خوشه چین
فــــقـــر
مابایددر(خانۀ ما) ازهمه اول فقررا ازبین ببریم.
کلمه ای فقیرغریب ونادار.
باید درآینده ای (خانه ای ما) کلمۀ فقر شنیده نشود.
درموجودیت فقر نمیتوانی حتی لباس کهنه ای خودرا بیرون باندازی.
چه رسد به اینکه اندیشه ای کهن را تعویض به اندیشه ای نوین بنمایی.
فقر اقتصادی فقر فرهنگی رامیگستراند.
چراغ را باید درخانه ای خود ازهرجا وازهرمنبع که میتوانی بیاوریم تاکه خانه ای مارا روشن بنماید.
زمانی که خانه ای دارای چراغ روشن گشت.
دیگربرای آوردن چراغ ازخانه ای همسایه ضرورنیست.
سگ وگرگ هردو ازیک جنس اند.
گرگ هرگزه به اسارت تن درنمیدهد.
گرگ درانتخاب همسر وفادارمیباشد یکی دو نمیشود تابه آخرعمر طرفین مسؤلیت پذیر میباشند.
درتربیت فرزدان نقش مساوی ادا مینمایند.
فرزندان گرگها اروالدین شان مراقبت جدی مینمایند.
به مانند عیاران با ناموس باوجدان وباشرف زندگی مینمایند.
سگها به اسارت تن درمید هند.
نان ازیک منبع میخورد باحفظ وفاداری به آن چون دبکتاتوران به نفع صاحبش مردم را میدرند.
همسر پذیر نمیباشند درتربیت فرزند نقش تربیتی ندارند.
شکست خورده های که هنوز درفکر آن اند ما موقف سیاسی بالا داشتیم.
موافق نیستم.
باجیب خالی جرات بازار رفتن را نداری.
توچطور بیان میداری که ما موقف خوب داشتیم مرد اگرباشی موقف ازدست رفته ای خویش را ازوضعیت موجود نجات بده.
درمیدان تفکر(خوشه چین)هیچ تازنده ای جان سالم نبرده است.
ازمیوه های خردش اگرکسی نخورد ناجو راستو
ذهنش چکابه های بی رنگ بی بو وبی مزه دارد همیش.
آبی که مفید نباشد یاشیرین ویا شوراستو
فیلسوفان عینی موشکافی میکنند تاحقیقتی بیابندو
برای خدمت بشریتو
فیلسوفان ذهنی دروغ پراگنی مینمایند تادام فریب بگسترانند برای تباهی توده ها.
درخت گفت من درنقش بودا درمراقبت دست به نیایش ودعا نشستم.
ازکج روی های دعاگویان ومفت طلبان دربارالهی برسرخود شاخ کشیدم.
چون که طبعیت من ثمردهی است ریشه درتوده های دواندم.
ازان طریق درآب رسیدم.
به مانند سقا شهیدان پدر حبیب الله کلکانی.
آب به تشنه لبان ازعمق درسطح بالا رسانیدم.
گل کردم تماشا چیان را به منظره دعوت دادم.
پروانه ها برسرروی گلهای من بوسه زدند.
بلبلان ازشوق رقص پروانه ها چون سراینده به خوانش آمدند.
ومن میوه صبر را دربازارعرضه کردم.
دستان برای گرفتن برداشتن،انتقال دادن ازمحلی به محلی داده شده است.
نه برای دعا وطلب.
دعاگران وطلب کاران بهترین ویرانگران جامعه ای خود میباشند.
اینها همیش ازکیسه تجاوزگران وحاصل دست رنجبران تغذیه میشوند.
کنون همین دست به دعاها (مقاومت+عده ای چپیها) و(طالب+ عده چپیها)(رو ی مواد فاضله اشغالگران درجنگ وستیزاند.
تابه قتل عام توده ها دردهن دندان تیزاند.
اصل انسانیت وشرافت را پامال مینمایند.
دوستان محترم را درود.
درباغهای سیاست که داخل شدم.
درختان میوه دارای گلهای مقبول ندیدم.
درختان بی ثمر ودارای خار وگوسفند خارک وگزک بته وگلهای زقوم وگیاهای هرزه دیگر چیزی نیافتم.
درباغهای خرد که داخل شدم یگان درخت دیدم آن هم بدون آب مگردارای رنگ گل قشنگ وعطر خوشبوبودند.
حاکم خانه ای ما باید فرد خردمند باشد.
بامنطق باشرف وباوحدان ولواز پکتیاوثمرقند باشد. ملا وآخند وطالب را راهی نباشد درین خانه.
ولو اگر چهاریکار وهلمند باشد.
من ازسه نفر آغاز کرده ام.
دراول پوست سیر وپیاز کرده ام.
آتش را روشن دیگ را بالایش.
روغن را میان دیگ انداز کرده ام.
سیروپیازرا همراه رب رومی مخلوط مرکب.
میان دیگ گوشت کوساله چاپ انداز کرده ام.
مرچ ونمک ومساله دیگ عطرگوارادارد.
با آهنگ جوشش دیگ الی پخته شدن اتن کتوازکرده ام.
درین گیرودار حوادث جهانی تابه کی منتظر.
صدای خویش را بلند مانند لاهوتی فردوسی شیراز کرده ام.
خانه ای ما میدان بازی جهانی است.
بین قدرت های قاره پیما پهلوانی است.
آگاهی را باید ریفلی این بازی معرفی کرد.
اندکترین خطای سیاسی محواین سرزمین جاودانی است.
نهاد پژواک خانه ای ما آگاهی،آزادی وآبادی است.
رفع ستم، تطبیق عدالت محوه گرسنگی ایجاد شادی است.
تباشیر سفید برتخته ای سیاه نقس ببندت.
محوه بی سوادی درجغرافیای سیاسی ازخوست تابه دهدادی است.
اشتباه گذشته باتمامی معذرت خواهی ها لکه مادرزاد به جا میکذارد.
ما باید برای ساختن آینده نگران باشیم.
بادام گفت:
ما ازپوست خود بیرون آمده ایم.
برای آزاردادن مجنون آمده ایم.
ارزش ما درمتن شعر شاعران وطبیبان نهفته است.
عاشق چشم معشوق تشبه به ما.
اما! برای تداوی مغز اسماعیل یون امده ایم.
سعدی خیلی بزرگ بوده برخلاف آن که برای ما گفته بودند.
خدا درما است.
خودت را ارزش بده عبادت بکن درعمل ثابت میسازی که خدا دوست هستی.
خدارا درجاهای دوریافته نمیتوانی.
اوهست که تورا درجاهای دور میبرد وآشنا میسازد.
درکاینات درابحار درمیان ذره.
نه خلاف عهد کردم
که حدیث جزتوگفتم
همه برسرزبان اند وتودرمیان جان مایی.
«سعدی شیرازی»
آهنگ زیبا موج دیگری است.
تاثیر می اندازد دگری است.
تحول درمسیر می یابد جهان نوین.
خرافات را پامال مینمایدخیرآید نگو که شرری است.
آهنگ وشعار مرز نمی پذیرد.
ازهرجا که خواست بالا میشود.
ملکه لندن زبان فارسی نمیداند.
آهنگ میرمفتون ازگوشه درگوشش آمد شیفته آن اهنگ شد.
درجستوافتید این سراینده زنده است یا مرده.
زمانی که فهمید درقید حیات است خواست که حضوری ببیند وبشنود.
به مقصدش رسید.
باید علت هارا دروجود فندامنتالستهای تربیت دست امریکا درسراسر جهان یافت.
مارکس هرگزغلط نگفته بود.
چپی های محترم!
ما قربانی خطای شوروی گردیده ایم باید سرعقل بیاییم.
درمجموع باید که اتموسفیر سیاست شویم.
تاکه محیط زندگی سیاسی انسانی سبب شویم.
جلو شعاع بنفش افتاب را بگیریم سبب گردیم تاابروباد وباران نسل سیاست گذاران را برویاندـ
بی سوادان وبــــــی خـــــردان بامـــن درچنگ ودندان اند.
آنها تربیت شیوۀ پاول دید ه اند آب دهن چشم به گریان اند.
با اشارۀ زنگ غاصب جهان بسوزانند آن سگهای نادان.
سگ وگرگ هردو ازیک جنس اند.
گرگ هرگزه به اسارت تن درنمیدهد.
گرگ درانتخاب همسر وفادارمیباشد یکی دو نمیشود تابه آخرعمر طرفین مسؤلیت پذیر میباشند.
درتربیت فرزدان نقش مساوی ادا مینمایند.
فرزندان گرگها ازوالدین شان مراقبت جدی مینمایند.
به مانند عیاران با ناموس باوجدان وباشرف زندگی مینمایند.
سگها به اسارت تن درمید هند.
نان ازیک منبع میخورد باحفظ وفاداری به آن چون یکتاتوران به نفع صاحبش مردم را میدرند.
همسر پذیر نمیباشند درتربیت فرزند نقش تربیتی ندارند.
با شکست خورده های که هنوز درفکر آن اند ما موقف سیاسی بالا داشتیم.
موافق نیستم.
باجیب خالی جرات بازار رفتن را نداری.
توچطور بیان میداری که ما موقف خوب داشتیم مرد اگرباشی موقف ازدست رفته ای خویش را ازوضعیت موجود نجات بده.
دوستان محترم حقــــیقت نویس منم
دروغ بافـــان را درفـــــرقش میـــزنم
برای من خدمت به انسان مطرح است
بافرهنگ اخلاق شرافت ووجدان:
درفرق قوم وزبان دین ومذهب میزنم
تاجک بگو گه پدرکلانهای ما بیغیرت بودند نیم آن باچنگیزدست به کارشدند برادران خودرا کشتند.
بعدازان چنگیزگفت این بیغیرتها که برای خود خیانت کردند برای ماهم خیانت میکنند.
هزاره ها بگویند که ماباقی مانده ازهمان نسل نسل چنگیز وهلاکو میباشیم که پدران ما قتل عام کرده بودند.
سعید ،خواجه،مجددی عرب ووووودیگربگویند که نسل ازهمان اشغالگران میباشیم که هریک تان پسوند وپیش وند نام تان (غلام،عبدل ومحمد)است.
ترک ها وازبک ها هم بگویید که ما نسل ازمهاچمین میباشیم که پدران ما آمدند.زدند کشتند بردند وخوردند امپراتوری ایجاد کردند.
((یک دعوا را مستحق میباشید که درقسمت غنالی فرهنگی زبان وادبیات فارسی دست بالارا دارا میباشیم)).
اززمان احمد شاه درانی تابه زمان عبدالرحمن خان چیزی برای گفتن ندارم.
روی تقسیم خراسان همه باید باهم موافق باشیم که دوامپراتوروقت روسیۀ تزاری وبریتانیای وقت.
خراسان را بین خود به سه قسمت تقسیم کردند.
آنطرف دریای آمو،تاجکستان،ازبکستان،ترک منستان ساختند.
این طرف خط دیورند متصرفات هند برتانیوی پاکستان ساختند.
افغانستان نقشه وجغرافیای حایل برای عبدالرحمن خان همراه خرچ دسترخوان تعین سوته را دردستش دادند.
بزن بکش بخور.
ازهمان تاریخ به این طرف درین میدان این گاوجنگی وخرس جنگی جریان دارد.
درمجموع همه طرفهای خردمندان باهم درتوافق واتحاد کامل به نتیجه برسیم که باید برمحورانسان خودرا جمع وجور کنیم همین نقشه و خانۀ که برای ماداده شده است.
صلاحیت واختیاراداره اش را برای مردم بگذاریم طبعن که مردم تکیه به آگاهان ومردان باشرف وباوجدان مینماید.
سیاست میکنم،سیـــــاست تا کـــه بکـــنم ریاست.
بدین حساب مرا به مانند حمامی آب گنده کاراست.
میسازم ومیبـــافم برای تدام وزنـــدگی بهـــــتر
جـــــولارا ماکـــــو کـــاراست نــــجاررا رنــــده
هرزمان درهرمکان محــــاسبی وجــــــــودارد
تادرآینده مانند نظامهای صادراتی نشویم شرمنده