خوشه چین
 

 

ارسطو

بی پیرمرو درخُرآباد گرچه سکندر زمــانی

اسپت رانعـــــل ببــــند که دردشت نمـــــانی

تمــــرین کن تمــــرین کن نزد استاذ کارکشته

تابه تو همــــه گوینــــد واقعن که پهــــــــلـوانی

(خـــــوشــــه چیــــن) تـــــــو ارسطــــوی منی.

تــــومشاورخــــوب عامــل سمت وســــوی منی.

برای همیش گفته ای اشتباهی که من کرده ام شما نکنید.

برای مـــن قوت دل مـــی بخشی شیــــرین خوی منــــی.

 

سنجش

کـــاری کــــه درعـــــذابش مانـــــده ام.

اصـــول وقواعد مبارزه را شرمانده ام.

خـــود بایـــد خــــودرا گوش تابــــــی داد.

محاسبه وسنجش راعلیه خود خندانده ام.

((آدم های کوچک را برای خود تان بزرگ نکنید

هم آنهارا به اشتباه می اندازید

هم خود تان را))

درجــــایی که مـــــذهب حاکم است.

درآنجاکدورت ودشمنی حکم میراند.

 

دارالمعلمین کابل (1343الی 1346)مرکز زلزله وتغیرات سیاسی.

ما یک مستحضر کیمیا داشتیم دردارالمعلمین کابل.

اوتمامی تجارب کیمیارا درغیاب استاد انجام میداد.

نامش بودجلال شاه.

فکرتان باشد که شاگردان این دارالمعلمین.

ومعلمین ومدیران و این دارالمعلمین بودند.

حفیظ الله امین،عبدالرزاق اوریا خیل، سالم خان مسعودی،محمود سوما، جناب منصوری بزرگوار،دستگیر پنجشیری طاهربدخشی حیات الله ناصر، غوث میدان شهر، صاحب جان صحرایی َعبدالقیوم نورزی ،عنایت الله شهرانی،داکترنظیف الله شهرانی،محی الدین شبنم غزنوی،عمرساغری،یاسین صادقی،آدینه سنگین، حمیدالله صدیقی،داکترنصرالله نجرابی، عبدالواسع فیروزی،عزیزالرحمن سعیدی،انجنیر سید علم. احد ریاضی،کریم بها،بابه صاحب طوفان،عزیزمحمد آماج،داکتر سید نصرالدین خلیل کوهستانی،خلیل سپاهی،داود پنجشیری، سید محمد کریم بهار،علی گل پیوند این جانب عبدالشکور علی بابای آن وقت.

دارامعلمین کابل 1343 الی1346.

من هم مستحضر سیاست کشور خویش میباشم.

اندکترین حرکت بیراهه انجام بدهی پیرهنت را میکشم.

چونکه درابن سینا، دارالمعلمین،دارالمعلمین عالی درس خوانده ام.

درپولیتخنیک شش سال کارکرده ام،درکمیته مرکزی شش سال مصروف وظیفه بوده ام.

یعنی که طبعیتن فرد کشورشمول می‌باشم

بنا صاحب نظرمیباشم تعین آینده دراختیار (خانه ای ما)میباشد.

 

شاخی بزن

قدرت سیاسی به حمایت بیگانه

شاخــــی بــــزن درکـــاه بیدانـــه

برواین وعده گکهایته پُلـــه بخر

برای اطفال کوچه بخرجرنگانه

ازدنیــــای آدمـیت بیــرون نشو

دوراندیش باش قاضی است زمانه

بسیاری ها بخاطربا دشمن دوستی نکردن تهدید میکنند.

همانهای که معلم واستاذ مارا کشتند.

هزاران مکتب مــــارا دردادنــــــــد.

چراغهـــــارا خامـــــوش کـــــــــــردند.

بعدازان آمدند نظام گند وفساد ساختند.

کنون با آمدن ابرسیاه وتاریک سیلاب مردم مارا تباه کردند.

ندارند

سیاست بازان تازه وارد املا وانشاء را یاد ندارند

فرق گذاشتن بین ثـــواب وخطـــــا را یاد نـــدارند

سیاست کردن فهمیدن است وفهماندن است به گونۀ

اصلا دلیل برهان،رمز،اشاره،کنایه ومعمی را ندارند


دوستان محترم را سلام.

ازیـــــــــــــــن بـــــــه بعــــــد مداحی نمیکــــــنم.

کلـــــیدم قـــــفل های بســـــته مفتــــــــاحی نمیکنم.

راه ورســـــم زندگــــی بـــــرای انسان انتخاب است.

فقط برای انسان کشی هرگز دعوای پادشاهی نمیکنم.

انســـــان هستــــم انســــان بــــودن را پاس مــــیدارم.

بخاطر،یک کیک جعفری آتش نزده دندان خایی نمیکنم.

نسیم صبحـــــگان میگــــردم باعــــــث انتقال بوی عطر.

چون خروس صبــــح مردان آگاه دهی درپگاهی میکنم.

دوستان محترم!

بی اتفاقی(لایتناهی) ناشی ازغریبی است

چه فکر میکنید همین لحظه طلوع آفتاب است یاغروب آفتاب.

خوب است درمقابلش کدام آدم استاده نیست که سایه خودرا طولانی ببیند.

فکرکند که من خیلی بزرگ هستم.

به هیچ نصیحت توصیه ومشوره اطاعت نکند.

سرانجام رسوای عالم شود.

غروب حالت دیگری دارد.

تمامی حوادث بعداز 1352زمینه های طلوع وغروب را(زمان)به تجربه گرفت.

شاگردان بی تربیه کوچه بازاری همه ازخود بی خبرشدند.

طلوع شان را که باید برازنده برجا میگذاشتند.

نگذاشتند.

درختش غریب،حیوانش غریب لاغر،انسانش بی سواد نیمه باسواد غریب وناتوان.

این خاینیــــــن بــوطن ازهرطرف عــــــرمیــــزنند.

علف سبز مستشان کرده است همدیگر به تکرمیزنند

مجاهــــدین ازپاکستـــــان طا لبان ازقطــر میــــزنند.

اسـلام رابهتــــرین فروش متاـــــع جـــــهت زندگــی.؟

زیرنشان نصرمن الله وفتح قریب شمشیردرکمر میزند.

دعوت به خدا پرستی پندارنیک گفتارنیک وکردارنیک است.

پس چرا صیـاف زیرنظر حاکمــــان امـــــریکا عرمیـــــــزند.

خوشه چین معادله ای چندین مجهوله است.

حل آن ازصلاحیت مرحوم آماج صاحب بزرگواربود.

درقسمت ریاضی اگر عمرخیام زنده میبود.

درقسمت کیمیا اگر عطار زنده می بود.

عمرخیام درقسمت حدودوصغور،جذروتوان.

وعطار درقسمت حدومرز وقوه اتحاد.


این منم که محبت میکنم.

نه فرد دیگری.

همه مصروف آنند.

آن که ازما نیست با مانیست.

لایق  پرستش است

کسی که درین بی مهریها

جانانه محبت میکند

 

خوشه چین معادله ای چندین مجهوله است.

حل آن ازصلاحیت مرحوم آماج صاحب بزرگواربود.

درقسمت ریاضی اگر عمرخیام زنده میبود.

درقسمت کیمیا اگر عطار زنده می بود.

عمرخیام درقسمت حدودوصغور،جذروتوان.

وعطار درقسمت حدومرز وقوه اتحاد.

آشنایی ازمن پرسید چند ساله هستی؟.

درجواب گفتم هفتادوهفت سالگی تکمیل وارد هفتاد وهشت سالگی شدم.

پرسید پس علت این تازه ماندنت درچه است؟

سه ساعت پیوسته سپورت میکنی وخسته نمیشوی.

جوابم برایش چنین بود.

میخندم خوشی میکنم باجوانان مینشینم،میخندم کف میزنم میرقصم.

باحفظ رعایت دقیق ازارش های معنوی وملی کشور.

به مزخرفات چهارده قرنه سربه تسلیم فرود نیاورده ام.

هیچگاه نخواسته ام حرفم رااجباری برکسی بقبولانم.

من هم میگویم که آریایی هستیم.

رفقای من هم میگویند که ما آریایی هستیم.

ما تمدن آریایی را میخواهیم با مدنیت مزدوج بسازیم.

چراکه درتمدن آریایی صفات انسانی(پندار،گفتارنیک وکردارنیک)رهنمای عمل مردمان آن زمان بوده است.

انسان جایگاه نخست را برای خود تخصیص داده بود.

چه بهتر که صفات انسانی جایگاه خویش را درعلوم معاصر تذریق نماید.
(کارگررا)که ازقالب چوکات بیرون بکشی وبه تعریف بگیری تبلور دهنده ای ماهیت تغیر ازدرون رشد وانکشاف به سوی تعالی وپیشرفت وماهیت انسان خردمند تعیین وموقعیت آن درجایگاه اداره وسیاست است.

آموزشی که به سرعت صورت میگیرد.

دلیلش این این است درآن اختیار شوق ورغبت وشرافت است.

آن که صورت نمیگیرد درآن اجبار حکم میراند.

میل ورغبت نیست ظلم واستبداد بیشرفی نقش بازی مینماید.
دربراندازی بی اتفاقی ما دست وپنجه نرم نکن.

من ویارانم میخواهم تورا برگشت به انسان شدن نماییم.

پیرامون زبان پشتو (فارسی دری)نپیچید.

دری اصلن زبان نیست.

اسطلاح دری رسم الخط اداره وسیاست است.

فارسی زبان مردم است زبان گویش است.

چنانی که انگلیسی درتمام جهان بنام انگلیسی یاد میود.

زبان عربی درتمام جهان بنام عربی مسمی است.

هسپانوی درتمام دنیا مسمی است.

سرعت انکشافات علوم وتکنالوژی پیشرونده خودبرای خودش فرهنگ وزبان وادبیات نوین می آفریند.

جهان دارد که بایک زبان تکلم نمایند ضرورت برای ترجمان نخواهد شد.

هیچ گله وشکایت از قدرت های بیرونی واخوان دردی را دوا نکرده است ونمیکند.

فقط یک پارچگی آزاد اندیشان وخردگران به دورارمان (آگاهی آزادی وآبادی)

میتواند دردرازمدت پاسخ مثبت ارایه نماید.

(خوشه چین) معادله ای چندین مجهوله است.

حل آن ازصلاحیت مرحوم آماج صاحب بزرگواربود.

درقسمت ریاضی اگر عمرخیام زنده میبود.

درقسمت کیمیا اگر عطار زنده می بود.

عمرخیام درقسمت حدودوصغور،جذروتوان.

وعطار درقسمت حدومرز وقوه اتحاد.

دهکده جهانی فرمان میدهد.

ما باید درفکر اصلاحات خطاهای چپ وراست ومیانه (برمحور ارمان نه فرد)آغاز ازتغیر درخود باشیم.

من بحیث معلم مسلکی برای شما وظیفه میدهم که به هدایات این جوان گوش دهید.

هرپدیده ثابت است(صفر)

استفاده مثبت واستفاده منفی.

هرکس که سمت رفت راه پیشرفت سرعت نوررا (هدایت خوشه چین عبدالشکوررا دنبال مینماید)

درجهت مخالف راه همان (خوابیده اهل قبور)را دنبال مینمایند.

. لچ برهنه مینویسم اگردشنامم هم بدهی

حوصله ام به سر آمده است.

صداقت ندیده ام رفاقت ندیده ام.

فقط رذالت درجان زدن دیده ام.

سیاست جهانی درقبال طالبان.

کوبیدن چکش هم درنعل است وهم درمیخ است.

آنکه میکند(شیطان)به ظاهرشیخ است.

خوابیده ملاهبیت الله درزیر لنگ ابلیس.

آنکه نفع میگیرد ولذت میبرد فشارش تابه بیخ است.

دوستان محترم ازتلخی دل مینویسم ببخشید.

بعدازرفع استمنی ریخته درجامعه افغانی بوی ناک ریخ است.

سگهای سیاسی درمقابل دندان نمایی میکنند.

میدانید که چی است

برای

اززندگی لذت ببر هرجا که هستی.

برخیز زجایت

نشان بده سروچشم وپایت.

اگرزیبا رقصیدی.

آفرین گویم برایت.

خطای بزرگ ما همین بوده است.

دزدرا راه دادن از دیوار چین بوده است.

کسی که نیاموخت ازتجربه ای کاری.

تداوم سیاستش شرم آورننگین بوده است.

آدم های کوچک را

برای خودتان بزرگ نکنید هم آنهارا به اشتباه می اندازید وخودتان را.

برای جلوگیری ازفراموش کاری.

همان تعریف که گفته شده است.

زگهواره تاگور دانش بجوی.

حداقل روزانه یک ساعت وقت تان را صرف مطالعه وبخاطر سپردن مطلب جدید بهترین تداوی مغزاست را فراموش نکنید.

مردم قربانی میدهند.

شاه شجاع بار دیگرآید.

دوست محمد خان گریزد ازپل متک.

قطی نصوارش دردست اکبرپسر آید.

اینها گوسفندانی که پشقل توده کنند

درکله گوش برای قتل پدر آید.

آن روز که عمرخربه سرآید

دل خوش نکنی که گاونرآید

تاکه درآین طویله بازاست رفیق

این خر رود خردگرآید

ما باید نسل نورا به پااستاده بسازیم.

با چهره های شاداب وجوان وآهنگ های حزین ومهربان درد دل مادران وپدران یتیمان وبی وطنان را سردهند.

چنان ناله سرکشند که سنگ وکوه ودره به فغان آید.

دیگر سرزمین مارا ازکشتارها رهایی بخشید.

به سرزمین صلح انسان درخدمت انسان مبدلش کنید.
عصرنوین ازهمین قماش مردان مردان نوین میخو اهد.

هکذا دریگوسلاویا،کیوبا ودرچین میخواهد.

درفهم بالاتر ازنیوتن انشتین ومندلیف وووو غیره.

دروغ بازارش را ختم بدان حقیقت را زیر ذره بین میخواهد.

 

 

 

 

 

 


بالا
 
بازگشت