عبدالناصر نورزاد
چین و طالبان؛ اهداف اژدهای زرد در کشور بی صاحب
از بدو به قدرت رسیدن طالبان در سال 2021 چین از جمله نخستین کشور های بود که روابط سیاسی اش را با کابل حفظ کرد و کماکان سفارتش در افغانستان را فعال نگهداشت. حمایت بی سابقه چین کمونیست از رژیم منحرف ولی به ظاهر دینی طالبان، نمی تواند جز اهداف سیاسی، اقتصادی و امنیتی در قالب استراتیژی های قدرت را یدک بکشد و توجیۀ قابل قناعت و منطقی را ارائه نماید.
در کنار اهداف و مایحتاج امنیتی، سیاسی و تلاش های پکن برای گسترش حوزه نفوذش در آسیا که افغانستان در کنار و یک قدمی آن قرار دارد، مسایل اقتصادی و نیاز های فوری این غول سرکش آسیا به نفت و مواد خام مناطق جنوبی، افغانستان را منحیث کوتاه ترین مسیر در صدر برنامه های پکن برای دسترسی به نفت ایران قرار می دهد. این اهداف در قالب تلاش های پکن برای ایجاد مسیر شمال به جنوب و دسترسی آسان به نفت و مواد مورد نیاز ماشین اقتصادی این کشور از یک طرف، حلقۀ وصل وحدت بخش محور آسیایی را محکم تر ساخته و قوام بیشتر می بخشد و از سوی دیگر، برنامه های اقتصادی توسعه طلبانه پکن را سرعت افزون ترخواهد بخشید.
ایدئولوژی فرصت طلبانه ی چینی در تلاش قاپیدن فرصت های است که می تواند به محدودیت های این کشور که ناشی از حلقه محاصره ی رقبایش است، پایان دهد. بحران متداوم در خاورمیانه، تصمیم اوپک برای تعلیق تولید نفت برای مدت محدود، ادامه بحران شرق اروپا، تلاش های امریکا برای ذخیره سازی نفت و پیروزی ترامپ در کنار مسایلی همچو استفاده از وضعیت پیش آمده جهانی که ناشی از کنترول مسیر های استراتیژیکی و اقتصادی از جانب امریکا است، چین نو ظهور را ناچار کرده تا حتی با مستبد ترین و افراطی ترین رژیم ها، همانند طالبان کنار بیاید و در تلاش تامین منافع اش باشد.
پکن با شعار فریبنده ی مبدل ساختن افغانستان به میدان همگرایی اقتصادی و چهار راه ترانزیت در منطقه و تعویض آن با رقابت های ژئوپولیتیک، تلاش می کند تا رقبایش را گول بزند و از فرصت پیش آمده، استفاده حد اکثری نماید. اما غافل از اینکه این کشور تنها بازی گر قدرت مند در میدان افغانستان نیست، بل ایران، روسیه، کشور های عربی، ترکیه، پاکستان، اروپا و امریکا با متحدانش استراتیژیکش، در دسترخوان افغانستان، شریک اند. این جاست که وضع پیچیده شده و ابعاد گوناگونی پیدا می کند. مثلا برنامه امریکا برای به چالش کشیدن چین در افغانستان، پیامد های جدی امنیتی، سیاسی و اقتصادی برای چین خواهد داشت. از آن گذشته، حتی متحدانش نزدیک پکن مانند روسیه، ایران و رقیب راهبردی اش هند، تحمل زیاده طلبی های پکن را نخواهند داشت.
برعلاوه، تلاش پکن برای دستیابی به منابع خام و ثروت طبیعی افغانستان، حسادت کشور های مختلف را بر می انگیزد. اما چین تا توان دارد می خواهد از وضعیت پیش آمده و مغتنم به نفع خودش استفاده برد. پکن دین ستیز، رژیم مستبد طالبان را به علت اهداف بلند مدت خود، تحمل می کند. حال آنکه این کشور به نیکی و با اطلاعات زیاد واقف است که تجمع گروه های تروریستی در شمال و شمال شرق افغانستان به میزبانی طالبان، تنها و تنها برای پیشبرد راهبرد بی ثبات سازی منطقه ای، صورت گرفته است که این گروه های تروریستی، مجریان اصلی آن، حساب می شوند. در عین زمان، طالبان میزبان خوبی برای این گروه ها بوده اند و همواره تلاش می کنند تا همانند فرامنطقه از منطقه نیز باج گیری کنند. به این علت است که این راهبرد، در جریان سه سال گذشته، نتیجه ی خوبی برای طالبان داده و در جهت تقویت و استحکام رژیم سرکوب گر و متعصب شان، موفقانه عمل کرده و مفید بوده است.
پکن به علت منافع اقتصادی؛ مانند معادن لیتیوم افغانستان ، نفت و گاز، منافع امنیتی؛ همانند تامین ارتباط با طالبان برای مقابله و تحت فشار قرار دادن ایغور های شورشی، منافع سیاسی همانند گسترش ایدیولوژی چینی و کمک برای بستر سازی جهت ترویج راهبرد هژمون طلبانه این کشور، تلاش برای کاهش نقش هند در همسایگی خودش، طالبان را منحیث یک کارت برنده، استفاده می کند. در جنب این مسایل، استفاده از موقعیت حساس و مهم افغانستان جهت انتقال نفت و مواد خام از ایران، انتقال کالا های چینی به جنوب و رسیدن به بندرگاه های تجارتی که می توانند در جهت تامین منافع اقتصادی این کشور، نقش مهمی بازی کنند، از جمله اهداف احتمالی و سری پکن است که از افغانستان تحت کنترول طالبان می خواهد.
همچنان، مسئله امنیت ابر پروژه یک کمربند- یک جاده که قرار است از کشور های آسیای مرکزی به اروپا و افریقا وصل شود و طمع بلند پروازانه پکن را برای بیرون شدن از محاصره موجود توسط رقبایش بر آورده سازد، پکن را وا می دارد تا نگرانی های جدی و احتمالی را در خصوص امنیت مناطق شمالی افغانستان که امنیت تمام این مسیر به آن تعلق دارد، بر طرف سازد. این برنامه بزرگ اقتصادی، هم منافع بزرگ پکن را تامین می کند و هم در جهت پیشی گرفتن از رقبایش، موقف این کشور را تقویت می کند. زیرا نبرد کنونی، تنها مسئله و نگرانی های امنیتی و اقتصادی نیست، بل منافع سیاسی و ایدیولوژیک قدرت های درگیر منازعات، را نیز تامین می کند.
بنا، تلاش چین برای دسترسی به نفت خام ایران از مسیر افغانستان، اهداف راهبردی سیاسی و امنیتی، پکن را علاقمند شدید افغانستان می سازد. بدون اینکه به مسئله داخلی افغانستان، توجه کند و ملاحظات سیاسی و ایدیولوژیک را مدنظرگیرد، این مسئله باعث می شود تا پکن را بیشتر درگیر موضوع افغانستان نماید. در حالیکه، پکن می داند یکی از عوامل اصلی ای که باعث شده تا رژیم طالبان قدرتمندتر، مستحکمتر، با ثباتتر و پایدارتر شوند و به یمن کمکهای مالی و قراردادهای اقتصادی چین با این رژیم عمر آن بیشتر شود، همین تعامل نا متعارف پکن با طالبان است. در عوض، چین با اذعان موجودیت گروه های تروریستی در افغانستان، هیچ گاه انگشت انتقاد را به سوی طالبان دراز نکرده و این گروه را متحد نزدیک خود، عنوان نموده است. با این وضعیت، چین با فرصت های و چالش های بیشماری در افغانستان، مواجه است که در درازمدت می توانند درد سر های جدی ای را برای امنیت منطقه و بخصوص چین، ایجاد کند.