احمد سعیدی

 


مخالفت عده ی از علما و روحانیون با باور های رهبر طالبان

این نوشته و تحلیل ام را به تاریخ می‌سپارم تا قضاوت کند. تاریخ، با گذشت زمان و در بستر شرایط عینی و ذهنی جامعه، یاد خواهد کرد که من چه نگاشته‌ بودم و عواقب آن را چگونه پیش‌بینی میکردم.

طی سه سال گذشته، سیاستمداران و مردم عادی افغانستان با عملکرد طالبان به نحوی مخالف بودند. در آغاز، روحانیون و علمای دینی در حمایت از طالبان قرار داشتند، اما با گذشت زمان، به ویژه پس از سه سال، شمار زیادی از آنان به این نتیجه رسیدند که دستورات رهبری طالبان با اصول اسلام ناب و حقیقی تطابق ندارد.

بدین ترتیب، گروهی از علما و روحانیون اکنون در مخالفت با دستوراتی که به نام اسلام و شریعت از سوی طالبان صادر می‌شود، قرار گرفته‌اند. مردم افغانستان به زودی عواقب این عمل را مشاهده خواهند کرد.

در این نوشته، تلاش می‌کنم دلایل و انگیزه‌های مخالفت علما و روحانیون با دستورات رهبری طالبان را بررسی کنم.

مخالفت‌های علما و روحانیون با باورها و ایدئولوژی اسلامی طالبان می‌تواند به دلایل مختلفی باشد که عمدتاً به تفسیرهای متفاوت از اسلام، رفتارهای طالبان و نحوه اجرای شریعت بازمی‌گردد. برخی از این عوامل عبارتند از:

 

1. تفسیر افراطی از اسلام: بسیاری از علما و روحانیون طالبان را به دلیل تفسیر بسیار سختگیرانه و افراطی از اسلام نقد می‌کنند. طالبان اغلب تفسیرهایی از قرآن و سنت ارائه می‌دهند که با تفاسیر رایج و پذیرفته‌شده از سوی علمای جهان اسلام متفاوت است.

2. نقض حقوق بشر: برخی از روحانیون و علما معتقدند که اقدامات طالبان، به ویژه در رابطه با حقوق زنان، اقلیت‌های مذهبی و آزادی‌های فردی، با اصول عدالت، رحمت و احترام به حقوق دیگران که در اسلام مورد تأکید است، مغایرت دارد.

3. خشونت‌گرایی و ترور: استفاده از خشونت به عنوان ابزار اصلی برای رسیدن به اهداف، یکی از نقاط انتقاد عمده علما نسبت به طالبان است. آن‌ها بر این باورند که اسلام دین صلح است و طالبان با استفاده از ترور و خشونت چهره‌ای نادرست از اسلام ارائه می‌دهند.

4. سوءاستفاده از نام اسلام: بسیاری از علما بر این باورند که طالبان از نام اسلام برای دستیابی به اهداف سیاسی و قدرت‌طلبانه خود سوءاستفاده می‌کنند. آن‌ها معتقدند که اقدامات طالبان بیشتر جنبه سیاسی دارد تا دینی.

5. مخالفت با تجدد و نوگرایی: طالبان به شدت مخالف نوآوری‌های اجتماعی و فرهنگی هستند و به تفسیرهای سنت‌گرایانه از اسلام پایبندند. این موضوع باعث شده که برخی از علما که با نوگرایی و اصلاحات اسلامی موافق هستند، با طالبان به مخالفت بپردازند.

6. عدم پذیرش اجماع علمای اسلامی: بسیاری از علمای معتبر جهان اسلام بر اهمیت اجماع علما در مسائل دینی تأکید دارند، اما طالبان اغلب بدون در نظر گرفتن اجماع و نظرات دیگر علما، خودسرانه تصمیم‌گیری می‌کنند و فتاوای خود را اعمال می‌کنند.

7. انحصارگرایی دینی و تنگ‌نظری مذهبی: طالبان به طور معمول تنها تفسیر خود از اسلام را مشروع می‌دانند و سایر تفاسیر و مذاهب اسلامی را کفر و بدعت می‌خوانند. این امر باعث شده که علما و روحانیون دیگر که به تنوع در تفسیرهای اسلامی معتقدند، با آن‌ها مخالفت کنند.

این عوامل همگی نشان‌دهنده شکاف‌های عمیق بین تفسیر طالبان از اسلام و تفسیرهای گسترده‌تر و متنوع‌تر از دین اسلام است که بسیاری از علما و روحانیون آن را نمایندگی می‌کنند‌.

بعد از این باور دارم که  اکثر علمای اسلام هم در داخل کشور و هم خارج از کشور با عملکرد های طالبان که طی سه سال بنام شریعت صورت گرفته است خاموش نخواهند نشست.

 

 

 

 

  


بالا
 
بازگشت