عبدالخالق  صایم

 

امارت اسلامی طالبان ؛ تجربه یک ایتلاف دیگر که دوام نمیآورد

ایتلاف یا اتحاد های موقت بیشتربه عنوان یک تکیک سیاسی به کار میروند در شکل گیری ایتلاف ها رسیدن به هدف  و رفع موانع که سد راه قرار می گیرند، مطرح است شکل گیری ایتلاف ها بیشتر تکتیکی، سلیقوی و ابزاری اند، دلیل هم روشن است، دنیای سیاست  اقلیم همسان و هموار ندارد و سیاست ورزان برای رسیدن به اهداف شان به هروسیله یی چنگ میزنند، واقعیت این است که ایجاد ایتلاف برای سیاست ورزان یک نسخه و راهکار موقت برای عبور از مشکلات است، روی همین دلیل است که ایتلاف های سیاسی بخصوص در افغانستان دیر دوام نیآورده اند.

است، پیامدی دیگری نداشته است، دراصل ایتلاف یک تجربه ناکام است وهیچ  پایدار نبوده است.

درافغانستان، پدیده ایتلاف با ایجاد اولین  قانوناساسیدر زمان بادشاهی محمد ظاهر شاه  و آغاز فعالیت احزاب، خود را نمایان ساخت مگر نمونه های جدی آن را می توان بعد از کودتای ۷ ثور مشاهده کرد که دو جناح در حزب دموکراتیک خلق ( خلق و پرچم) با هم کنار امدند مگر این ایتلاف چند روزی هم دوام نکرد ورهبران پرچم به عناوین یا از کشور تعبید شدند و یا هم زندانی .

باتجاوز ارتش سرخ  ایتلاف میان دو جناح حزب خلق دو باره احیا و زیرنظارت مشاورین شوروی حفظ شد مگر زمانی که ارتش سرخ از افغانستان خارج شد خلق و پرچمبازبه جان هم افتادند تا سرحد که با کودتای وزیر دفاع (شهنوازتنی )اردو به دو قسمت تقسیم شدو تبعات آن،سقوط حکومت داکتر نجیب الله بود.

نمونه  دیگر از ایتلاف ناپداردر افغانستان، ترکیب حکومت مجاهدین است که برای کشور و مردم ما ویرانگر و خونبار تمام شد، به همین ترتیب ایتلاف سیاسیون واحزاب  درزمان حامد کرزی و اشرف غنی احمدزی فرصت های طلایی را ازافغانستان گرفت، افغانستاندردوران این دو زمامدار نه تنها از حضور گرم جامعه جهانی استفاده موثر کرده نتوانست بل صف بندی ها نامتوازن سیاسیون افغان، کشور های همکار با نظام را، مایوس کرد و زمینه برای سقوط جمهوریت مساعد شد با سقوط نظام جمهوریت، افغانستان با تلخی تمام یک چرخش به سمت عقب را اختیار کرد و قدرت در یک معامله به طالبان واگذار و زمینه برای احیا قدرت دو باره این گروه مساعد شد.

حکومت امارت اسلامی طالبان  هم به اساس ایتلاف شکل گرفته است، با آنکه  ازلحاظ ساختار این حکومت باهویت اسلامی آراسته است و درظاهر امر همه اعضا، خود را وابسته به تحریک طالبان می دانند و  به یک شکل و قیافه اند، مگر اینها نمی تواند واقعیت در باره حکومت موجود طالبان راکتمان کند که ازایتلاف چند جناح شکل گرفته است( جناح مربوط به ملا هبت الله،  مرد که  ناشناخته باقی مانده  است، جناح ملا برادرو ملا یعقوب که جناح اصلاح  طلب  اند،‌ جناح سراج الدین حقانی،  مردکه ادعا دارد صاحب برنامه، قدرت وعمل است) برعلاوه جریان های ناراضی دیگر مانند طرفداران ملادادالله  که درزمان ریاستجمهوری حامد کرزی  مسوول نظامیطالبان بود ودرهلمند کشته شد، طرفداران ملا عبدالرازق وعبدالمنان نیازی که مخالف سرسخت ملا هبت الله در تصاحب کرسی رهبری  طالبان بودند و هر دو به شکل یی کشته شدند و به همین ترتیب هواخواهان ملا اخترمحمد منصور، رهبر پشین طالبان که در پاکستان و در یک حمله هوایی امریکا، آنهم به اساس اطلاعات آی اس آی کشته شد، این سه جناح نیزدچاراختلاف شدید بارهبریکندهار اند مگر به گونه یی درحکومت کنونی طالبان شریک اند، همچنان  درامارت اسلامی، تقسیم قدرت به اساس توازن قومی  میان غلجایی ها و درانی ها مد نظر است، همه اینها بیان کننده شکل حکومت ایتلافی در امارت اسلامی است.

دراصل حکومت ایتلافی  طالبان متشکل از چهره های است که یا خودشان و یا عضوی از خانواده شان وابسته به احزاب جهادی چون حرکت انقلاب اسلامی مولوی نبی محمدی ، حزب اسلامی مولوی محمد یونس خالص و حزب اسلامی گلبدین حکمتیار اند، گلبدین هم تلاش کرده و دارد که سهمی در امارت اسلامی طالبان داشته باشد مگر کسی به او روی خوش نداده است.

در حقیقت حکومت ایتلافی طالبان چند سر دارد مگر بافشارهای یک قوت برونی همه موجودیت اختلاف را انکارمیکنند وهمه خود را وابسته به یک آدرس میدانند(امیرالمومنین)

باوجود این همه، موجودیت  اختلاف  میان شکل دهندگان امارت اسلامی واضح و سفید است، امیرالمومنین این گروه، بار ها ازمسوولان حکومت خود خواسته به اختلاف میان خود پایان دهند، او درهنگام اقامه نماز عید قربان هشدار داد اگر اختلاف پایان نیابد، ازرهبری کنار خواهد رفت.

دلیل دیگر که می تواند حکومت ایتلافی طالبان را ناکام معرفی کند،تک گرایی، سلطه گرایی، قوم گرایی و تبعیض است، اقوام غیر پشتون جای خود را درحکومت طالبان پیدا نکرده اند،تبعیض جنسیتی با زنان،تبعیض مذهبی با شیعه ها... نمایان است. شاملان حکومت ایتلافی طالبان، هم گفته اند که در مواردی با هم دچاراختلاف شدید اند ملا هبت الله، سراج الدین حقانی ، ملا محمد یعقوب، ملا بردار ، عباس ستانکزی وشماری دیگراز رهبران طالبان بار ها از اختلافات درونی یاد کرده اند ونسبت به آن هشدار داده اند، در کل جناح های شامل در حکومت ایتلافی طالبان برنامه روشنی برایافغانستان ندارند و شعار این گروه بیشتر به رویداد های قرون وسطی شباهت دارد

اینها همه می رسانند که امارت ایتلافی طالبان طالع و بخت بلند تر از سایر حکومت های ایتلافی در افغانستان ندارد و عوامل زیادی برای سقوط آن  وجود دارد.

در حال حاضر مردم افغانستان جبرا به عقب طالبان کشانده اند، گروه که خود دچار یک اتحاد مصنوعی و شکننده است و به روی یخ های شکسته حرکت میکند.

اگر به به گذشته وحال طالبان توجه داشته باشیم اینگروه به جزگفتار و کردار افراط گرایانه، عمل و برنامه دیگری ندارند یک حکومت فاقد کادر علمی و متشکل از ان ملا های اند که حتی علمای اسلام در کشور های دیگر نمیدانند که طالبان پیروی چه نوع اسلام اند ؟ طالبان  فرا شریعتی فکر میکنند وفراتر از قرآن عمل میکنند و غیر از خود تحمل دیگری را ندارند . در پی تحمیل  برنامه های متحجرانه خود  نه تنها بر مردم افغانستان بل بردیگران نیز اند، بیشتر یک پروژه استخباراتی اند تا یک نظام قانون سالار ومردم سالار.

دراینجا از پروژه استخباراتی به آدرس طالبان یاد شد، بدون شک معاهده دوحه، راه را برای رسیدن دو باره این گروه به قدرت باز کرد،نقش سازمان های  استخباراتی از cia تا isi  و انتلجنت سرویس انگلیس... درواگذاری قدرت به طالبان واضح است، ترکیب حکومت طالبان با مشوره و نسخه همین سازمان ها شکل گرفته است واین که امریکا هفته وار کمک پولی را در اختیار طالبان قرار می دهد، فرمان هم می دهد پروژه طالبان تا زمان مورد توجه این سازمان ها خواهد بود که موثر و بانتیجه باشد در غیر آن مانند یک دارو تاریخ تیر شده، هدر داده می شود، همچنان باتوجه به مصروفیت امریکا در شرق اروپا، خاور میانه، تایوان... طالبان برای امریکا و غرب یکاولویت نیستند، ایران ، روسیه و چین هم روی دلایلی طالبان را به عنوان یک لقمه تلخ نگه داشته اند، دور یا زود آن دور خواهند انداخت.

از طرف دیگر، درحکومت که تصمیم ها جمعی و مردمی نباشد، حکومت که فاقدپشتوانه ملی و بین المللی باشد، پروژه یی زاده شده باشد،حکومت که در داخل با مردمش و در بیرون باهسته ها، تشکیلات جهانی و کشور ها در تضاد و تقابل زندگی کند و با گروگان گرفتن مردمش از جامعه جهانی باج گیرد و  در درون نظام خود ساخته دچار اختلاف باشد، عمر این نوع حکومت ها کوتاه است، یا با کودتاها از هم میپاشد و یا هم  در نهایت این مردم اند که با قیام ملی به داد نظام های فاشیستی و عقب گرا خواهند رسید.

دروجود چنین برداشت از طالبان، بعید است امارت اسلامی عمر طویل داشته باشد.

 

عبدالخالق  صایم اگست ۲۰۲۴

 

 

  


بالا
 
بازگشت