الگوی مدرنیزاسیون چینی در آسیای مرکزی: ظرفیت ها و محدودیت ها
چین با ترویج مفهوم «الگوی مدرنیزاسیون چینی» به دنبال ارائه تصویری از توسعه و رشد اقتصادی در آسیای مرکزی است که غیرهژمونیک، غیر مداخله گرانه و غیر تحمیلی است و خود را به عنوان جایگزینی برای هر دو مدل روسی و غربی قرار می دهد. این الگوی مدرنیزاسیون که با توسعه از بالا به پایین مشخص می شود، با هر دو الگوی توسعه شوروی و غربی متفاوت است. بر خلاف الگوی توسعه کاملاً تحت کنترل دولت در دوران شوروی، الگوی توسعه چینی کاملاً دولت محور نیست و بر خلاف الگوی غربی، کاملاً متکی به شرکت های خصوصی نیز نیست. به جای آن، این الگو یک سیستم ترکیبی را نشان میدهد که ترکیبی از کنترل دولتی با مکانیسم های بازارمحور است. الگوی مدرنیزاسیون چینی در واقع مکمل و تقویت کننده سرمایه گذاری و روابط تجاری قابل توجه چین در آسیای مرکزی است که طی دو دهه گذشته 105 میلیارد دلار را وارد این منطقه ساخته است. با این وجود، الگوی توسعه اقتصادی چین به دلیل برخورداری از ریشه های عمیق در سنت چینی و آیین کنفوسیوس، ارائه تفسیری متمایز از مارکسیسم و پیشبرد توسعه نامتوازن سیاسی و اقتصادی، هنوز نتوانسته خود را به عنوان پارادایم مسلط توسعه در آسیای مرکزی تثبیت کند.
پیشینه: مفهوم «الگوی مدرنیزاسیون چینی»[۱] که در اواخر دهه ۱۹۷۰ تدوین شد، از آغاز این دهه توجه قابل توجهی را در بین رهبران و محققان چینی به خود جلب کرده است. تأکید بر تمایز الگوی مدرنیزاسیون چینی از مدل های غربی و شوروی، امکان نظری ارائه دیدگاه توسعه ای جدید به سایر کشورها را برجسته می کند. همچنین این کشورها را تشویق می کند تا استراتژی های مدرن سازی مستقل را متناسب با ویژگی های ملی منحصر به فردشان طراحی کنند.
به عنوان دومین قدرت بزرگ اقتصادی جهان، برای چین بسیار مهم است که الگوی توسعه و نوسازی خود را در حوزه بین المللی ارتقا دهد. در این زمینه، توسعه و تکامل مفهوم «الگوی مدرنیزاسیون چینی» ارتباط تنگاتنگی با سایر مفاهیم کلیدی پیشنهاد شده توسط چین در چند دهه گذشته دارد، مفاهیمی مانند «ظهور صلح آمیز»[۲] و «توسعه صلح آمیز»[۳] که جایگزین هایی برای الگوهای مسلط توسعه غربی و مسیرهای مدرن سازی را ارائه می کند. از سپتامبر ۲۰۲۱، پکن حداقل سه «ابتکار جهانی»[۴] با تمرکز بر توسعه، امنیت و تمدن معرفی کرده است. این طرح ها به همراه ابتکار یک کمربند راه (راه ابریشم جدید چینی) اکنون چهار ستون چارچوب «جامعه ای برای آینده مشترک»[۵] مد نظر رئیسجمهور شی جین پینگ را تشکیل میدهند که چین آن را به عنوان طرحی برای «صلح و ثبات جهانی»،[۶] «پیشران قدرتمند توسعه جهانی»[۷] و پایه ای برای «نظم نوین جهانی»[۸] ترویج میکند.
پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی، در دوران گذار از مدل توسعه شوروی به مدل غربی، مفهوم الگوی مدرنیزاسیون چینی» به عنوان جایگزینی بالقوه برای کشورهای آسیای مرکزی مطرح شد. در حالی که مسیرهای مدرنیزاسیون غربی بر ارزشهای لیبرال دموکراتیک، شفافیت، اقتصاد بازار آزاد، کاهش مالکیت دولتی و رشد شرکتهای خصوصی تأکید داشت، الگوی مدرنیزاسیون چینی رویکرد متفاوتی را مطرح می کرد. این الگو، سیستم کنترل دولتی و مالکیت زیرساخت های کلیدی را با گسترش شرکت های خصوصی، به ویژه بدون اصول لیبرال دموکراسی، ترکیب می کند. رشد سریع و چشمگیر اقتصاد چین، نفوذ فزاینده آن در تجارت جهانی، و ظهور آن به عنوان شریک اقتصادی و تجاری اصلی کشورهای آسیای مرکزی – همراه با ابتکار یک کمربند، یک جاده (جاده ابریشم مدرن) و جریان قابل توجه سرمایه، نیروی کار و شرکت های چینی به بازارهای آسیای مرکزی – پکن را بر آن داشت تا الگوی مدرنیزاسیون چینی را در منطقه ترویج کند. «الگوی مدرنیزاسیون چینی» با ساختارهای کشورهای آسیای مرکزی هم پوشانی نزدیکی دارد. این مدل که با برخورداری از رویکرد توسعه از بالا به پایین، با هر دو رویکرد توسعه شوروی و غربی متفاوت است. بر خلاف مدل توسعه کاملاً تحت کنترل دولت در دوران شوروی، این مدل کاملاً دولت محور نیست و برخلاف مدل غربی، کاملاً متکی به شرکت های خصوصی نیز نیست. به جای آن، یک سیستم ترکیبی را نشان میدهد که کنترل دولتی را با مکانیسم های بازار محور ترکیب میکند.پیامدها: «الگوی مدرنیزاسیون چینی» مکمل و تقویت کننده سرمایه گذاری و روابط تجاری قابل توجه چین در آسیای مرکزی است. در طول ۲۲ سال گذشته، چین تقریباً ۱۰۵ میلیارد دلار را از طریق تأمین مالی توسعه به منطقه انتقال داده است و بانک توسعه چین[۹] به عنوان یک بازیگر کلیدی در این فرآیند عمل می کند. به نظر می رسد پکن با ترویج «الگوی مدرنیزاسیون چینی» قصد دارد سرمایه گذاری های خود را در منطقه تثبیت و تضمین کند و در عین حال از نفوذ تجاری و اقتصادی پایدار خود در آسیای مرکزی اطمینان حاصل کند. از آغاز رهبری دنگ شیائوپینگ، توسعه و رشد اقتصادی در مشروعیت سیاسی حزب کمونیست چین نقش اساسی داشته است، رویکردی که می تواند برای رهبران اقتدارگرای آسیای مرکزی که به دنبال تقویت مشروعیت سیاسی خود هستند، نیز جذاب باشد. همچنین الگوی مدرنیزاسیون چینی با منافع شبکه الیگارشی در آسیای مرکزی نیز هم پوشانی دارد که طیف متنوعی از بازیگران – از سیاستمداران گرفته تا مالکان و مدیران شرکت های دولتی و خصوصی- را در بر می گیرد. در حالی که مدل توسعه غربی، مبتنی بر رویکرد پایین به بالا، بر شفافیت تاکید دارد، الگوی مدرنیزاسیون چینی با رویکردی از بالا به پایین برخوردار است که می تواند برای برخی از شبکه های الیگارشی و اقتصاد سایه[۱۰] در منطقه آسیای مرکزی جذاب باشد. علاوه بر این، هزاران دانشجوی آسیای مرکزی که سالانه از دانشگاه های چین با استفاده از بورسیه های دولتی چین فارغ التحصیل می شوند – به ویژه در زمینه هایی مانند اقتصاد، تجارت، مدیریت و امور مالی – نقش مهمی در انتشار و ترویج الگوی مدرنیزاسیون چینی در سراسر منطقه ایفا می کنند. الگوی مدرنیزاسیون چینی همچنین به عنوان عنصر کلیدی «قدرت نرم»[۱۱] چین، و یا به اصطلاح «طرح مارشال چینی»[۱۲] و «هژمونی نرم»[۱۳] در آسیای مرکزی عمل میکند. هدف آن ارائه یک مدل توسعه متناسب با ارزش های فرهنگی، ملی و قومی منطقه و تکمیل کننده نفوذ اقتصادی و تجاری رو به رشد چین است. چین با ترویج این مدل به دنبال ارائه تصویری از توسعه غیر هژمونیک، غیر مداخله گرانه و غیر تحمیلی است و آن را به عنوان جایگزینی برای مدل های روسی و غربی مطرح می کند. علاوه بر این، ترویج الگوی مدرنیزاسیون چینی نقش مهمی در استراتژی چین برای مقابله با افزایش احساسات ضد چینی و چین هراسی (سینوفوبیا)[۱۴] در آسیای مرکزی دارد. در این زمینه، یک محقق چینی پیشنهاد می کند که الگوی مدرنیزاسیون چینی به عنوان شکل جدیدی از مدرنیزاسیون، بر «مدرن سازی انسانی»[۱۵] به عنوان ویژگی متمایز آن تأکید دارد. این مفهوم نشان دهنده تلاش های چین برای ارائه تصویری نرم و انسانی از توسعه و نوسازی است.
با این وجود، الگوی مدرنیزاسیون چینی در آسیای مرکزی با محدودیت ها و موانع قابل توجهی مواجه است. این مدل از توسعه، از رویکردی منحصر به فرد برخوردار است که ریشه در سنت های چینی، اصول کنفوسیوس، و تفسیری متمایز از مارکسیسم دارد که تعمیم و تکرار مؤثر آن را در مناطق دیگر از جمله آسیای مرکزی را دشوار می سازد.
حتی در کشورهای آسیای جنوب شرقی مانند تایوان، سنگاپور، مالزی و تایلند – کشورهایی که پیوندهای زبانی، تاریخی و فرهنگی قوی تری با چین دارند – الگوی غربی توسعه و مدرنیزاسیون به عنوان الگوی مسلط خود را تحمیل کرده است. علاوه بر این، الگوی مدرنیزاسیون چینی رویکرد نامتوازن به مقوله توسعه دارد و رشد اقتصادی را در اولویت قرار می دهد و از توسعه سیاسی غفلت می کند. این عدم تعادل جذابیت آن را کاهش می دهد، به ویژه در میان طبقه متوسط و جوانان تحصیل کرده در آسیای مرکزی، که تمایل به توسعه متوازن و پذیرش سایر الگوهای مدرن سازی از جمله ارزش های مرتبط با لیبرال دموکراسی غربی دارند.
علاوه بر این، چندین عامل دیگر مانع از تثبیت و نهادینه شدن الگوی مدرنیزاسیون چینی به عنوان یک الگوی مسلط و بی رقیب در آسیای مرکزی شده است. این عوامل شامل برخی حساسیت های قومی و مذهبی، به ویژه در مورد سیاست های چین در منطقه سین کیانگ است. همچنین انتقادات قابل توجهی از عملکرد شرکت ها و پیمانکاران چینی فعال در آسیای مرکزی وجود دارد، به ویژه در مورد مسائلی مانند تبعیضی که در رابطه با کارگران محلی اعمال می شود و همچنین دیپلماسی تله بدهی[۱۶] پکن در منطقه آسیای مرکزی.
نتیجه گیری: اگرچه چین در دو دهه گذشته شریک اقتصادی و تجاری پیش رو کشورهای آسیای مرکزی بوده است، اما مدل توسعه اقتصادی این کشور هنوز نتوانسته خود را به عنوان الگوی مسلط در این منطقه تثبیت و نهادینه کند. سه دهه پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی، آسیای مرکزی همچنان با چالش انتخاب مسیر ثابت و مشخص توسعه و نوسازی مواجه است. جنبه های مختلف مدل توسعه روسی، چینی، غربی و حتی ترکیه – به ویژه پس از روی کار آمدن حزب عدالت و توسعه – با درجات مختلف پذیرفته شده است، اما هیچ مدل واحدی هنوز در آسیای مرکزی مسلط و تثبیت نشده است. به جای آن، الگوی کنونی توسعه در این منطقه، الگویی ترکیبی و مختلط است که ترکیبی از کنترل و اقتدار دولتی، اصول بازار آزاد، فساد و اقتصاد سایه، فعالیت بخش خصوصی و سرمایه گذاری خارجی را در بر می گیرد.
این شرایط، برآیند تعامل پیچیده عوامل ذاتی در جوامعی است که از سنت به مدرنیته در آسیای مرکزی در حال گذار هستند. از جمله این عوامل، چالشهای تطبیق دین، سنتها و باورهای قومی و ملی با الزامات توسعه و نوسازی و نیز ساختارهای منحصر به فرد سیاسی-اقتصادی منطقه است. علاوه بر این، فقدان اجماع بین رهبران و نخبگان حاکم در مورد انتخاب یک مدل خاص از توسعه، این روند را پیچیده تر می کند. منافع اقتصادی، مالی و تجاری شبکه الیگارشی و اقتصاد سایه نیز نقش مهمی در شکل دادن به مسیر توسعه در آسیای مرکزی ایفا می کنند. برای پرداختن به این تضادها یا پنهان کردن آن ها، رهبران منطقه اغلب بر ایجاد و ترویج یک مدل متمایز و بومی توسعه و نوسازی متناسب با زمینه های ملی خاص خود تأکید می کنند.
این مقاله برای نخستین بار به زبان انگلیسی در موسسه آسیای مرکزی و قفقاز در ایالات متحده آمریکا در ۴ فوریه ۲۰۲۵ منتشر شده است:
[۱] . Chinese-style modernization (CSM)
[۲] . Peaceful Rise
[۳] . Peaceful Development
[۴] . Global Initiatives
[۵] . Community for a Shared Future
[۶] . world peace and stability
[۷] . powerful driver of global development
[۸] . New World Order
[۹]. China Development Bank (CDB)
[۱۰] . shadow economy
[۱۱] . soft power
[۱۲] . Chinese Marshall Plan
[۱۳] . soft hegemonism
[۱۴] . anti-Chinese sentiment and Sinophobia
[۱۵] . human modernization
[۱۶] . مفهوم «دیپلماسی تله بدهی» نخستین بار توسط برهمه چلانی، پژوهشگر هندی، در سال ۲۰۱۷ معرفی شد. این اصطلاح به سیاستی نسبتاً جدید اشاره دارد که توسط چین در ارتباط با ابتکار یک کمربند، یک راه (BRI) به کار گرفته میشود. در این راهبرد، چین وامهای کلانی را به کشورهای کمدرآمد و دارای بدهیهای سنگین ارائه میکند که توانایی بازپرداخت آن را ندارند. در نتیجه، این کشورها مجبور میشوند داراییهای استراتژیک خود را در قالب «تبادل بدهی با مالکیت» به چین واگذار کنند تا بدهیهایشان را کاهش دهند.
تعداد بازدید : 22
لینک کوتاه : https://www.iras.ir/?p=11962