عثمان نجیب
یا افغانستان یا پاکستان یا هیچ کدام!
با پشتون، تنها تجزیهی کشوری مهم است.
تجزیه شویم، اگر چهل کشور هم شویم.
استراتیژی پاکستان و ایران آخوندی در بارهی افغانستان هرگز تغییر نه میکند. خواست هر دو کشور موجودیت یک افغانستان ناتوان است. با این تفاوت که پاکستان به اشغال یا نابودی و ایران به نارامی افغانستان چشم دارند. پاکستان کنون در پرتو لطف آمریکا و اروپا و انگلیس به مراد خود رسیده است. تجربهی تاریخی نشان داده، هر از گاهی ایران و پاکستان در از بین بردن ارتش و قوای مسلح کشور ما دست به کار شده و پسا دههی شصت تا کنون چند بار در فروپاشاندن آنها موفق هم بوده اند که پشتونهای افغانستان،، پسا مستقر ساختن نیرویهای طرفدار پاکستان یا همان طالبان تروریست پشتون کاملاً به مراد رسیدند. متقی یکی از پاکستانیهای افغاننما که کنون وزیر خارجهی طالبان است، در راولپندی واضح و صریح در یک بیانیهیی گفت که افغانستان به بیشتر از سی هزار نیروی مسلح نیاز نه دارد. سخنی که باداران پاکستانی متقی در قصر سفید صریحاً به مقامات آمریکایی یاد آور شده و گفتند که هرگز طرفدار داشتن یک ارتش قوی برای افغانستان نیستند. پس به یاد داشته باشیم که در جغرافیای موجود، با پاکستان بوده نه میتوانیم، پاکستان یعنی پشتون، پشتون یعنی پاکستان. در اینصورت تنها نابودی هر دو کشور است. نابودی پاکستان که ممکن نیست، پس تجزیهی افغانستان تنها راه نجات غیر پشتون ها از شر این گروه دجال وحشی است. اینجا رونویس گپ و گفت من با رازق مأمون پیرامون چرایی تجزیه را میخوانید:
نویسهی پرسش و پاسخ رزاق مأمون در برنامه ۲۰۳۰ با من، پیرامون جدایی با پشتون یا همان تجزیهی نامآشنا:
مأمون: عثمان نجیب، نوشته های شما ره مه همیشه خاندیم، بیشتر تأکید شما بر تجزیه اس، ای تجزیه یک دعوای طبیعی اس یعنی یک پدیدهیی اس که به اصطلاح یک ذهنیتیس که بر آمده از روند طبیعی تکامل جامعی افغانستان اس یا ای که در نتیجی شکستهگی ها و از هم گسیستهگی هایی که طی نیم قرن در افغانستان به وجود آمد اثر تحمیل جنگ یا بیشترفرایند فروپاشی نظام اجتماعی و سیاسی اس؟ یعنی به نظر شما، شما از کدام زاویه می بینین؟
پاسخ من: درود و سلام مأمون صاحب عزیز خدمت شما و جناب نورزاد صاحب و همه هموطنا و بیننده های ما. ساختار های سیاسی در افغانستان عمدتاً ملی نه بودن، از جمله ساختار دولت ملتی که اصلاً وجود نه داشته فقط به نام وجود داشته. در افغانستانی که اینا یاد میکنند و در خراسان دیروزما و کشوری که یاد میکنیم و او ره به چارچوب اندیشه های خود میسنجیم، بحث تجزیه تقریباً تازه هم نیس. مثلاً ما کسایی استیم که تقریباً از ده سال پیش در مورد تجزیه خط فکری خوده روشن کدیم. ما تشخیص دادیم که با پشتون امروز حاکم ساخته شده ده کشور ما، دگه راهی به ادامهی زندهگی اجتماعی و مدنی و هویتی نیس. نتیجی فشارهایی که بسیاری ها ره مجبور ساختن به فکر تجزیه ای استه که نه حقوق، نه حق مسلم انسانی، از لحاظ دینییش، دینی و از هر منظری که حساب کنی، غیر از پشتون نسبت به دگه اقوام در کشور ما وجود نه داشته. بناً کسایی که…
مأمون: ببینین یکی کلیت کل پشتون اس یا یک اقلیتی که همیشه آمده قدرته قبضه کرده و باز به هیچ کس خدمت نه کده، از هیچ کسی نه شده یعنی کدامش یعنی حد فاصل بین جامعی پشتون و رهبرای سیاسی نیس؟
پاسخ من: نی جناب مأمون صاحب، مردم عام پشتون فقط مه برتان میگم پنج فیصد روشنفکر و تحصیل کدی پشتون که خط واقعی مردمی قرار داره، خود از او ها از ما و شما کده صلاحیت ندارن، دگه ۹۵ فیصد پشتون اقتدارگرا و صاحب صلاحیت در افغانستان مخالف تجزیه استن، مخالف آرامش مردم استن، مخالف حقگیری و عدالت خواهی و تأمین مستمر حقوق و توزیع موازی قدرت و ثروت استن. بنأ زیرمجموعه های پشتون باز هر کسی اس باز از اعمال از اِی ها و از کردار از اِی ها منفعت میبره. مثلاً ما و شما می بینیم، ده دوران عبدالرحمان، ده دوران محمدگل مومند، ده دوران امانالله، اِی ها قدرت ده دست شان بوده، اما زیرمجموعه ره کلشه بردن و تقسیم کدن، اراضی مردم شماله برشان تقسیم کدن، زمینای مردم شماله بر شان تقسیم کدن، امتیازات درجه اوله بر از اِی ها داشتن. مه بر تان یک مثال شه میگم که اِی امتیازاته دگه اقوام کشور ما نه داشتن. مثلاً یک کسی بوده به نام کاکا، اکا قادر، میایه پیش مادر عبدالرحمان خان، عبدالرحمان خان ده زمان حاکمیت، او میگه مه خو از نواسه و کبیره و نبیری شماستم ولی مستوفیالممالک ده کندهار از مه مالیه میگیره. ما ر عبدالرحمان به مستوفیالممالک نوشته میکنه که ما عرض کاکا قادره شنیدیم. ای ده تاریخ اس، افغانستان ده مسیر تاریخ و پنج قرن اخیر ده کلش اس. او نوشته میکنه که ما عرض کاکا قادره شنیدیم، کاما قادر مانند سایر اقوام ما و بسته هایی ما هستن و از دادن مالیات معاف استن. خود از اِی یگ امتیاز خواهی اس….
مأمون: از اِی روایات تاریخی بسیار زیاد اس در تاریخ. من… بلی گفتم…
مأمون: حتا ده تاریخ غبار چیزای بسیار زیادی هم نیامده یا ده تاریخ صدیق فرهنگ یا در تواریخ های متفاوتی که نوشته شده.
من: بلی گفتم.
مأمون: یعنی شما ایطو نتیجه گرفتین که جزء تجزیه راه حل نیس. مثلاً به چی چیزی میرسین که نه رسیدین؟
پاسخ من: ما عدالت اجتماعی نه داریم، عدالت سیاسی نه داریم، عدالت کشوری نه داریم، عدالت جغرافیایی نه داریم، عدالت گفتاری نه داریم، عدالت هویتی نه داریم، درست؟ ما حد اقل در هیچ موردی مستقل نیستیم. ما چیزی ره باید بگوییمکه در طول سال ها بر ما گفته شده و باید بگوییم. پس با تجزیه ما همهی این ها را به دست میآوریم. پشتون تحصیل کده چنان بی دلیل برت صحبت میکنه که حیران بانی. مثلاً مه مثال شه بر تان میگم. ده یک از مقالات ما یک دوست ما نوشته کد، همی آقای هیکل نوشته کد، شما ده مولفه های تجزیه وقتی که انترنت و برق نه داشته باشین چطور میکنین؟ شما اِی دلیله ببینین.
مأمون: خوب اِی خوبه اصطلاح مبادلی نظرات اس. میاییم سر بحثی که بحث تجزیه یک بحث بسیار پیچیده اس، غیرِقابلِ پیشبینی هم عواقبش هم پیشزمینیش.
مأمون: عثمان نجیب ببین، خود تجزی بافت اجتماعی افغانستان، کشور مثل افغانستان عملاً وجود داره؟
پاسخ من: تشکر عرض میکنم خدمتت مأمون صاحب: در هیچ گوشهی دنیا تجزیه طلبی داوطلبانه نیس، هیچ تاریخ داوطلب تجزیه طلبی ره شما در جهان نه میبینین. تجزیه طلبیها معمولاً به اساس ناگزیری های ساختاری یک جغرافیا میشه. محدودیت هایی که سر اقوام به وجود میایه. شما پیشتر مره نماندین که مه ده مورد تاریخ گپ میزدم برتان.
مأمون: نی نی نی. سر فعلاً گپ بزن. تاریخه تا چی وخت بریم؟ بر فعلاً گپ بزن یک اشاری هم به تاریخ بتی، شرح حالی ره بگو.
پاسخ من:
مه همی ره میگم. مه بسیار از پشتون گِله نه دارم ده مورد ساختارای سیاسی افغانستان. بر مه کسایی که، تیکهدارایی که به نام رهبر تاجیک و فارسی زبان و هزاره و غیرِپشتون، اِی ها مطرح استن. اِی ها خاینین درجه اول استن. از الفش تا به یایش.
مأمون: درست، پس اِی ره به تجزیهی جغرافیا چی؟
پاسخ من: اینالی مه برت میگم. ما، مه یک مقاله نوشته بودم، ما باید تجزیه شویم، اگر چهل کشور هم شویم. درست؟ شاید تجزیه امروز در حد یک شعار باشه بر ما. ولی فکرت باشه که در آیندهی بعد از ما و شما اِی تجزیه افتادنی اس. تجزیهی افتادنی با پشتون امر الزامی و حتمی و ناگزیر اس. به دلیل از ای که ما ده طول سال های موجودیت خود هر ضربی ره که خوردیم. در رأسش پشتون بود و در خفایش یا در حمایتش همی رهبر نما های اقوام بودن. بناً بر نسلِ نو کشور ما و شما، به نسل نو غیر پشتون مهم اس که اِی ها یک ابتکار و یک برآیند فکری ره برخورد داشته باشند، در وجود به هم سازی بدون پشتون. تاجیک، اوزبیک، هزاره پارسی زبان هر کسی که اس. مه برخلاف گپای نورزاد صاحب که میگه بعضی رهبرا دیسانت شده بودند، مه میگم رهبرا بسیار یسانت شده نه بودن، مثلاً دوستم رهبر دیسانت شده نه بود. اما دوستم نتانست سیاست های واقعی قدرتی خوده استعمال بکنه. یا مثلاً ما در عموم شکلی که در مورد ساختار تجزیه داریم. بحث ما، بحث جدایی از پشتون اس فعلاً. اِی جدایی طلبی بدون همکاری دگه نیروهای غیر پشتون ممکن نیس. شعار اگر شعار یک نه باشه و جدایی از پشتون نه باشه، جدایی گفتی پیشتر خودت منطقهیی و قومی ره خو ما ده دههی هفتادام داشتیم، حزب وحدت یک پاچایی داشت. حزب جنبش یک پاچایی داشت، جمعیت یک پاچایی داشت. ده او خو به نتیجه نه رسیدن. بناً ضرورت اس. همو رقمی که خودت در اول گفتی، این چنین برنامه ها، گفتومانها و بحث ها آماده شون تا جامعه آمادهی پذیرش جدایی از پشتون شوه. پشتون یک طرف و دگه اقوام دگه طرف.
مأمون: مه همی ره میگُم، آیا امکان داره؟
پاسخ من: بلی.
مأمون: از نظر عملی؟ از نظر عملی؟ یکی تجزیهی سیاسیس یکی تجزیهی جغرافیایی، یکی تجزیهی اجتماعی. اینجه سه گپ اس. مه که ده اِی باره فکر میکنم که تجزیهی سیاسی که اس اول خو کت اقلیت خاین سیاسی بهتر اس که تصفیه، تصفیی حساب صورت بگیره. ای ره چطور ما میتانیم ربط بتیم به تجزیهی اجتماعی و تجزیهی جغرافیایی، یعنی از کجا معلوم از همی چیزی که حالی میگریزیم، در بعد از تجزیه هم درگیر همی رقم مُعضل شویم، از کجا معلوم؟
پاسخ من: به نسل موجودی که ده سن و سال ما و شماس و رهبرای خاینی که ما داشتیم. ما خو رهبر نه میگفتیم شان، خود شان خوده رهبر میگفتن. یعنی به مو قول اولی که گفتی ای شارلاتانایی که آمدن و قدرته به هر طریقی گرفتن، یکیش معاون اول شد، یکیش معاون دوم شد، یکیش دگه. در موجودیت از اِی ها به صورت قطع اِی گپا، حتا گفتارش مطرح نیس. به دلیل از ای که…
مداخلهی مأمون: مه نهگفتیم که، مه نهگفتم که اونا دگه مطرح استن. اونا خلاص شد. او به اصطلاح یک حجری مُرده بود. حرف مه ای اس که در جامعی افغان، ما و شما در همی کابل زندهگی کردیم. چیزی که به نام تجزیه مطرح میکنیم، در عمل چیگونه اتفاق میافته؟ آیا ممکن اس؟ سوال مه ای اس.
پاسخ من: بر کوتاه مدت نی. بر کوتاه مدت اِی امکانات نیس. ولی بر زمینه سازیها اس. مثلاً شما ببینین، اینمی نظر سنجی کنگره که شد. خود از ای یک تکانی بسیار کلانی بود که حتا انگلیس ها ره ده پارلمانی وارخطا ساخت. به دلیل از اِی ما پیش زمینهها ره باید ایجاد بکنیم. آگاهی های فکری جوانای غیر پشتونه باید رشد بتیم و جوان تحصیل کدی پشتونام باید به اِی متوجه شوه که دگه بودن با اِی اقوام حتا به ضرر خود پشتونام اس. پشتون تحصیل کده نمیتانه دگه آمر مه باشه، آمر تو باشه یا آمر یک کسی دگه باشه. ولی همهی ما میتانیم به اساس شایستهگی یککاره باشیم. و اِی دگه ده افغانستان امکان نه داره. زمینه سازی همو رقمی که آقای فلانژ ده پارلمان اتحادیهی اروپا بیست و پنج سال پیش مطرح کد و جدایی انگلستانه، خو ما البته از لحاظ ساختاری، اندیشه و فکر و ای گپا با انگلستان دور استیم، ولی بازام. ولی نسل جوان ما و شما که آگاه استن. ولی دیدیم وقتی که او ده اروپا موضوع ره مطرح کد، کلهگی سرش خندیدن. سرانجام به همو رسیدن، انگلیسه از اروپا جدا کدن. افغانستان هم میتانه ده دراز مدت از اِی جدا شوه. میمانه بحث های…
مداخلهی مأمون: چی رقم مثلاً؟ چیرقم؟
من: چطور چی رقم؟ هدفت از چی رقم چیاس؟
مأمون: چی رقم جدا شوه؟ اگر بحث رسیدن به یک عدالت گم شدی سیاسی اس که تاریخ افغانستان نشان میته که اِی عدالت سیاسی وجود نه داشته. درست؟ اما میاییم سر عدالت اجتماعی که صرف نظر از ای که کدام کسی پادشاه بوده، رئیس جمهور بوده یا به اصطلاح ردهی اول قدرت بوده، ده عرصی عدالت اجتماعی ایطو میبینیم که همه قربانیس. به شمول پشتون، اول پشتونس به شمول پشتون. اویی که مثلاً شما اشاره کدین پشتونی که مثلاً آوردن ده زمان نادرخان از هند آوردن ده کجا جا به جا کدن، او خودش همو افرادی ره که آوردن قربانیان یک اقلیت سیاسی بودن، اقلیت خاندانی. اِی توده ها همی رقم استفاده میشده. حالی تأثیراتش مانده. اونجه جایگیر شدن، دریافت اجتماعی شمال کاملاً حل شدن، حالی به اصطلاح مراحل مختلفی از جنگ داخلی ره هم گذشتاندن، هر کس میفامه که مه کیستم. حنالی وختی که بحث تجزیه از اِی باد مطرح میشه. مسئلی عملی از نظر خوب، تجزیهی سیاسی. تجزیهی سیاسیش خو آسان اس. یک گروه دعواگر سیاسی ده ای طرف اس. نامش تاجیک و هزاره و پشتون میشه. یک گروه دعوا کَر دگیش ده دگه طرف. اما اینجه میمانه بدنه. تجزیهی اجتماعی، تجزیهی جغرافیایی. اینی ره مه میگم که گفتنش خو آسان اس. اینمی دو چیزه تجزیه بسیار مسالمت آمیز آرام و بسیار بیدرد سر اتفاق میافتد؟ یا اِی که چیزهایی ره جامعی ما خات دید که اصلاً خوابشه هم نه دیده باشه؟ سوال مه اِی اس.
پاسخ من: در بحث تجزیه مه خدمتت عرض میکنم که جغرافیا وختی که تجزیه میشه با تمام داشته هایش تجزیه میشه. هم از لحاظ اجتماعی، هم از لحاظ سیاسی و هم از لحاظ تاریخی ما نه میتانیم مثلاً پشتونی که در چیز آمده… گر چی مه یک بخش مخالف گپ خودت است که حالی او ها آورده شدن، او ها خوش استن که آمدن. مثلاً پشتونی که ده شمال زندهگی کده و بومی شده یا تاجیکی که ده گردیز زندهگی کده و بومی شده و ده جلال آباد، طبیعتاً ای ده تجزیه تابع همو جغرافیا میباشه.
مأمون: ای خو به اساس فرمایش قبلی نِمیشه، به اصطلاح فرض کرد. که ای مثلاً تابعذعمو جغرافیا میباشه. وختی که بحران میایه، بحران اجتماعی، به اثر تجزیه.دما تجزیهی هندوستان و پاکستان یاد ما اس. ده باریش کتاب خاندیم و دیدیم وختی که تجزیه میشه، چقدر نفر کشته میشه، کوچانبدن بزرگ یا به اصطلاح کوچیدن های میلیونی، پر از درد، پر از رنج اتفاق میافتد. یعنی ده ایجه باز خصوصاً بافت اجتماعی افغانستان یک بافتی و یک بافت کاملاً فشرده اس…
مداخلهی من: آزادی بدون قربانی وجود نه داره مأمون صاحب. از مه کده زیاد کتابام خاندی، زیاد میفامیام. آزادی بدون قربانی وجود نه داره. ما اگه فکر کنیم که آزادی یک قاب حلواس و بر ما میارن، اِی ره کسی بر ما نه میاره. ما همیالی ده بحث کوچانیدن اجباری قرار داریم. ما همیالی ده تخلیهی مناطق قرار داریم. مه زیاد ده مورد از اِ انتقالاتِ…
مداخلهی مأمون: ده دوری طالب، ده دوری طالب اِی خطر وجود داره. ای ره بعداً بحث میکنیم. چرا بحث طالب…
مداخلهی من: ده گذشته هم وجود داشته، ده گذشتی تازی همی دوران ما و شمام وجود داشته. شما ده دهی ۶۰ دکتر نجیب، شما میفامین جناب فرید مزدک معاون اولش بود، روایت میکنه، خودت نشر کدی ده گزارشنامه. او میگه…بر مه گفت… مه جمعی اڅکه سر سینی مردم شمال میشانم. درست؟ بناً اینجه هژمونی پشتونخواهی دگه… مه برخلاف از اِی استم که دگه مردم عادی پشتونام ده فکر از اِی گپا نیستن. نی، اوطو، نیس. فقط سه تا پنج فیصد مردم تحصیل کدی واقعی پشتون، او از ما و شما کده بدتر صلاحیت نه داره. اما دگه عام مردم پشتون، نخبی پشتون و کل از ای ها جزء سیطره به ما چیزی نه داره. چرا ای ها وختی که طفل شان تولد میشه، به جای آذان میگن. دا افغانستان زمونگ.
مأمون: چرا، چرا در بین، چرا در بین اقوام غیر پشتون ایطور نیس؟
پاسخ من: در بین اقوام غیر پشتون، در بین آگاهانش، در بین ملیگراهای حقیقیش، در بین وطندوستای حقیقیش ای گپ اس. و هموگپ اول ما و شما هر چقدر که دور بخوریم، گفتی همو مداری در هر سر میدان که بریم همو یک سیل اس.
مأمون: عثمان نجیب، عثمان نجیب، همی مردم ما ره میبینه، باید مسایله کاملاً همی طو رُست و عریان مطرح بکنیم. وختی که خود یک فرد سیاسی میایه، خودش همهدچیز خوده تسلیم میکنه، چرا ما جامعه ره قربانی از او بکنیم؟ مثلاً مارشال فهیم آمد، تمام ویدیوهایی اس، یونس قانونی ویدیوهایش اس که خود شان داوطلبانه خوده خلع سلاح کدن، همه چیز ده دست شان بود، میتانستم به اصطلاح ممثل یک عدالت سیاسی و اجتماعی باشن، نه شدن. پس به کسایی که، کسایی که از افغانستان کاملاً بریده بودن و هیچ از افغانستان نه بودن اصلاً، آمدن قدرته به از هموها دادن، خوده (دی دی آر) هم کدن، خوده به اصطلاح دایاک هم کردن و باز بعد او اینجه حنالی اینجه تاوان از ای ره که میگن او وله بی عدالتی شد تاوان از تی ره که نتیجیش سقوط بود. اگر اینا مدیریت درست میداشتن، واقعاً مقاومتی میبودن، آمریکا زورش نه میکشید که بیایه و طالبه قدرته بته و همهگی ره اسیر و بصیر بسازه.. حنالی مه میخایم اشاره بکنم به اِی که نخبهگان سیاسی که که خود شان مسبب تمامی اِی انحرافات استن، حالی ما وختی که مطرح بکنیم، گیریم که اینه وله تجزیه و یک جغرافیه به تاجیک، یک جغرافیه به هزارستان، یک جغرافیه به ترکتباران. چه ضمانتی وجود داره، اینمی بی عدالتی که حالی ازش میگریزیم، بعد از تجزیه در همو محدودهی کوچکتر استمرار پیدا بکنه، چه ضمانتی وجود داره؟
پاسخ من: نکتی بسیار دقیقی اس که ما و شما ده اول سرش بحث کدیم. البته تجزیه ره که ما و شما بررسی کنیم، ده سطح کلی اشتباهس. پیش از همه ما یا نسل جوان غیر پشتون ملزم اس که با همی گروه یا بازمانده های آنان مبارزه کنه، اِی ها ره از بین ببره. و دگه فضا ره مجال نتن بر از ای ها که ایها در مصاحبهها، در مطبوعات، در مجالس بینالمللی، در هرجا مبارزه باید جریان بگیره که خود از اِی ها نابود شون. تا زمانی که قانونی زندهس آمریکا او ره قبول داره. مه به مارشال صاحب فهیم گفتم، گفتمشه، میرفتیم جلالآباد، مه گفتم تو از خود سخنگوی و بادیگارد کرزی جور کدی. حکومت ای رقم نیس. تیر میشدیم از سر جلال آباد، نشانش دادم همی کُردهای چیزه، کوکناره، اِی ها از ما و شما نمیشن.
مداخلهی مأمون: ده هلیکوپتر؟ از همو هلیکوپتر منظورت اس؟
پاسخ من… بلی. ده هلیکوپتر.
مأمون: مه بودم ده او هلیکوپتر، مه ده او وخت ده بی بی سی کار میکدم.
سخنان من: بلی هر دوی ما ده ده دروازه پهلو به پهلو شیشته بودیم. گفت تو جنرال کم خور بالا نشین هستی. مه گفتم، نی صایب. همی که تا شدیم پیش روی موترش بم انفجار کد.
مأمون: بلی.
من: گپ ده کجاس؟ که اینا نا زمانی که اِی گروه باشه و اِی گروه حاکم باشه، واقعیت گپ خودت درست اس که ما از هیچ چیزی گپ زده نه میتانیم. ما اول مبارزه با اینا میکنیم.
مأمون: کمکم به یک بحثی، کم کم به یک مرحلی اصلی صحبت وارد میشیم. خو، عثمان نجیب خو حالی خو بحث های ما تا ای نقطه آمد. حرف آخرت چی اس؟ توخو بسیار ده ای گپا نوشتی. که مشکلی که تو مثلاً به خاطر از ای که از اِی طرف بام از بام نیفتی. اِقدر پس پس میری، پس پس میری که از او لب بام میاُفتی. وضعیت به اینی شکل، یعنی خود همی طرح تجزیه، اِی مگم یک چیز آسان اس؟ فعلاً ده حد یکفرضیه اس؟ هیچ چیزش مثلاً تدوین شده نیس فقط به عنوان یک شعارِ واکنشی مطرح میشه و اِی شعار واکنشی هم مثلاً واکنش برانگیز اس و دگه طیفها واکنش بر میانگیزه. بدون از ای که تاجیک، ترکتبار یا هزاره تصفیهی حساب سیاسی داخلی خوده ده داخل همو جماعت خود انجام بته. وختی که ای شعاره میته پس همو تیکهدارا میایه. و دگه بدون از اِی که جغرافیا باشه، کلهگی مثلاً از جغرافیا ریشیش کَنده شدهگیس، ده ایطو یک شرایط اِی رقم شعاره مطرح کردن، یعنی میخایین بازام، وختی که چالش های کلیده ره میگُم، میبینیم که همه چیز پا در هوا میمانه. فقط یک چیز اس که ده ذهنیتا یک تقسیمات به اصطلاح یک تقسیماتی به وجود آمده، یک حساسیتی به وجود آمده او هم از همی کل فضای کلی جنگ و بحران ذهنیتا ره تخدیر کده، اینالی شما ده همی طو یک وضعیت همی راه میان بُری که به هدف میزنین چی اس، از کدام راه میرین؟
پاسخ من: مه فکر میکنم که کار یا مبارزه یا ورود به یک مسئله حتا ده یک برنامی که مه کت شما داشتم، برتان نوشتم که ده دقیقه صبر کنین. خود از اِی یک چالش اس بر یک آمادهگیری، نی. لذا غیر از تصفیی داخلی با خاینای داخلی ای نسل جوانش کاری از پیش برده نه میتانه. و به یاد ما باشه که تصفیهی حساب با اینمی خاینای داخلی یک فضای بسیار عالی مبارزاتی میخایه. ده ذهنیتا همیالی مه تقر یباً دَه پنجاه شصت گروپ استم که هر کدامش پنج هز وار و شش هزار نفر داره، همهی اِی رهبرا مُردن. اما در عمل همهی شان وجود دارن. مثلاً مه مثال برتان میگم استاد عطا اگه زور سرش آمد میگه مه عرب هستم، اگه زور سرش رفت میگه مه تاجیک هستم. مثالشه مه برت میگم که حالی مه دلیل شه برت میگم. الماس همی رقم. تا که نسل جوان افغانستان روحیی شخصیتپرستی اِی رهبرها ره از خود دور نه کنن و کار و مبارزی بسیار پیگیر بر مبارزه علیه از اِی ها نه داشته باشیم و نسل جوانه از ایها دور نه کنیم، شاید ده سال، شاید بیست سال، شاید عمرها بعد از ما و شما ادامه پیدا کنه. ما پیش رفته نه میتانیم. چرا؟ هرگاهی که بیایه، جهانام حالی همی ها ره میخایه. جهان آمپریالیسم، جهان غیر آمپریالیسم، کلش چون ای ها معاملهگراستن. بناً اول مهم اس که فرمودی اول خودت، تصفیهی داخلی بکنیم. تصفیهی داخلی ما با آگاهیدهی میشه. موضوع مهم دگه ای اس که ما پس از ای نسل جوان غیر پشتونه، نه تنها به مطالعه و آگاهی فکری برسانیم و فکر کنیم. بلکه سه مسئله ره، اقتداره، سلاح داشتنه، دفاع مسلحانه از خوده و مسئلی تجزیه ره ده ذهن از ای ها مانند یک وظیفی وجدانی و مدنی داشته باشیم. ما نه میگیم تجزیه امروز امکان داره. شاید ده سال باد، شاید صدسال باد، شاید پنجاه سال باد، شاید زمانگیر و با قربانی. ولی اول مهم اس که فیصله شوه که همی رهبرایی خودفروخته شدی غیر پشتون کلش با اِی ها وداع شوه. ای که به چی رقم میشه؟ به مرور زمان میشه. ای زمان کار داره، مبارزهکار داره، افشا کدن هویتای از ایها کار داره.
مأمون: پس میئلی تجزیه یک فرضیه اس.
پاسخ من… نی فرضیه نیس. یک اندیشه اس یک هدف اس.
مأمون… مسئلی تجزیه به خاطری فرضیه اس که شما از هفت خوان رستم و چالشها باید بگذرین. اولشه اینه خود شما تشریح کده روان استین.
پاسخ من… بلی مه تشریح کده میرم، ولی میگم به رسیدن به هدف خو همی راه اس. ما و شما ده مبارزات سیاسی هدف تکتیکی و استراتژیکی داریم یا راهبردی دورنمایی و نزدیک نمایی داریم. حنالی به خاطر از ای اگه از داخل خود، خود ما خاینا ره به نسل جوان خود معرفی نه کنیم، به تخمه های جوان خود معرفی نه کنیم و نه گوییم که سرنوشت شما ره اینی مردم اینطور کده و شما باید از ای ها دوری کنین. هزارای تانه کشتن، هزارا نفر تانه بندی کدن، هزارا نفر تانه ده مشکلات انداختن، همی ها بودن. ما تا که ای ره از میان نه برداریم، نه میشه. شما همی نظرسنجی را میبینین، فکر میکنین، ای رهبرا کلش موافق بودن یا استن؟ یکی از ای ها موافق نیستن. ای ها از پشتون پرستی هم نه میبرآین، اینا فکر تان باشه مبارزه اول با اینا و از بین بردن اینا و بعد رفتن به سوی تجزیه. ای کار اس.
مأمون… خوب.یعنی مبارزه. اول تصفیه، تصفیهی داخلی.
من… بلی.
مأمون… تصفیهی داخلی و به دست آوردن جغرافیا. جغرافیا از دست رفتهگی اس. ای نظرسنجیها که بدون جغرافیا معنا نه داره…
اینجا ارتباط ما قطع شد.
پاسخ من این میبود. تنها که در فرایند مبارزات عملی گرفتن جغرافیا ساده است.