اسماعیل فروغی
آیا اروپا بسوی صنعت زدایی به پیش می رود ؟
قفل زدن به دروازه های سه فابریکه ی بزرگ تولیدی موترهای فولکس واگن و به ادامه ی آن دشواری های بزرگ اقتصادی درکمپنی های بزرگ تولید موتر های بنز، بی ام دبلیو ، فورد و کمپنی مشهور بوش ، در آلمان که بیکاری دهها هزار کارگر و انجنیر را در پی خواهد داشت ، تکانه و هشداربزرگیست برای اروپائیان درمجموع وبرای آلمانی ها بطورخاص که اگرهرچه زودتر به هوش نیامده به دنباله روی بی چون و چرا از اهداف و نقشه های جنگ طلبانه ی ایالات متحده ی امریکا ادامه بدهند ، روزهای تاریک تری نصیب شان خواهد شد .
به اساس تازه ترین احصاییه هایی که درآلمان منتشر شده است ، درست پس از جنگ اوکراین تاکنون حدود بیست هزار شرکت و کمپنی خورد و بزرگ درکشورصنعتی آلمان ورشکست شده اند .
جهان شاهد است که دنباله روی بی چون و چرای اروپا از امریکا درجنگ اوکراین ، در اولین گام ، دست اروپاییان بخصوص دست آلمانی ها را ازمنابع انرژی بسیار ارزانِ وارد شده از روسیه ، کوتاه کرد . وقتی پایپ لاین های بزرگ انتقال گاز ارزان از روسیه به اروپا ( نورد استریم 1 و 2 ) محیلانه منفجر گردید ، اروپا منجمله آلمان به عنوان موتور بزرگ صنعت و تولید در اروپا ، مجبور به خرید گاز مایع امریکا و قطر با قیمت دوبرابر شدند .
نبود منابع انرژی ارزان ، دنباله روی بزدلانه از تحریم های امریکا علیه روسیه ، چین ، ایران ... و تمرکز برجنگ بی حاصل در برابر روسیه ؛ کمر اقتصاد آلمان و اروپا را شکسته است . به نظرمی رسد که قربانی اصلی تمام تحریم ها ، اتحادیه ی اروپاست نه مسکو ، پکن ویا تهران . به اساس جدید ترین آمارها ، هزینه های زنده گی در تمام اروپا به حد سرسام آوری بالا رفته و در بسیاری کشورهای اروپایی ، به دلیل بالا بودن نرخ کار ، سرمایه گذاری درصنایع اساسی چنان رو به کاهش است که اکنون حتا این نگرانی به وجود آمده است که مبادا اروپای صنعتی و ثروتمند ، به صنعت زدایی جبری وادارگردیده ، بیکاری، بی روزگاری و فقر در تمام قاره ی اروپا دامن بگستراند.
واقعیت این است که امریکا با براه انداختن و ادامه ی جنگ اوکراین در اروپا ، می خواهد با یک تیردو فاخته را شکار نماید : هم روسیه را تضعیف نموده ، اگر بتواند ازهم بپاشاند و هم اروپای متحد را ضعیف و محتاج تر از پیش به خود بگرداند .
ولی آیا امریکا تا چه زمانی و تا کجا می تواند این سیاست دورویی اش را با اروپاییان به پیش برده ، از نام اروپا و حالا حالا ازامکانات مالی - نظامی اروپا برای پیشبرد سیاستهای خودخواهانه و جنگ طلبانه اش سود ببرد ؟
آیا اروپاییان این را نمی دانند که ایالات متحده ی امریکا از هفتاد هشتاد سال
به اینسو، آنان را با خدعه و نیرنگ ، پشت هرجنگی کشانده است ؟ آیا آنان نمی
دانند که نظام تک قطبی برهبری امریکا آخرین روزهایش را سپری می کند ؟
بدون شک همه را می
دانند. و درست متکی به همین درک است که تاب و طاقت اروپاییان به سرآمده ، اولاف
شولتز صدراعظم آلمان ، با ولادیمیر پوتین رییس جمهور روسیته گفتگوی تلفنی کرده
، اوکراین را به مذاکره با روسیه تشویق و ترغیب نمود و خانم الینا والتونن
وزیرامورخارجه ی فنلند بصراحت گفت که « کشورهای اروپایی از بابت این همه کمک به
اوکراین خسته شده اند . باید راهی برای ختم جنگ جستجو نماییم .»
ازقرار معلوم ، اروپاییان می خواهند حالا ازخود بپرسند که چرا به جنگی کمک کنیم که فقط برای تحقق منافع امریکا براه انداخته شده است .
به باورمن اروپاییان با درک این حقیقت که نظام تک قطبی برهبری امریکا آخرین روزهایش را سپری می کند ، دیریا زود به سیاست های دنباله رویِ بی چون چرا ازامریکا پایان داده ، به جای رودر رویی با جهانِ جنوب – بخصوص بجای رو در رویی با چین و روسیه ، سیاست همزیستی وهمکاری متقابل را با این دو کشور بزرگ در پیش خواهند گرفت و جهان نو را با واقعیت های انکار ناپذیر نو قبول خواهند نمود .
اروپاییان دیر یا زود به این حقیقت هم پی خواهند برد که آنان ناگزیربه نزدیکی وهمکاری با روسیه و چین استند. و اروپا تنها دردوستی وهمکاری با روسیه و چین است که به رفاه و صلح حقیقی می رسد نه دردشمنی وعداوت با روسیه و چین ....
جهان چند قطبی ، جهان همزیستی و همگراییست .