نفوذ دین اسلام و زبان فارسی در هند:
مردمان سرزمین های خراسان بزرگ که شامل کشور های ماورای آمو در یا وافغانستان، مشهد و ری و کرمان یا ایران قدیم، به سبب اشتراکات مذهبی، لسانی و علایق نژادی در زمانیکه حتی ارتباطات کند و آهسته و با پل شتر و اسب ویا الاغ تأمین و محاسبه می شد، در این جغرافیای بزرگ، تبادل مناسبت های فرهنگی و دینی و اقتصادی و سیاسی قبل بر این زمان تیز تر و گسترده بود. سرزمین هند با داشتتن لایه های از غنای مذهبی در دین بودا و فروعات آن، دارای جذبه های اقتصادی نیز بود که اکثر شاهان و کشور کشایان را به طرف خود معطوف ساخته و حتی تیره های مختلفی از شاهان از قبیل غزنویان و غوریان و خوارزمیان و بعداً باز مانده های از شاهان مغولی در هند سلطنت های دوامدار ایجاد و باعث اشاعه دین اسلام نیز گردیدند. این تاریخ تو در تو هند را از نقطه نظر فرهنگی غنا می بخشد.
در نتیجه فتوحات اسلام در سرزمین های خراسان که شامل محدودۀ گستردۀ را در بر می گرفت از کاشغر تا اورال و اروپای شرقی، اناتولی (ترکیه)، و از سمرقند تا سند و کابل در این گرداب بزرگ از باور ها، که بنام خراسان کبیر یاد میشد، دین اسلام در پهلوی سایر شئون در این مناظق گسترش می یافت. این گسترش خواه از طریق دعوت و ارشاد و زمانی هم توسط استیلای نظامی و جنگ ها گسترش وادامه می یافت. در برابر این تحرکات، یک حرکت خیلی صمیمانه که دارای درون مایه های معنوی پر ارزش بود، در پهلوی شریعت و سنت اسلامی ، یعنی طریقت نیز که زیاده تر به مسایل معنوی دین سرو کار داشت در این پهنه به طوری گسترش می یافت که بغداد را با هرات و بلخ و بخارا و کابل یکی می ساخت.
از اثر این فتوحات مسلمانان بعد از فتح کابل با هند همسایه شدند . بدیهی است که این حادثه بزرگ و اسلام پیش تاز مسألۀ نبود که ساکنین غربی شبه قاره هند از آن بی خبر مانده و نسبت به آن بی تفاوت باشند . هند در همسایگی با دین اسلام تأثیر پذیر بود، مخصوصاً حملاتی که از جانب خراسان به آن صورت می گرفت رفته رفته به عنعنات و رسوم و ادیان مختلفی که در هند وجود داشت تأثیر شگرف ایجاد می کرد.
پیشتازی دین اسلام باعث می شد که هندیها خود شان را در برابر این حادثۀ پر قدرت جمع و جور کرده وبرای دفاع چاره جوئی کنند. علی رغم این که قبل از معاهدۀ پاریس[1] سرحداد ایران، افغانستان و هند رسمیت پیدا کرد که قبل بر آن زد و خورد های مرزی میان این دو منطقه وجود داشت زیرا حد و مرز مشخصی میان افغانستان و هند وایران و هند وجود نداشت .
از سویی هم مناطقی که هم مرز با هند بودند، عدۀ زیادی پیرو آئین بودائی و مانوی بودند که اینها تا حدودی متأثر از فرهنگ هندیان بودند.
بزرگرین معبد آذرستایان بنام "نوبهار" در بلخ قرار داشت و ساکنین آن بیشتر بودائی بودند . این شهر در سال (32 هجری/652م.) بدست قیس بن احنف کشوده شد و همچنین اهالی شهر بامیان بودائی مذهب بودند و در قرن هفتم میلادی ده معبد بودائی و بیش از هزار راهب در آن شهر وجود داشت.[تاریخ نظام خانقاه فص 36-37]
پیدایش نظام طریقت درسدۀ دوم هجری در خراسان کبیر با ظهور صوفیان مشهور، مانند ابراهیم ادهم ( 160هق./155هش./776م) و فضیل بن عیاض (187هق./181هش./803م) و شقیق بلخی(196هق./190 هش./811م) و دیگران، با بر خورد و ارتباط فرهنگ اسلامی و بینش های عرفانی مردم ساکن ، و مردم ان بوده باشد، که در تبین با دین اسلام ، از زاویۀ خاصی بدان نگریسته و به قسمت های آن توجه ویژۀ پیدا کرده باشند. زیرا در روش طریقتف برای شناخت خدا و چگونگی پیوند با او تعالی ، و نیز شناخت وانگیزه های مختلف او ، همچنین شناخت جهان و جاذبه های گوناگون آن ، روش ویژۀ بر گُزیده شده است .
خراسان بزرگ (کبیر) ، در سده های اولیه از پذیرش اسلام ، مرکز مهم و ممتاز زبان فارسی بود. و اهداف اسلامی از طریق همین زبان برای مردم تبین می گردید. لاجرم اسلام بر محور سه پایه یا مثلث : دین زبان و عرفان (شناخت)، در پیرامون مرکز خود منتشر می گردید، و پس از آنهم که در سرزمین هند داخل گردید ، در آنجا استقرار پیدا کرد، به سبب ساز گاری فرهنگی ، این پیوند سه گانه پایدار مانده و به کمال نسبی خود رسید. به تدریج مناطقی از سرزمین هند، یکی از بزرگترید کانون های عرفانی واسلامی گردید که در مباحث گذشته در باره آن به تفصیل یاد آوری گردیده است.
نکتۀ دومی که باعث رشد و توسعه اسلام در شبه قاره گردیده است یکی هم حرکت مجاهدان مسلمان از طریق کشتی و هم از طرق خشکه، یعنی خراسان بزرگ به شبه قاره هند راه یافتند . در بارۀ یکی از این حرکت های جهادی آمده است که محمد بن قاسم ثقفی در سال(92هق/82هش./710م) با سپاهی مرکب از مسلمانان عرب از خلیج فارس و مجاهدین خراسانی، هم زمان برای فتح وادی سند شتافتند. و پس از تصرف مناطقی ازسند، شهر مُلتان را مرکز حکومت خود قرار داد. [بلازری، فتوح البلدان، ص 442] پس از او هم خلفای اموی و عباسی ، همواره امیرانی برای فرمانروایی به سند می فرستادند. این رویداد مهم باعث گسترش زبان فارسی از اثر آمیزش اقوام خراسانی که در هند آمد وشد داشتند گردید.
این جریان همچنان ادامه داشت تا آنکه در اواخر سدۀ چهارم و ابتدای سدۀ پنجم، سلطان محمود غزنوی در سال (421هق./408هش./1030م) با لشکر کشی های متعدد بر قسمت های از هند استقرار یافت، جانشینان او در ظرف 170 سال بر قسمت های فتح شده مانند شهر های لاهور و سیالکوت و پیشاور و بعضی قسمت های دیگر هند تسلط پیدا کردند، که باعث انتشار زبان فارسی در میان مردم هند شدند.
در دوره های بعدی هم دین اسلام و زبان فارسی (زبان فاتحین)، در تحت فرمانروائی سلاطین غوری و ممالیک (پادشاهان غلام) ، همچنان به گسترش و نفوذ خود ادامه دادند.
در طول این مدت دانشمندان خراسانی به ویژه البیرونی، و سایرین ، طبقۀ از سخنوران مسلمان فارسی زبان بوجود آمدند که با انتشار دانش و بینش های خود ، در قدم اول دین اسلام و بعداً زبان فارسی را در منطقه اعتلا و غنا بخشیده و در گسترش آن بسیار مؤثر واقع گردید.
شمارۀ از ادیبان و دانشمندان عبارت اند از :
ابوریحان بیرونی، زمین شناس و زیست شناس خراسانی، (440هق./427هش./1048م)؛ ابو علی عثمان هجویری غزنوی(485هق./412هش./1033م)، ابوالفرج رونی (505هق./490هش./1111م)، مسعود سعد سلمان(515هق./500هش./1121م)شاعر بلند آوازۀ عصر غزنویان؛ محمد حسن نیشاپوری مؤلف کتاب تاج المأثر( 604هق./586هش./1207م)؛ محمد عوفی مؤلف کتابهای جامع الحکایات و لباب الالباب، در سال (625هق./606هش./1227م) ؛ نصر الله منشی صاحب کلیله و دمنه ؛ منهاج سراج جوزجانی نویسنده کتاب طبقات ناصری (تاریخ دوره غزنویان در سال (658هق./638هش./1259م) . سر انجام ، ادیب و سخنور توانایی نظیر امیر خسرو دهلوی (725هق./703هش./1324م) که حدود نود و دو اثر فرهنگی به او نسبت داده شده [ترجمه شعر المعجم ، ج2، ص 100] و حسن علاؤ الدین سگزی سال (737هق./705هش./1326م) صاحب کتاب دیوان شعر و نویسنده کتاب فؤاد الفؤاد.
پس از آن حمله چنگیز خان مغول در آسیای وسطی(خراسان بزرگ ) در سدۀ هفتم مردم از ترس قتل و غارت سپاهیان مغول که مخصوصاً بلخ را ویران و بخاک یکسان ساخت. مردمان در هر معبر در گریز از خانه و کاشانه خود بودند که روی همرفته به آسیای سغیر (اناتولی) و جانب شرق به سرزمین هند مهاجرت کردند که باعث گسترش زبان فارسی در ترکیه و حاشیه دریای سیاه و هند گردید .
سر انجام اینکه تیموریان در دورۀ 350 ساله امپراتوری شان در هند، زبان فارسی به گسترده گی فراوانی رسید و از جانب دیگر سدی بود در برابر استیلای انگلیس. جلال الدین اکبر زبان فارسی را زبان رسمی و اداری قرار داده و به ترویج آن کوشید.
طریقۀ چشتیه و نظام ادلین اولیاء
یکی از طریقه های گسترده در هند طریقۀ چشتیه است که در مباحث قبلی بحث های مطولی در خصوص آن ارائه داشته ایم با آنهم اجمالاً بعضی از وقایع و شخصیت های بسیار مهم این طریقه را در این جا می آوریم که خالی از فایده نیست:
ابو اسحاق شامی که ضمن مسافرت های خود به منطقه شام (سوریه) وارد شده و در آنجا سکونت کرد و به سال (329هق./319هش./940م) در گذشت و در همانجا بخاک سپاریده شد و به همان نسبت به ابو اسحق شامی منسوب گردید.
خواجه ابو اسحاق در سال (329هق./319هش./940م) به خدمت ممشاد دینوری رسید . ممشاد از او پرسید: از کجایی و چه نام داری؟ گفت نامم ابو اسحق چشتی است. فرمود که شما خواجه گان اهل چشت اید. وی بعد از آنکه خلافت یافت به خواجۀ چشت مشهورگردید.[خزینة الاصفیا، ج.1، ص240]
نفوذ طریقۀ چشتیه در هند مرحون کوشش خواجه معین الدین حسن سگزی یا (سنجری)چشتی اجمیری که بین سالهای (633-هق. 537/614هش.) که به سال (561هق./544هش./1165م) وارد اجمیر شد و طریقۀ چشتیه را در آنجا بنیان گذاری کرد.[خزینة الاصفیا، ج.1، ص 256]
این طریقه رفته رفته یکی از مهم ترین سلاسل طریقتی در شبه قاره هند گردید.
این طریقه در زمان خواجه فریدالدین گنج شکر(664هق./644هش./1265م) گسترش و در زمان خواجه نظام الدین اولیاء در (725هق./703هش./1324م) به اوج و اعتلای خود رسید .
مولوی غلام سرور مولف کتاب خزینته الاصفیاء که آنرا در سال (1280هق./1244هش./1863م) تالیف کرده است در مخزن سوم از کتاب خود چگونگی فعالیتهای طریقۀ چشتیه را تا زمان خودش را نوشته است.[خزینتةالاصفیا، ج.1، صص516-233]
بنا بر نوشته سید محمد بن مبارک در سال (770هق./747هش./1368م) در کتاب سیر الاولیاء شجره نامۀ سلسلۀ چشتیه را از حضرت محمد (ص) و حضرت علی (رض) تا زمان نظام الدین اولیاء (725هق./703هش./1324م) عبارت اند: ( ازهر چند این شجره نامه در صفحه 325 همین کتاب نیز درج گردیده اما از این که سید محمد بن مبارک دارای تاریخ دقیق میباشد خواستم آن را دراینجا بیاورم:
1-حضرت علی کرم الله وجههُ سال 40(هجری قمری/39هش./660م)
2-خواجه حسن بصری (119هق./107/728م)
3-خواجه عبدالواحد بن زید بصری (177هق/172هش./783م)
4-خواجه ابراهیم بن ادهم بن منصوربلخی(160هق./155هش./776م.)
5-ابوعلی فضیل بن عیاض (187هق./172هش./793م)
6-خواجه سدیدالدین خذیفه ابن قتاده مرغشی (207هق./201هش./822م.)
7-خواجه امین الدین ابی هبیره بصری (287هق./278هش./900م.)
8-خواجه ممشاد علو [علی] دینوری (299هق./290هش./911م.)
9-خواجه ابو اسحق چشتی [شامی] 329هق./319هش./940م.)
10-خواجه ابو احمد ابدال چشتی (355هق./344هش./966م.)
11-خواجه ابو محمد چشتی 411هق./399هش./1020م.)
12-خواجه ناصر الدین ابو یوسف چشتی (459هق./445هش./1066م.)
13-خواجه قطب الدین مودود چشتی (527هق./511هش./1132م.)
14-خواجه حاجی شریف زندنی (612هق./594هش./1215م.)
15-خواجه عثمان هارونی (617هق./598هش./1220م.)
16-خواجه معین الدین حسن سگزی(سنجری) چشتی (633هق./614هش./1235م.)
17-خواجه قطب الدین بختیار کاکی اوشی چشتی (634هق./615هش./1236م.)
18-شیخ فرید الدین مسعود بن سلیمان [گنج شکر] (664هق./644هش./1265م.)
19-شیخ نظام الدین اولیاء 728هق./706هش./1327) [سیرة الاولیاء ،صص، 31-30]
[1]معاهده پاریس (۱۸۵۷) در ۴ مارس ۱۸۵۷ میلادی برابر با ۱۳ اسفند ۱۲۳۵ خورشیدی پس از دومین نبرد انگلیس با ایران بر سر مسئله هرات جهت صلح بین دو کشور در پاریس منعقد گردید. براساس این معاهده ایرانیان توافق کردند که سپاه خود را از هرات خارج کنند، در هنگام بازگشت سفیر انگلیس به ایران از او عذرخواهی کنند و یک قرارداد تجاری استعماری را نیز بپذیرند. و یک سری امتیازات سرزمینی به سلطان مسقط که در آن زمان متحده انگلیس بشمار میآمد بدهند. انگلستان نیز متعهد شد که دیگر مخالفان شاه را در سفارت خود پناه ندهد.[۳
انگلیسناصرالدین شاه قاجار را مجبور به قبول قرارداد پاریس (۱۸۵۶) کرد. بر طبق این پیمان، ایران از ادعای خود بر هرات چشمپوشی کرد و هرات در ۱۸۶۳ به افغانستان ملحق گشت و ایران موجودیت کشوری به نام افغانستان را به رسمیت شناخت. همچنین ایران پذیرفت که در صورت هرگونه مناقشه با افغانستان فقط انگلستان را به عنوان میانجیگر بپذیرد.
با نهایی شدن معاهده پاریس و امضای آن، ایران ملزم به رعایت شروطی شد که مهمترین آنها عبارتند از:
1. تخلیه خاک ایران و افغانستان از طرف قوای انگلیس و ایران
2. عفو کسانی که تا آن تاریخ با انگلیسیها همکاری داشتهاند
3. ترک دعاوی ایران نسبت به افغانستان و شناختن استقلال آن کشور
4. در اختلافات آتی ایران و افغانستان دولت انگلیس حکم باشد
5. حل موضوعات کنسولی و حقوق دول کاملهالوداد
6. کنترل تجارت غلام و کنیز در خلیجفارس توسط انگلیسیها
7. استرداد اسیران جنگی و مداخله نکردن ایران در امور افغانستان
[گرانتوسگی: تاریخ ایران از زمان باستان تا امروز، ترجمه کریم کشاورز، تهران، ۱۳۴۵؛ مرتضی راوندی: تاریخ اجتماعی ایران، تهران، ۱۳۵۴؛کارل مارکس: استعمار در آسیا - هند، پارس، افغانستان