داکتر غلام محمد دستگیر

 

 

نقدی بر نقد جناب محترم غفار عریف

 

خوش بود گر محک تجربه آید به میان

تا سیه رو شود هر که در او غش باشد

غزل شماره ۱۵۹ حافظ – گنجور

 

سال گذشته، رساله "لحظه ای با جوانان در باره ای گفته های یک مرتد" با مساعی محترمه منیژه نادری مدیر انتشارات شمامه به نشر رسید. گروهی تحسین و برخی توبیخ کردند.ازآقای عبدالعظیم متشکرم که:نقد جناب محترم غفار عریف (دانا، شناسنده، آشنا به چیزی، نقیب؛فرهنگ فارسی عمید)به این رساله را از طریق ایمیل من برایم روانه کرد.نام این اثر پژوهشی ازین به بعد بنام رساله یاد میشود. از جناب عریف متشکرم که رساله را مطالعه نمود. اما حیرانم که چرا خود کاووش نام به نقد نه پرداخت که به پروکسی رو آورد. ضرب المثلی(1)بیادم آمد : "بگو دوستت کیست تا بگویم تو کیستی(ضرب المثلهای دری افغانستان، دکتور عنایت الله شهرانی بکوشش محمد طاها کوشان نمره ۳۶۲ صفحه ۸۵)".

جناب عریف در مصاحبۀ که با دکتور اناهیتا داشتند وعنوان داشت: "متن مصاحبه اختصاصی رفیق غفار عریف با رفیق دکتور اناهیتا راتبزاد" و هم در گوگل/ اینترنیتنوشته آقای عبدالقدیر همراز که به روز سیزدهم آگست ۲۰۰۷نقدش را در برابرمرامنامه "نهضت اینده ای افغانستان"در شش صفحه نشر نمود ه بودند،از "رفیق" عریف یکی از اعضای برجسته حزب دیموکراتیک خلق نام بردهاست؛ من هماز این به بعد جناب را به همین نام رفیقتذکر خواهم داد.

به همین اساس، وطندار عزیزم کاووش یا کوروش که نام شان است ورضاکارانه خود را مرتد اعلان کردند من او را "کاووش نام" یاد نموده در بعضی موارد از کلمه ای "مرتد" نیز استفاده شده است. ولی، به هیچوجه به خود اجازه نداده ام که به وی "کافر" خطاب کنم چون این قضاوت در ساحه علمیت بنده وجود نداشته به حیث یک مسلمان و پیرو تعلیمات قرانی هرکه به "تعقل و تفکر" حق داردچون قرآن در سوره الانعام آیه ۱۰۸ جزء ۷به مسلمانان امر فرموده که: "و ای مسلمانان دشنام مدهید کسانی را که مشرکان می پرستند به جز خدا، زیرا که ایشان دشنام خواهند داد خدا را از روی ظلم بغیر دانش (شاه ولی الله دهلوی (2) صفحه۱۷۰)" ولی دیگران چون رفیق عریف در مقابل روش معکوس دارند و گرچه که  دشنام نداده بلکه در لفافه کلام خوب نیش زدن زیاد دارند که در سطور بعدی بیشتر به این نیش زدن های جناب شان آشنا خواهید شد.در رساله تذکر داده ام که کفر در قرآن کریم به نه (۹) معنی مختلف امده است (بیدین، نا سپاس، ناشکران، منکران،  انکار، زیان، نا معتقد و نا گرویدگان و لفظ خود کافر) و لاکن در لسان انگلیسیinfidelبوده نزد انگلیسی زبانان تنها "کافر" تعبیر شده است.بناء، این روش ها سبب شد تا رساله "در باره ای گفته های یک مرتد" را نظر بهمان تعلیمات تعقل و تفکر به جواب تعرضات شان بنویسم تا باشد که کاووش نام به مغالطه های خود متوجه شود و لاکن پیام رسالهبا تاثر و تاسف چرخش دیگر گرفت.

این نقدرفیق عریف، با اهداء به یک تعداد نویسندگان، علما و فلاسفه ای بعضی ازهم نظر شان آغاز یافته است که مشتمل اندبر: عبدالله ابن ابی سرح، سهرآوردی، منصور حلاج، زکریای رازی، ابن مقفع، ژاندارک، احمد کسروی و سلمان رشدی و امضای عریف؛ برای شناحت شان:هر یک این انسان های دانشمند، مختصراٌ حضور تانبه استفاده از انترنیت و ویکیپیدیا معرفی میشوند:

عبدالله بن ابی سرح (3)،برادر رضاعی یا شیری عثمان بن عفان (رض) کاتب وحی و والی مصر در زمان خلافت عثمان بن عفان بود. وقتیکه به پیامبر سوره المومنون نازل میشد و او آیه ۱۴ که "ثم انشاناه خلقا آخر“را مینوشت گفت: "فتبارک الله احسن الخالقین". پیامبر برایش گفت آنچه گفتی برایم وحی شده بنویس. عبدالله به این فکر افتاد که پس برای من نیز وحی آمده و با بعضی سخنان دیگر  از اسلام برگشت ولی در قرآن از خود چیزی اضافه نکرده بود. هنگام فتح مکه با رسول الله بیعت کرد و توبه نمود و به اسلام برگشت. طبری هم نوشته است: " عبدالله بن سعد بن ابی سرح (کهوحی نازلهرسول الله را مینوشت) از اسلام مرتد شد و بعد در روز فتح مکه به اسلام بر گشت". من ندانستم هدف از ذکر این نام و دلیل اهداء رفیق عریف چه بود.

سهرآوردی(4) (شهاب الدین یحیی سهرآوردی۵۴۹- ۵۸۷ ، ق مطابق ۱۱۵۴- ۱۱۹۱م)که در دهکده سهرورد تولد یافته یکی از بزرگان فلاسفه ایران شناخته شده است. در منطق"قواعد اشراقی" رول دارد و فلسفه اشراقی را بوجود آوردو "رهبر افلاطونیان جهان اسلام" لقب گرفت.هستی شناسی را "نور الانوار" نام داده است: "او شدت و ضعف موجودات را در شدت و ضعف نورانیت آنها میداند نور حقیقتی واحد است اما شدت و کاستی دارد و بر این تعبیر از خداوند به عنوان نور الانوار و سر چشمه نورانیت سایر وجود ها تعبیر میکند". مجموعا ۴۷ اثر دارد که ۱۶ اثر آن در بازار کتاب فروشی های ایران موجود است."ملا های زمان این دانشمند را خواستند توسط ملک ظاهرفرزند سلطان صلاح الدین ایوبی به اتهام الحاد مقتول سازند که رد نمود. متعصبان زمان، به خود شاه صلاح الدین مراجعه نموده وی برای حفظ اعتبار خود به تائید علمای دین در برابر درخواست شان تسلیم شد و سهر آوردی بروز پنجم ماه رجب المرجب ۵۸۷ هجری قمری محبوس گردید و در همانجا به سن ۳۸ سالگی جان  داد". متاسفم که این دانشمند در تلک سیاسی گیر ماند و محبوس شد چون متصدیان از درک و فهمیدن کنه نورالانوار محروم بودند.  

منصور حلاج یا حسین منصور حلاج(5)(۲۴۴-۳۰۹، ق) صوفی، شاعر و عارف ایرانی بود. ولیبه اثر  گفته ای "انا الحق"بر وی حکم ارتداد صادر شده بود و بدار آویخته شد. گروهی اورا زندیق و شعبده باز و کافر خوانده اند. کسانی هستند به امامت، نبوت، ربوبیت و الوهیت وی باور دارند. مذهب اورا گاهی شیعه زیدی گاه اسماعلیه و گاه شیعه اثناعشری نگاشته اند ولی در محکمه او خود را از اهل سنت و معتقد به اصول و فروع اسلام و مبانی قرآن معرفی کرده بود:

          حسین-منصور-حلاجhttps://fa.wikipedia.org/wiki/

براین شاعر و عارف از طرف دشمنان انسانیت حمله شده است: وقتی که منصور در سال ۲۸۲،ق از حج که ادای فریضه اسلامی است بر گشت نزد استادش "جنید ابن محمد ملقب به ابو القاسم ۲۲۰- ۲۹۷، ق موسس تصوف" رفت و وقتیکه درب خانه اش را کوبید؛ جنید صدا زد کیست که درب میکوبد؟ منصور جواب میدهد، انا الحق! جنید بلا تآمل بر وی اتهام کفر میبندد. اما موضوع اناالحق ساده نبوده بحث و مذاکرات زیاد صورت گرفته است که قسمتی از آنرا زیر عنوان "انا الحق" در انترنیت مطالعه میتوانید. بفکر من ضمن سفر حج که وقت زیاد برای تفکر داشت متوجه به حقیقت بودن خود شد نه بفکر اینکه بگوید من خدا هستم.

زکریای رازی (6) (ابوبکرمحمّد،۲۵۱-۳۱۳، ق) طبیب، فیلسوف و کیمیادان اهل ری (ایران امروز) میباشد که کاشف الکل، اسید سلفوریک، و نفت سفید بوده در باره ای کیهان شناسی، منطق و ریاضیات نیز آثار ارزنده ای دارد. نویسنده خزینة الاصفیاء او را از اکابر صوفیه میشمارد که پیوسته از خوف خدا در گریه بود. او در فلسفه،خود را پیرو سقراط و در طبابت پیرو هیپوکرات میخواند. کتابهایی در تقبیح مذاهب و در باب روش هایپیامبر را بوی منسوب کرده اند. گفته اند که قرآن را مجموعه ای از افسانه های سراسر تناقض میخواند که هیچگونه اطلاعات مفید و درد بخوری ندارد. و با تاسف که امروز حربه ای برای کاووش نام و رفیق عریف بوده چنین معلوم میشود که گویی از پیروان او باشند.

رازی، یک طبیب و جراح خوب بود ولی اتهاماتی که برایش بسته اند مغرضانه بوده است. او از مراحل  embryogenesis و organogenesis که امروز علم آمریولوجی را ساخته گمان نمیکنم انکار کرده باشد اما جزئیات آنرا که امروز با دسترسی به الکترون مایکروسکوب میسر است نداشت که برای یک متفکر چون رازی حتما سوال ها خلق کرده بود. و از جانب دیگر قرآن برایش اجازه ای تفکر و تعقل داده است و در آنزمانی که منصور علاج تقبیح میشد چگونه خواسته که خود هم به دار آویزان شود؛ این برای من یک سوال است و هم اینکه با این همه اتهامات زندانی و یا اعدام نشد سوال دیگر میباشد.فکر میکنم رفیق عریفاز"کتابهای که در تقبیح مذاهب و در باب روش های منفی که به پیامبر منسوب کرده اند" خوشش آمدهباشد، اسمش را شامل این لست ساخته است.

ابن مقفع(7) (ابو محمد عبدالله ابن المقفع که نام اصلی او روزبه بور دادذویه بود؛ ۱۰۶ - ۱۳۲ ،ق)حیات داشت با کنیه "ابی محمد" نیز شناختهشده از برجسته ترین تفکر علمی سده دوم هجری میباشد. در وقت حکمرانی حجاج یوسف بر عراق مامور مالیه پارس بود ولی نظر به تخلف کاری مجازات شد و ضربه های بر دستشوارد شده بود که ایرانی ها به آن تُرنجیده  اصطلاح داده اند  و اما از نظر طبی همان claw hand است. کلیله و دمنه را یک  هندوستانی بنام "ویشنا سرما" نوشته و در دوران ساسانی ها به پارسی میانه (پهلوی) ترجمه شده است.ولی در شناسنامه  کتاب عر بی مولف بنام بیدبا "الفیلسوف الهندی" که ابن مقفع آنرا در زمان امیر امومنین ابی جعفر امنصور از کلمات پهلوی فارسی قدیم به عربی ترجمه نموده است نوشته شدهقصه های از زبان حیوانات مخصوصآ دو شغال کلیله و دمنه دارد که ایرانی ها با اشتباه  ابن مقفع را مولف کتاب خوانده اند.

ناگفته نگذریم که هم صنف و دوست عزیزم مرحوم داکتر صالح محمد زیری سابق وزیر صحت عامه در یک مصاحبه تیلفونیبا من از لندن گفتند:"کتاب کلیله و دمنه را به پشتو ترجمه میکنند" و او بود که برای من به امر جناب محترم دکتور شاه ولی وزیر خارجه وقت با وجودیکه در حزب های شان نبودم برای تکمیل کار های علمی پاسپورت سفر به خارج داد؛مرحوم داکتر زیری مرا "بچه لایق صنف" یاد میکردروانش شاد جایش بهشت برینباد. برای داکتر شاه ولی جراح،به خیالم در شفاخانه جمهوریت، که در لندن تا احضارش به کابل همدرس تحصیلات عالی در جراحی بودیم عرض سپاس داشته از دربار الهی جل و علی شانه برایش صحت کامل استدعا میدارم.

گفته اند ابن مقفع، در ظاهر مسلمان بود امادر اصل از زردشتی بر نگشته بود. در کلیله و دمنه صفحه ۴۸ (توضیح مجتبی مینوی) نوشته شده"... به هیچ تاویل(بیان) درد خویش درمان نیافتم و روشن شد که پای سخن ایشان (اهل دین) برهوا بود...". بفکر من مولف، ویشنا سرما یا بیدبا، بود نه ابن مقفع که از اطباء زمان که به علاج دردش توجه نکردندشکایت داشت مثل امروز ماهم ازین نوع پزشکان پای درهوا شده(8) " که در ضرب المثل های دری افغانستان (داکتر عنایت الله شهرانی به کوشش محمد طاها کوشانصفحه ۹۵) و در فرهنگ فارسی معین صفحه ۶۴۸ تذکر یافته بی اساس،بی اصل،  سخنش پا در هواست تعبیر شده است، خیری ندیده بود. یعنی مولف هندوستانی از درد فزیکی و بی کفایتی طبیب شکایت داشت و مجتبی مینوی اورا به (اهل دین)ربط داد.

ژان دارک(9) یاJoan of Arc(۱۴۱۲-۱۴۳۱م) یا به فرانسویJeanne d’Arcگاهی به دوشیزۀ اورلئان قهرمان ملی فرانسهیاد میشد، در جنگ های صد سالهکه بین سلطنت فرانسه و سلطنتانگلستان جریان داشت یکی از رهبران ارتش فرانسه بود؛ از زنانباکره تقدیس شناخته شده ای کلیسای کاتولیک شمرده میشد.روحانیون فرانسه به در خواست انگلستان او را به بهانه ادعای دریافت الهام قدسیین و استفاده از پوشش مردانه به کفر و ارتداد محکوم کرده به سن ۱۹ سالگیسوختاندند که عین عمل شنیع و جنایت تقریبا هشت قرن بعد در حق فرخنده توسط اجنت های انگلستان و امریکا در کابل صورت گرفت. ولی بعد در سال۱۹۰۹بود کهدوشیزه ژاندارک از طرف کلیسا شهید شناخته شد. این یک مثال خوب تاریخی توطئه گری انگریزیکه سابقه ده قرن دارد وتوسط روحانیون (ملا های امروز) به حیث اجنت انگریز از یک دختر جوان قهرمان ملی فرانسه انتقام گرفت.

احمد کسروی(10) (سید احمد حُکم آبادی تبریزی۱۲۶۹-۱۳۲۴ خورشیدی) تاریخ نگار، زبان شناس، پژوهشگر، حقوق دان، و اندیشمند تبریزی بود که در دانشگاه تهران حقوق درس میداد و وکیل دعاوی هم بود. وی بنیان گذار جنبش سیاسی اجتماعی به هدف ساختن یک "هویت ایرانی سکولار" موسم به جنبش پاک دینی بود که در دوره ای از حکومت پهلوی شکل گرفت. وی خواستار مبارزه با "واپس ماندگی فکری و علمی و روشنگری در تمامی وجوه زندگانی بود". کسروی، از وضع زندگی و خرافات و آداب اجتماعی مردم ایران میدانست و انتقاد داشت. موضع گرفتنش در برابر کیش های رایج، نهاد های مذهبی و اخلاقی، مسلک ها از تشیع و بهائیت گرفته تا شعر های خیام، حافظ، سعدی و دیگر شاعران ایرانی، عواملی بود که بضدش مخالفت هارا سر داد. احمد کسروی، در ۲۰ ماه حوت ۱۳۲۴ش در سن ۵۵ سالگی ضمن استنطاق در کاخ دادگستری تهران "به ضرب گلوله و ۲۷ ضربه چاقو" توسط افراد گروه "فدائیان اسلام" ترور شد. مثلیکه میگویند این نوع ظلم امروز در محبس پلچرخی افغانستان توسط طالبان به عمل میآید.

سلمان رشدی (11) (سیر احمد سلمان رشدی در سال ۱۹۴۷ در شهر بمبئی هندوستان تولد شده تا کنون در قیدحیات است). انگلیس به وی لقب اعزازی Sir داده است. تالیفات متعدد دارد و کتاب چهارمش زیر عنوان آیات شیطانی یا The Satanic Versus است وسبب جنجال در کشور های اسلامی شد و روح الله خمینی رهبر ایران فتوای قتل او را صادر نمود که برای چند سالیاورا بطرف زندگی مخفیانه تحت حمایت بریتانیا در آن دیار رهنمود ساخت همین نشریه توهین به اسلام بود که مورد تایید انگریز ها قرار گرقت. در ماه اگست۲۰۲۲ بر وی حمله برده شد و جراحات سنگین برداشت یک چشم و هم کنترول دستش را از دست داد. مجله تایمز در سال ۲۰۲۳ اورا یکی از ۱۰۰ شخص تاثیر گذار در جهان نامید.

چون من این رساله را -به جوانان دانا، مسلمان، مومن، مبارز، رنجبر و ستم کش افغانستان و جهان- اهداء کرده بودمرفیق عریف نوشته ای خود رانیز با تفاوتی که ازخاک نمناک تا چلچراغ (ثری تا ثریا) وجود دارد لست اهدا کنندگان دارد.آنهاییکه با وجود اعتقادات اسلامی شان زجر و درد دیده به دار کشیده شده اند گناه اسلام نه بلکه جهالت و بیخبری همان ملا ها و سیاسیون بود که محکوم شدند. بد بختانه،قرنها بعد در افغانستان این جنایت رواج دارد.و هم نقد رفیق عریف یک عنوان فرعی داشت که خوانده میشد: "آزاد اندیش" آزاده دل در گردابه ی تاختن آوردن دشمنانگی یکپزشک. و صفحه را رفیق عریف با بیتی از حافظ مکمل ساخته است.

چمن حکایت اردیبهشت می گوید         نه عاقل است که نسیه خرید و نقد بهشت

و این غزل را حافظ (12) چه زیبا پایان بخشیده است:

         قدم دریغ مدار از جنازه حافظ            که گرچه غرق گناه است میرود به بهشت

جوانان عزیز، در یک بحث علمی و سیاسی طرفین دلایل و درک های خود را دارند که ما در امریکا و اکنون در تمام جهان این نوع بحث ها که debate نام داده اندمی بینیم و میشنویم و در جریان است. منتها طرز نقد به جوابی که داده میشودبه سویه دانش طرفین ربط داشته فضای نشست را آرام و یا نا آرام میسازد.

"رفیق" غفار عریف که پیرو و شاگرد سیستم کمونستی استنشان میدهد که هنوز هم  درس استاد بگوشش طنین انداز است. مصاحبه یکی از کمونست های ارشد زمامداری وقت اتحاد جماهیر شوروی رابعد از خروج شان از افغانستان که با مجله تایمز انجام داده بود  بخاطر داشته خوانده بودم که گفت (مفهوم گفتار است نه کلمه به کلمه): "ما توانستیم تخم دشمنی را در بین مردم افغانستان بذر کنیم". "رفیق" عریف به عوض اینکه این رساله را با توجه به عنعنه دیبیت آغاز کند از "دشمنی" که برایش تدریس شده کار میگیرد تا این بار جوانهای مارا از راه راست با انتقادات میان تهی منحرف سازد و راستش اینست که با خیانت طالبان به دین اسلام موفق هم هستند و شما جوانان قرآن کریم را به دقت مطالعه کنید و در هر مسلکی که هستید معلومات برای تعقل و تفکر علمی تان میسر میسازد.من به جیث طبیب در قرآن کریم اضافه از ۱۴۰۰سال بعد آمبریولوژی  یا رشیم شناسی را در آیه ۱۴ المومنون یافتم. این آیه برایم لذت و قناعت علمی بخشید چون لکچر مرحوم و مغفور پروفیسور سید عبد القادر بها در صنف اول دانشکده ای طباین موضوع را به دقت تام و رسم های زیباتدریس نموده بود مجسم تر ساخت و حقیقت بخشید. و هم چند روز قبل دوست عزیزم پروفیسور صبور فروزان استاد جیولوجی دانشگاه نیوجرسی امریکا موضوعات مورد مسلک خود را برایم خیلی زیبا تشریح نمود که در رساله "محیط زیست در اسلام" مفصل درج خواهد شد.

 به تهمت دشمنی، "رفیق" عریف کفایت نکرده رساله مورد نقدش را نه ادبی خوانده و نه تاریخی و نه اجتماعی. در نوشته ای خود نه دعوای ادبیات کرده ام و نه اشاره به موارد تاریخی و اجتماعی چون من نه از دانشگاه ادبیات فارغ شده ام و نه مورخ و سوسیولوجست هستم. یک طبیب و جراح استم که به نوشتن علاقه دارم و هدف من نوشته ایست به روش کابلی و روشنگری مردم ما و جوانان تا بهتر درک نمایند نه به سبک ایرانی.اضافه از سه صد مقاله و چند کتاب که نوشته ام و در رسانه ها چاپ شده است کسی نگفت که هدف موضوع را درک نکرده است. بلکه چند خواننده جریده امید از طرز نوشته و تحقیق من از طریق تیلفون به تماس آمده خورسندی نشان داده مرا تشویق به نوشتن بیشتر مقالات پژوهشی کرده افتخار بخشیده اند.

بازهم اتهام دیگر روا داشته بعضی قسمت های کتاب را که در محلش بیشتر نوشته میشود "نوش و نیش و......" خوانده است که در ان نه نوش است و نه نیش... اما یک امکانیت وجود دارد که ممکن بفکر نوش حفیظ الله امین بوده باشد که گفته بود (مفهوم کلام): "وُدکا بیاورید که وقت نماز عصر است".

نوشته روشنگری یک مسلمان برای مسلمانان و به امید جلب توجه به نجات از یک "مرتد خود اقرار"کاووش نام توجیه دیگر داده شد: چنین اتهاماتبیباکانه بر یک طبیب باز نشسته که ۴۳سال در خدمت خلق خدا و محصلین طب و با دوسه نوآوری در مسلک بود.و طی امتحان های متعدد مسلکیدر کابل، انگلستان و امریکا با سوگند های خدمت به انسان و بشر تعهد نموده در مقابل انسان (مریض) بر تبعیض، سرحد، دین و نژاد خط بطلان کشیده چگونه میتواند دشمن یک انسان باشد: ما در شفاخانه ۴۰۰ بستر کمونست و حتی روس ها را تداوی کرده ایم.  شما جوانان مومن و مسلمان آیا میخواهید پیرو چنین "دشمنی جویان تهمت گر" باشید؟

از کیش اتیست یا مرتد چیزی نمیدانم اما بحیث یک مسلمان که بر من باز تهمت عقاید قرون وسطایی (حمله بر عقیده ای راسخ من) زده شده پیرو" لکم دینکم ولی دین"و "فمن شاء فلیکفر و من شاء فلیومن"هستم یعنی کیش شان بخود شان مبارک و هم قرآن بر موضوع اینکه "فرد" کافر میشود یا مومن درب را باز گذاشته است. من به مورال و اخلاق این جوانان اعتراضی ندارم و در حقیقت در روز جمعه سیزدهم  ماه سپتامبر در اینترنت، که با تاسف اجازه کاپی نداد، زیر عنوان Atheism خواندم که قرار همهپرسی از ۴۰۰۰ نفر که توسط Public Library of Scienceنشر شد به این نتیجه رسیده اند که: "اتیست ها دارای ارزش های اخلاق مانند انهایست که باورهای دینی دارند". خواستم  به خواسته ای خوداین جوان کاوش نام که حال "آزاده دل" هم شده موضوع را علمی بحث نموده تحریفاتـ،،اشتباهات و مغالطه های اورا با مصرف وقت و تهیهمعلومات مستند عرض نمایم.

اکنون،این پراکسی کاووش نام،نقد را طوری طرح نموده که عوض وفا به عهد و پذیرفتن اشتباهات خود از "بگیریش که نگیریدت(13)"(داکتر شهرانی ضربالمثل ها نمره۳۶۴ صفحه ۸۵) کار گرفته نقدی کهنقد که در اکادمی اهمیت خاص داردمنفی جویانه و با اتهام آغاز کرده است."رفیق" عریف از جهان اصلی بیخبر است و قرار ضرب المثل " بینی خود را سیاه کرد و نام خود را آهنگر مانده(14)" (داکتر شهرانی، نمره ۶۱۳ صفحه ۹۴) بر مسلک محترم بحث و مذاکرهزیر نام نقد تشبث بیجا کرده است.

در صفحه دیگرنوشته است: مولف با انداختن فرتورش(15)(به معنی کسی یا چیزی که در آب یا آئینه منعکس شده باشد؛ فرهنگ عمید) جای گیر شده است. واز آذین (یا آدینیعنی زیب و زیورِ؛ فرهنگ عمید)در نوشته درینجا که در فارسی دری رایج است {در اینجا} نقد گرفته، بیجا نیست وهم مردتدیست را به {مرتدیست} اصلاح کرده است متشکرم. در صفحه دیگر از رویه (صفحه) یازدهم تا صفحه پنجاه و یکم را که شامل تهمت ها، توهین ها، تجاوز ها و مغالطه هاست فقط نام برده ولی نوشته است تا:

"کاوش آزاد اندیش را پس از سرزنش کردن و بد گویی بر چلیپای شکسته حلق آویز کند".

راستش اینست که به "چلیپای شکسته" اشنایی ندارم ولی از لابلای انترنیت دریافتم که یک اصطلاح در ادبیات فارسی ایرانی بوده تعاریفمختلف دارد و قرار دانشنامه اسلامی در زبان سانسکریت به چلیپای شکسته"سواستیکا" گفته اند که شکل آن مطابق همان الگوی فاشیست ها است که بزعم شان معنای "هستی نیک ؟" دارد،میشود قاتلین بی گناه مردم معصوم ماهمان مقصد داشته باشند و با کنایه مرا با فاشیست ربط داده است. برای اینکه این وسوسه اندازی شان که بازهم هدف گمراهی شما جوانان را با ستر حقایق پوشانیده اند بی پرده سازم باوجود کبر سن و فشار درد فقط برای اینکه از شر این وسوسه اندازان رهایی یابید برا ی تان از صفحه ۱۱-۵۱ را بصورت خلص بیان میدارم لطفا اصل رساله را از خواهر عزیز ما منیژه نادری ناشر رساله در نیدرلیند دریافت نموده بدقت و با تعقل توانای تان مطالعه فرمایید و درک خواهید کرد که نه کاووش نام سرزنش شده  و نه بد گویی صورت گرفته بلکهنوشته هایم نه نیش دارد و نه نوش. فقط به اعتراضات و توهینش به باور ها و اعتقادات من با استفاده از آزادی بیان جواب مستند تقدیم نموده ام. ولی کاوش نام عوض اینکه خودش نقد کند به کمک فرقه ای از دیگررفقا و همقطاران خود آرزو دارند مرا به دار محاکمه اویزان سازند(16) (به محاکمه ها پروکسی شان خوب آشنایی دارد: از محاکمه صحرایی کمونستی زیر زمینیشفاخانه ۴۰۰ بستر تا محکمه هاگ):

در صفحه ۴جناب رفیق غفار عریف نوشته است: کاووش آزاد اندیشرا پس از سرزنش کردن و بدگویی بر "چلیپای شکسته حلق آویزان کرد". در فن نقد هیچکس به این اندازه پایان نمیآید که یک بحث علمی را مخصوصاٌ که خود را ادیب و اجتماعی شناس بشمارد از چلیپای شکسته یا سواستیکا یاد نموده اتهام روا دارد.و جواب بر تعرض شانرا نادیده گیرد.

ولی قبل ازینکه به این موضوع دلچسپ که از سوال ها وجواب ها نشات کرده بپردازم میخواهم علاوه کنم که این چلیپای شکسته، در اوستا " هواستی بوده است. اصطلاح به صلیب ایرانی ربط داده شده است و هم بی جای نیست که از چلیپایی که در شعر فردوسی در گنجور(فردوسی- بخش ۱۲پادشاهی شاپورذو الاکناف)یاد شده درکی داشته باشید(17) (دوسه بیت در مقاله ویکیپیدیا زیر عنوان "چلیپای ایرانی"تذکر یافته ولیویکی پیدیا آنرا جانبدار خوانده است و هچون در گنجور که آن ابیات موجود نبود از تذکر ان ابا ورزیده شد. آنچه در گنجور(18)یافتم تقدیم میکنم)و هم ممکن کشتار ها و بی سر و پا ساختنو زنده بگور نمودن مردم  که بد تر از دار آویزان  است و توسط رفیق غفار عریف و بعضی اعضای فامیلش در پلچرخی انجام یافته بیادش آمده  باشد:

         از آن لشکر روم چندان بکشت           که یک دشت سر بود بی پای و پشت

         به هامون،سپاه و چلیپا نماند              به دژها صلیب و سکوبا نماند

         ز هرجای چندان غنیمت گرفت          که لشکر همی ماند زو درشگفت

         (سکوبا- نام مرد ترسا است که حضرت مسیح (ع) از دیر او به آسمان صعود نمود)

اول- در صفحه ۱۱ که سوال اول طرح شده در باره ای شریعت است و آزاد اندیش جواب خود را با ریشه شریعت از شارع شروع نموده است که من نوشته ام :"صحیح گفته است" و حتا با ابیاتی از حافظ شیرازی (19) (غزل شماره ۱۸۲ و غزل شماره۳۷۲)نوشته ام را مهر تایید زده ام:

عیب من چو گفتی هنرش نیز بگو       نفی حکمت مکن از بهر دل عامی چند

بگذار تا ز شارع میخانه بگذریم کز بهر جرعه ای همه محتاج این دریم

منکه "صحیح گفته است" نوشته اممتاسفم که رفیق عریف آنرا "سرزنش و بد گویی" تعبیر نموده است در حالیکه خواستم نشان دهم که اگر من ترا به اشتباهات و مغالطه ها متوجه ساخته ام گفتار صحیح ترا نیز تایید میکنم. می نگرید که با چه تفکر "چلیپای شکسته" آغاز نقد کرده اند تا با این روشمغالطه آمیز بر قلب و دماغ شما وسوسه خلق نمایند و شمارابه من ودین و مذهب تان بد بین سازند.وهم سرزنش، بدگویی، نیش و نوش در کجای ای برخ نهفته است.

دوم- سوال دوم در باره ای قانون و شریعت است. در ینجا آزاد اندیش نا مسؤولانه به خدای عزوجل تهمت بسته گفته است: "جزیه نه زکات است و نه مالیه  رشوت است خدای اسلاماز بندگان خود پول میگیرد". شما میدانید که هدف از جزیه آنست که گروه غیر مسلمان که در دیار اسلامی زندگی دارند مالیه بپردازند که در وقت حضرت عمر فاروق (رض) رایج بود. ما مسلمانهای افغانستانی که در امریکا زندگی داریم از عایدات خود مالیه میدهیم. و هم از نظر تاریخی جزیهیک بحث خالص اسلامی نبوده در حوالی قرن پنجم قبل از میلاد در آتن یونان رایج بود. آنها از مردم ترکیه ای امروز جهت حمایت شان از فیقی ها جزیه میگرفتند و وقتیکه روم گال فرانسه را فتح کرد از هر تن ۹-۱۰ لیره مالیات سرانه میگرفتند و وقتیکه روم از طرف مسلمانها مغلوب شد به مراتب کمتر از آنکه ازفرانسوی ها جزیه میگرفتند (20) (لغت نامه دهخدا صفحه ۷۷۳۸ جلد۵) جزیه میدادند. وهم سرزنش، بدگویی، نیش و نوش در کجای این برخ نهفته است.

سوم-  درسوال سوم پرسیده شد که هر سیستم و نظام یک اندیشه یا یک بنیاد دارد. زیر بنای اسلام را در چه میبینید؟ درینجا کاوش نام، قانون یا Law را قواعد یا اصول بیان کرده است. من قانون دان نیستم اما در اثر تجربه میدانم آنچه گفته است صحیح نیست؛ چون اصول و قواعد از قانون مشتق میگردد. قواعدیا regulationعبارت از میتود است که بیشتر رسمی میباشد و ثقلت زیاد دارد و اصول یاruleبه جزئیات میپردازد مثلا  قواعد میگوید موسسه باید بورد داشته باشد و این اصول هاست که تعداد اعضای بورد، ماه چند دفعه جلسه دایر شود و محتویات جلسه چگونه درج گردد تعیین میکند. و هم کاووش نام در باره ای مذاهب سنی و شیعه درک شخصی خود را بیان کرده است. درین قسمت بحث مفصل در باره خلقت وعلم آمبریولوژی که  اضافه ۱۴۰۰ سال پیش بحث شده و فو توهای دلچسپ میسر ساخته شده چون جرآت نقد علمی نداشتند و نمی توانستند گفته های  دانشمندان و پروفیسوران  را رد کنند خموش ماندند در حالیکه یک عالم در بحث علمی با دلایل مستند از پروفیسوران ذیل با نقد یا پذیرش استقبال میکند وهم کاووش نام که گفته بود به دلایل علمی و ریفرینس ضرورت داردبرایش تقدیم گردید  واما وقتیکه ریفرنس داده شد انرا هم زیر چتر پروکسی اش فراموش نموده است؛ لطفاٌ به چند مثال ذیل توجه کنید:

Keith L. Moore (1925-2019) سابق رئیس انجمن اناتومیست های دانشگاه تورانتو، پروفیسور E. Marshall Johnsonمتولد 1930 پروفیسور و شف کرسی اناتومی و بیولوژی نمویی دانشگاه تامس جفرسن فلادلفیا پنسلوانیا، پروفیسور Joe Leigh Simpson استاد و شف دیپارتمنت نسایی ولادی بیلر کالج تکساس که ممکن تا حال حیات داشته باشد چون در سال 1943 تولد یافته، اسوشیئت پروفیسورGerald C. Goeringerپروفیسور و همآهنگ کننده ای آمبریولوژس طبی در دیپارتمنت بیولوجی حجره دانشکده طب جارج واشنگتن در دی سی،پروفیسور(1939- 2019)Alfred Kronerپروفیسور جیولوجی دانشگاه یوهانس گتنبرگ شهر مینز آلمان، پروفیسورYushida Kusanدایرکتر رصد خانه توکیوی جاپان، پروفیسور Neil Armstrong (1930- 1923)اولین فردی که به مهتاب قدم گذاشت استاد ستاره شناسی دانشگاه شهر لارنس کنساس که میگویند مسلمان شده بود، پروفیسور S. Siavedas پروفیسور بحری جاپان که در سال 2020 سالروز80 سالگی خود را تجلیل کرده بود، پروفیسور Tejatat Tejasen شف دیپارتمنت اناتومی و سابق رئیس دانشگاهChiang Mai که مسلمان شد و داکتر MauriceBucaille (1920-1998) متخصص معدی معایی شف کلینیک جرای در دانشگاه پاریس فرانسه.

اینها "دانشمندان مسلمان نیستتند که کریدت علمی به قرآن داده اندهمه غیر مسلمان از ممالک مختلف هستند و علمایی اند که گفته اند آنچه قرآن  اضافه از ۱۴۰۰ سال قبل در باره نموی انسان و مراحل embryogenesis و organogenesis بیان داشته با میکروسکوپهای الکترونیک دیده شده که چنین تشریحات در باره انها در آن زمان و  توسط یک فرد ناسواد امکان پذیر نبوده همه در تخصص خود در آن باره تشریحات داده اند که باید در اصل رساله خوانده شود و پرسیده شود که چرا معلومات این علما و متخصصین از نظر جوانان در نقد شان پنهان نگاه شده است؛ در باره ای "اساس اسلام علم است" انکار صورت گرفته و همه معلومات ناقص و تحریف شده را ارائهکرده اند.وهم سرزنش، بدگویی، نیش و نوش در کجای این برخ نهفته است. به پروفیسور میر ابوالقاسم غضنفر (21) گوش دهید:

 از حقیقت دور با افسانه های خود فریب              فخر بر مرد فروشد با ادا و ناز ها

سوال چهارم- سوال چهارم که در باره ای حقوق زن در اسلام است این کاووش نام که خود را آزاد اندیش تخلص داده باز بر خدای ما  خالق ما و کایناتمخلوقش بی حرمتی روا داشته میگوید: "این چه خدایست که بنده ای مونث خو درا رنج میدهد (استغفرالله)" شما جوانان و مسلمانان خوشباور بنگرید که چگونه میخواهند فکر شما را مغشوش سازند و گمراه کنند.

آیه۲۲۲ البقره را که اگر از تو در باره ای عادت ماهیانه  زن میپرسند بگو "رنجی" است،نقد کرده است. حیض یا عادت ماهوار برای خانم ها رنج ده است به حدی که امروز متخصصین برای تسهیلات بیشتر برای مدت عادت ماهانه خانم ها مشغول تحقیق و ابتکار بوده وسایلی عرضه میدارند تا دوره ای تحیض با پاکی و رفاهیت انجام یافته محفوظ و صحی باشد که متاسفانه ارزان هم نیست. خداوند پیامبر خود را از حقیقت رنج خانمها مطلع ساخته که من آنرا همدردی به زنان میخوانم. قسمت مهم این آیه “نهی جماع هنگام حیض است". آیا میدانید که مقاربت جنسی در این مدت سببشوک عفونی یاseptic shock و حتی مرگ شده میتواند (22) (S.H.Landesman, S.L.Gorbach: PMID: 358039) و به این صورت اسلام به مردم برای "وقایه از معروض شدن به مکروب" جماع را درین مدت منع کرده است. این بحث بعد از ۱۴ قرن توجه علمای طب و مایکروبیولوجی غرب را جلب نموده است. وهم بفرمایید: سرزنش، بدگویی، نیشو نوش در کجای ان برخ نهفته است.

کاوش نامدر تعبیر "قوامون" به معنی عدل آن را نقد کرده است: مشهور ترین قاموس عربی فارسی قاموس "تاج خروس"را ریفرینس داده که قوام را "حاکم و رهبر" توجیه کرده است و به تعقیب نگاشته است که خداوند چرا مرد را بر زن برتری داده و نه زن را بر مرد؟ چرا مرا بر مادرم بر ترجیح داده؟

با تاسف دو جلد قاموس عربی به فارسی را دونلود کرده اما نه "تاج عروس"، زیرا تاج العروس (23) جدید ۲۵جلد است که الهدایه به نشر رسانیده است. تاج العروس را سید مرتضی حسینی زبیدی واسطی وقتیکه ۲۹ساله بود در سال ۱۱۷۴ قمری آغاز و ۱۴ سال برای تدوین آن مساعی بیحد به خرچ داد. این قاموس برای اولین بار در سال ۱۲۸۶/۸۷ ، ق بطور ناقص در پنج جلد چاپ شد. بعد در سال ۱۳۰۷ قمری در ۱۰جلد مکمل طبع نمودند که باز هم خالی از نواقص نبود. مد القاموس در سال ۱۹۸۰م  در بیروت توسط چاپخانه "دارالفکر" و سرپرستی جواد علی به قطع و صحافت زیبا به انگلیسی ترجمهو آنرا طبع نمود. چاپ جدید به آسانی میسرنبود قیمت گزاف یک جلد آن از لندن زیادتر از ۸۰۰دالر میباشد(24) (گوگل -انترنیت). علاوتا، کوشیدم قاموس دوجلدی تاج عروس به فارسی را دونلود کنم ۱۵ دقیقه کوشیدم اما موفق نشدم و کمپیوتر فریز شد که برای ترمیم به Best Buy رفتم؛ اینکه کاووش نام چگونه توانست در ظرف ممکن دو دقیقه هم بحث کند هم دانلود کند و هم صفحه بزند سوال بر انگیز است.

من برای معنی قوام به دکشنری عربی انگلیسی (25)Hans Bodo Gerhardt Wehr رجوع نمودم و ۲۶ معنی یافتم یکی آن "راستی و صداقت" است، قِوام به کسر قاف حمایت و بنیاد ترجمه شده، قَوام به فتحقاف را منجیر و دایرکتر و محافظ معنی داده بود. در  صفحه ۹۷۳ لاروس عربی قوام به معنی عدل آمده است (26) (فوتوی مآخد در رساله دیده شود). وهم سرزنش، بدگویی، نیش و نوش در کجای ای برخ نهفته است.

سوال پنجم-در سوال پنجم پرسان شد که محمد رسول الله قاتل و زن ستیز بود. این بحث را کاوش نام به شکایت اینکه داکتر صاحب بزرگوار (فرید یونس)۸ دقیقه سخن گفتندآغاز نموده بعد ادعا کرده که بر قرآن حاکم است و با ۲۱۵ مفسر میتواند بحث کند (این بزرگ سروری یا میگلومنی است و بعد تر این ادعا به هزارمفسر ازدیاد میآبد). همچنین، ادعا کرده است که : "کودک همسری اسلام دختر یازده (11) ساله را در سوره ای طلاق(27) آیه ۴ اجازه داده – صفحه ۴۸رساله"  درین آیه  مدت صبرسه ماه بعد از طلاق ذکر شدهتا دیده شود که زن طلاق شده  حامله نباشد و قطعا از کودک همسری تذکریبعمل نیامده. ادعا کرده که در سوره الاحزاب آیه ۶ بعد از مرگش خانم هایش اجازه ازدواج ندارند. که بازهم از کودک همسری ذکری نیامده و تهمتی بیش نیست.  ولی آمده که "همسران اومادران آنها (مومنان) است" و هم هدایت داده که "بر ضعیفان خود احسان کنید". اگر این احسان بر ضعیفان کودک همسری دانسته شده راست است که مشکل تعقل وجود دارد.

عطش افراط گرایی و لاف زدنکاووش نام با صد ها مفسر رفع نشد و بیشتر ادعا کرد که صد دکشنری را ریفرنس میدهم که آیه " بما فضل الله" معنی "برتری معنوی" دارد. من درک  معنی کلمه فضل به دهخدا (28) صفحه ۱۷۱۷۳جلد۱۱مراجعه نمودم و خواندم:؛فضل فزونی و جمع آن فضول ، بقیه از هر چیزی، برتری، رجحان (فزونی یافتن- عمید(29))، احسان، عنایت، لطف، توجه، افزون گردیدن، باقی و زاید ماندن و باقی ماندن و در فرهنگ فارسی معین(30) هم معنی "برتری معنوی" نیافتم. در قاموس عربی به انگلیسیHans Wehr صفحه ۸۴۰  به تعداد ۳۸ معانی مختلف برای فضل نگاشته شده ولی معنی "برتری معنوی" در بین شان نیست. متیقنم که در ۹۷ دکشنری های خیالی کاوش نام هم یافت نخواهد شد. در همین مرحله تیمور شاه حسن برایش گفت شما هم هشت دقیقه صحبت کردید. وهم سرزنش، بدگویی، نیش و نوش در کجای این برخ نهفته است.

سوال ششم- دراین سوال پرسیده شد نظر شما که قرآن کلام خدا نیست و کلام محمد چیست؟ در جواب گفت من به کسی دروغگو خطاب نمی کنم و ریفرنس میخواهم (با تاسف که به همه ریفرنس های کهدرین رساله آمده قطعاٌ وفا به عهد نکرده است). دوام داده گفت: " ما کتاب لاروس را از عربی به فارسیدر دو جلد دونلود کردیم صفحه۱۰۷۴ را (بعد از دونلود؟ ناکام تاج عروس)ببینید؛ عجب است، مثل تاج عروس من موفق به دونلود نشدم. در متن رساله،انواغ مختلف مغالطه(31) ها که ادعای شان را رد میکند تقدیم گردیده است. قسمیکه در بالا ذکر شد پروفیسور E.M. Johnson و پروفیسورJ. L. Simpson که از پیروان دین اسلام نیستند با دلایل از درک آیات قر آنی به این نتیجه رسیده اند که:"قرآن کلام محمد نیست یعنی کلام الله است و در قرآن بیاناتی وجود دارد که قرنها بعد صحیح ثابت شد مثلا ما از آمبریولوجی سخن گفتیم که محمد نه اناتومیست بود و نه طبیب". و در پایان این بحث ادعا کرده است که دکتور فرید یونس از مغالطه "توصل به محبوبیت" کار گرفته است. برای اینکه بدانم این مغالطه توصل به محبوبیت چه معنی دارد و تعریف مغالطه چه میباشد از گوگل کمک خواستم و تعریف آنرا چنین یافتم: مغالطه (32) عبارت از آوردن دلیل اشتباهی یا غیر مجاز برای استدلال است.وقتیکه یک ادعا از نظر منطق یکی اینکه مقدمات منطق نادرست باشد و دوم اینکه مقدمات منطق متضمن نتیجه منطقی نباشد، مغالطه نامیده میشود تعریف شده است.

در سوال سوم زیر بنای اسلام در چیست؟ و در سوال چهارم آیا اسلام زن ستیز است طرح شده بود. که با یک مقدمه منطقی در باره ای زن  جواب داده شد و این منطق متضمن نتیجه رول زن در اجتماع و تاسیس دانشگاه که مرکز علم و دانش است توسط پروفیسور فرید یونس نگاشته شد. که مغالطه نبود. و از زنان عالم و فقیهه نام برده شده بود که باز هم مغالطه نیافتم. در شانزده(۱۶) نوع مغالطه های ذیل من  "مغالطه توصل به محبوبیت را هم نیافتم" و شما برای تعریف و مثال های هر کدام لطفا به متن رساله از صفحه ۵۲-۵۴ مراجعه فرمایید:

 تعمیم نا روا (ناقص) یا faulty generalization، نادیده گرفتن(چشم پوشی)از استثناآت یا

Connive of exception، آوردن جملات مبهم و دو پهلو یا vague and ambiguity ofsentences، ابهام مرجع ضمیر یاvague pronoun antecedent، تمثیل ناروا (مقایسهناقص) یاfaulty comparison، تصدیق تالی (باور های فرعی) یاsecondary attestation، انکار ترجیحی یا preferreddenial، استنتاج باطل از حق یا faulty conclusion from thetruth، انتشار گسترده ای خبر دروغ یا wide spreading  of false news، تحلیل یا نادرست فنومن ها یا incorrect analysis of phenomenon، تعبیر ناقص یاfaultyinterpretation، استدلال از سکوتکَسیاreasoning from ones silence، تکذیب (تخطئه) گوینده یا refutation of speaker،مغالطه (سفسطه)های ارقام sophistry of data، درخواست مطلوب یا requisition of desirable، اغفلت در قیاس یا remissness in syllogism.

چون در این مغاطه ها، من نتوانستم " مغاطه توصل به محبوبیت" را پیدا کنم و پرسیدم اگر کسی پیدا کند با من به تماس شوندرفیق عریف جواب نداد چون آنرا نیافت و در مقابل ریفرنس های که خود شان خواسته بودند خموشی اختیار نمود. شما می بینید که برای فریب و تولید وسوسه در فکر و ذهن جوانان ما فقط بر گفتار خود عاشق بود و برای این تحریفات،رفیق عریف از هیچ نوع افراط در تفهیم و حمله بر طرف مقابل کوتاهی نکرده است؛متاسفم ازینکه جوانانی که میتوانستند به بشریت خدمت عالمانه نمایندخود را مصروف حمله و توهین بر اعتقادات و باور های دیگر ساخته تا حدیکهنقد شان برای جوانان و مردم ما وسوسه انگیز است. تاثر آور تر اینست که رفیق عریف نقد کننده ای رساله نوشته است: پاسخ ها بار دیگر از نگر دینی با پیوند خوردن به باور های ژرف دینی مؤلف، "غربیل گری شده است تا کاسه و کوزه را به سر کاووش آزاد اندیش بشکند".

خوب شما جوانان و مردم عزیز قضاوت کنید: که توهین بر دین مرا "دگربینی" خوانده و دفاع از دین مرا "غربیل گری" نام تحریف نمودهکدام کاسه و کدام کوزه بر سر کاووش نام مرتد حواله شده است؟ اگر این ادبیات است خوش استم که به چنین ادبیات دسترسی ندارم. این هم مثل سرزنش، بدگویی، نیش و نوش  اتهامی بیش نیست. اگر نقد رفیق عریف عالمانه میبود میگفت: من هم در شانزده مغالطه چنین ادعا را نیافتم و معذرت میخواست.

در صفحه ۵۶ کاووش نام اسلام را پروژه ای سیاسیخوانده است در حالیکه خودش  یک پروژه ای سیاسی بوده بضد اسلام و خوشی دیگران مصروف است(مغالطه های۱،۸،۹،۱۰) و گفته که: این کتاب از جانب خدا نبوده (گفته های دانشمندان که مسلمان نیستند نادیده گرفته) و بالفرض اگر خدا موجود باشدکه: موجود است توجه کنید به نتیجه تحقیقاتعلمایNASAکه باور مرتدان ساینتیفیک را چلنج داده اند (33):

به روز سه شنبه چهارم ماه جون سال 2024موسسه Getty images

یا تصاویر گیتی (یک کمپنی رسانه تصویری بوده یک مجموعه ۴۷۷ میلیون

تصاویر در خزینه دارد. بهروز ۱۴ مارچ ۱۹۹۵ تاسیس شده است) حوالی

1:25بعد از ظهر وقت کولورادو در انتریت با سیزده (۱۳)تصاویر

عالم بالا خبر دلچسپ ذیل را نشر نمود: " کشفیات بزرگ ساینتیفیک

طی قرن اخیر باور های مرتدان ساینتیفیک یا scientific atheistsرا

چلنج داده پیشنهاد میکند:

"یونیورس (کائنات) توسط خداوند خلق شده است".

این کشفیات، شامل منشه کائنات، حالات خاص برای زندگی و کشف

کُدهای دیجیتال DNA میباشد و همه مدلل به آنست که: دیزاین پیچیده

ای کائنات با یک معنی و هدف بوده دیدگاه متیریالیستیک یا مادی

گرایی "خود نگاهداری فزیکی یونیورس را" متناقض می شمارد.

 

یک روز بعد همین منبع اعلان کرد که ممکن ما در مرکز "خلای

کیهانی" یا cosmic voidکه فضای تاریک یا dark space هم نام

دارد و محلیست که ممکن بسیار کم و یا هیچ گلاکسی (کهکشان) دیگر

در آنجا باشد زندگی داریم. وسعت آن دو (۲)  بیلیون سال نوری تخمین

شده در آن ممکن به جز زمین سیاره ای دیگر وجود نداشته باشد که با

قانون فعلی cosmologyیا کیهان شناسی مطابقت ندارد؛ چه رمزی

نهفتهاست؟؟ والله اعلم

 

به روز پنجشنبه ۱۴ ماه جون ۲۰۲۴ براندن سپیکتور (34) در مایکرو

سافت انترنیت زیر عنوان Discover  و پروگرام Live scienceراپور

داد: " تلسکوپ جیمز ویب در "ساحه ای فوق العاده عمیق هَبل یا

Hubble ultra deep field دو کهکشان ها را کشف نموده اند که سه

صد (۳۰۰) ملیون سال بعد از بیگ بنگ تشکل یافته اند و چون

تلسکوپ عمیقتر سفر کند امکان دارد کهکشان های هنور هم قدیمی تر

کشف گردد. این تلسکوپ کشفیات خارق العاده نموده و تحلیل هایی

دارد که مو در اندام استوار میسازد.

در باره ای حفصه که اسمش ماریه قبطیه بنت شمعون از جمله حریم پیامبر است که از بطن او ابراهیم تولد شد ولی مغرضان اورا بنام کنیز قلمداد کرده اند. تهمت زنا بر پیامبر اسلام که یکنیم بلیون پیرو دارد ناجوانمردانه و گناه است. حفصه خانم ذکی و زیبایی از در بار حاکم مصر و سکندریه مقوقس قطبی بود که وی را با خواهرش سیرین یا شیرین همراه با هدایا و تحایف فرستاده بود نه به حیث تحفه. ممکن در آنزمان مورد پسند ازواج محترمه ایپیامبر نبود و سخن ها گفته شد اما فراموش نباید کرد که به یک شخصیتی که اهل قریش اورا صدیق لقب داده بودند و میداند که "به زنا نزدیک نشوید که عمل زشت است: و " بندگان خدا کسانی اند که زنا نمیکنند و کسانیکه چنین کار انجام میدهند کیفر گناه خود را می بینند" چگونه خود به عمل زشت که باید دوری جست توصل میورزد. تاسف است که خود رفیق عریف از یک ایتیئست (مرتد) که ممکن خودش هم از همان گروه باشد حمایت نموده و منحیث پروکسی از او دفاع میکند ولی به من حق نمیدهد که از خدا، دین و پیامبر خودرسول الله راهنمای بشریت آنچه حقیقت است بدون خود سازی سخن گویم. و مرا با"غربیل گر و کاسه و کوزه شکن بر سر مرتدی"سرزنش گر، بدگو، نیش زن و نوش (معانی مختلف دارد)متهم و بد نام ساخته است...همه ای این یک مغالطه تعمیم ناقص بود.

در قسمت ازدواج زن مُطلّقه با شوهر دیگر و بعد با شوهر اولی در صورت رضائیت هردو ازدواج کند(البقره(35) آیه ۲۳۰) کاوش نام طوری نشان داده است که : "شخصی که خانم خود را طلاق داد نزد مرد دیگر بفرستد تا یک شب را در بستر بگذرانند و بعد به شوهر اولی اش برگردد (مغلطه تعمیم ناقص). این اتهام  منتهای عبور ازحدود آزادی بیان است و در لفافه کلمات (مغالطه انکار با استفاده از سلاته کلام) برای گمراهی ما و جوانان ما پیاده شده است. ممکن این عمل در کیش بیخدایان رایج باشد و متوجه باید بود که این"احکام برای قومیست که میدانند نه نادان ها".

در مصاحبه با  محترم عتیق الله افندی خواست تا برای زنده در گور ساختن نوزادان ریفرنس بدهد که جواب مثبت دادند اما چگونه حقیقت را بپذیرند؛ چون برای این عرض اندام نکرده استند که نادان جلوه کنند بلکه ظهور کرده اند تا علما و دانشمندان ما را به شما جوانان و مردم با شهامت ما جاهل نشان دهند.ریفرنس های ذیل را ارئه داشته ام که برای تشریح آن لطفا به رساله مراجعه فرمایید:

 

کارن آرمسترانگKaren Armstronدر کتاب(36)"محمد پیامبرزمان ما" صفحه ۲۹ پراکراف دوم، در بلاک Abdullah Sameer insiderاس بی ذکی (37) یا S.B, Zaki (از دانشگاه اسلامی القلم شهر کتسینا، نایجیریا)، آیات متعدد ذکر شد که این مرتد به آن باورندارد، پروفیسور مسعود الحسن (38) در " تاریخ اسلام جلد اول صفحه۳۸ و۴۳ که به زبان انگلیسی در ۱۹۸۷ در لاهور پاکستان طبع شده (صفحه ۷۰ رساله)، داکتر حسن ابراهیم در کتاب "تاریخ سیاسی اسلام؛ از آغاز تا انقراض دولت اموی" چاپ چهارم سال ۱۳۶۰انتشارات جاویدان مترجم ابوالقاسم پاینده صفحه ۳۶ (صفحه ۷۱رساله)، یک عربستانی (39) بنام MarzoukTinbak یا bin Tenbak زنده در گور ساختن نوزاد را برای عربستان "توهین به عزت عرب ها" خوانده است که نظریه اش از طرف چندین مورخین مورد انتقاد گرفت، هاتون اجواد الفاسی (40) یا Hatoon Ajwad a-Fassiمتخصص زن در دانشگاه شاهی سعودی عربیا کتابی زیر عنوانWomenin Pre Islamic Arabia: Nabataeaیا "زنهای عرب در قبل از اسلام: نباطیان" که در سال ۲۰۱۶ توسط انتشارات BAR سلسله ۱۶۵۹ اکسفورد طبع نموده نکته دلچسپ تصویر پشتی کتاب است که از مجسمه موزیم گرفته شده دو موسیقی نواز زنانه نباطیه را که یک مرد در بین شان است مجسم میسازد؛ این خانم ها حجاب یا چادر به سر داشتند که نشان میدهد یک عنعنه عرب های قبل از اسلام بود(صفحه۷۳- ۷۷ رساله)، با وجود این بیر حمی پدران زبون و جاهل افرادی با قلب مهربان به نامSa’sa (قریه سعسع(41) در فلسطین بنام اومسما بود) سه صد نوزاد دختر را با پرداخت پول از پدران شان در دور قبل از اسلام نجات داد، ضیاء الحق(42) به روز ۱۵ مارچ ۲۰۲۲در قرن ۲۱ از قتل دختران نوزاد در میانوالی و لیاقت آباد کراچی که پسر میخواستند به قتل رسانیده اند، مفتی علی(43) نوشته است که در هندوستان عنعنه کشتن دختران نوزاد تا میانه قرن ۱۹ دوام داشت.

کاووش نام ریفرینس خواست و در رساله ریفرنس های مستند برایش میسر ساخته شد: اگر کمی از "تعصب و چشم پوشی" رفیق عریف کار نمی گرفت و لمحه ای خود را در اجتماع دانشمندانو دیبیتگران مجرب میدید از این معلومات پژوهشی  صادقانه استقبال میکرد. آیا میدانید جوانان عزیز و مردم با شهامت ما که چقدر حقایق را از  شما فقط برای رواج نظریات ارتدادی خود و فریب از شما پنهان نگاه داشته استنو بر کسانی چون اینجانب که میخواهد شما را از شر این دسیسه ها نجات دهد به یقین که برای " چلیپای شکسته شان" زمینه سازی دارند. در صفحه هشتاد کاوش نام باز شکایت کرد که فرید یونس ۱۴ دقیقه وقت گرفت. جوانان عزیز بنگرید که در صفحه ۸۱حتی منفی اندیشی خود را خواسته است به شما چون مثبت اندیشانه تحمیل نماید.

کاووش نام ادعا کرده است که نه مسلک مرتد  دارد و نه درآمدی (؟)‌ ولی در یکی از مباحثات خود با یک تلویزیون گفته بود  که: "نماینده ای انجمن ایتیست های جهان اند" و دیده میشد که مانند مسلک طبابت و انجنیری و سیاسی و دیگران یک لوگوهم دارند که در صفحه ۸۲ رساله چاپ شد.

         بهار میطلبی سیر رنگ کن بیدل                  زجلوه آنچه طمع داری ز نقاب طلب کن

         بیدل، غزل ۳۸۳صفحه ۲۳۲ جلد اول فایز(44)

نوشته ای من را نه ادبی میدانند  و نه تاریخی، اجتماعی، سیاسی و جامعه شناسی. به این بد گویی ها هم کفایت ننموده گفته های من را گوهر فصاحت (لفظ) و بلاغت معنی ندانسته در اشغالدان انداخت تا بوی بگیرد و هم به من تهمت زده دعوا دارند که:"من بر سر کاووش نام کاسه و کوزه شکسته ام". اول اینکه متشکرم که با چنین اخلاق نویسندگی مرا تعریف نکردند که آنگاه از غصه و غم مضطرب میبودم. دوم اینکه قدر زر را زرگر میداند. ولی یک مصرع حضرت حافظ را که عوض (از)، (ز) نوشته شده بودممرا رفیق عریف متوجه ساخت،متشکرم.

به دوام از سخنان روشنگرانه ام نوشته است: در "لحظه ای با جوانان" را دلپذیر نشان داده، رفیق عریف  نوشته است:"ولی با خوانش آن این انتظار و این امید را بیهوده از آب در آمد؛ زیرا خواننده در آن بیشتر نوش و نیش و تهدید کردن را میخواند" و شما در بالا دیدید که همه تهمتی بیش نبود.و تهمت و تحریف راستی تخصص شان است و در ضمن استنطاق تعداد بیشمار پیرو جوان از طریق آمر پلچرخی زمان از حیات محروم ساخته اند میخواهند بر من نیز استعمال کنند که سهو عظیم است. شما جوانان عزیز و خوانندگان گرامی اقرار "همفر" جاسوس انگلیس (45) را از صفحه ۸۵ تا ۹۰ از متن رسالهبخوانید و درک خواهید کرد که چرا "نخواستند شما را به آن متوجه ساخته تشویق نمایند" چون حقیقت امر و پرده از اسرار برداشته میشد. اینست آنچه "پایان نامه" من را آنها "نوش و نیش و تهدید" تعبیر کرده اند:

 پلان اصلی تخریب و ضد اسلام ۲۸۵ سال قبل در وزارت کامنویلت انگلیس طرح و در قرن بیست انگلیس و امریکا میخواهندآن پلان ها را از طریق ترور ها، توطئه ها و دسیسه و  رشد تروریست ها به اوجش رسانیده فکر میکردند وقت آنست که از طریق حملات نظامی اسلام را تخریب نمود و مسلمان ها را قتل عام کرد و نسل کشی نمود که در جریان است و دیده شود که به کجا میرسد. نمیدانم در کجای این پراگراف"نوش و نیش و تهدید"آمده ولی تهدیدی که متوجه اسلام و مسلمینداشته اند و همه با دلایل مستند ارائه گردید ودر آبیکه شنا داشتند یک قد از سر شان بلند رفت.

 جای وزارت کامنویلت را عضو کامنویلت انگلیس یعنی پاکستان گرفته طالب ظالم، مرتد ها، بی باوران، خداناشناسان و آزاد اندیشان هستند که عرض اندام کرده اند. این ها برای عملی ساختن اهداف ماستر پلان وزارت کامنویلت که همفری پرده برداشت تربیه شده به مقام کنترول افغانستان رسانیده شدند و یا در آینده مستقر میشوند. آنچه از رساله همفر ترجمه شده برای معلومات و هوشداری جوانان ماست که نه نوشی دارد و نه نیش و نه تهدید است اینکه دزد بر سر خود پر دارد مشکل من نیست.

جوانان افغانستانی و متباقی ممالک اسلامی در قرن بیست و یک (۲۱) باید به فکری بیفتند که چگونه این طلسم ابلیسی را به نوع مدرن ظهور کرده بشکنند. لیدران و مردم باید اولتر ازهم براه مستقیم و شریعت راستین اسلامیخود را عیار سازند؛ مردم و ملت خود را توسط قلم و نوشتن ، وسیله مقدسی که خداوندجل و علی شانه در قرآن مجید از آن نام برده و قسم یاد کرده از جهالت، بی اتفاقی، قتل و قتال،  بی عدالتی،  عدم مساوات و تجاوز بر فرهنگ و هویت شان نجات دهند. بکوشند تا از منابع مفسد و اغوا کننده ای دشمنان دوست نما دست بردار شوند. فرهنگ ها و ملیت های خود را محترم بشمارند و برای هویت، عزت و ناموس شان بر خلاف مشوره های غیر انسانی کامنویلت جدا اقدام ورزند. بازهم  مبازه با قلم، و نوشتن نه نوش است و نه نیش و نه تهدید، اینکه دزد سر خود پر دارد مشکل من نیست.

 به خانم ها حق ورود به جامعه ای کار و کارگری و آمریت و لیدرشپ داده شود؛ این حتمی است! فقط طوریکه کامنویلت برای دختران و خانم های خود قوانین مدنی طرح نموده اند بگذارند خانم های افغانستان مانند همکاران مردینه شان تا آخرین قدرت و مراحل تدریس به تحصیل علم و دانش نایل آیند. بازهم نه نوشی  و نه نیشی و نه تهدیدی شامل است.

کشور های اسلامی متحد شده از منابع غنی که در اختیار دارند برای نجات مسلمانان جهان از شر این توطئه ها و طلسم های جادویی که سبب تباهی شان شده و یا میشود جدا در میدان مبارزه و عمل پیشرَو باشند و از بدنامی تاریخی خود را نجات دهند. جوانان و مردم ما و همه کشور های اسلامی با قیام های مدنی، توجه لیدران، آمران، و مدیران خریده شده را در تطبیق پلانهای مخرب و ضد اسلامیکه مشغولهستند جلب نمایند اما با آنهای که به جز جنگ به مذاکره باور ندارند "باید با جنگ و ضربه های سخت و سخت تر ولی  در پرتو اخلاق جنگ جواب داده شود" که باور عمیق من است. در قرن ۲۱ حمایت از ظالمان، تروریست ها، دهشت افگنان و انتحاری جنایت بشریست.

از دشمنان اسلام توقع نرود که به ضد اجنت های خود اسلحه بردارند و وطندوستان آزادی خواه متمدن و با فرهنگ را حمایت نمایند. بناء، با قیام های ملی و سر تاسری، همه اقشار و مذاهب به مبارزه پرداخته همه آماده ای قربانی باشد؛ مثل اینکه قرنها قبل با چوب و بیل و تبر و تیشه و داس در برابر انگریز ها مقاومت عمومی براه افتاد و مردم ما موفق شدند شما هم موفق و سر فراز میشوید. بلی این حق ما  و مردم مظلوم ماست که برای آزادی خود مبارزه نمایند اگر دیگران اجازه دارند که ده ها هزار نفر معصوم را برای دفاع خود به قتل رسانند، چرا مردم ما حق نداشته باشند که برای آزادی خود مبارزه کنند؟ در کجای این برخ نوشی ، نیشی و یا تهدیدی در پلان بود. و اینکه از اتفاق مردم هراس دارندباید از ظلم و ستم خود بر مردم دست بردار شوند.

بد نامی اسلام را که مامورین وزارت کامنویلت توسط اعضای کامنویلت پاکستانی در جهان پخش نموده اند با فعالیت های راستین دانش عمیق اسلامی و تفسیر قرآن مجید توسط یک گروپ از فقه ها، متخصصین اقتصاد، جیولوجی، طب،  علم نباتات، سایکولوجی،  فزیک و..و ..و رویدست گرفتهاتهامات جابرانه بر دین ما، اسلام ما،  عقاید ما و حقوق قانونی ما را که با سلاته کلام، لفاظی و حرافی مرتد ها مورد حمله قرار گرفته خنثی سازند. امید متوجه شده باشید که این پراگراف نه نیش است ونه نوش یا تهدید بلکه روشنگری و جلب توجه برای تدوین یک تفسیر قرآن پاک بوجه احسن است  تا از شر ملا و مولوی و قاری هاییکه تفسیر را از یکی به دیگری بدون تفکر و تعقل ترجمه نموده در مملکت ما انتقال دادهاند با استفاده از علوم رایج امروز تهیه گردد. مفسرین کرام مثل استاد من ملا غلام حیدر، استاد  او مرزا شیر احمد مفسر در وقت خود خدمت شایان انجام داده اند اما اگر تعبیر و تفسیر قرآن پاک از طرف علمای متبحر دین که از فضل خداوند کثیر اند صورت نگیرد مانند تفسیر جزء سی ام قرآن مجیدو دیگر تفاسیر(46)داکتر فرید یونس پر از اشتباهات خواهد بود. همین نا رسایی ها در تعبیر قرآن است که به اصطلاح تبر مرتدان و خدا ناشناسان دسته یافته بر مقدساتما زیر آزادی بیان بیشتر و بیشتر حمله ور میشوند. معلومدار است که دشمنان اسلام نمیخواهند جنبه های علمی قرآن تعمیم یابد تا نباشد که به بازار تجارت شان سکتگی وارد شود.

شعار ها اگر با عمل مترادف نباشد همه واهیات و عوام فریب استند. درینحا در مقابل شعار تخریب کننده ای انگریز ها شعار افغانستانی ها را قرار ذیل پیشنهاد کردم: " وطن را از شر دشمنان دین و دنیای ما و اجنت های کامنویلت نجات میدهیم". از مقاومت ملی  به لیدرشپ احمد مسعود حمایت میکنیم"، " تا آزادی کامل مقاومت دوام دارد". اندیشه ای نجات فرهنگ، دین و وطن ما تعمیم داده شود؛ این نظریه ای من است وهمه حق دارند نظریات بهیخواهانه خود را ارائه دارند.

باز هم متوجه خواهید بود که این پراگراف هم نه نوشی دارد و نه نیشی و تهدیدی و نه کاسه و کوزه بر سر کس شکستانده شده استو فقط شعار آزادی و مقاومت به مقابل متجاوزین بر وطن و دین ماست که فعلا در جریان است. به تهدید رفیق غفار عریف گوش دهید که از شعر حافظ استفاده نموده با کنایه میلان خود را به من چون دشمن،کفن خون آلودمیدهد و با مرگ من به  رفیق های (مرتدان) خود فتح ارمغان نصیب میسازد، این است تهدید!

                  شاه منصور واقف ست که ما             روی همت بهر جاکه نهیم

                  دشمنان را زخون بکفن سازیم            دوستان را قبای فتح دهیم

نوت: در صفحه۲۳۹ دیوان حافظ شیرازی (واقفست) نوشته شده است.

بیت تعقیبیه این غزل چنین است:

                  رنگ تزویر پیش ما نبود                 شیر سرخیم و افعی سیهیم

به این معنی است که مزاخ نمیکنند و با سر خی خود و بودن چونمار افعی سیاه زهرناک افتخار خود را نیزتایید کرده اند. تهدید است جدی! دوستان عزیز تهدید شعار نیست در میدان عمل و پلچرخی ثابت کرده اند.

با امید آزادی افغانستان از تهاجم اجنت های کامنویلت و دعای موفقیت جوانان بیدار و مقاومتگر شجاع رساله به غزل عشقری پایان یافت ولی به این تهدید اکتفا نکرده دوباره به انتقادات خود شروع کرده اند بنگرید که باز چه اتهامات برای کفن پوشی و تسمم من با مار افعی سیاه خود درتلاش هستند:

دوباره بر من تهمت بسته اند که از خداوند بزرگ خواسته امتا جای کاووش ازاد اندیش در یکی از هفت درک (طبقه) دوزخ (جهنم، لظی، حطمه، سقر، جحیم، سعیر و هاویه) باشد؟ و تهمت دیگر خفه کردن  گلوی کاووش آزاد د اندیش است. من رساله خود را دوبار خواندم و جایی نیافتم که نوشته شده باشد کاووش نام به دوزخ برود. رفیق عریف با اتهام، و تسمم من با زهر خطرناک مار افعی اش عطش خونین کفنی منرفع نشد بلکه خواسته است شما را هم با همان زهر معلومات غلط یا disinformationکه  بدتر از همان افعی سیاه است مسموم سازند؛خدا کند پی خونین کفنی شما هم نباشند. با این روش خشونت خود و مسموم ساختن افکار معصوم شما کهبد نام ساختن من را به اوجش رسانیده اند راستی تاسف آور است: برای تان واضح شده باشد که اینها میخواهند از طریق توطئه و تهمت و مغالطه ها شما را از دین تان منحرف سازند.

         بر وضع ما خطای جنونی دیگر مبند             کم نیست که پیروی هوش کرده ایم

         بیدل،جلد اول، غزل۲۴۱۲ صفحه ۴۷۹فایز(47)        

به دوامرفیق عریف نوشته است که نزد مولف گرامی (چند جای مولف یاد نموده اند که من مولف نیستمبلکه یکمحقق ی استم که رساله را با تحقیق عمیق تهیه نموده نگاشته تقدیم نموده ام، رساله تتبع و نگارش است)، فرید یونس انسان محتشم است و کاووش آزاد اندیش انسان نا محتشم کهجایش دوزخ سوزان است وهم بیتی از "ابن یمین". باز هم مغالطه است که نمیدانم این جناب چرا چنین بد تعرضاتبر من حواله میدارد. چنین جملات در رساله وجود ندارد خود ساخته رفیق عریف است. بیاید بینیم محتشم چه معنی دارد و در کجا ذکر شده است:

محتشم در فرهنگ فارسی عمید(48)خشمکین، خشمناک، با حیا با حشمت آمده. در فرهنگ فارسی داکتر معین (49) به معنی مرد با  حشمت، با شوکت و دبدبه، حشمت و سکوه دارندهودر دهخدا (50)صفحه ۲۰۳۶۴ جلد سیزدهم زبردست و بزرگ و توانا و بزرگ و دارای خدم وحشم بسیار (ناظم الاطباء) صاحب خدم و حشم (غیاث)، با شوکت و دبدبه، شکوه، با شکوه با جلالت با عظمت، از جمله ابیات در دهخدا بیت نظامی را انتخاب کردم:

ز کژ گویی سخن را قدر کم گشت       کسی کو راستگو شد محتشم گشت

ناگزیر، کمیزیاد تر وقت شما را میگیرم:

اول- اینکه من هیچ کسی را در دور و پیش خود بشمولمحترم پروفیسور داکتر فرید یونس که یک فرد خادم جامعه افغانستانی ها بوده جوانان و ما همه از تدریسات او بهره مند شده ایم برابر به تعاریف فوق نمیدانم. تا جاهیکه خبر دارم،پروفیسور فرید یونس یک حیات متوسط بدون شوکت و دبدبه و جلالت و عظمتدارد و آماده است که در سر شب و نیم شب و به جواب سوال ها پرداخته رهنمایی های مثبت نموده  بدون تهمت، وسوسه، و بدنامی کس به خدمت "انسان" میپردازد؛ ممکن به همه نظریاتش موافق نباشیم اما نزد من بحیث یک فرد اکادمیک محترم است و اما در هیچ جای از او به حیث محتشم و از کاووش نام نا محتشم یاد نکرده ام؛ جز فانتزی رفیق عریق چیزی دیگر نیست. ولی به همه واضح است که داکتر فرید یونس راست گو است و کاووش نام با ثبوت مغالطه های فوق راست گو نیست.

دوم- کاووش نام را نمی شناسم. قسمیکه رفیق عریف متوجه شده است برای اولین بار او را از طریق سوراخ یک کلید دیدم و آنهم نصف رویش (بعد ها در حمایت همقطاران با روی زیبا و چشمان سرمه دارمانند و ریش مناسب صاحب پروگرام تلویزیونی شد و میکوشد ملا و مولوی و قاری مورد  نظرش را به مصاحبه دعوت کند که بعض شان مثل آن قاری صاحب خارج از اخلاق اسلامی جواب میدهند و کاوش نام را مسرور میسازند) آشنا شدم. اگر پروفیسور است نگفتم و اگر داکتر است نگفتم و اگر انجنیر است نگفتم معذرت میخواهم در غیر آن خودش در مصاحبه تیمور شاه حسن اقرار کرده که"مرتد است"چون خودش به این کلمه خود را نسبت داده یادش میکنم و مثلیکه در یافتم غفار عریف "رفیق"است  با این رتبه اش "رفیق عریف" از او نام برده ام.  و هم خود کاووش نام  گفته است که نماینده مرتدان یا اتیست های جهان است. در حقیقت جامعه اسلامی ما به جز حمله و توهین به خدا به پیامبر و فامیلش و تحریف آیات قرآنیدیگر چیزی از وی که قابل آموزش باشد ندیده است و هم به جر مغالطه هاچیز دیگر از او نشنیده اند. واضحاٌ، هدف شان بد نامی اسلام و مسلمان های ی مثل من است که با عکس العمل به مغالطه ها و تحریفات شان کفن خون آلود و زهر افعی برای ما پلان دارند.حتی این پروکسی شان که برای دفاع از وی برآمده خود را معرفی نکرده حتی هیچکس حتی در بین چند خلقی و پرچمی که می شناسم هم اورا نشناختند (؟)، فقط گفتند یک نویسنده خوب است و آثار زیاد دارد که برایش تبریک میگویم.ولی همه غفار عریف را میشناسند و خوب میشناسند اما از خاطر وظایفش در استخبارات نظامی و ملکی کمونستی از خموشی کار گرفته اند.در حالیکه جناب شان اسم و مسلک و محل سکونت مرا میدانند کاش خود را هم معرفی میکردند تا از اشتباهات جلوگیری میشد.قسمیکه در بالا تذکر یافت از سروده "ابن یمین"یاد کرده است و آنرا وقتی تذکر داده ام که کاووش نام شارع را صحیح تعریف نمود با وی موافق بودم و برای تایید آن بیت را تذکرداده بودم.

سوم- اینها بر منفی گرایی و اسلام ستیزی خود اصرار داشته صدها دکشنری خیالی و چلنج به هزار مفسر را که نمایش تفوق دانش و فانتنزی های افراط گرایی شان است سخنی است که کاوش نام گفته است ولی پروکسی اش آنرا نهان میدارد و بر من که گفته های روشن دارم کنایه میفرستند و در حضور شما مرا پنهان گر و بد معرفی میسازند. آیا نمیدانند:

                  گرچه دیوار افگند سایۀ دراز             باز گردد سوی او آن سایه باز

                  این جهان کوهست و فعل ما ندا          سوی ما آید ندا ها را صدا

                  گنجور مثنوی معنوی مولانا، دفتر اول، بخش نهم (51)

ولیبا وجود برتری خواهی با ستیزه گویی و توهین و تهدید کفن خون آلود و تسمم با زهر افعی هم میخواهد که سایه به دیوارش بر نگردد و ندایش را کوه بی صدا بگذارد.

من این همه ز طریق مطایبت گفتم       مگر نگویی کاین ژاژ باشد و هزیان

فرهنگ  فارسی معین(52) صفحه ۵۱۱۱ (فرخی -د.۲۶۸)

هر ان شمعی کهایزد بر فروزد هر آنکس پف کند، سبلت بسوزد

گنجور ابو سعید ابو الخیر (53) تکه ۲۷

چهارم- به اتهامات دوام داده نوشته است:"برای اینکه نفرت آلوده به اهانت و تعصب آقای دستگیر که ریشه در اصول تفتیش عقاید قرون وسطی دارد، در برابر کاووش آزاد اندیش آفتابی شود، باید نمونه های نوش و نیش از رویه های رساله "لحظه ای با جوانان (درباره ای گفته های یک مرتد)  آورده شود،

 چون این اتهمات قبلا مستند رد شده است و شما هم درک کردید که نیش و نوش همه واهیات بود از تکرار آن معذورم دارید. و هم این کَس را به عقاید من چه کار!

پنجم- از باب چهارم گلستان که با جمله " گر تو قرآن برین نمط خوانی ببری رونق مسلمانی" چقدر راست رفیق عریف انتخاب کرده؛ بلی چنین است روش کاووش نام، تا رونق مسلمانی را با واهیات خود ملوث بسازد. و هم از قتل فرخنده توسط تعویذ نویس سوداگر را به باور های دینی در جوار مسجد شاه دو شمشیره در کابل که در نیمه دوم ماه مارچ۲۰۱۵ رخ داد ربط داده است. بیخبر ازینکه من این عمل شنیع را طی مقاله زیر عنوان " زجر و قتل فرخنده داغی گذاشت بر دلم" در شماره۹۹۶جریده وزین امید(54)و در سایت آریایی (55)http://ariaye.com/dari12/siasi2/dastgir2.html زیر عنوان "چشمم اشک ریز است و قلبم به درد–سوگوارم و سیه پوشم امروز"نوشتم بر خائینین وطنفروش و همکاران سیه کار این گروه منحوس بی ایمان نفرین فرستاده ام.مقاله به چند بیتی از شعر شاعر توانای ما محترم بشیر هروی مسکونه ملبورن آسترالیا آغاز یافته بود:

نمیدانم چه گویم درد بگرفته سراپایم              ز بیدادی که بنمودروزگاربه شهر زیبایم     

منم فرخنده، فریادی که از ستمگاران             به حیله آتش افروخت ابلهی بر جسم تنهایم

فغان و ناله میبارد ز اندوه بر دیار ما             شدم قربانی شیادی در خاک دلآرایم

منم فریاد مظلومان که روزی از گلو گیرم              به نزد حضرت داور، یقین درصبح فردایم

خدایا بینوا زن را حیات، از بهر چه دادی              که دایم اشک ریزد دیده اش چون موج دریایم

و مقاله با دو بیت آخر غزل چنین پایان یافت:

خدایا ریشه ناکسان از بیخ و بن برکن            که تا آرام شود این خانه و این دشت و صحرایم

"بشیر" نفرین فرست بر قاتلین دختر میهن            و هم برساحر بی دین که میگوید پار سایم

فرخنده ای شهید و نامراد به حساب آن ساحر بی دین که بهاتهام یک دختر مرتد و بی دیناز طرف یله جاری های اوباش محکوم به مرگ شد و با دلیل این کهبه قرآن مجید توهین کرده توطئه ای بیش نبود! بلکه قرار گفته پدرش فرخنده شهید حافظ قرآن بود که در تلک جوانان جاهل و احساساتی و در ظاهر دیندار و مسلمان افتاد و زنده بسوخت؛ روانش شاد جایش بهشت برین.این دختر شهید و نامراد گوهر پاک بود به بیتی از غزل شماره ۲۲۷حافظ در گنجور (49)توجه کنید:

بلی گوهر پاک بباید که شود قابل فیض           ورنه هر سنگ و گِلی لؤلؤ و مرجان نشود

آنچه خوب به همه واضح است اینست که کاووش نام فرخنده نیست و اگر مانند فرخنده در حقش از طرف یک دسته اوباش ها تجاوز صورت میگرفت و سوختانده میشد اولین کسی میبودم که در رثای یک انسانمقاله بنویسم. بازهم ندانستم که قتل فرخنده به رساله من چه ارتباط داشت؟

با تاسف که رفیقعریفدر پایان معلومات در باره قتل فرخنده و تقبیح گروه اوباش ها و ولگرد های ناکسنوشت: ولی اکنون محترم داکتر دستگیر با کار برد واژه های "نادان"، "جاهل"، "توهین"، "دروغ" و یدک کشیدن (یدکدر انگلیسی Towمیباشدوسیله کش کردن موتر های معیوب از محل تصادم است) قانون اساسی امریکا و مرز بندی کردن "ازادی بیان" میخواهد با  بر پا کردن داد گاه صحرایی، کاووش آزاد اندیش را به چوبه دار بالا کند؛ (روزهای محکمه صحرایی و قتل و به دار کشید جوانان معصوم ما بیادش آمد)یعنی با یدک کشیدن!رفیق عریف چنین بشما  می نمایاند که من خواسته ام موتر مخروبه ای کاووش نام را از مسیر قانون اساسی امریکاو کوچه "آزادی بیان"به دادگاه صحرایی برده و در آنجا به چوبه دار بالا میکنم. این یک اتهام دیگر بر من میباشد که با بد گویی هایش سرخین تر ساخته شده است. من از یدک نمودن موتر مخروبه این جوان قطعاٌ کلمه نه نوشته ام بلکه به مقابل حمله بر عقیدت شخصی ام برایش معلومات د اده ام که ما در امریکا این نوع بد گویی ها را جدی میگیریم. و به دوام از پیوند به تفسیر و تعبیر آیه های قرآن و دیگر مسایل اسلامی سخنان آمده است:

1-    در صفحه ۱۲ رساله "لحظه با جوانان و گفته های یک مرتد که طالبان برای "بی خدایان و دشمنان اسلام زمینه توهین به مقدسات من، مساعد ساخته میروند." واما از مثال ااینکه: خالد حنفی بروز ۲۷ سپتمبر۲۰۲۲که سر پرست وزارت امر بالمعروف طالبان است گفت:  طلب علم مباح است! و بضد فرمان خداوندج  اقراء و حدیث نبوی طلب العلم فریضة علی کل مسلم فتوا داد(یونس حیران (57) سه صد حدیث رسول الله  فصر علم صفحه ۷۹ چاپ تاج محل کمپنیپشاور)راستی که خود را کورو کر و گنگ ساخته اند و گفته من را ثابت میسازند که موضوعات جدی را از نظر شما پنهان گذاشت و از طالب ظالم حکایت نکرد. وی در لست بد نامی من یک ماده دیگر زیاد ساخت.

2-     از صفحه ۱۲ اقتباس نموده: (یک توهین واضح به عقیدت من که به اساس قانون اساسیامریکا حق بلا انکار من و محفوظ است؛ آزادی بیان آزادی توهین نیست!). اصل جمله در سوال دوم آقای تیمور شاه حسن است که چنین نوشته ام: آزاد اندیش گفت: "قانون در قرآن، فروشی، است (نعوذآ بالله) و آیت ۲۹ توبه را بیان کردو گفت: اگر کسی قانون اسلام را نپذیرد باید جزیه دهد"  که در بالا مفصل بیان شده باز هم قسمت مهم را از نظر شما پوشیده نگهداشت و ماده ای دیگر در لست بد نامی من علاوه نمود.

3-    از صفحه ۵۶اقتباس نموده که به ارتباط گفته اش که این کتاب از جانب خدا بوده نمیتوان و بالفرض...که در صفحه ۱۳ در بالا توضیح شده است.

4-    از صفحه ۶۶ اقتباس شده است: " این اتهام منتهای عبور از آزادی بیان است و در لفافه کلمات مافیایی (مغالطه انکار با سلاته کلام) برای گمراهی ما و جوانان ما زیر چتر حمایت مسیحیون طرح شده و متوجه باید بود که: این احکام برای قومیست که میدانند نه نادان ها!" اما اینکه به ارتباط چه گفته او نگاشته شده از شما پنهان کرده است:...کاوش نام طوری نشان داد که:"شخصی خانم خود را که طلاق داد به مرد دیگر بفرستد تا یک شب را بگذراند و بعد زن مذکور را برایش دوباره برگرداند (مغالطه تعمیم ناقص)". که تحریف واضح ایات قرآن مجید برای گمراهمی جوانان و مردم ما صورت گرفته است؛ چونباز بر این مسئله اصرار دارد برای درک بیشتر به اصل متن توجه کنید.

آیه ۲۳۰البقره(58) را که در تفسیرش آمده: "هرگاه شوهری زوجۀ خود را برای سومین بار طلاق دهد؛ این زن برایش حلال نمیشود مگر وقتیکه زن مذکور با دیگری نکاح کند و شوهر دوم با وی جماع نماید و به رضای خود آنرا طلاق دهد؛ بعد ازینکه مدت عدت (سه ماه) بگذرد آنوقت با شوهر اول نکاح جدید آن جایز است و این زن را حلاله نام داده اند. بعد از حلاله، نکاح جدید با شوهر اول در صورتی مجاز است که آنها (زن و شوهر) عزم کرده باشند که حدود و احکام الهی را استوار (نگاه) میدارند. یعنی حقوق همدیگر را وفا میکنند و بر عزم خویش اعتماد داشته باشند؛ ورنه مسئله به نزاع با یکدیگر و اتلاف حقوق می انجامد و به گناه مبتلا میگردند (تفسیر کابلی (59) ضفحه ۲۰۴ جلد اول)".

شما حدس زده نمیتوانید که این اتهامات بر یک مسلمانیکه سالگرد چهار سالگی اش با تدریس "سبحانکالهم" تجلیل شد و تا سن جوانی به آموزش قرآن مجید با ترجمه و تفسیر در پهلوی احادیث نبوی در مشکات و فقه خلاصه و قدوری دوام داشت و برای کسی که باور و اعتقاد وی  اقرار به لسان و تصدیقی به قلب  باشد چقدر سترس و فشار روحی وارد میسازد. بدانید که حد ندارد!

قرار (60)Copilot: "دین شما در قانون اساسی امریکا (61) حمایت شده است – ضمیمه اول آزادی بیان را ضمانت کرده است که شامل هر دو حق ادای امور مذهبی بوده و حکومت مانع ادای آزادانه امور دینی شده نمیتواند و هم یک دین ملی معرفی کرده نمیتواند.همچنین حقوق مرتدان یا Atheist ها و دیگر باور های که  موافق باور شمانباشد نیز حمایت شده است".  این معنی دارد که افراد در حالیکه نظریات خود را بیان میکنند قانوناٌ آنها نمی توانند از آزادی اجرای امور مذهبی شما را باز دارند. ولی کاووش نام با تحریفات معانی قران به هدف از خوش باوری جوانان ما استفاده نموده بر منحرف ساختن مردم ما سعی جدی میورزد تا از تحصیل دانش راستین دینی و ادای امور مذهبی از طریق تلویزیون خود مردم را باز دارد.

5-    از صفحه ۷۹ اقتباس نموده: (ده سال کوشیده اند تا به کمک استادان خود حرافی و لفاظی ضداسلام بیاموزند و بدانند که آزادی بیان آزادی توهین به عقاید و باور های مردم نیست).

این جملات در اخیر جواب به درخواست  کاووش مرتد که در باره ای زنده بگور ساختن نوزاد رفرینس خواسته بود نوشته شده و در رساله ریفرنس های متعدد از صفحه ۶۸ تا ۷۹ ارائه گردیده و هم پروفیسور یونس در بحث موضوع زن و طلاق بجواب گفته بود که: "من در هیچ جای قرآن نخوانده ام که گفته باشد به زن تجاوز کنید". به اساس آزادی بیان اکثر چیزهایی که میخوانیم و میشنویم راست نیست من در قوسین جملات فوق را نوشته ام ولی عحب اینست که در اخیر جمله نخواستند که معلومات قرآن کتاب عدالت است(توازن وجود دارد اگر از توبیخ با آتش دوزخ  تذکر داده به تعقیب آن از غفوری و رحیمی ذات اقدس الهی جل و علی شانه نیز بیان شده است و اگر مسلمین گفته مسلمات و اگر مومنین گفته شده مومنات هم فراموش نشده است- دستگیر) بنویسد در عوض "کتاب عدالت" راحذف نموده اند. به تعقیب پارچه ای زیبایی از سهراب سهر آوردی را "... بر روی زخم های زبان دارونهاده شود" نوشته است (کور خود بینای مردم؛ شهرانی (62)، ضرب المثل ها، شماره۶۸۶ صفحه۲۵۲):

     باز آمدم از چشمۀ خواب

     کوزه ای تر در دستم

     مرغابیها میخواندند

     نیلوفر وا می شد

     کوزه تر بشکستم

     در بستم

     و در ایوان تماشای تو بنشستم

دیده میشود که ممکن از سبک جان کیتس (63) John Keatsدر سروده ای"خانم زیبای بی رحم"که  دو ترجیح بند ذیلاٌ ترجمه شده اند، الهام گرفته یا پیروی کرده باشد:

     ای سرباز مسلح، ترا چه پریشان ساخته

     تنهایی و بی حال و رنگ پریده

     علف زار های کنار جهیل شده اند پژمرده

     و نه پرنده ای دارد نغمه سرایی

 

     در خط ابرویت گل لاله می بینم

     با درد، تَرَم با عرق شبنمتسکینم

ورخسارت شده گلاب کمرنگ

زود گلابت را پژمرده بر چینم

ببخشید چون از دانشکده ادبیات فارغ نشده ام و یک جراحی استم که به فرهنگ زیبای فارسی دری و پارچه اشعار خوب سخت علاقمند هستم و حظ میبرم و لی ارتباط این پارچه را به بحث دفاع رفیق عریف از کاووش نام حتی مقایسه با سروده جان کیتس نقدی که دارو بر روی زخم زبان دارد؟ نتوانستم درک کنم. به تعقیب این پارچه نوشته است:

"سزاوار گفتن است که سرزنش کردن به نام اسلام و در زیر چتر دفاع از شریعت و باور های دینی، امروزابزار عوام فریبی پنداشته میشود و بیشتر انگیزه ی توطئه گرانه دارد؛ زیرا پیروان تنگ نظرانه ی دینی و تاریک اندیشان قرون وسطایی میخواهند با این ترقتند ها، آزاد اندیشان، آزادی قلم و گفتار را سرکوب کنند و جامعه و زندگی اجتماعی را از بودن اندیشمندان، فرهنگیان، نویسندگان، هنرمندان، خبر نگاران، پژوهشگران، روشنفکران و همه کسانی که رسالت اجتماعی دارند، تهی کنند...." عجب است! باز اتهامی و، کور خود و بینای مردم: این کمونستان آزاد اندیش بودند که زیر نام اسلام هزاران جوانان ما بشمول خاله زاده ای بیست ویک (۲۱) ساله و مرد سلخورده هشتاد(۸۰) ساله کاکا زاده ای مادر مرحومم را بشمول استادان دانشگاه مخصوصاٌ دانشکده ای طلب، اندیشمندان، فرهنگیان، نویسندگان، هنرمندان، خبر نگاران، پژوهشگران، روشنفکرانو طفل صنف هشتم مکتب و دیوانه سر سرک زیر چتر آزاد اندیشی و کمونستی اکثرا زنده بگور کرده اند". آیا میخواهید از چنین آزاد اندیشی پیروی کنید؟

جای تاسف است که با این قدرت نویسندگی به عوض اینکه بر یک اثر پژوهشی اهمیت قایل شوند از روش توطئه گرانه ای در مقابل دین مبین اسلام و نویسنده ای که فقط به سوال ها و تعرضات کاووش نام جواب داده تاخت و تاز دارند. از تحریفاتی که به آیات قرآن بیان کرده است جواب علمی میسر ساخته ام تا شود که بر آنچه گفته و تعرض کردو هم تقاضای ریفرینس متوجه شده از توهین به باور های من دست بردار شود ولی شق دوام پیدا کرد و با زخم های ناسور حمله بر خدای من، پیامبر من و قرآن من قلب و دماغم را مجروح ساختند.

از قانون امریکا و در قانون "دیگر ممالک متمدن و خردمند" به همان اندازه که حق باور های دینی محترم دستگیر محفوظ است، به همان پیمانه حق بیان آزاد اندیشه برای کاووش آزاد اندیش نیز محفوظ است و هیچ امتیاز و بر تری به کسی  داده نشده است: بلی رفیقعریف اشاره به ضمیمه اول آزادی بیان را ضمانت کرده است که شامل هر دو حق ادای امور مذهبی بوده و حکومت  (ویا کَس)مانع ادای آزادانه امور دینی شده نتوانسته وهم حکومت یک دین ملی معرفی کرده نمیتواند. همچنین حقوق مرتدان یا Atheistها و دیگر باور های که  موافق باور شما نباشد نیز حمایت شده است.  این معنی دارد که افراد در حالیکه نظریات خود را بیان میکنند قانوناٌ آنها نمی توانند از آزادی اجرای امور مذهبی شما را باز دارند. که هدف کاووش نام، فقط باز داشتن از باور به خدای یگانه، خواندن قران مجید، و ادای نمازبوده ما مسلمان ها را "پیروان تنگ نظرانه ی دینی و تاریک اندیشان قرون وسطایی"خوانده اند،قابل توجه جدی است.

قسمیکه تذکر یافت شما در نوشته من کدام اتهام یافته نمیتوانید اما از باور خود که بر آن بیباکانهحمله شده است با اسناد و ریفرنس ها دفاع کرده ام. جای تعجب است که کاووش نام مرتد میتواند از آزادی بیان کشور من امریکا استفاده کند و من که مالیه دهنده و ساکنآمریکا هستم نباید از آزادی بیان استفاده کنم؛ عجب نیست؟

به تعقیب از ران ریگن (64)Ron P. Reagan عضو بنیاد آزادی از دین (65) که مخفف FFRFدارد و پروژه های ۲۰۱۱(حمایت روحانیون یا clergy که خموشانه از دین خود دوری جسته اند) و پروژه ای ۲۰۱۵(کمک به بی باوران) در صفحه ۸۳رساله که ریفرنس ویکیپیدیا داردخوانده میتواند اقتباس نموده است.

وقتیکه آقای ریگن از مرتد بودن خود در تلویزیون امد بر باور و دین من  حمله نبرد و گفت"این باور من است و بر دیگر باور ها احترام دارم" ولی شما بر خدای من، قران من و پیامبر من گفته های ناسزا دارید و هنوز هم می خواهد که خود را مبرا و مرا گناهکار بشمرید؛ عجب است!

بگفته فروغ فرخزاد که پارچه شعرش را نوشته: "بلی من برای تو چراغ روشنایی آوردم و یک دریچه که خوشبخت شوی برایت باز نمودم؛ کاش می پذیرفتی و بر اتهاماتخود بر من دوام نمیدادی!

در پایان بدون نیش نخواست نوشته خود را پایان بخشد:

السنه ها: در فرهنگ ها، السنه به معنای جمع لسان ها و یا زبان ها امده است در این صورت "السنه" را جمع را جمع بستن است و نا درست است.

رفیق عریفما به سبک و روش خود نوشته ایم. درست است که جمع را جمع بستن نادرست است ولی درجوامع ما ضمن گفتار از یکسو" مشکلات ها" و "اصول ها"  و "اصولات" داریم و از سوی دیگر۱۰۰۰٪  داریم. که مثال های نادرست هست. همه میدانیم که بعد از صد فیصد کدام فیصدی وجود ندارد من پیشنهاد کرده ام که از ۱۰۱ به بعد فی دلتا عوض فیصد گفته شود اما چون این نادرست هامدت هاست که پذیرفته شده حتی استادان ریاضیات نمیخواهند که تغییر دهند. و من این نیش شما نادیده گرفته از شما متشکرم که مرا به این نادرست ها متوجه ساخته اید.

در صفحه۴۳ از واژه ای "طرفه رفت" و در صفحه ۵۲ از "طرفه رفته است" تذکر داده شده است. و از معانی مختلف "طرفه" در فرهنگ (لغت نامه ) دهخدا و فرهنگ (فارسی) معین یاد کرده اند ولی "طرف" به وزن برف  در Copilotاز جملهمعانی دیگر(66)به معنی"کنار، حاشیه و لبه" نیز آمده است. که مقصد در این دو محل همین یوده است: از حقیقت کنار رفته است. نیش تان عطایست به لقای تان.

با یک تعداد ابیاتی از اقبال، رحمان بابا، ارمغان خوشحال، بیدل، حافظ  در جواب نیش های کنایه و هجو رفیق عریف با بیت های متعدد میکوشم نقدی بر نقدش را پایان بخشم:

 

آن کتاب زنده قرآن حکیم             حکمت او لایزال است و قدیم

نسخه ی اسرار تکوین حیات                  بی ثبات از قوتش گیرد ثبات

حرف اورا ریب نی تبدیل نی                 آیه اش شرمنده ی تاویل نی

کلیات اقبال (67)صفحه ۱۳۱/۱۱۵

ملتی را رفت چون آئین زدست               مثل خاک اجزای او هم شکست

هستی مسلم ز آئین است و بس               باطن دین نبی این است و بس

همانجا همان صفحه

که نبی دي که ولی دي که عاصی دي             محمّد ديد همهواړو پیشوا

محمّد دګمراهانو رهنما دي            محمّد د دړوندو د لاس عصا

دیوان رحمان بابا (68)  صفحه۴ 

کاشکی تۀ  په  ډیر احتیاط همیشه پائی          په احتیاط احتیاط کښی ډیر عالم طوفان دی

کۀ د ځان کۀ د ایمان بد خواه مِ ډیر دی       ما په خدای باندِ سپارلی ځان ایمان دی

ننګیالی چه داخلاص توره تر ملا کا    ډیر لښکر ئی تر همت پوری کاروان دی            

ارمغان خوشحال (69) صفحه ۶۹۵

نالۀ مرغانِ این گلشن بمن معلو م شد           آه و فریاد و فغان دارند بر بستان وقت

دشمنِ وقت خودیم و خود روا داریم ما        صد ستم از دست خود در سامت جانان وقت

چون ز دستت شد بدرمانند تیری از کمان  باز در دستت ناید هیچگاهتاوان وقت

همانجا صفحه ۷۸۷

بیدل همه معنی نظران پنبه به گوش اند      من نیز شنیدم سخنی از نشنیدن

غزل ۲۵۶۶ جلد دوم صفحه ۵۵۶ فایز (70)

دوستان عیب من بیدل حیران نکنید  گوهری دارم و صاحب نظری میجویم

حافظ(71) صفحه ۲۳۸

با دل اگر نجوشیم، بیدل کجا خروشیم؟       دود همین سپندیم، بانگ همین درآییم

غزل ۲۰۰۶جلد دوم صفحه ۲۸۰ فایز (72)

جوانان عزیز و مردمان با شهامت و مسلمان و مومن افغانستان،میخواهم لست اتهاماتی را که رفیق غفار عریف در نقد خود بدون کدام دلیل فقط برای انحراف شما از دین تان و بد نامی منبر من حواله کرده و هم بعضی از گفته های تعجب آور کاووش نام را باز نویس کنم و عبارتند از: پروژه ای سیاسی، نوش و نیش، سرزنش کردن و بد گویی کاووش نام، حلق آوزیزان کردن کاووش نام،جلنج کاووش نام با ۲۱۵(۱۰۰۰) مفسرین قرآن مجید،  استفاده کاووش نام از صد دکشنری ، رفرینس میخواهم در سوال ششم، کاسه و کوزه شکستن بر سر کاووش نام، نا محتشم گفتن کاووش نام، غربیل گری گفته های کاووش نام، بد گویی کاووش نام، در اشغالدان انداختن نوشته های من، تهمت جای کاووش نام در دوزخ، پیروی از عقاید قرون وسطایی (چندین بار)، اهانت و تعصب، تهمت دادگاه صحرایی کاووش نام، ابزار عوام فریبو انگیزه ای توطئه گرانه.

قبلا در باره ای پروژه ای سیاسی تماس گرفتم ولی نظر به رویداد های اخیر کلمه ای سیاسی چندان خوش آیند نیست. روی همین منظور خواستم برایتان بیان دارم که من در هیچ انجمن اسلامی، حزبی به جز انجمن های مسلکی بشمول انجمن طبی اسلامی (73) یا Islamic Medical Associationکه یک انجمن مسلکی است نه سیاسی ارتباط ندارم.و در امریکا اندیپندنت هستم یعنی به حزب دیموکرات و به جمهریخواهاهنعضویت ندارم. و آخرین تماس من با انجمن طبی اسلامیشرکت در جلسه سالانه شان در اوایل سالهای دوهزار بود که میتود جراحی انگشت را که درمجله امریکن کالج آف سرجنز(74)SURGERY, Gynecology &Obstetrics, June, 1990, Vol. 170, 546-548امروز بنامJACSیاد میشود نشر شده بود در لندن تقدیم نمودم.من نه شیخو ملا و مولوی و هستم  بلکه فقط یک جراحی هستم که با تعلیمات اسلامی خانگی و دریافت اسرار بدن انسان از طریقطبابت احساس معنوی خود را در دفاع از مقدساتخود با جواب های ی فوق اظهار داشته ام.هر انسان حق دارد از باور های خود حمایت نموده دفاع کند. به مسلمان ها قران هدایت داده که به باور های دیگران دشنام ندهید.

در جریان پایانی این نوشته بودم که نوشته اولگاگریگورِفنا تَت یا Olga grigorivna Tatرا در مجله اوکراینی "مطالعات اپیستیمولوجیکی در فلسفه، اجتماعی و پُلیتیکل ساینس" و خلاصه به لسان انگلیسی و شماره2 (1): 131-140 (2019) نشر شدهبود نظرم را جلب نمود. این مولف نوشته است: "پروژه سیاسی نسبتاٌ یک کتیگوری جدید بودهکه به تحقیقات مزید و مفهوم گرایی این اصطلاح ضرورتحس میشود". ولی Chat GPT معلومات بیشتر داده پروژه ای سیاسی را"عبارت از مجموعه ای از برنامه ها، اهداف و فعالیت های منسجم و همآهنگ احزاب، دولت ها، یا نهاد های سیاسی به هدف رسیدن به نتایج معین در زمینه های سیاسی، اجتماعی یا اقتصادی" نگاشته است که دارای عناصر ذیل میباشد:

          ۱‍- پروژه ای سیاسی باید هدف مشخص و روشن داشته باشد.

         ۲-  پروژه ای سیاسی برنامه ریزی دقیق و استراتیژی مشخص داشته باشد.

۳-  پروژه ای سیاسی دارای افراد یا گروه های باشد که در پیشبرد پروژهفعال باشند

         که شاملاحزاب سیاسی، سازمان های مدنی،  گروه های لابی گر و حتی مردم

عادی (grass root) بوده میتواند.

         ۴-  پروژه باید منابع مالی، انسانی واطلاعاتی داشته باشد.

         ۵-  پروژه ای سیاسی که هدف اساسیآن تصمیم تغییر در ساختار قدرتیا روند سیاست ها

                  میباشد باید نتیجه بدست آرد.

دوستان گرانقدر و دانشمندان عزیز: قضاوت را بشما میگذارم که آیا دکتور دستگیر جزء پروژه ای سیاسی است یا کاووش نام که خود را مرتد لقب داده بسیار فعال میباشد.

در آرزوی صحتمندی فزیکی و روانی، رفاه،امنیت، عدم خشونت، عدم تشدد،عدم ظلم و استبداد، عدم تبعیض، عدالت، مساوات، ترحم، صلح جهانی، آزادی انسان های محصور در دام تفوق طلبی، ظلمتو تهاجممخصوصآ در زادگاهم افغانستان و وطنم اضلاع متحده امریکا این بحث دلچسپ را پایان می بخشم. و من الله التوفیق

 

داکتر غلام محمد دستگیر، برومفیلد، کولورادو

 

 

 


بالا
 
بازگشت