عارف عرفان

 

چشم انداز مقام ایلان ماسک به حیث رییس جمهور آمریکا

 

جولیان رز نویسنده مشهور بریتانیا وفعال بین المللی تحت عنوان «رئیس‌جمهور ماسک» و «معاون وزیر ترامپ»سلسله‌مراتب واقعی؟ «پول، سیاست را کنترل می‌کند» رویکرد قدرت سیاسی را در کاخ سفید  آمریکا که در آن ارزش های مدرنیته رنگ می بازد،در یک مقاله ای ویژه مورد تحلیل قرار داده مینویسد:

خب،کسانی که بیشترین قدرت را دارند،گله را رهبری می‌کنند.این شبیه به شکل ابتدایی رهبری است که قبل از اینکه بشر کمی رشد کند، پذیرفته شده بود.دورانی که تنها جنگجویان و قدرت بدنی تعیین‌کننده سلسله‌مراتب بودند.

با این حال،در طی چند هزار سال،انسان‌ها پیشرفت کردند و قدرت‌هایی که برای باقی ماندن به عنوان «پادشاه قلعه» لازم بود، تغییر کرد.

سپس کسانی که توانایی استدلال فکری داشتند،بر قدرت فیزیکی محض غلبه کردند و در نهایت،آن‌هایی که به تجارت علاقه داشتند، روشنفکران را کنار زدند.

سلسله‌مراتب چیست و چگونه می‌توان از مشکلات در گله پرهیز کرد؟

فقط چند صد سال پیش،ما در غرب دوره‌ای از پیشرفت‌های بزرگ در هنر و خودشناسی داشتیم که به نام رنسانس شناخته می‌شود. در این دوران،خرافات و اصول مذهبی،توسط اکتشافات پویای جهان‌های فیزیکی و روانی-معنوی تحت‌الشعاع قرار گرفت.

نزاع‌ها و رقابت‌های رنسانس و جدل‌های فرهنگی در اروپا، حدود ۱۳۰۰ تا ۱۶۵۰ میلادی جریان داشت.

علم به عنوان رشته‌ای در جستجوی توضیحات منطقی در مورد چگونگی رفتار نیروهای حیاتی جهان پدید آمد. همچنین در زمینه توسعه داروها و سیستم‌های حکومتی پیشرفت های شکل گرفت.

یکپارچگی همه این جنبه‌های تکامل انسانی وعده چیزی بهتر و پیشرفته‌تر از حکمرانی بر اساس قدرت و کنترل ابتدایی را داد، که چرخه اجتماعی را آغاز کرده بود.

اما، ببینید و تعجب کنید،از دل روند های به‌ظاهر پیشرفته سیاسی آمریکای شمالی،نشانه‌های بازی قدرت خشن قدیمی دوباره به مرکز صحنه بازگشته‌اند.

این بار،دیگر قدرت فیزیکی فردی نیست که می‌خواهد حکومت کند، بلکه قدرت مالی فردی است. بنابراین، آمریکا وارد دورانی می‌شود که «رؤسای‌جمهور میلیاردر قدرت» بر تخت نفوذ داخلی و جهانی می‌نشینند.

به نظر می‌رسد که ایلان ماسک در رأس هرم قرارخواهد گرفت و ترامپ در پشت سر او جای می‌گیرد.

ما می‌دانیم که بانک‌ها،شرکت‌ها و سرویس‌های اطلاعاتی،در واقع، امور روزمره جهان مدرن را اداره می‌کنند،اما اکنون ما شاهد ثروت و پرستیژ فردی خالص هستیم که قدرت‌های منحصربه‌فردی برای مداخله در صحنه جهانی را ادعا می‌کنند.

یک میلیاردر کارآفرین،میلیاردر دیگری را در بازی تعریف و تمجید متقابل تحسین می‌کند. جورج سوروس، بیل گیتس و جف بزوس هم از دیگر اعضای همین گروه هستند.

بنابراین، ترامپ به ماسک امتیاز دخالت در امور دولت را می‌دهد. شاید حتی در برخی حوزه‌ها دستور کار را تنظیم کند. و ماسک هم با سرمایه‌گذاری در صندوق‌های مبارزات سیاسی ترامپ،او را ستایش می‌کند.

هیچ‌کدام از این‌ها ارتباطی با شایستگی ندارد،متوجه هستید؟ مگر اینکه کسب سود مالی را به خودی خود شایستگی بدانیم. چیزی که به نظر می‌رسد بخشی جدایی‌ناپذیر از «رویای آمریکایی» شده است.

با این حال، می‌توان مطمئن بود که ترامپ ماسک را صرفاً به این دلیل تحسین می‌کند که او ثروتمندترین مرد جهان است. و این نوع تحسین به رها کردن کامل واقع‌بینی منجر می‌شود.

ثروت جذاب است.ثروت افراطی مدهوش‌کننده است و از آنجا که بیشتر بشر نیز به‌همان‌اندازه مجذوب این گونه مخلوقات است، آن‌ها هرجا بروند، هر کاری بکنند و هرچه بگویند، مخاطبانی آماده پیدا می‌کنند.

آن‌ها خودشان، یکدیگر و توهمات عمیق قدرت خود را می‌پرستند، و این به آن‌ها در چشم میلیاردها انسان مادی‌گرا که خودبزرگ‌بینی عظیم را اوج «موفقیت» می‌دانند، هاله‌ای از شکست‌ناپذیری می‌بخشد.

سلطه نخبگان میلیاردر با انگیزه سیاسی فراتر از جهانی‌سازی به شکل امروزین آن است. این به قلمرو دیکتاتوری و استبداد «خودستایانه» تعلق دارد.

این بازگشتی است به دورانی که قدرت جسمانی بر زندگی قبیله‌ای حاکم بود،البته اکنون ابزار تسلط،نه بدن قوی،بلکه ثروت عظیم فردی است.

کسب جمعی این ثروت طی چند دهه ای اخیر توسط شرکت‌های چندملیتی و فراملیتی هدایت شده است. این نوع جمع‌آوری ثروت نیاز به درجه‌ای از همکاری تیمی و مدیریت مالی مشترک دارد.

اما مستبد فردی دوست دارد به‌تنهایی عمل کند و هیچ‌کس،یا تقریباً هیچ‌کس، سعی نمی‌کند او را متوقف کند. زیرا اگر اهداف زندگی فرد اساساً مادی‌گرا باشد،در جایی درون خود همان رویای مستبد را پرورش می‌دهد.

پس اینجا هستیم!

بسیاری از مردم امروز آرزو دارند که بتوانند در کسانی که در صحنه جهانی قدم می‌زنند، ویژگی‌های واقعی رهبری را ببینند و به آن‌ها احترام بگذارند. بنابراین، به این بازیگران ویژگی‌هایی را نسبت می‌دهند که در واقع ندارند، زیرا نیاز روانی به احساس محافظت و مراقبت توسط یک چهره پدرگونه یک وضعیت احساسی غالب است، به‌ویژه در زمان‌های عدم اطمینان بزرگ.

بنابراین، بار دیگر با حقیقتی انکارناپذیر روبه‌رو می‌شویم. ارزش‌های واقعی که باید بر آن‌ها جامعه،ملت و جهانی را ساخت، مادی نیستند، بلکه معنوی‌اند.

تا زمانی که «رهبران» خودنمایی‌های مالی خود را به رخ می‌کشند و تظاهر می‌کنند که جایگزین‌هایی برای انتخاب ماندن در ناآگاهی وادامه زندگی در دنیای خیالی ارائه می‌دهند، جهان و تمام موجودات زنده آن همچنان در مسیر نابودی غیرقابل بازگشت پیش خواهند رفت.

تا زمانی که کسانی که در قدرت هستند از استثمار روانی و مالی برای ایجاد عقده‌های حقارت و احساسات کمتر بودن در دیگران استفاده می‌کنند و تا زمانی که این نوع نابرابری به‌عنوان هنجار ادامه داشته باشد،نمی‌توانیم به بازتوزیع بزرگ ثروت و وضعیت اجتماعی امیدوار باشیم که تنها راه قرار دادن جهان در مسیر واقعی آزادی اقتصادی و معنوی است.

در حالی که گمانه‌زنی‌ها و حدس و گمان‌ها درباره آنچه که در ادامه مسیر خطی نیرنگ سیاسی پدیدار می‌شود ادامه دارد ،کار واقعی بشریت به سایه‌ها سپرده شده، سرکوب شده، خرد شده و به‌سختی در میان جریان سطحی جنایات مختلف قابل‌مشاهده است.

من ترجیح می‌دهم این نمایش از خودبزرگ‌بینی ماسک‌گونه را به‌عنوان آخرین فریاد یک دوره در حال مرگ ببینم. آخرین فوران از اصرار بر قدرت دو بعدی و تک‌بُعدی فردی.

افراد جدی، کسانی که چشم به تغییرات شخصی و جمعی دوخته‌اند، می‌دانند که تغییری که عمیقاً آرزو می‌شود، تحقق بلندترین آرمان‌های بدن، ذهن و روح ماست. مسیری که انسان را از کشش دائمی نفس و وسوسه فریبنده خودشیفتگی رها می‌کند.

این راه حقیقت است که به‌وضوح در تضاد با نبرد نفسانیات است که در صحنه جهانی در جریان است.

فقط به این دلیل که کسی مقدار زیادی پول دارد، به این معنا نیست که او چیزی مفید برای گفتن دارد. در واقع، این معمولاً به معنای عکس آن است.

نوع توجه به مادی‌گرایی آشکار که برای رساندن کسی به طبقه میلیاردرها لازم است، متناسب با کمبود حکمتی است که چنین فردی نشان می‌دهد. چگونه می‌تواند غیر از این باشد؟

مگر اینکه و تا زمانی که ارزش‌های معنوی و انسانی به نقش پیشرو در زندگی روزمره ما تبدیل شوند، هیچ بهبود واقعی در زندگی نمی‌تواند رخ دهد.

با این حال، اکثریت «تحصیل‌کرده‌ها» هنوز گوش‌های خود را تیز می‌کنند تا آخرین کلمات فریب‌آمیز و هدفمند را که در یک بازار رسانه‌ای جمعی بیش از حد آلوده توسط ماسک‌ها،ترامپ‌ها و گیتس‌های این دنیا منتشر می‌شود،بشنوند. در حالی که کلمات برجسته خرد که وضوح و عقلانیت را به کانون معنا می‌آورند، به‌کلی نادیده گرفته می‌شوند.

اینجا یک جواهر از حکمت است که در زمانی که پادشاهان پرسروصدا و متخاصم،فریب کارانه توجه را به خود جلب می‌کنند، می‌توان به آن چنگ زد:

«تمدن، به معنای واقعی کلمه، در افزایش خواسته‌ها نیست، بلکه در کاهش عمدی و ارادی آن‌ها است.» — مهاتما گاندی

 

با احترام بی پایان

عارف عرفان

لندن،نوامبر ۲۰۲۴

منبع:گلوبال ریسرچ مورخ ۱۴ نوامبر ۲۰۲۴

 

 

 

 


بالا
 
بازگشت