ماندانا تیشه یار
کشوری که چهارراه یا قلب آسیاست
افغانستان؛ عرصه ای برای همکاری ایران و روسیه
یادداشت خانم ماندانا تیشه یار که در همایش بین المللی به مناسبت «چهل و پنجمین سالگرد انقلاب اسلامی در ایران» که توسط انستیتو شرق شناسی در آکادمی علوم روسیه در سوم و چهارم اردیبهشت ۱۴۰۳ برگزار شد، نوشته شده است.
خانم ها و آقایان، سروران گرامی
درود مرا از تهران پذیرا باشید.
خوشحالم که فرصتی دست داده تا بار دیگر به ابتکار انستیتو شرق شناسی آکادمی علوم روسیه، گفتگوهایی درباره ایران و مسایل منطقه ای صورت پذیرد و امیدوارم بتوانیم این گفتگوهای علمی را ادامه دهیم.
از هنگام برپایی جمهوری اسلامی در ایران تا امروز، افغانستان همواره یکی از موضوعات مطرح در روابط ایران و روسیه به شمار آمده است. در دهه ۱۹۸۰، حضور ارتش سرخ در افغانستان سبب شد که دولت انقلابی و ایدئولوژیک ایران به طور جدی به پشتیبانی از گروه های اسلامی افغانستانی بپردازد و گفتمان اسلام گرایی را در برابر گفتمان کمونیسم تقویت کند. در نیمه دهه ۱۹۹۰ هنگامی که طالبان برای نخستین بار به قدرت رسیدند، ایران و روسیه هر دو از جبهه مقاومت شمال به رهبری احمدشاه مسعود در برابر سیاست های تندروانه مذهبی طالبان پشتیبانی کردند. رویکرد ایران و روسیه در برابر تحولات افغانستان در دوران بیست ساله جمهوریت نیز بسیار نزدیک به یکدیگر بود؛ هر دو کشور از حضور قدرت های غربی در قالب ناتو در افغانستان و دیگر کشورهای منطقه ناخرسند بودند، و در همین حال، هر دو کشور به گسترش روابط خود با کابل توجه داشتند. از تابستان۲۰۲۱ نیز واکنش ایران و روسیه به روی کار آمدن دوباره طالبان در افغانستان، مشابه بوده است. تهران و مسکو رویکردی عملگرایانه را در پیش گرفته اند و در حالی که هیچکدام، امارت اسلامی در افغانستان را به رسمیت نشناخته اند، اما هر دو با برقراری تعامل زیر خط شناسایی، به همکاری در حوزه های اقتصادی و سیاسی با حاکمان امروزی افغانستان پرداخته اند.
واقعیت آن است که افغانستان از اهمیت ویژه ای در مسایل منطقه ای برای هر دو کشور ایران و روسیه برخوردار است. این کشور پیوند دهنده چهار منطقه مهم در آسیاست و در طول تاریخ، شرق آسیا را به غرب آسیا و آسیای مرکزی را به جنوب آسیا پیوند داده است. از این رو، هم از تحولات این مناطق تاثیر پذیرفته و هم هر آنچه که در این سرزمین رخ داده، بر مناطق پیرامون آن، تاثیر گذارده است.
افغانستان را «چهارراه آسیا» و یا به قول اقبال لاهوری، «قلب آسیا» نیز می خوانند. این نکته، هم از دیدگاه ژئوپلیتیکی درست است و هم از دیدگاه سیاسی و فرهنگی. آمدوشد سلسله های گوناگون حکمرانی و کاروان های بازارگانی کوچک و بزرگ از دل این سرزمین، از دیرباز زمینه شکل گیری جوامعی چندقومی، چندزبانی و چندمذهبی را در افغانستان فراهم آورده است. از همین رو است که مردمان این کشور پیوندهای تاریخی بسیاری با سرزمین های همسایه دارند.
امروزه به دنبال بیرون رفتن ناتو و دیگر نیروهای غربی به رهبری ایالات متحده آمریکا از افغانستان، با شرایط تازه ای در این کشور روبرو هستیم که توجه و همکاری دو کشور ایران و روسیه را ایجاب می کند. برخی از ویژگی های شرایط نوین را می توان اینگونه برشمرد:
ـ دور تازه ای از ناآرامی و کاهش ثبات در منطقه پدید آمده است. همانگونه که شاهد هستیم، فعالیت های گروه های تروریستی افزایش یافته و در نتیجه، حملات تروریستی در کشورهای گوناگون از پاکستان و ایران گرفته تا ترکیه و روسیه، وارد مرحله تازه ای شده اند. نوع برخورد طالبان با گروه های افراطی غیر افغان در محیط داخلی این کشور روشن نیست. ما نیاز داریم تا از عدم تبدیل دوباره افغانستان به محلی امن برای این گروه ها اطمینان پیدا کنیم و اجازه ندهیم که دیگر کشورها از این گروه ها برای ناامن کردن منطقه ما استفاده کنند. در واقع، ایران و روسیه نیازمند اطمینان از این امر هستند که طالبان در مسیر تشکیل حکومتی مطابق با ضوابط پذیرفته شده، به شرکای فکری غیرافغان خود و دیدگاه های تندروانه ایشان اتکا نخواهد کرد.
ـ با اینکه طالبان کشت و تولید مواد مخدر را ممنوع اعلام کرده است، شاهد دو روند هستیم: نخست آنکه ترابری مواد مخدر از افغانستان ادامه دارد و روشن نیست که این امر به خاطر کشت این مواد در برخی مناطق است و یا مواد موجود در انبارها تخلیه می شوند. دوم آنکه، با تغییر تولید مواد مخدر از سنتی به صنعتی با منشا افغانستان و در حجم بالا روبرو هستیم.
ـ از سوی دیگر، عدم اراده طالبان برای تشکیل حکومت فراگیر، به معنای نگهداشتن نقاط اختلاف و ابهام در محیط متنوع قومی، فرهنگی و زبانی این کشور بوده و آشکار است که این وضعیت به زیان ثبات و امنیت در افغانستان و در منطقه خواهد بود.
ـ ما هنوز تصویر روشنی از نگاه کلان طالبان به سیاست خارجی در دست نداریم. اینگونه برداشت می شود که آنان با در پیش گرفتن یک سیاست خارجی چند وجهی، در حالیکه زمینه همکاری با چین و هند را فراهم کرده اند، همکاری نزدیک با ایالات متحده أمریکا و برخی کشورهای عربی داشته و از کمک های مالی آنها به طور مستمر برخوردار هستند. این کمک های مالی چندسویه و پشتیبانی های سیاسی، سبب شده است که طالبان به تدریج رو به طراحی گفتمان ایدئولوژیک تازه ای بیاورند که بر پایه آن، قرائت اسلام مداراجویانه بر بنیان فقه حنفی کنار گذاشته می شود و الگوی تازه ای از اسلام سیاسی شکل می گیرد که می تواند امیدبخش دیگر گروه های تندرو باشد تا بخواهند نظام های سیاسی در برخی کشورهای منطقه را سرنگون کرده و خود جایگزین آنها شوند.
ـ فرایند اعتمادسازی توسط طالبان با همسایگان خوب پیش نمی رود. سیاست های طالبان در قبال هیدروپلیتیک و گروه های افراطی غیر افغان دو موضوعی هستند که به نظر می رسد جناح هایی از طالبان نگاهی ابزاری نسبت به این موضوعات در تنظیم روابط با همسایگان دارند. این امر در آینده نزدیک می تواند به بحران های اقتصادی و زیست محیطی و امنیتی در کشورهای منطقه بیانجامد.
ـ سیاست های طالبان در محیط داخلی افغانستان، اثر مستقیم بر همسایگان و منطقه بر جای گذاشته و هزینه هایی را در بخش های گوناگون تحمیل می کند. مشخص ترین نمونه آن را می توان در تداوم سیل مهاجرت از این کشور دید که با عدم مسوولیت پذیری طالبان، بر این بحران افزوده شده است. در کنار بحران اقتصادی در افغانستان که سبب شده میلیون ها تن از مردم این کشور دست به مهاجرت به دیگر کشورهای منطقه بزنند، خوانش تندروانه از آموزه های دینی نیز سبب شده که طالبان اجازه تحصیل و کار به زنان و دختران را در این کشور ندهند و این مساله به نوبه خود بر شمار مهاجران و پناهندگان اجتماعی افزوده است.
به این ترتیب، می توان دید که چشم انداز تحولات افغانستان و تاثیرات آن بر سطح منطقه، چگونه می تواند زمینه ای برای گفتگو و همکاری میان ایران و روسیه برای هدایت روندهای تازه و طراحی الگوی امنیت منطقه ای نوینی را فراهم آورد. همسایگی ایران با افغانستان و نیز همسایگی ایران با روسیه از راه دریای گیلان، سبب شده است که ایران بتواند نقش پل میان روسیه و افغانستان را بازی کند. پیوستگی های زبانی، مذهبی و فرهنگی میان دو جامعه ایران و افغانستان نیز سبب همبستگی تاریخی میان این دو کشور شده است. همچنین حضور میلیون ها تن از مهاجران افغانستانی در ایران، که بسیاری از ایشان از جمله نخبگان سیاسی، اقتصادی، علمی و فرهنگی جامعه افغانستان هستند، زمینه ساز افزایش اهمیت جایگاه ایران در تعیین روندهای آینده در افغانستان شده است. با توجه به این شرایط، پیشنهادهای زیر می توانند راه هایی تازه برای تامین صلح و امنیت منطقه ای بگشایند:
یکم، امروزه طالبان مهمترین سهامدار قدرت در افغانستان هستند و تعامل با آنها نه یک انتخاب، بلکه یک امر اجتناب ناپذیر در شرایط کنونی است.
دوم، بی توجهی و طرد طالبان نه تنها زمینه مناسبی برای استفاده دیگر قدرت های جهان از آنان را فراهم می کند، بلکه موجب تقویت نگاه های تندروانه در میان آنان علیه کشورهای منطقه خواهد شد.
سوم، چشم انداز ثبات و برپایی کامل یک دولت در افغانستان چندان روشن نیست. شاید بتوان گفت که افغانستان نیز مانند نظام بین الملل در حال سپری کردن دوران گذار خود است و این نکته ای است که باید در تنظیم سیاست ها بدان توجه نمود.
چهارم، به نظر می رسد باید به طالبان کمک کرد تا حرکت موثرتری در مسیر شکل دهی به اجماعی ملی در افغانستان را آغاز کنند.
و سرانجام آنکه، ایران و روسیه نیازمند آن هستند تا با افزایش همکاری به ویژه در سطح نهادهای مطالعاتی، زمینه دستیابی بهتر به یک فهم مشترک درباره موضوعات مربوط به افغانستان و دیگر مسایل منطقه را فراهم آورند. طراحی یک برنامه چند سطحی برای گفتگوی میان اندیشمندان ایرانی و روس درباره مسایل منطقه با محوریت افغانستان و نیز همکاری سیاستگذاران ایرانی و روس برای پیشبرد ابتکارهای نوین با هدف برپایی ثبات و امنیت در سطح منطقه، می تواند عرصه تازه ای از همکاری در زمینه افغانستان را میان این دو کشور فراهم آورد.
از توجه شما سپاسگزارم
منبع : دیپلوماسی ایرانی