نمک خوار نمکدان شکن

نویسنده: خسرو بهرامی

3 دسمبر سال 2024 ترسایی

     چند روز پیش آغای سمیع مهدی خبرنگار تلویزیون آمو، در برنامه «دیدار با تاریخ» با آغای فرهاد دریا گفت و گو کرد و جریان آن را در شبکه های اجتماعی گذاشت.

       ژورنالیست جوان سمیع مهدی به سبب سن و سال خود شاید خاطره ی اندکی از دهه ی شصت خورشیدی داشته باشد، در این گفت و گو نتوانست با طرح اساسی ترین سوال ها جلو دروغگویی ها و یاوه سرایی های مهمان خود را بگیرد؛ لیکن پدر محترم شان جناب دوکتور محی الدین مهدی یک عضو برجسته ی تنظیم جمعیت اسلامی افغانستان است، از همه چیز ها خبر دارد.

        در حال حاضر که غول رسانه ای، بویژه شبکه های اجتماعی در سراسر جهان در زمینه های مختلف٬ برنامه های برنامه سازان را پخش می کنند، اوضاع طوری شده است که انسان در بسیاری مسایل در شناخت آدم های شمشیر زن و لاف زن دچار مشکل می شود.

        نسل نو شهروندان افغانستان در سی و سه سال اخیر با مشکلی که در بالا از آن یادآوری شد، بیشتر از دیگران سردچار اند؛ زیرا هر کس می آید و هر چیز می گوید و کاه بی دانه را باد می کند، برنامه ساز برنامه خود را ضبط و به نشر می رساند و در این جریان گاه گاهی حقیقت پایمال می شود.

      برنامه «دیدار با تاریخ» آغای سمیع مهدی با آغای فرهاد دریا از همین دسته بود که دروغگویی حقیقت را شلاق کاری کرد.

     آغای فرهاد دریا نمی تواند منکر آن شود که ریزه خوار حکومت پس از ششم جدی سال ۱۳۵۸ خورشیدی در افغانستان نبود. به همگان روشن است که او با استفاده از امکان های آن زمان به نام و شهرت رسید.

     از اوایل سال های شصت خورشیدی به بعد، هر ازگاهی تالار لیسه استقلال، سالون انترکانتیننتال و سایر تالار های بزرگ دیگر به خاطر رشد، تشویق و ترغیب استعداد های هنری جوانان که آقای دریا نیز شامل آن بود، برای کنسرت ها ریزرف می شد. همان رژیم بود که فرهاد جان، دریا شد، ورنه تاکنون، همانا فرهاد باقی می ماند.

      جناب ایشان بر خلاف آنچه در مصاحبه خود به خورد مردم داد، از انستیتوت پولی تخنیک کابل تا جایی که معلوم است به سبب ناکام ماندن اخراج شد (دانشجویان سال های ۱۳۵۶-۱۳۵۷-۱۳۵۸ اگر در این مورد معلومات دهند به آشکار شدن حقیقت کمک می کنند) . سوال این است که چرا انیستیتوت پولی تخنیک به کسی بورس بدهد که در رشته زراعت تحصیل کند و به اتحاد شوروی برود و به تحصیل خود ادامه دهد؟

      همه آگاه اند که در سال ۱۳۵۹ شمار زیاد جوانان به خصوص در شهر کابل، فورمه های فراگیری آموزش عالی را در نهاد های تحصیلی کشور شورا و سایر کشور های سوسیالیستی پیشین به دست آوردند و به آن کشور ها رفتند، آموزش دیدند و دوباره به کشور آمدند. هیچ جای تردید نیست که آغای فرهاد دریا نیز در این برنامه فورمه خانه پری کرده بود؛ ولی برای فراگیری دانش به شوروی نرفت. این که چگونه به فاکولته ادبیات در بخش هنر های زیبا راه یافت، به خودی خود یک پرسش است؟ 

     تنها یک گپ روشن است که بدون دادن امتحان کانکور و گرفتن نمره کامیابی این کار مشکل بود. تبدیلی از انیستیتوت پولی تخنیک به سبب ناکامی در آنجا می تواند یک امکان باشد.

          آغای فرهاد دریا در راه یافتن به اداره ی رادیو و تلویزیون افغانستان باید مرهون کمک مامای خود، شاد روان اشرف گردیزی و شمار دیگری از وابستگان خود که در آن وقت موقف حزبی و دولتی داشتند، باشد. کارمندان اداره ی رادیو و تلویزیون، بویژه بخش های هنری و فرهنگی و تخنیکی از این موضوع آگاهی دارند.

      اولین آهنگی را که فرهاد دریا ثبت کرد، کاپی خوانی آهنگ خیال محمد هنرمند پاکستانی بود. پس از آن چند آهنگ زنده نام پرانات غنیمت را کاپی خوانی کرد.

      آنچه که آغای فرهاد دریا درباره به وجود آمدن گروه باران گفت نمی تواند حقیقت داشته باشد و ایجاد این گروه هم ابتکار شخص خودش نبود.

        در ایجاد گروه باران بیشتر بانوی فرزانه سیما شادان، زنده نام ظاهر هویدا، بانو استاد مهوش، محترم محشر نقش داشتند. فرهاد دریا، اسد بدیع، وحید صابری، جاوید راهی و زنده نام مختار مجید هر کدام به نوبه خود به گونه یکسان، نه کمتر و یا زیاد تر از یکدیگر در این برنامه سهم گرفتند و خدمت کردند.

     آغای فرهاد دریا تا آنجا در خدمت حکومت بود که به خاطر رسیدن به آرزو های خود، در اداره ی رادیو و تلویزیون خدایی خدمتگار بود و برخی کارمندان و گویندگان را که برنامه های شبانه می داشتند پس از پایان کار، با گرفتن نام شب از نهاد امنیتی، در موتر اداره به خانه های شان می رسانید.

      محترم فرهاد دریا در مصاحبه با آغای سمیع مهدی طوری وانمود کرد که گویا با حکومت مخالف بود و به شکلی با جا دادن مصرع ها در شعر آهنگ های خود به مبارزه بر ضد حکومت مصروف بود.

           دروغگو دروغ گفت، عاقلی باشد تمیز کند!

جناب شان دروغ می گوید و حقیقت را زیر پا کرده است.

کارمندان مسلکی٬ پروسه ثبت و نشر یک آهنگ را خوب می دانند که در این کار باید کدام مرحله ها پیموده شود و چه کسانی مسؤول هستند.

    در سال ۱۳۶۹ برنامه تعیین خواننده سال راه اندازی شد و فرهاد دریا را برنده اعلام کردند و برایش جایزه نقدی دادند. 

هنگامی که تصمیم خارج رفتن را گرفت، در مصاحبه با خبر نگار رادیو و تلویزیون گفت که چند روز به دیدن دوستان می روم و کسی فکر نکند که بر نمی گردم، به کشور باز می آیم و در خدمت هنر موسیقی می باشم. گذر نامه رسمی داشت و بی هیچ مشکلی از میدان هوایی کابل پرواز کرد و به مقصد رسید. 

کجای این پروسه نشان می دهد که جناب خاصه خوار کشور با مشکل رو به رو بود و در حق این حقدار، حکومت ناروایی کرده بود؟

        آغای فرهاد دریا با پر رویی به خورد شنوندگان داد که گویا جناب سلطانعلی کشتمند صدراعظم کشور در آن روز و روزگار بسیار مهم برای مردم افغانستان دیگر هیچ کاری نداشت که به جناب عبدالله شادان تیلفون کرده بود که آهنگ های فرهاد دریا ضد حکومت است باید نشر نشود و شادان هم گوشی تیلفون را برای شنیدن صدای صدراعظم به پیش گوش دریا می آورد که بشنود؛ و به آغای دریا می گوید که من از وظیفه بر طرف می شوم، مرا می گذاری که به ماموریت خود ادامه دهم یا نه؟ 

         چقدر خنده آور است، فرهاد جان دریا صدر اعظم کشور را تا سطح خود سقوط می دهد و عبدالله شادان را که یک عمر سابقه خدمت در رادیو و تلویزیون دارد و کار کشته شده بود، در هراس از دست دادن وظیفه به نرخ آهنگ گل سر چوکی ششته می کنه دربار … می شمارد تا از فرهاد جان نازدانه بخواهد که آرامش بگذارد!

  بسیار شرم آور است!

به این می شود قصه های ملا نصر الدین نام گذاشت.

آغای فرهاد دریا اگر اندکی درباره ی غیرت چیزی می داند، بهتر است از خجالتی هیچ حرف نزند و از شرم عرق جبین خود را پاک کند.

       در سی و سه سال پس از حکومتی که گویا فرهاد دریا با آن مخالف بود، چه چیزی را به ارمغان آوردند:

          - پنج سال حکومت تنظیم های هفتگانه و نه گانه همراه با جنگ و کشت و خون، ویرانی و بربادی، چور وچپاول و از بین بردن ساختار های دولتی و شیرازه ی زندگی مردم و دست درازی به هستی مادی و معنوی کشور.

         - پنج سال امارت وحشت و دهشت طالبان به نیابت از آی. اس. آی پاکستان، استخبارات عربستان سعودی و امارات متحده عربی و دیگر شیخ نشیانان حوزه خلیج فارس، همراه با کشتار، جنگ، ویرانی و بربادی و سیاست زمین سوخته در وادی شمالی و بردن افغانستان به دوره ی سنگ.

        - بیست سال جمهوری اسلامی به اشتراک مجاهدان، طالبان نکتایی پوش و برخی تکنوکرات های فاسد و اشغال افغانستان از سوی امریکا، پیمان ناتو و در کل پنجاه کشور جهان.

      جمهوری چور و چپاول، عصر انواع فساد، دزدی و راهزنی و روزگار میلیونر شدن به قیمت فقر جانسوز مردم و ناروایی ها بی شمار دیگر در حق بینوایان میهن.

     یادآوری تبهکاری ها و غارت گری های زمان جمهوری چور و چپاول ... باید مایه خجالتی مخالفان دولت جمهوری دموکراتیک افغانستان باشد که چگونه شماری از آنان در دریای دلار های باد آورده با گرفتن پروژه ها٬ شنا می کردند، از جمله در روند این چور و چپاول٬ آغای فرهاد جان دریا نیز به حق رسیده و حصه ی خود را به دست آورده است.

         - سپردن دم و دستگاه فساد پیشه جمهوری اسلامی از سوی امریکا و تمام متحدان آن در پیمان ناتو، اتحادیه اروپا و سازمان ملل متحد به دست طالبان به نیابت از سی .آی. ای، ام. آی. شش، آی. اس. آی و استخبارات قطر و امارات متحده عربی.

      آغای فرهاد دریا نامه ی که به ملا برادر فرستاده بودید و در شبکه اطلاع رسانی افغانستان نشر شد، یکبار دیگر بخوانید و ببینید که شما ناراضی از جمهوری دموکراتیک افغانستان و آن دهشت افگن مزدور سی. آی. ای، ام. آی. شش و آی. اس. آی چه بلایی را بر سر مردم افغانستان آوردید؟

        ضرور نیست که از حقیقت توبه کردن خودت از موسیقی به خوانندگان چیزی گفته شود؛ زیرا موضوع شخصی ست و در شبکه یوتیوپ وجود دارد.

         به تاریخ ۲۸ - ۲۹ سپتامبر ۲۰۰۲ در شهر کوپنهاگن پایتخت دانمارک دومین کنفرانس بین المللی در مورد موسیقی و سانسور به ابتکار نهاد حقوق بشر دانمارک برگزار شد که در آن محترم وهاب مددی،‌ زنده یاد ظاهرهویدا، محترم عارف کیهان،‌محترم بانو وجیهه رستگار و محترم فرید رستگار، زنده یاد عزیز غزنوی و زنده یاد عبدالرشید ماشینی و آغای فرهاد دریا اشتراک کرده بودند. به‌ شماری از گپ های نادرست جناب دریا در آن نشست از سوی هم میهنان که در دانمارک پناهنده اند، پاسخ گفته شده بود؛ ولی همان حرف های خود را در مصاحبه با سمیع مهدی دوباره گفت، شاید قناعتش فراهم نشده بود باید ملا فهم شود.

    داستان تابلوی نقاشی شده ی زنده نام نجیب رستگار که از کار های ماندگار جناب شبگرد است، و با بریدن نام صاحب اثر، آغای فرهاد دریا به نام خود در صفحه فیسبوک گذاشته بود، از سوی محترم زلمی رزمی رسانه ای شده است، بنابران نیاز نیست که درباره ی آن بیشتر گفته شود.

     به هر حال، کسانی که در دهه شصت خورشیدی در افغانستان بودند، تمام گپ ها را می دانند. مصاحبه آغای دریا شاید بتواند کسانی را که سن کمتر داشتند و از کشور بیرون شدند و یا نسل نور که در خارج از افغانستان زاده و بزرگ شده اند، فریب دهد؛ لیکن هر ناسپاس نمک ناشناس و نمکدان شکن نمی تواند به همه دل ها راه یابد.

 

 

 

 

 


بالا
 
بازگشت