3
  

 

جنرال ارکانحرب عبدالواحد خرم

 

 

مختصری پیرامون قوم ، ملیت ، نژاد، ملت و دولت در یک کشور

 

قومگروه قومی عبارت است از دسته اجتماعی بخش از جمعیت در یک جامعه بزرگتر که متمایز از دیگران است و به دلیل پیوندهای مشترک نژادی، زبانی، ملیتی و فرهنگی با هم گره خورده اند.

ملیت : افراد مربوط به این نوع از اقوام، بیشتر متکی به علایق فرهنگی اند تا پیوند خونی و اجدادی. این نوع بیشتر به میراثهای تاریخی مشترک تکیه میکنند و افراد مربوط به این قوم باور دارند که آن‌ها فرهنگ متمایزی دارند که منحصر به فرد و غیرقابل تعویض است. در برخی از موارد در صورت غلو به برتری فرهنگی هم باور پیدا می‌کنند. از واژه ملیت همزمان به‌مفهوم شهروندی یک کشور و به معنای قومیت کارگیری می‌شود.قابل درک است که استفاده دو بعدی و دو مفهومی این واژه از نظر فنی گیجکننده است. با این حساب، اگر از این واژه به‌مفهوم شهروندی استفاده شود، مردم با اینکه متعلق به گروه‌های قومی متفاوت هستند، می‌توانند دارای شهروندی با ملیت یکسانی باشند

اگر از این واژه معادل قوم استفاده شود، مردم با ملیت یکسان و هویت قومی مشترک می‌توانند، شهروندان بیش از یک کشور باشند.

نژاد: به گروهی از افراد اطلاق می‌شود که در طول نسلهای متوالی، ویژگیهای مشترک جسمی یا زیستی خود را حفظ کرده اند و ویژگیهای جسمی و زیستی مشترک است که آنها را از دیگر گروههای انسانی متمایز میکند..

ملت چیست :

1. گروه بزرگی از افرادی که دارای منشا زبان و سنت مشترک هستند ویک نهاد سیاسی را تشکیل می دهندهنگامی که یک ملت همزمان دارای یک دولت و کشور باشد، به آن از واژه «ملت-دولت»استفاده می‌شود.....

2. ملت یعنی جامعه‌ای مردم که ساکن در یک قلمرو مشخص و سازمان یافته تحت یک حکومت و دولت مستقل سیاسی هستند.

فرهنگ آکسفورد ملت را اینگونه تعریف کرده است:

ملت عبارت است ازبخشی بزرگی از مردم که با تبار، تاریخ، فرهنگ یا زبان مشترک متحد شده اند و ساکن در یک کشور یا قلمرو خاص هستند.

دانشکده علوم سیاسی ماکس‌وبردر دانشگاه هنتر، نیویارک ملت را بطور ساده اینگونه تعریف می‌کند:

«ملت یک اتحاد سیاسی گروه یا جامعه‌ انسانی است که ریشه در هویت جمعی، زبان، تاریخ و فرهنگ ملی متمایز دارد و مربوط به یک ساختار و سازمان سیاسی واجتماعی است که از لحاظ بالقوه توان ایجاد دولتکشور برای خود دارد

ریشه‌شناسی واژه ملت

در زبان انگلیسی معادل واژه ملت، «نیشن- Nation » است و از کلمه مروج قرون وسطایی در سده 1300،«ناسیون- Nacioun» سرچشمه می‌گیرد که به‌مفهوم «نژادتبار مردم، گروه بزرگی از مردم با اجداد و زبان مشترک» استدر زبان فرانسوی قدیم معادل این واژه «ناسیون- Nacion» است که به‌مفهوم تولد، رتبه،فرزندگان، بستگان، کشور، وطن است و در واقعیت مرتبط به کلمه «نسانس- Naissance» است که باز هم به‌مفهوم تولد مانند تولد یک شخص، یک سازمان، یک ایده یا یک جنبش، خاستگاه رشد استدر زبان لاتین، «ناسیو- Natio» نشان دهنده فرزندان همزاد و همچنین یک گروه انسانی با منشاء مشابه است. «مارکوس سیسرو» در روم باستان از واژه «Natio»معادل «مردم» استفاده کرده‌بود

یک دولت میتواند کثیرالملله باشد و نیز یک ملت میتواند در چندین کشور با حفظ عناصر تشکیل دهنده خود زندگی کند.در دنیای امروزی اعضای یک ملت با اینکه در کشورهای مختلف زندگی میکنند، 

باهم احساس همبستگی می‌کنند واتحادیه های فراوانی فرامرزی دارند.

ملتها با ثبات‌تر از دولت اندبعد از جنگ جهانی  اول (1914-1917) و دوم (1939-1945) بسیاری از دولتها یا از بین رفتند و یا عناصر تشکیل دهنده خود را از دست دادند، اما ملتها پا برجا ماندندنمونه برجسته آن آلمانیها هستند که بعد از جنگ جهانی دوم، با این که یک ملت بودند به دو دولت رسمی

 تقسیم گردیدند (آلمان شرقی و غربی)، اما بعد از چهار دهه در 3 اکتبر 1990 دوباره متحد شدندآلمانیها در حال حاضر در چندین کشور اروپایی با اینکه دارای حقوق شهروندی آن کشورها اند، 

اما بحیث آلمانی زبان برسمیت شناخته میشوند و ساکنین اصلی کشورهای مانند سویس و بلژیک اند..

در دنیای امروزی تعداد زیادی از کشورها هستند که بطور رسمی کثیرالملل اند مانند روسیه، سوئیس، بریتانیا، کانادا، کشورهای جنوب صحرای آفریقا، برزیل، آرژانتین، بولیوی، هند ....

به باور این قلم افغانستان هم بیش از اینکه یک کشور کثیرالقومی باشد، یک کشوری کثیرالملله استدر ماده چهارم قانون اساسی زمان جمهوریت، از چهارده قوم بحیث صاحبان اصلی این کشور نام برده شده،

 اما در همان ماده همه اقوام را تحت عنوان «ملت افغان» یاد کرده است که از لحاظ علمی درست نیست؛ زیرا در آن هویت یک ملت بر ملیتهای دیگر تحمیل شده که اکنون تبدیل به یک معضل جدید سیاسی گردیده است.  

چندین ملت که در داخل یک دولت، تحت یک نظام سیاسی مناسب و کارا که تشویق کننده تامل انسانی، برابری و تامین کننده عدالت اجتماعی واقعی باشد، طی مدت زمانی درازی به یک ملت تبدیل میشوند، اما ملت‌سازی

 دستی با روند غیر طبیعی و با از بین بردن هویتهای متنوع دیگر از طریق اعمال و ادغام بزور و حذف فزیکی نه ممکن است و نه بحران را حل میکند، بلکه برعکس سبب بی اعتمادی 

و شگاف بی اعتمادی اجتماعی شده و حتی تمامیت ارضی را به مخاطره می اندازد.

 

 

 

 


بالا
 
بازگشت