گرینلندی ها و معظلات پیشرو
سراج ادیب
مرور کوتاه برتاریخ این مرز وبوم
دوران نخستین سکونتها : مطالعات باستانشناسی نشان میدهد که نخستین ساکنان گرینلند اقوام پالئو-اسکیمو(۱) (Paleo-Eskimo) بودند که حدود ۴۵۰۰ سال پیش از شمال کانادا به این سرزمین مهاجرت کردند. پس از آنها، مردمان اینویت بهعنوان اصلیترین بومیان جزیره در آن ساکن شدند و شیوه زندگی خود را بر اساس شکار خوک، نهنگ و ماهیگری بنا نهادند.
گرینلند، بزرگترین جزیره جهان، تاریخ پیچیدهای دارد که از دوران باستان تا امروز تحت تأثیر مهاجرتها، استعمارها و سیاستهای جهانی بوده است. این سرزمین یخزده در اقیانوس منجمد شمالی، از گذشتههای دور محل سکونت مردمان بومی« اینویت –(۲) » بوده است. اما قدرتهای اروپایی، بهویژه ناروی و دنمارک، بر سر این جزیره رقابت کردهاند که در نهایت به سلطه کامل دنمارک بر آن انجامید.
ورود وایکینگها : در قرن دهم میلادی، اریک سرخ (Erik the Red)، وایکینگی از اهالی ایسلند، پس از تبعید به گرینلند آمد و اولین مستعمره نورسها را در این سرزمین بنا کرد. این سکونتگاهها بیش از ۴۰۰ سال دوام آوردند، اما در نهایت به دلایلی همچون تغییرات آبوهوایی (عصر یخبندان کوچک)، کمبود منابع و شاید درگیری با بومیان اینویت از بین رفتند.
دوره استعمار اروپاییها : در قرون بعد، گرینلند به فراموشی سپرده شد تا اینکه در قرن ۱۸، دنمارک بار دیگر به آن ادعای مالکیت کرد. در این زمان، مبلغان مسیحی دنمارکی، بهویژه “هانس اگد (Hans Egede)، به این جزیره آمدند تا بومیان را به مسیحیت دعوت کنند. در سال ۱۷۲۱میلادی، دنمارک حضور رسمی خود را در گرینلند تثبیت کرد و استعمار آن را آغاز نمود.
دانمارک چگونه گرینلند را تصاحب کرد؟
۱ـ ادغام گرینلند در پادشاهی دانمارک– ناروی:در اوایل قرن ۱۸، گرینلند بهعنوان بخشی از قلمرو پادشاهی دنمارک- ناروی تحت کنترل درآمد. اما پس از جنگهای ناپلئونی، پیمان کیل (Treaty of Kiel) در سال ۱۸۱۴میلادی باعث شد که ناروی به سویدن واگذار شود، اما گرینلند در کنترل دنمارک باقی ماند. این نقطه عطفی در مالکیت دنمارک بر این سرزمین بود.
۲ـتحکیم سلطه دانمارک در قرن ۲۰:تا اوایل قرن ۲۰، گرینلند یک مستعمره بسته دنمارک بود و دیگر کشورها اجازه تجارت با آن را نداشتند. در جنگ جهانی دوم، با اشغال دنمارک توسط المان نازی، امریکا بهطور موقت کنترل گرینلند را بهدست گرفت تا از نفوذ المان جلوگیری کند. پس از جنگ، دنمارک مجدداً کنترل خود را تثبیت کرد و در سال ۱۹۵۳میلادی، گرینلند را از وضعیت مستعمره به یک ولایت دنمارک تبدیل کرد
۳ـ تلاش برای خودمختاری و استقلال: پس از جنگ جهانی دوم، تمایلات استقلالطلبانه در گرینلند افزایش یافت. در سال ۱۹۷۹میلادی، دنمارک خودمختاری محدودی به گرینلند اعطا کرد و در سال ۲۰۰۹میلادی، این خودمختاری گستردهتر شد، بهطوری که گرینلند اکنون دولت محلی و کنترل بسیاری از امور داخلی خود را در اختیار دارد. بااینحال، همچنان در سیاست خارجی، دفاعی و اقتصادی وابسته به دنمارک است
چرا دانمارک گرینلند را حفظ کرده است؟ گرینلند از لحاظ ژئوپلیتیکی و اقتصادی برای دانمارک اهمیت بالایی دارد:
الف : موقعیت استراتژیک:ـ این جزیره بین امریکای شمالی و اروپا واقع شده و در دوران جنگ سرد و امروز اهمیت نظامی دارد. پایگاه هوایی امریکا در « توله» (Thule Air Base) هنوز در آن فعال است.
ب :منابع طبیعی:ـ گرینلند دارای منابع غنی از جمله نفت، گاز، اورانیوم ومعادن نادر است که با ذوب شدن یخها،استخراج آنها آسانتر میشود.
ج :هویت ملی دنمارک: از دیدگاه دنمارک، گرینلند بخشی از قلمرو تاریخی آن محسوب میشود و از دست دادن آن میتواند جایگاه جهانی دنمارک را تضعیف کند.
نتیجهاینکه : گرینلند از زمان سکونت نخستین بومیان تا به امروز، شاهد تغییرات گستردهای بوده است. دنمارک با استفاده از نفوذ سیاسی، استعمار تدریجی و تغییرات قانونی توانست این سرزمین را تحت سلطه خود درآورد. اما تمایلات استقلالطلبانه گرینلند همچنان رو به رشد است و ممکن است در آینده این جزیره مسیر جداگانهای از دنمارک را دنبال کند.
سوال بمیان می آید که : آیا گرینلند روزی مستقل خواهد شد؟
جواب واضح است که استقلال گرینلند بستگی به تحولات سیاسی، اقتصادی و میزان توانایی آن در تأمین نیازهای خود بدون حمایت دنمارک دارد.
باز هم سوال بمیان می آید که فيصله مقامات گرينلندي در همه پرسي چه خواهد بود ؟
آینده گرینلند در مورد استقلال از دنمارک بستگی به عوامل متعددی دارد، از جمله وضعیت اقتصادی، منابع طبیعی، هویت ملی و روابط بینالمللیدرحالیکه به سالهای اخیر، تمایلات استقلالطلبانه در میان گرینلندیها افزایش یافته است، اما هنوز چالشهای مهمی وجود دارد که میتواند بر نتیجه یک همهپرسی تأثیر بگذارد.
سناریوهای احتمالی در همهپرسی استقلال گرینلند چه ها اند ؟
۱ـ رأی به استقلال (در صورت فراهم بودن شرایط اقتصادی)
الف :اگر گرینلند بتواند منابع طبیعی خود، مانند نفت، گاز و معادن نادر را بهطور پایدار توسعه دهد، ممکن است مردم به استقلال رأی دهند.
ب :افزایش هویت ملی گرینلندیها و تمایل به خروج از سایه دنمارک میتواند این روند را تسریع کند
ج :حمایت برخی کشورهای دیگر مانند چین یا امریکا برای سرمایهگذاری میتواند به استقلال کمک کند.
۲ـ رأی به باقی ماندن تحت حاکمیت دنمارک (در صورت عدم ثبات اقتصادی)
الف:اقتصاد گرینلند همچنان وابسته به کمکهای مالی دنمارک است که حدود ۲۰٪ تولید ناخالص داخلی آن را تأمین میکند.
ب :اگر مردم احساس کنند که بدون حمایت دنمارک، سطح زندگی آنها کاهش مییابد، ممکن است به ماندن در چارچوب دنمارک رأی دهند.
ج :وضعیت نامشخص ژئوپلیتیکی و فشارهای بینالمللی میتواند بر تصمیم مردم تأثیر بگذارد.
د: احتمال نهایی :ـ اگرامروز همهپرسی به خودمختاری بیشتر رأی خواهد داد، اما نه به استقلال کامل، مگر اینکه منابع اقتصادی آن به حدی برسد که بتواند بدون وابستگی به دنمارک اداره شود. بنابراین، استقلال ممکن است یک هدف بلندمدت باشد که در دهههای آینده تحقق یابد.
تاریخ نشان داده که استقلال واقعی زمانی امکانپذیر است که یک کشور بتواند نیازهای اقتصادی، سیاسی و نظامی خود را بدون وابستگی به دیگران تأمین کند. بسیاری از کشورهایی که بدون داشتن بنیانهای قوی اقتصادی استقلال یافتهاند، دچار مشکلات شدیدی مانند فقر، بحرانهای سیاسی و حتی جنگ داخلی شدهاند
عوامل تعیینکننده استقلال پایدار
۱ـ خودکفایی اقتصادی:
الف :کشوری که به کمکهای خارجی وابسته باشد، حتی اگر به لحاظ سیاسی مستقل شود، همچنان در عمل تحت نفوذ قدرتهای دیگر خواهد بود، نمونههایی مانند برخی کشورهای افریقایی نشان میدهند که بدون توسعه اقتصادی، استقلال تنها یک تغییر اسمی است و برای گرینلند، این به معنای توسعه منابع طبیعی، جذب سرمایهگذاری و ایجاد یک اقتصاد متنوع و پایدار است.
۲ـ رهبری و خردمندی اولیای امور
الف :رهبران یک کشور باید فراتر از هیجانهای ملیگرایانه، به آینده فکر کنند.
ب :تصمیمگیری بدون برنامهریزی دقیق و زیرساختهای لازم، ممکن است کشور را به بحران بکشاند، بطورمثال اسکاتلند نشان میدهد که حتی در یک دموکراسی پیشرفته، استقلال بدون داشتن برنامه اقتصادی محکم، حمایت اکثریت را جلب نخواهد کرد.
۳ـآگاهی و هوشیاری مردم
الف :مردم باید بدانند که استقلال تنها یک شعار نیست، بلکه به معنای قبول مسئولیت کامل برای کشورشان است
ب:اگر مردمی صرفاً بر اساس احساسات رأی دهند، ممکن است بعدها متوجه شوند که شرایط بدتر شده است.
سوال اخیر اینکهآیا گرینلند میتواند مستقل شود؟
اگر گرینلند بتواند از نظر اقتصادی قوی شود و رهبران آن راهبردی عاقلانه در پیش بگیرند، استقلال میتواند ممکن باشد. اما در شرایط فعلی، بدون خودکفایی، این امر چالشبرانگیز خواهد بود. استقلال، تنها زمانی معنا پیدا میکند که آزادی تصمیمگیری واقعی به همراه امنیت اقتصادی و سیاسی وجود داشته باشد.تاریخ بارها نشان داده که قدرتهای بزرگ برای تسلط بر مناطق راهبردی و منابع طبیعی، از روشهای مختلفی مانند استعمار، جنگهای نیابتی، تحریمهای اقتصادی و حتی براندازی حکومتها استفاده کردهاند. این روند نهتنها استقلال واقعی را از ملتها سلب کرده، بلکه آنها را به ورطه وابستگی و بحرانهای سیاسی و اجتماعی کشانده است./
باتقدیم مهر: سراج ادیب
پیوند ها :
۱ - اسکیموها مردمانی هستند که در سرزمینهای قطب شمال زندگی میکنند. اسکیموها از قومی قدیمیتر به نام پیوژنی ها نشأت گرفتهاند.آنها زردپوست با چشمانی کشیده (بادامی)، صورتی پهن و اندامی کوتاه و پهن با دست و پایی کوتاه تر از معمول دارند. چنین اندامی به آنها کمک میکند تا در شرایط سرد و سخت آب و هوایی قطب شمال گرم بمانند .اسکیموها در گذشتههای دور، فقط از لباسهایی از پوست خز استفاده میکردند. بعضی از آنها در تابستان درون خیمه زندگی میکردند. آنها تیر و کمان و نیزه میساختند و خوک آبی، نهنگ، ماهی، پرندگان دریایی کوچک و گوزن قطبی شکار میکردند. اسکیموها روی کشتیهای پارویی از جنس پوست و کرجیهایی به نام کایاک سوار میشدند و از سگهای قطبی برای کشیدن سورتمه استفاده میکردند.
۲ـ اینوئیتها در شمال امریکا و کانادا و بیشتر مناطق گرینلند ساکن هستند و فرهنگی مشابه دارند. آنها گستردهترین اقوامبومی قطب شمال از لحاظ جغرافیایی بهشمار میآیند.واژهٔ اینوئیت شکل جمع واژهٔ «اینوک» است که در زبانهای اسکیموها به معنی انسان یا «انسان واقعی» است. در دانمارک بین ۱۵٫۰۰۰ تا ۲۰٫۰۰۰ نفر از مردم اینوئیت گرینلند زندگی میکنند که در سال ۲۰۱۵ جمعیت آنها ۱۵٬۸۱۵ بودهاست اغلب این افراد برای تحصیل و مقاصد آموزشی در ۴ شهر دنمارک اقامت دارند و پس از پایان تحصیلات به سرزمین خود بازمیگردند.
در اینجا ها به نشر رسید
https://www.facebook.com/saraj.adib/
گرینلند و معضلات پیشرو
https://roshnaye.blogfa.com/post/901