واقعیت موازی فیض حمید

نویسنده: ندیم فاروق

نویسنده مطلب حاضر که روزنامه نگار و منتقد فرهنگی پاکستان می باشد، براین باور است که هیجان جمعی اعتراضات، به «شبکۀ فیض» کمک کرده تا فانتزی بازگشتِ «اجتناب ناپذیرِ» عمران خان (نخست وزیر سابق پاکستان) به قدرت را تقویت سازد؛ اما شور و حرارتِ ناشی از این هواخواهی سببِ غفلت در درک صحیحِ این امر شده است که «عرصۀ» ترتیب یافته از سوی فیض حمید، خود به طور سیستماتیک برچیده و با “تنظیمی مجدد” جایگزین شده که هدف آن تنظیمات دور نگه داشتن عمران خان از سیاست است. نویسنده در همین راستا، به دسته بندی افرادی می پردازد که به دلایل مختلف تحت تاثیر فانتزیِ مطرح شده از سمت فیض حمید قرار گرفته، پیشتر نیز شورش ۹ ماه مه/می را رقم زدند. ۹ ماه می ۲۰۲۳ عمران خان هنگام حضور در دادگاهی در اسلام آباد برای یک پرونده فساد دستگیر شد که این اتفاق جرقۀ اعتراضات سراسری هوادارانش را زد. اعتراضاتی که ساختمان های دولتی و تاسیسات نظامی را هدف گرفت و منجر به دستگیری هزاران نفر شد. متعاقبا اتهام احتمالی عمران خان به خاطر دخالت وی در ناآرامی های ۹ می سال گذشته مطرح شد. به باور نویسنده، سه گروه از این افراد تصمیم گرفتند تا پیش بینی ژنرال فیض حمید را باور کنند که دیر یا زود ملغمۀ جریانِ “حمایت گسترده” از عمران خان و آشفتگی اقتصادی سرانجام باعث آزاد شدن او از زندان و بازگشت به صندلی داغ نخست وزیری می شود. اما به باور نویسنده، فانتزیِ شکل گرفته از سمت ژنرال فیض حمید، رئیس سابق سازمان اطلاعات پاکستان در دولت عمران خان که خود چندی پیش در آگوست ۲۰۲۴ و به اتهام حمایت از اهداف سیاسی عمران خان و دست داشتن در یک پروندۀ فساد بازداشت و به زندان افتاد، ناکام ماند. از زمان بازداشت عمران خان پاکستان با بحرانی سیاسی اعتراضات جمعی حامیان وی مواجه بوده و ظاهرا تحرکات حزب تحریک انصاف برای اعتراضات ادامه خواهد داشت.
……………………………………………………….

در جریان صحبت با طرفداران عمران خان، مسئله ای که چندان قابل پذیرش و درک به نظر نمی رسید آن بود که این افراد سال ها به خصوص پس از اعتراضات ۹ می ۲۰۲۳، در شرایطی از یک “واقعیت جایگزین” قرار گرفتند. موضوعی که حتی مبهم و پیچیده تر به نظر می رسد این واقعیت است که حتی پس از اعتراضات ماه می، افراد زیادی که تصور می ‌شد «عاقل و آگاه ‌تر» می باشند نیز ناگهان قوۀ درک و تعقل خود را کنار نهاده، مشتاقانه و مسحور به عرصۀ واقعیتی می پیوندند که بسیاری از جمعیت طرفدار عمران خان در آن جای دارند.
یک سال پیش، تنها تعداد انگشت شماری از مفسران و روزنامه نگاران به این موضوع اشاره داشتند که در هنگامۀ آغازِ اعتراضاتِ حامیان عمران خان و اعضای حزب او در می ۲۰۲۳ و حمله به تأسیسات و ساختمان‌ های نظامی، آنها بخشی از توطئه ای طرح شده به منظور تحریک شورش در ارتش علیه ژنرال عاصم منیر، فرمانده ارتش بودند.
اما اکنون که شواهد به طور فزاینده ‌ای با فرضیه ‌ای مطابقت یافته است که زمانی ناخوشایند محسوب می شد، می‌توان این پرسش را مطرح نمود که چرا بسیاری از روزنامه ‌نگاران، مجریان تلویزیون، وکلا، قضات و نیروهای سابق ارتش ترجیح دادند به سمت این “واقعیت جایگزین” سُر بخورند؟ در حالی که روند دادگاه نظامی علیه ژنرال فیض حمید، رئیس پیشین سازمان اطلاعات پاکستان (ای.اس.ای) مهیا می شود، مسائل زیادی ظهور خواهند کرد که برای اثباتِ وجودِ واقعیتی موازی در گفتمان ‌های سیاسی معاصر کشور، کفایت می کند.
در این واقعیت موازی که توسط فیض حمید و «شبکه» او شکل گرفته است، اختلافات شدیدی در نیروهای مسلح وجود داشت و بسیاری از نفرات ارتش طرفدار خان بودند؛ کسانی که تنها به یک فشار استراتژیک نیاز داشتند تا بر هر گونه «پشتیبانی اندکی» که ژنرال عاصم منیر در ارتش دارد، غلبه کنند.
هر گونه تحلیل منطقی از شورش‌ های ۹ ماه می و نحوه حملات لفظی خان علیه تشکیلات نظامی و رئیس آن، می‌ تواند مخاطب را به این نتیجه برساند که عمران خان و حزبش هرگز اجازه نخواهند داشت از این موضوع خلاص شوند؛ مگر اینکه تشکیلات نظامی در آینده نیز تحمل حملات مشابه را داشته باشد.
رسیدن به این جمع بندی نیازی به فرمولی پیچیده یا علمی نداشته و تنها یک تفکر قیاسی ساده و اولیه را می طلبد. با این وجود باید گفت که پیوستن وکلا، قضات و روزنامه نگارانی “فهیم و آگاه” به جمعیت مسحور شدگان در این واقعیت موازی فیض حمید، امری تعجب برانگیز و گیج کننده است.
حتی پس از آنکه جریانِ دستیابی به آنچه معین و مد نظر بود در سایۀ خشونتِ اعتراضات ۹ می ناکام ماند، این افراد بازهم تصمیم گرفتند پیش بینی ژنرال فیض حمید را باور کنند؛ تفکری مبنی بر اینکه دیر یا زود ملغمۀ “حمایت گسترده” از عمران خان و آشفتگی اقتصادی سرانجام باعث آزاد شدن او از زندان و بازگشت به صندلی داغ نخست وزیر می شود. اما این تنها یک فانتزی تعجب برانگیز بود که توسط یک جاسوس سابق مطرح و منتشر میشد، کسی که حتی پس از بازنشستگی اجباری و پیش از دستگیری ‌اش نیز نتوانست قدرت اش را افزایش دهد.
به هرروی می توان گفت سه گروه از افراد به این فانتزی دامن زدند:
۱- حامیان عمران خان، کسانی که بسیاری از آنها حداقل از سال ۲۰۱۱ در کشاکشی بین فانتزی های متعددی قرار داشتند که از سوی رهبری تشکیلات نظامی پیشین به آنها تزریق شده بود. از سال ۲۰۱۷، اکثر فانتزی ها توسط جریان به اصطلاح “شبکه فیض” تکامل یافته است. باید گفت که در واقع این حامیان، ایده و تصوری ناچیز و یا ناکافی در مورد نحوه واقعیِ عملکرد سیاست دارند. گرچه این جریان غیر اخلاقی است؛ اما برای آنها، سیاست هرگز از طغیان های هیجانیِ عاطفی، شعاری یا مونولوگ های آتشینی که از طریق وبلاگ ها و سایت های رسانه های اجتماعی با آنها مواجه می شوند، فراتر نمی رود.
۲- نوع دوم از افرادِ خیال پردازِ دخیل در این فانتزی، روزنامه نگاران، وکلا و قضاتی بودند که به خاظر یک یا دو اقدام اشتباه، در واقعیت موازی ژنرال فیض حمید فرو رفتند. بدین ترتیب آنها تصمیم گرفتند که حمایت خود را روی طرفی سرمایه گذاری کنند که به نظر از پیروزی آن اطمینان داشتند و می توانست برای آنها نیز سودمند باشد. برخی از این افراد برای توجیه رفتار خود مدعی بودند که این کار را برای «حفاظت از دموکراسی»، «استقلال قضایی» و موارد دیگری از این دست انجام می ‌دهند. هرچند در نهایت حداقل برخی از این افراد متوجه شدند که فریب خورده و به بازی گرفته شده اند. بدین ترتیب می توان گفت گرچه بسیاری از این افراد در حوزۀ تخصصی فعالیت خود افرادی حرفه ای و ماهر هستند، اما درک آنها از سیاست واقع گرا (realpolitik – سیاست مبتنی بر عمل واقعی نه اصول اخلاقی) وحشتناک است. از دیگر سو می توان گفت بسیاری از آنها به راحتی تحت تاثیر اندیشه های نفوذی قرار می گیرند.
۳- نوع سوم افرادی هستند که احتمالا آگاهی داشتند که فیض حمید برای حفظ حمایت عمران خان به ویژه پس از برکناری او، چنین فانتزی هایی را سرهم کرده است؛ اما آنها همچنان در این مسیر ادامه دادند. در نهایت نیز با ماندگاری در این جریان، خود ذوب در این روایات شده، تدریجا فانتزی هایشان را باور کردند.
در حالی که تشخیص گونه های افراد در دسته بندی های ۱ و ۳ آسان است، نوع ۲ بسیار تعجب برانگیز است. گویی که این دسته، پیش از آنکه ناگهان در جریان اعتراضات ۹ می و به ویژه پس از انتخابات ۸ فوریه ۲۰۲۴ به سمت عمران خان بروند، سال ها از خواست و اصرار خود برای حمایت از عمران خان چشم پوشی کرده بودند.
نظریه ای که در همین راستا می توان بر آن اشاره کرد افسانۀ “طبقات متوسط پاکستان” است که تا حد زیادی یک مورد از همبستگی طبقاتی (class solidarity) را مطرح می سازد. در تشریح بیشتر این مسئله می توان چنین مطرح کرد که کارل مارکس نظریه پرداز سیاسی آلمانی قرن نوزدهم معتقد است که ارتباطات بین طبقات مختلف باعث ایجاد منافعی متفاوت می شود. بنابراین، طبقات در خود متحد می شوند تا از منافع اقتصادی و سیاسی شان محافظت کنند. مارکس براین باور است که ایجاد طبقات مختلف به “تضاد طبقاتی” منجر می شود.
اما باید گفت امکانی از تعارض حتی در “یک طبقه” نیز وجود دارد که می تواند همبستگی طبقاتی را مختل سازد و این امر در میان طبقات متوسط آسیایی رایج ‌تر است. زمانی که پوپولیست هایی مانند عمران خان در پاکستان و نارندرا مودی در هند یکه تازی های نفوذیِ عمیق تری در سیاست کشورهای متبوع خود را آغاز کردند، اقتصاددانان سیاسی دریافتند که رشد آنها تا حد زیادی از سوی طبقات متوسط پاکستان و هند تسهیل شده است.
حامیان طبقه متوسط عمران خان در پاکستان بیشتر در مرکز و شمال پنجاب و خیبر پختونخوا مستقر می باشند. با این حال، در پنجاب، تنش ‌ها در درون این طبقه در حال گسترش بود. چراکه در این طبقه بین منافع سیاسی و اقتصادی متفاوت تضاد وجود داشت. این درگیری و تنشِ “درون طبقاتی” در پنجاب، با خصومت بین حزب تحریک انصاف عمران خان و حزب مسلم لیگ پاکستان به رهبری نواز شریف آشکار شد.
در دهه ۱۹۷۰، جامعه شناس آمریکایی، اریک اُلین رایت (Erik Olin Wright)، به طرح این موضوع پرداخت که تئوری های طبقاتی مارکسی باید در ادامه تکامل می یافت؛ زیرا در درون گروه های طبقه متوسط نیز، بخش های بزرگی وجود دارند که نه بورژوازی (سرمایه دارانی که ابزار تولید دارند) و نه پرولتاریا (طبقات کارگر) هستند. بدین ترتیب رایت آن (فضای تکامل نیافته از سوی مارکس) را “منطقۀ طبقۀ متناقض” نامید. منظور رایت این بود که به واقع بین سرمایه داران و پرولتاریا صرفا یک طبقه متوسط همگن، مشابه و متجانس وجود ندارد، بلکه بخش هایی در درون این طبقه با ویژگی های متناقض برگرفته از طبقات بالا و پایین آنها نیز وجود دارد. با این حال، رایت بر این عقیده بود که چنین گروه هایی احتمالا از انتخاب های سیاسی طبقاتی که ابزار تولید را کنترل می کنند، حمایت خواهند کرد.
بنابراین باید گفت که در پنجاب، یک بخش از طبقه متوسط از حزب مسلم لیگ پاکستان به رهبری نواز شریف (به ریاست یک خانواده تجاری با نفوذ) حمایت می کرد و بخش دیگر نیز از حزب تحریک انصاف حمایت می کرد، حزبی که به وضوح توسط مولتی میلیونرها تامین مالی می شد. اما موقعیت هایی نیز وجود دارد که ، علیرغم وجود تنش ‌های درون طبقاتی، مفهوم قدیمی مارکس مبتنی بر «همبستگی طبقاتی» در طبقه متوسط وارد می شود.
در نهم ماه می سال گذشته (۲۰۲۳)، شاهد هجوم تصاویری در رسانه های اجتماعی از مردان و زنان در حال تخریب اموال عمومی و دولتی در پاکستان بودیم. آشوبگران از طرفداران و اعضای حزب تحریک انصاف بودند. به نظر می رسید این تصاویر بسیاری از مردان و زنان طبقه متوسط را برانگیخت و هیجان زده کرده است؛ کسانی که لزوما حامی و طرفدار حزب تحریک انصاف عمران خان نبودند؛ بلکه به واقع بسیاری از آنها منتقد رژیم سقوط کرده عمران خان بودند.
با این حال، آنها نمی ‌توانستند (در رسانه ‌های اجتماعی) نسبت به این “قیام طبقه متوسط” بی تفاوت باشند. زیرا آنچه آنها می دیدند افراد دخیل در این اعتراضات مانند آنها لباس پوشیده، مانند آنها صحبت کرده، و بنابراین می توانستند به حلقه های اجتماعی خودشان تعلق داشته باشند. با این حال، در سال ۲۰۲۲، زمانی که صدها فرد از طبقه کارگر از پنجاب متعلق به یک حزب اسلامگرا در لاهور برخاستند، افرادی که «قیام» ۹ می را تشویق می کردند، اصلا تحت تأثیر قرار نگرفتند. علاوه بر این می توان اشاره داشت که هزاران زن اکثرا فقیر برای سال‌ ها در زندان‌ های پاکستان در حال پوسیدن بودند؛ اما تنها پس از به زندان افتادن برخی از زنان طبقه متوسط و بالا متعلق به حزب تحریک انصاف بود که حساسیتِ بسیاری از اعضای طبقه متوسط نسبت به “مشکلات زنان زندانی” ظهور و بروز کرد.
تعداد کمی از مردان و زنان طبقه متوسط که از نظر سیاسی با حزب تحریک انصاف مخالف بودند، همدردی با رهبری عالی و «محصور» این حزب کردند. آشکار است که در اینجا حسی فراگیر از همبستگی و سازگاری طبقاتی در کار وجود داشت. این امر به حزب تحریک انصاف در جلب همدردی از حلقاتِ وسیع تر گروه هایی با درآمد متوسط و بالا کمک کرد. هرچند این جریان و تکانه های ناگهانی آن رو به خاموش نهاد؛ اما بلافاصله پس از انتخابات فوریه ۲۰۲۴ مجددا فوران کرد.
بدین ترتیب، موجی از سرخوشی و هیجان طبقات مذکور را در بر گرفت. با این وجود، این جریان باری دیگر هر گونه توان تعقل در میان جمعیتِ «آگاه تر» در درک ماهیت غیراخلاقی و ماکیاولیستی سیاست را از بین برد؛ چرا که آنها برای جشن گرفتن «پیروزی طبقه متوسط» دیگر جلو رفتند.
بدین ترتیب باید گفت که این هیجان جمعی به «شبکه فیض» کمک کرد تا فانتزی بازگشت «اجتناب ناپذیر» عمران خان به قدرت را تقویت کند. اما اشتیاق و حرارتِ ناشی از این ماجرا، راه را بر درکِ درست این موضوع بست که؛ “عرصه یا میدان” تنظیم شده توسط فیض حمید به طور سیستماتیک برچیده و با یک “تنظیم مجدد” جایگزین می شود که هدف آن تنظیمات دور نگه داشتن عمران خان از سیاست به دلیل اشتباهاتی است که رژیم او در زمینه های اقتصاد و سیاست خارجی مرتکب شد.
در نهایت می توان گفت این تاکتیکِ نسبتا عجیب احتمالا از تجمع احساس ناامیدی، خشم و انزوا متولد شده است. حتی کار به جایی رسیده که برخی از مفسران سیاسی بیم آن را دارند که عمران خان اکنون امیدوار است جریان درگیری بین حامیانش و پلیس باعث شود چند کشته روی دست کشور گذاشته شود و این روند ممکن است سرانجام ارتش را به گفتگو با خان وادار کند. اگر چنین است، پس این احتمالات نشان می دهند که عمران خان هنوز در واقعیتی جایگزین عمل می کند. اما عمران خان اسیر تفکرات غلط و توهمات خود شده است.
منبعفرایدی تایمز


 

منبع :  کلکین

 

 

 

 

 


بالا
 
بازگشت