عارف عرفان

 

طالبان وبزرگترین سونامی تاریخ فاجعه بار افغانستان

درست سه سال قبل در راستای اهداف ژئوپلتیک وراهبردی بیگانگان تحت مهندسی ایالات متحده آمریکا وپاکستان در نتیجه تعامل،سازش وخیانت تاریخی اشرف غنی رییس جمهور اسبق افغانستان،خورشید آزادی،دادخواهی و استقلال در افغانستان غروب کردوبا استقرار نظام امارت ظلمتبار طالبان،سیاهترین ابربرمیهن چیره گردید.

طالبان در یک برنامه یی راهبردی ، تحت حمایت چندین ساله ای رژیم های دزد سالار آمریکای در کابل ،جاده ای اقتدار  سیاسی را طی کرد،انگار که افغانستان بوسیله جنایت وفعالیت های تروریستی آنها از خون اشباع گردید،به سکوی قدرت سیاسی جلوس نمودند.

طالبان با روش های خشونت‌بار کشور را به منظومه ای قرون وسطایی سوق داد و نظام عصر تاریک در افغانستان بنا یافت.

این نظام امارتی، عالیترین مظهر تیاتر دموکراسی آمریکایی بود که به هدف جنگ باتروریسم،پس از یازده سپتامبر ۲۰۰۱ وبا تجاوز آمریکا در افغانستان براه افتید وهزینه ای سه تریلیون دالری آمریکا وقتل ده ها هزار هموطن ما را در برداشت که میراث های ناگواری را در عرصه های سیاسی،اقتصادی وفرهنگی در کشور به جاگذاشت.

با این چرخش، زلزله ای ژئوپلیتیکی افغانستان را فراگرفت وکشور در کام نهنگان ابر قدرت های بزرگ و«ای اس ای» پاکستان غرق شد که اکنون بطرز نیابتی توسط کفتار های جنگی شان اداره میگردد.طالبان علی الرغم برخی نمایشات جعلی، قادر نیستند ونمی خواهند تا خود را از زنجیراستخبارات جهانی ومنطقه ای بویژه« آی ای آی »پاکستان آزاد ساخته و مسیر تکاملی واصلاحی را بپیمایند.

طالبان بطرز مهندسی شده با حفظ ماهیت موجود، پروژه یی استر اتیژیک بیگانگان است.

باتوجه به این آهنگ دلخراش سیاسی،باید تصریح کرد که با کابوس امارت،چرخ ترقی و تمدن نه تنهااینکه در افغانستان کاملا متوقف شده است بلکه عقربه زمان به سوی گذشته در گردش است و به شکل هلاکتباری این عقبگرد،مستدام تسریع شده وکماکان توسعه می یابد:

مناسبات ومراودات بین المللی با افغانستان برهم خورده وافغانستان به مثابه بالاترین نمادکشور زن ستیز ،تمدن کُش وتروریست پرور در حاشیه ای جامعه ای جهانی قرار گرفته است.

فرار امواج عظیم روشنفکران،متفکرین،متخصیصین ودانشمندان همه روزه فزونی یافته،دروازه های مکاتب ودانشگاه ها و ادارات دولتی برخ زنان و دختران بسته شده و موازی به آن،هزاران مدارس تروریست پرور در کشور گسترش می یابد.

نظام دولتی بر آیین ویژه ای ملایی وطریقت طالبی بنا یافته که هرگز توان مدیریت سیاست، اقتصاد وتوسعه را نداشته واصلی ترین راهبرد نظام ،کاربردشلاق وتیر وکمان است و به زور نیزه بالای مردم حکم می راند.

نظام نژاد پرست طالبان که دارایی ساختار مذهبی و قوم محور است،با جهل دینی وخرافه گستری اداره شده، از استقرار حاکمیت سیاسی مردم سالاری و شهروند محور جلوگیری نموده وبا شاخ و شانه کشیدن ها،برتحکیم نظام استبدادی که پایه های آن برترس ووحشت استوار است،تلاش دارد.

درمانیفست طالبان، عناصر مربوط به حقوق بشر،حقوق زن، اقتصاد،فرهنگ،تاریخ،ازادی،امنیت اجتماعی،رفاه جامعه، کرامت انسانی،سیکولاریسم،آزادی مدنی،تنش زدایی وفقر زدایی،جای نداشته واین نظام پیوسته از درون جامعه ودر همه جا قربانی گرفته،کوچ های اجباری وغصب خانه ها وزمین های مردم،انتقام،خشم ،جنایت وتیرباران مردم بویژه جوانان وافسران رژیم های پیشین، بخشی از جریان کار رژیم امارتی بشمار میرود.رده های بروکراتیسم ،فساد اخلاقی ومالی در ارکان امارت پیوسته درشت تر میگردد،و هویت سیاسی افغانستان با سقوط فرهنگی جامعه دگرگون گشته است.

آمار ها حاکیست که طی دوران سه سال نظام نکبت‌بار طالبان،بیش از هشت میلیون نفر،افغانستان را ترک نموده اند.

در اوج بیدادگری،قحطی،گرسنگی،بیکاری،شکنجه وفقر هلاکتبار،بزرگترین دست آورد رژیم ،نمایشات برقراری وضع نیمه امنیتی در یک گورستان خموش است،جای که" آزادی"بویژه آزادی های سیاسی ورسانه یی  را به رگبار می‌بندند وجامعه را در کُل به زندان بی سروصدامبدل نموده اند.

در سازه ای زمانی موجود واقلیم غم انگیز کنونی،برخی از پالایشگران رسانه ای بویژه تعدادی که از وادی چپ دیروز واز دیار انترناسیونالیسم برخاسته اند،یکجا با همه راست‌گرایان وارتجاع سیاه در باتلاق طالبان به شنا پرداخته،قفس فراخ ونظام سیاه وبیدادگر طالبان را به بهشت موعود تشبیه نموده وبا فضا سازی رسانه ای در تلاش اند تا بااستتار پرده های کاذب وعوام فریبانه نعش پوسیده یی امارت طالبانی را با آتش خشم مردم تطهیر نمایند.انها در تلاشند تا خورشید حقیقت را تحت لایه های سیاه وگمراه کننده پنهان نموده وهمراستا با نقشه های شیطانی حامیان طالبان ،به عمر نظام بیفزایند.

این حقایق درخشانترین تصویریست که افغانستان امروز در قالب نظام امارتی در قرن ۲۱ واوج شکوفایی فناوری جهانی درین آیینه تبلور می یابد.درین تصاویر میتوان دید که رژیم طالبان نه بر اراده یی مردم متکی است،ونه برنامه ای خدمت به مردم دارد.

دینامیسم افغانستان به میدان نبرد ژئوپلتیک قدرت های جهانی مبدل شده است وطالبان با آغوش گشایی برای حمایت و پرورش تروریسم جهانی به اصلی ترین افزار این بازی تبدیل شده و پیوسته میدان نبرد را برای تقابل ورقابت های بزرگ جهانی ومنطقه ای توسعه داده وتا تبدیل کامل ومتداوم افغانستان به کوره زار آتش و دریاهای خون،به پیش می روند.

در ازمونگاه سیاسی سه سال معلوم شد که طالبان،یک نیروی بی ریشه ،تجرید شده وفاقد توانایی رهبری دولت و نظام سیاسی بوده،نیروی گذرا وفاقد پشتیبانی‌ملی ومردمی می‌باشند ودر درون جامعه،نفرت گسترده مردم و جهانیان علیه این نظام پیوسته اوج می یابد.

در پرتو سرگذشت وتجارب عظیم تاریخی جهان وافغانستان ،باید پنداشت،که تسلط طالبان در کشور که به اساس  یک سناریوی شیطانی عملی شد، پایان تاریخ نیست.موازی به آن،امواج میهن‌پرستانه وازادی بخش بستر هستی خود را مستدام درین بلاد پهن مینماید.جنبش نوپای افغانستان از درون دود وخاکستر دوباره سر بلند مینماید. جوانان،زنان ومردم آگاه ،شجاع ومیهنپرست در تلاش اند تاقفل زندان جامعه را در هم بشکنند.آنها نمی خواهند که در گذشته متوقف شوند.

پلاتفرم مبارزه سیاسی

دوران کنونی،گرهگاه تاریخ افغانستان است.وقتا که در قلمرو سیاسی افغانستان از هرسو باد میوزد ،ما نباید اسیرگرد باد تاریخ شویم.غرش رعد در آسمان بی ابررا نباید انتظار کشید،به خاطر رهایی، آزادی و عدالت باید غلغله برپاکرد.

در افغانستان با وجود شرایط خفقان آور سیاسی ،ظرفیت ها وپتانسیل عظیم سیاسی وجود دارد که باید با نیروی انگیزنده ومحرکه ای جنبش آنرا به تحرک در آورد.باید فریاد ازادی، استقلال، دادخواهی،ورهایی را به صدا درآورد وتاریخ را پیش از مرگ خواند.

در وضع کنونی یکی از میدان های بزرگ نبرد ،جغرافیای فرامرزی افغانستان است،باید تظاهرات عظیم و گسترده را درین میدان‌ها سازمان داد،ماهیت ددمنشانه وتروریست مآبانه طالبان را معرفی کرد ، توجه جامعه جهانی را به فاجعه افغانستان جلب کرد وبا رویکرد های گوناگون برنظام های سیاسی فشار وارد کرد تا از حمایت طالبان دست بردارند.

باید همه قلم بدستان ،قلم های خود را به سخنگوی درد بینوایان،تهی دستان،اسیران ومظلومین جامعه ای رنج‌دیده ای افغانستان مبدل نموده ودرس آزادی و پیکار آزادی خواهانه را ترویج نمایند.

باید با شورمیهن پرستانه، نهضت دادخواهانه را دوباره جان و روح تازه بخشید وجنبش آزادی خواهی را در تاروپود جامعه بنا کرد،اتحاد و همبستگی ملی رادر سمت رهایی وازادی، بیش از پیش تامین کرد.

لازم است به رویکرد های انفعالی سیاسی پایان داد.به سراغ نیروی بالنده وجوان رفت و بطرز متهورانه باایفای نقش روشنگرانه، آنها را با آموزه های کار سازمانی تجهیز کرد وبه خاطر بسیج سراسری جنبش نوپا وبالنده زنان قهرمان افغانستان را یاری رسانید.باید به شکل وساختار های کلاسیک مبارزه سیاسی بازنگری کرد،کارآمد ترین ومصئون ترین شیوه مبارزات مخفی را انگار که جنبش نوپا تحت رادار های استخبارات جهانی منطقه ای وگروه نیابتی طالبان نفس میکشد،پیاده ساخت.

به ورشکستگی های جنبش،وتعدد جزایر سیاسی،تشتت وانقطاب احزاب وجریان های سیاسی و اجتماعی باید پایان داد ودر  ساختار فراخ وبزرگ« جبهه ای آزادی بخش ملی»انسجام واتحاد سراسری نیروهای ملی ووطنپرست را سامان داد.

باید مستدام درفش رزم وپیکار را بخاطر آزادی،دادخواهی و استقلال افغانستان به اهتزاز کشید و به عمرنظام جبار و قرون وسطایی پایان بخشید؛ دریا شود آن رود که پیوسته روان است.

 

با احترام بی پایان

عارف عرفان

لندن،اگست ۲۰۲۴

 

 


 

 


بالا
 
بازگشت