیدن طالبان هر روز آشکارتر و حالا در موجی از بازی های پیچیده و مرموز استخباراتی به نقطه ی غیر قابل بازگشت رسیده است. بنابراین اختلاف میان خلیفه و حقانی، اختلاف میان دو نفر نه؛ بلکه اختلاف میان دو جناح و دو گونه تفکر تندروانه و میانه روانه است که در عقب هر یک سیاستکران و قدرت های بزرگ منطقه ای و جهانی قرار دارد. هرگاه ترفند سیاسی در کار نباشد و این شاخ و شانه کشی ها در برابر سکوت خلیفه بازی سیاسی نه؛ بلکه واقعی باشد. در این صورت گفته می توان که اختلاف های فکری و قبیله ای و حتا ایده ئولوژیک میان دو جناح طالبان در حال تبدیل شدن از قوه به فعل است. قدرت های منطقه ای و جهانی هم خواسته تا با استفاده از وضعیت کنونی طالبان و ناتوانی گروه های مخالف آنان، ایجاد تغییر در درون طالبان را ترجیح بدهند. جناح هایی از طالبان به رهبری حقانی، ملایعقوب، ملابرادر، ستانکزی و دیگران آرزو دارند تا در یک "کشتی نرم" نه چندان سنگین از این چراغ سبز استفاده کنند؛ اما هنوز روشن نیست که در جغرافیای این تغییر تنها اجندای حاکمیت جناح مخالف ملاهبت الله مطرح است و یا در همکاری با حکمتیار و سایر گروههای جهادی و غیرجهادی تشکیل حکومت همه شمول در نظر است. آشکار است که گزینه ی نخست مصداق سخن " همان اش و همان کاسه" را دارد و برعکس گزینه ی دوم مطلوب است؛ آنهم زمانیکه خلیفه و یاران اش در یک ظهور تازه در نقش جولانی ها ظاهر شوند و با شکستن طلسم ملاهبت الله و بن بست موجود و پیمودن راه ی صدساله در یک روز، برای نجات مام میهن از شر تروریسم و گروه های تروریستی بشتابند‌. پایان

 

 

 


بالا
 
بازگشت