مهرالدین مشید
احتمال تحولات بعد از انتخابات در آمریکا و صدای تکانه های آن در کابل
آیا با پیروزی ترامپ آمریکا به افغانستان باز میگردد
پس از تبصره ها و پیش بینی های خوش بینانه و بد بینانه سرانجام انتخابات
ریاست جمهوری آمریکا برگزار شد و ترامپ از سوی مردم این کشور برای بار دوم بحیث
چهل و هفت و مین رئیس جمهور آمریکا انتخاب شد. بررغم پیش گویی های بدبینانه
انتخابات آمریکا در فضای آرام برگزار شد و به گونه ی بی پیشینه ای مورد استقبال
مردم آمریکا قرار گرفت. پیروزی ترامپ نقطه ی عطفی در تاریخ آمریکا است و پیروزی
او به معنای به صدا درآمدن ناقوس تغییر در داخل امریکا و در بیرون از امریکا
تلقی شده است که تکانه های آن در سراسر جهان و بویژه در کابل تحت اداره ی
طالبان بیشتر قابل درک است. ترامپ اولین رئیس جمهور در بیش از
۱۳۰
سال گذشته است که بعد از ترک کاخ سفید دوباره به قدرت بازمیگردد و در سن
۷۸
سالگی، مسنترین مردی است که به عنوان رئیس جمهور این کشور برگزیده شده است. او
در روز پیروزی خود گفت، وظیفهای که پیش رو دارد، آسان نخواهد بود، اما او
تاکید کرد که با تمام نیرو وظیفه ی خود را بسر خواهد رساند. وی افزود، تا زمانی
که به قدرتی که آمریکا نیاز دارید نرسم، از تلاش دست نخواهم کشید.
هنوز زود است که
در رابطه به بسر رسیدن وعده های ترامپ ابراز خوش بینی و یا بدبینی کرد؛ اما با
توجه به سیطره، نفوذ و اثر گذاری ایکه در میان کشور های گوناگون و رخداد های
بسیاری از کشور های جهان دارد. هرگونه تصمیم گیری ها در کاخ سفید نه تنها بر
سرنوشت جمعیت بیش از
۳۳۵
میلیونی امریکا تاثیر گذار است؛ بلکه بر سرنوشت میلیون ها انسان خارج از این
کشور در سراسر جهان تاثیر دارد. از همین رو بود که انتخابات آمریکا مورد توجه ی
سراسر کشور های جهان و بویژه کشور هایی بیشتر قرار داشت که به نحوی در رخداد
های آنها دخیل است. در این میان کشوری به نام افغانستان که مردم آن نه تنها خود
را قربانی زمامداران و رهبران این کشور؛ بلکه سیاست ها و بازی های سیاسی و
استخباراتی مقام های آمریکایی تلقی میکنند؛ بیشتر از دیگران رخداد های
انتخاباتی آمریکا را دنبال می کردند. در این میان رهبران حکومت طالبان
افغانستان که با پر رویی تمام از یک طرف داد از پیروزی خود و شکست آمریکا می
زنند و از سویی هم امریکا را ولی نعمت حکومت خود تلقی میکنند. حال منتظر اند
که با آمدن ترامپ در کاخ سفید چه تغییراتی در سیاست این کشور در مورد حکومت
طالبان و مردم افغانستان رونما می گردد.
هرچند ترامپ در مبارزات انتخاباتی خود بدون توجه به دشواری های افغانستان و
مردم آن، تنها اداره ی بایدن و مقام های حکومت او را در رابطه به ترک افتضاح
بار آمریکا از افغانستان مورد انتقاد قرار می داد و می گفت که با خروج نابهنگام
آمریکا از افغانستان میدان هوایی بگرام بدست چینایی ها افتاد و او تاکید میکرد
که هرگاه دوباره به قدرت برسد، میدان هوایی بگرام را بدست خواهد اورد. او در
حالی این سخنان را می گفت که افغانستان در حدود سه سال گذشته در محورهای اصلی
سیاست خارجی آمریکا قرار نداشته و انتظار نمیرود که در کوتاه مدت دولت جدید
دونالد ترامپ تصمیمهای جدی و سرنوشتسازی در مورد افغانستان اتخاذ نماید.
چنانکه او در برنامههای کارزار انتخاباتی خود هم طرح روشنی در مورد افغانستان
نداشت و افراد کمپین تبلیغاتی او نیز نگفته اند که سیاست دولت ترامپ در قبال
افغانستان و حکومت طالبان چه خواهد بود.
این در حالی بود که پس از سال ۲۰۰۱ و حمله ائتلاف به رهبری آمریکا به افغانستان، انتخاباتهای ریاست جمهوری در آمریکا هر از گاهی متمرکز به وضعیت افغانستان و حضور نیروهای آمریکایی در این کشور در محراق توجه نامزد های انتخاباتی این کشور قرار داشت و از مهمترین موضوع های مورد بحث در مناظره ها و کارزارهای انتخاباتی نامزدهای انتخاباتی این کشور به شمار میرفت؛ اما در انتخابات سال روان، افغانستان دیگر موضوع اصلی بحث نبود و تنها ترامپ با انتقاد از شیوه خروج نیروهای آمریکایی از این کشور به عنوان اهرم فشار برضد دولت بایدن و هریس استفاده میکرد. ترامپ بیرون شدن نیرو های آمریکایی از افغانستان را «شرمآورترین خروج نظامی تاریخ» آمریکا خواند و گفت به همین دلیل بود که روسیه به اوکراین حمله کرد «زیرا آنها دیدند که هریس و رئیسش (بایدن) چقدر بیکفایت هستند.»
ترامپ در دور نخست مرکز محور عمل می کرد و نسبت به رهبران جهان بویژه رهبران ایران و چین بی باک بود و خواهان تحکیم و بقای حاکمیت صهیونیستی در شرق میانه بود؛ اما او پس از پیروزی در انتخابات در تماسی با محمود عباس رئیس اداره ی خودگردان فلسطین گفته که او برای پایان جنگ در غزه کار می کند و روز های خوبی رسیدنی است. او در دور نخست ریاست جمهوری خود جنگ افغانستان را بیهوده خواند و با افزایش فشار بر پاکستان و قطع کمک های میلیارد دلاری بر این کشور با یک گروه ی تروریستی روی یک میز نشست و خلیل زاد بحیث نماینده او و ملا برادر به نماینده گی از طالبان در غیاب حکومت و مردم افغانستان پیمان دوحه را امضا کردند؛ اما ترامپ در شرایط جدید جنگی جهان که اوضاع در داخل و خارجه از آمریکا هر روز پیچیده تر می شود، بعید به نظر می رسد که میدان هوایی بگرام را در دست گیرد و سیاست های آمریکا در مورد افغانستان را به زودی تغییر بدهد.
از انعطاف های
ترامپ پس از پیروزی او در انتخابات آمریکا فهمیده می شود که دم و دستگاه های
دیگری در آمریکا وجود دارند که در پشت صحنه گرداننده ی اصلی سیاست های خارجی
آمریکا اند و کاخ سفید بر اجرای آنها مهر تایید می گذارد. بنا براین هرچند
ترامپ با پیروزی قاطع و بدون منازعه و با کنترول کامل به سنا به قدرت بازگشته
است و این پیروزی او تحولات بزرگی را باید به همراه داشته باشد؛ اما بازهم نمی
توان باور کرد که با بازگشت ترامپ به کاخ سفید همه سیاست های خارجی واشنگتن به
کلی تغییر می کند و همه چیز از سر آغاز می شود. این به معنای آن نیست که مقام
ریاست جمهوری در آمریکا یک مقام نمایشی است؛ بلکه رئیس جمهور بر بنیاد قوانین
آمریکا صلاحیت های زیادی دارد؛ اما او باید رای اکثریت مجلس سنای این کشور را
باید داشته باشد و از سویی هم او ناگزیر است که به سیاست های راهبردی آمریکا در
جهان ارج بگذارد.
چنانکه در بالا اشاره شد، ترامپ در شرایط جنگی به قدرت رسیده و اوضاع سیاسی و
اقتصادی جهان نسبت به دوران نخست او به شدت تغییر کرده است. این تحولات او را
بیشتر مصروف خواهد گردانید.
از یک سو جنگ روسیه در اوکراین و از سویی هم تلاش های کشور های روسیه، چین، ایران و شماری از کشور های دیگر برای تغییر نظم یک قطبی جهان رخداد هایی اند که دشوار است تا آمریکا با اجتناب از جنگ و اجتناب از قدرت و سلطه جویی دست زیر الاشه بنشیند؛ زیرا با توجه به شرایط جدید جهانی و قدرت سیاسی و اقتصادی آمریکا چنین رویکردی معنای مرگ امریکا و رکود اقتصادی آن را در پی دارد. حادثه آفرینی ها و ایجاد تنش ها در جهان از ویژه گی های نظام سرمایه داری برای به دوران نگهداشتن چرخ های سرمایه داری و پیش گیری از رکود های خطرناک اقتصادی است؛ زیرا تولید تسلیحات و فروش آن بخش بزرگی از درآمد های تجاری آمریکا را در بر دارد و بیشتر کمک های آمریکا به کشور هایی مانند اوکراین و اسرائیل و سایر کشور ها تسلیحاتی است و پول های کمکی این کشور به شکل فزیکی نه؛ بلکه به شکل سلاح به این کشور ها سپرده می شود. واضح است که این کمک ها بزرگ ترین ضربه به مالیه دهنده گان و بیشترین سود برای سرمایه داران است.
در این میان دو
نکته برای آمریکا دلگرم کننده است. به باور امریکا از یک سو ایتلاف ها در شرق
زودگذر و از سویی هم شعار های دموکراسی غربی در جامعه های شرقی خریدار دارد.
این می تواند، مایه ی دلگرمی ترامپ برای سیاست های تهاجمی باشد. در صورتیکه
ترامپ سیاست دفاعی را کنار و سیاست تهاجمی در برابر روسیه، چین و ایران اتخاذ
نماید. در صورت بیرون شدن امریکا از جنگ اوکراین افغانستان برایش اهمیت پیدا می
کند. از وعده های او به مردم آمریکا و هشدار های او به اوکراین فهمیده می شود
که او و تیم اش قصد خروج از اوکراین و هوای تمرکز بر خاورمیانه را دارد. اینکه
این خروج را چگونه مدیریت می کند تا به سرنوشت خروج از افغانستان دچار نشود.
این بستگی به درایت های سیاسی خودش و مقام های نظامی او دارد. در این صورت
امریکا نیاز به افغانستان دارد. افغانستان تحت حاکمیت طالبان با حضور بیش از
۲۳
گروه ی تروریستی می تواند، شکار گاه خوبی برای آمریکا باشد. در این صورت بخشی
از بازی را به طالبان واگذار خواهد کرد و حکومت طالبان در سیاست های استراتیژیک
و راهبردی او به مثابه ی پیشقراول و کلی دار جایگاهی پیدا خواهد کرد. در این
صورت امریکا نیاز به کلی دار مطمین تری دارد و برای ورود آن به ارگ کابل نیاز
به تلاش های جدید دارد و ناگزیر باید به سراغ شریک با اعتمادتر و انعطاف پذیر
تری برود.
هرگاه تبصره ی نیویارک تایمز در مورد حقانی جدی باشد و چنانکه نگرانی های جدید
را میان شبکه های مختلف طالبان بوجود آورده است. این بیانگر این واقعيت است که
آمریکا در صدد جایگزینی سراج الدین حقانی بجای ملاهبت الله به کمک شاخه ی
قندهار به رهبری ملابرادر است. هرچند اختلاف میان شبکه ی حقانی و ملاهبت الله
پیشینه دارد؛ اما پس از گزارش نیویارک تایمز خواب در چشمان ملاهبت الله شکسته
است. بعید نیست که نشست رهبران طالبان در قندهار بیرابطه به تبصره ی نیویارک
تایمز باشد. هرچند اجندای نشست های رهبر طالبان بدور از چشم رسانه ها باقی می
ماند؛ اما با توجه به رویکرد های سنتی رهبر طالبان، محور اصلی این نشست دعوت به
اتحاد و حفظ وحدت طالبان بوده است؛ اما گزارش هایی وجود دارد که حقانی و شماری
دیگر از رهبران طالبان به دلایل مختلف صحی و غیر صحی از اشتراک در این نشست
خودداری کردند. این موضوع نگرانی های بیشتر ملاهبت الله را به بار آورده است.
پس از این نشست بود که او اداره ی جدیدی را به نام ریاست دیپو های سلاح بوجود
آورده و کلی آن را به یکی از نزدیکان خود سپرده است. این نشان دهنده ی بی
اعتمادی و نگرانی روز افزون رهبر طالبان نسبت به حقانی است. گمانه زنی هایی
وجود دارد که آمریکا قصد دارد تا با گزینش رهبری تازه و تشکیل حکومت انعطاف
پذیرتر، باب تعامل و رابطه ی جدید با طالبان را بگشاید.
از همین رو است که پس از انتخابات آمریکا تکانه های آن در کابل نیز احساس می شود. نگرانی ها در کابل ابعاد گوناگون دارد. نگرانی رهبران طالبان تنها از ناحیه ی افزایش اختلاف درونگروهی و احتمال بازی آمریکا با کارت حقانی نیست؛ بلکه بیشتر از ناحیه ی کمک های نقدی هفته وار امریکا است که حیثیت ستون فقرات حکومت طالبان را دارد. طالبان میدانند که ترامپ در رابطه به کمک های نقدی خیلی جدی است. چنانکه در دور نخست کمک های آمریکا را بر پاکستان به تعلیق درآورد و از کشور های اروپایی و عربستان تقاضای پول کرد و برای انان هشدار داد که آمریکا فقط در بدل پول حاضر به تامین امنیت آنان است. بنابراین طالبان نگران اند که ترامپ این پول ها را بدون یک معامله ی جدی برای آنان نخواهد پرداخت. ترامپ با توجه به شناخت و رابطه ی قبلی با ملا برادر و بویژه سه سال از حکومت طالبان دارد. او طالبان را معامله گران خوب و بازیگران تر دست در بازی های استخباراتی یافته و هرگاه میل معامله با آنان را داشته باشد. در اینصورت خوان کمک های نقدی را برای آنان هموار خواهد نمود؛ اما هنوز پیش از وقت است که در مورد اتخاذ سیاست های قاطع و جدی ترامپ در رابطه به حکومت طالبان صریح و واضح سخن گفت؛ اما هرچه باشد، ترامپ یک شخص قاطع و جدی است و تصمیم های او هم برخوردار از جدیت و قاطعیت است. حال دیده شود که طالبان با چه گونه جدیت و قاطعیت با ترامپ کنار می آیند و یا کنار می روند.
دیده شود که با وارد شدن ترامپ به کاخ سفید چقدر به وعده های انتخاباتی خود در رابطه به سیاست های داخلی و خارجی آمریکا عمل می کند و بصورت خاص در مورد افغانستان و حکومت طالبان چه تصمیمی اتخاذ خواهد کرد. آیا او در پیوند به افغانستان به سیاست های حفظ موازنه از راه ی دور توجه می نماید یا با سپردن بازی به بازیگران داخلی و یا اینکه با رویکرد اتخاذ مداخله ی گزینشی بسنده می کند. آمریکا در پیوند به اتخاذ تصمیم های سه گانه ی یاد شده با دشواری هایی روبرو است. هرچند رویکرد نخستین برای آمریکا کم هزینه است؛ اما حفظ موازنه از راه ی دور آنهم با یک گروه ی تروریستی امری ساده نیست. رویکرد دوم دشوارتر از رویکرد نخستین است؛ زیرا ت ترامپ با بازیگران بی اعتماد و پر رویی روبرو است که سیاست را فریب و خدعه تلقی میکنند. بعید به نظر می رسد که تلاش های آمریکا برای جایگزینی ملاهبت الله بدین زودی ها به نتیجه برسد. رویکرد سوم هم خطرناک است و تجربه ی بیست ساله ی امریکا در افغانستان ناکام و افتضاح بار بوده است. بنا براین گمان اغلب این است که ترامپ نه به حکومت طالبان و نه هم به نیرو های مخالف آنان تمرکز خواهد کرد؛ بلکه او بیشتر به خاورمیانه تمرکز خواهد نمود و با پایان دادن به جنگ اوکراین دشمنی با روسیه را تقلیل خواهد داد و از بالا گرفتن تشنج در جنوب آسیا پیشگیری خواهد نمود. زمانی پرده ی ابهام از سیاست های ترامپ در مورد افغانستان و سایر کشور های جهان به زیر می افتد که او با وارد شدن به کاخ سفید در مورد سیاست های داخلی و خارجی و استراتیژی های کلان داخلی و جهانی خود صریح و واضح سخن بگوید. پایان