ائتلاف سازی اپوزیسیون : قدرت گیری داعش برگ برنده گروه های مخالف طالبان؟
کلکین : روزنامه هشت صبح کابل در گزارشی به قلم امین کاوه آورده است که « جبهه مقاومت ملی به رهبری احمد مسعود و جبهه آزادی به رهبری احمد ضیا یاسین دو گروه مخالف طالبان هستند که پس از سقوط افغانستان تشکیل و تاکنون تحرکات و عملیات هایی در خاک افغانستان که تحت اداره حکومت سرپرست است داشتند. در تازه ترین مورد، این دو جبهه نشست مشترکی را برگزار کردند و از اتحاد خود در امر مبارزه با طالبان خبر دادند. درواقع، این دو جبهه به مناسبت اولین سالگرد کشته شدن نیروهای جبهه آزادی به دست طالبان نشستی را به همراه رهبران این گروه ها و شماری از فعالان سیاسی زن و مرد افغانستان برگزار کردند که در این نشست بر تداوم مبارزه مسلحانه علیه طالبان تاکید کردند و گفته شد که راهی جز مقاومت مسلحانه علیه این گروه وجود ندارد.
یاسین ضیا در این نشست از گروه های مخالف طالبان خواست که متحد شوند و با هم علیه طالبان بجنگند. این درحالی است که احمد مسعود، رهبر جبهه مقاومت ملی نیز در این نشست بیان کرد که طالبان تمام درهای صلح و گفتگو را بسته اند اما این نشست درحالی برگزار می شود که طالبان از زمان کنترل قدرت تاکنون همواره مدعی شده اند جبهه های مخالف این گروه در خاک افغانستان هیچ فعالیتی نداشته و هیچ گروه توانایی مبارزه با نیروهای طالبان را ندارند علی رغم آن که سازمان ملل متحد در گزارشی در ماه اوت ۲۰۲۳ گفت که ۲۴ حمله تایید شده از سوی جبهه آزادی افغانستان علیه طالبان طی سه ماه صورت گرفته است.
اما این اتحاد در مبارزه علیه طالبان درحالی صورت می گیرد که با افزایش فعالیت داعش از خاک افغانستان نگرانی های امنیتی جهانی افزایش یافته است. به طوری که مایکل اریک کوریلا، فرمانده ستاد مرکزی امریکا گفت که داعش توانایی حمله بر منافع آمریکا و غرب در خارج را ظرف شش ماه آینده بدون اخطار قبلی دارد. همچنین جوزف ووتل، فرمانده پیشین سنتکام گفته که با برگشت طالبان به قدرت، داعش خراسان فضای مساعدی برای پیشرفت پیدا کرده است. به گفته او نبود فشار نظامی آمریکا و ناتوانی طالبان باعث شده که داعش به تهدید بزرگ تبدیل شود». به همین جهت در گام نخست این پرسش خلق می شود که آیا داعش تهدیدی فزاینده از خاک افغانستان و طالبان ناتوان از کنترل و مدیریت آن است؟
حمله مرگبار اخیر مسکو و هدف قرار گرفتن دومین شهر بزرگ افغانستان و مرکز اصلی طالبان، یعنی قندهار توسط داعش تحلیلگران و کارشناسان بسیاری را به مطالعه عمیق تر برروی داعش واداشته و این گروه را بیش از پیش در معرض تحلیل و توجه قرار دادهاست. اما در میانه این توجهات بر داعش، افغانستان تحت اداره طالبان نیز در مرکز رصد تحلیلگران با این استدلال که مرکز اصلی سازماندهای این حملات خاک این کشور است، قرار گرفتهاست. چنانچه که مرکز مطالعات استراتژیک استرالیا در گزارشی به قلم امین صیقل آورده که « ادعای طالبان برای مبارزه با داعش و قطع ارتباط با القاعده پوچ است. در این گزارش آمده که حملات تروریستی اخیر در مسکو و قندهار بار دیگر شبح تروریسم بینالمللی را برانگیخته و حمله داعش به مسکو نشان داد که این گروه نه تنها توانایی عملیاتی خود را در افغانستان به دست آورده بلکه این گروه هدفی را تا مسکو نیز توانسته دنبال کند. اما پرسش این است که آیا ما در آستانه موج دیگری از تروریسم بینالمللی توسط گروههایی از داخل افغانستان هستیم.
پاسخ صیقل به این پرسش این است که «برای تشخیص اینکه تا چه میزان برای داعش یا القاعده حملاتی مانند مسکو و قندهار مساعد شده است، باید به محیط منطقه نگاه کنیم. از زمانی که طالبان در افغانستان به قدرت بازگشتند، چشمانداز منطقه به طور قابل توجهی به نفع گروههای افراطی تغییر کرده است. هرچند طالبان بارها اعلام کردهاند که در مبارزه با داعش موفق بودهاند و هرگونه ارتباط با القاعده را قطع کردهاند اما ادعای آنها پوچ است. چراکه حمله انتحاری به قندهار به عنوان مرکز اصلی طالبان و عملیات مسکو، قدرت و توانایی داعش را به نمایش گذاشته است». همچنین، گزارش میافزاید که محیط ایجاد شده پس از قدرت گیری طالبان، منجر به فعالیت آزادانه گروههای دیگر مانند تحریک طالبان پاکستانی و القاعده نیز شده که در نتیجه خطر تروریسم را هم در افغانستان و هم در منطقه افزایش دادهاست. این درحالی است که هرچند در تئوری باید به بازیگران دولتی منطقه و قدرتهای بزرگ این امر انگیزه لازم برای همکاری در مبارزه با تروریسم را بدهد اما رقابتهای ژئوپلتیکی و درگیریهای منطقهای احتمالاً مانع این امر میشوند و به طور بالقوه به داعش، القاعده و طالبان فضای زیادی برای شکوفایی در آینده قابل پیشبینی را می دهد.
اما در مقابل طالبان که کنترل دولت افغانستان را در دست دارند، مدعی هستند که شورش های دولت اسلامی را در این کشور تحت کنترل درآورده و تقریباً آن را شکست دادهاند.کمتر از یک سال پس از به دست گرفتن قدرت طالبان در افغانستان و پس از خروج غیرمسئولانه و هرج و مرج گونه ایالات متحده در سال ۲۰۲۱ جو بایدن، رئیس جمهور آمریکا قول داد کشوری که زمانی اسامه بن لادن را در خود جای داده بود، «دیگر، هرگز تبدیل به پناهگاه امن تروریست ها نخواهد شد». این درحالی است که، افزایش تهدیدهای تروریستی بین المللی مرتبط با افغانستان، زنگ خطر را در میان دولت ها ایجاد کرده. چراکه کشوری که زمانی به طراحان حملات ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱ پناه داده بود به نظر میرسد دوباره به کانونی برای گروه های جهادی با جاه طلبیهای جهانی تبدیل شده. علی رغم اینکه که طالبان مدعی است از زمان به قدرت رسیدن، یک کمپین خونین ضدشورش را علیه داعش انجام دادهاند. اما تحلیلگران می گویند که این گروه جهادی پس از عقب نشینی ایالات متحده قدرت قابل توجهی به دست آورده و اخیراً فعالیت بینالمللی خود را افزایش داده است. چنانچه داعش با بمبگذاری ژانویه در کرمان که نزدیک به ۱۰۰ شهید برجای گذاشت، حمله به کلیسایی در ترکیه در همان ماه و طرح خنثی شده برای حمله به پارلمان سوئد که به گفته مقامات ممکن است از افغانستان انجام شده باشد، مرتبط بود. این درحالی است که اگرچه هیچ مدرکی مستقیماً مهاجمان را با افغانستان مرتبط نکرده اما تحلیلگران میگویند که این آخرین نشانه قدرتمندتر شدن گروههای جهادی منطقهای پس از تسلط طالبان است. کبیر تنجه یکی از اعضای بنیاد تحقیقاتی آبزرور در دهلی نو، معتقد است « وقتی آمریکاییها در سال ۲۰۲۱ آنجا را ترک کردند، اجماع منطقهای در مورد امنیت در افغانستان به صفر رسید. درنتیجه، همه گروههای تروریستی فضای زیادی برای مانور دارند». از طرف دیگر، هرچند درحالی که طالبان به دنبال سرکوب داعش هستند به نظر میرسد نسبت به سایر گروههای شبهنظامی مدارای بیشتری دارند.درواقع، تاکنون هیچ اقدام معنادار از سوی طالبان برای مهار گروههای دیگری چون تحریک طالبان پاکستانی و القاعده علیرغم هشدار بازیگران خارجی به این گروه صورت نگرفته است. چنانچه در سال ۲۰۲۲، ایالات متحده، ایمن الظواهری رهبر القاعده را در مرکز شهرکابل ردیابی کرد و او را کشت و به گمان غرب مبنی بر پناه دادن طالبان به او دامن زد. در این مرحله بود که بایدن گفت افغانستان باوجود عدم حضور نظامی آمریکا در زمین اجازه نخواهد داشت به پناهگاه جهادیها تبدیل شود.
به عبارت دیگر، این روایت که محیط پس از طالبان عاملی جدی در گسترش تروریسم جهانی است، با واقعیتهای میدانی منطبق است، حتی اگر طالبان هدفشان این امر نباشد. به طور مثال، خشونت در پاکستان پس از بازگشت مجدد طالبان اوج گرفته که اسلامآباد دلیل آن را فعالیت تحریک طالبان پاکستانی در خاک افغانستان عنوان میکند. براساس گزارش پورتال تروریسم جنوب آسیا، بیش از ۱۵۰۰ نفر در حملات تروریستی در پاکستان در سال ۲۰۲۳ کشته شدند که سه برابر آمار قبل از قدرت گرفتن طالبان در افغانستان در سال ۲۰۲۰ است.پاکستان که طالبان افغانستان را به حمایت از شبه نظامیان فرامرزی متهم می کند، ماه گذشته حملات هوایی تلافی جویانه را به افغانستان انجام داد.
اما در این میان، تحلیلگران این سوال را مطرح کردند که آیا طالبان حتی اگر بخواهند، این توانایی را دارند که عملیات جهادی را متوقف کنند. امیره جادون استادیار دانشگاه کلمسون در کارولینای جنوبی، گفت«ایالات متحده واقعاً نمیتواند طالبان و شورشیان را با تمام سلاحها و شرکای ائتلاف خود محدود کند. سخت است که ببینیم طالبان چگونه میتوانند امنیت کشور را تامین کنند و مطمئن شوند که شبهنظامیان عمل نمیکنند». از طرفی دیگر باید توجه کرد که هرچند مبارزه طالبان با داعش در کاهش حملات داخلی تاحدودی موفقیتآمیز بوده اما داعش با سازماندهی شبکه های بین المللی شروع به پیشروی در حملات فرامرزی کرده اند . اسفندیار میر، کارشناس ارشد انستیتو صلح ایالات متحده در این باره معتقد است که «تهدیدها و توطئههای خشونت که از افغانستان خارج میشود، نه تنها ادامه دارد بلکه از جنبههای خاصی در حال افزایش است. نگران کنندهترین روند، توطئه داعش در خارج از کشور است». همچنین آقای میر، به سی بی اس نیوز نیز گفت«طالبان بدون شک با داعش در داخل افغانستان میجنگد. زیرا داعش مخالفان مسلح حکومت آنها است اما توطئههای وابسته به داعش در اروپا، حمله به ایران و اکنون حمله به مسکو، پرسشهای جدی در مورد کارآمدی توانایی طالبان در تنزل دادن توانایی حمله خارجی داعش ایجاد میکند.». همچنین در ماه ژانویه، تیم نظارتی شورای امنیت سازمان ملل متحد گفت« که تلاشهای طالبان برای مبارزه با داعش به نظر میرسد بیشتر بر تهدیدات داخلی ایجاد شده تا عملیاتهای خارجی این گروه».
دولت اسلامی استان خراسان وابسته به دولت اسلامی در اواخر سال ۲۰۱۴ به عنوان یک جناح جدا شده از طالبان پاکستان ظهور کرد. از نظر جغرافیایی، «خراسان» به منطقهای تاریخی اطلاق میشود که بخشهایی از ایران کنونی، افغانستان و آسیای مرکزی را دربرمیگیرد. این گروه در مناطقی از شرق افغانستان که مدتها پناهگاه امن سایر گروههای جهادی، ازجمله القاعده بود، جای پای خود را پیدا کرد و در میان طالبان ناراضی افغان و پاکستانی استخدام کرد. آنها یک کمپین خشونتآمیز وحشیانه به سبک داعش را علیه مردم سازماندهی کردند که شامل سربریدن و سایر اعمال وحشتناک بود. این گروه با استفاده از ولایت ننگرهار افغانستان به عنوان پایگاه خود، حملات متعددی را در داخل کشور علیه طیفی از اهداف و اقلیتهای قومی و مذهبی انجام داد اما در اواخر دهه ۲۰۱۰ فشار نظامی ائتلاف به رهبری ایالات متحده و طالبان، این گروه را از ننگرهار بیرون راند و آن را مجبور به فعالیت در سطح کوچکتر در مناطق مختلف کشور کرد. به نظر میرسید که این یک شکست جدی باشد و با این حال این گروه توانست در برابر این از دست دادن سرزمینی مقاومت کند و در یک دهه آینده در موقعیت قویتری ظاهر شود.
داعش در سال ۲۰۲۰ پس از انتصاب یک رهبر جدید، شهاب المهاجر، جان تازهای به دست آورد و شیوهای جدید را به دست گرفت. شهاب به جای تلاش برای تصرف قلمرو، بر دو چیز تمرکز کرد: گسترش و استخدام در آسیای مرکزی و افزایش حملات بزرگ در کابل که عمدتاً مناطق شیعه نشین و دیگر اقلیتهای مذهبی هدف بودند. این گروه با حمله انتحاری در فرودگاه کابل در ۲۶ اوت ۲۰۲۱ که در پی تسلط طالبان در تلاش برای فرار بودند، ۱۳ سرباز آمریکایی و ۱۷۰ افغان را کشتند، شهرت بینالمللی بیشتری به دست آوردند. پس از اینکه طالبان کنترل کشور را در اوت ۲۰۲۱ به دست گرفتند، داعش حملات خود را افزایش دادند. در سال ۲۰۲۲ طالبان شروع به سرکوب این گروه کرد و فعالیت آنها را محدود کرد به طوری که دادههای پایگاه داده های مکانی و رویدادهای مرتبط با درگیری (ACLED) نشان میدهد که حملات داعش از ژانویه ۲۰۲۲ تا آوریل ۲۰۲۴ حدود ۹۴ درصد کاهش یافته است. اما به طورکلی به نظر میرسد داعش از سال ۲۰۲۱ گستاختر شده است.
بنابراین، باید گفت که این یک واقعیت است که بازگشت طالبان در کنار آنکه به دیگر گروههای افراطی برای فعالیت بیشتر جسارت بخشید، محیط امنی را چه به صورت ناخواسته(که ناشی از ناتوانی) و چه به صورت ارادی نیز فراهم کرده که این گروهها بتوانند آزادانه در آن فعالیت داشته باشند. ایجاد این محیط امن به واسطه چند عامل است: نخست، ماهیت گروه طالبان و وجود اهداف مشترک بین گروههای حاضر در افغانستان و امارت اسلامی، دوم، ناتوانی طالبان در مهار این گروهها و سوم، پیوندهای ایدئولوژیک و قومی طالبان است که منجر به ایجاد فعالیت گروههای تروریستی شده است.
این در شرایطی است که هدف از این حملات توسط داعش تقویت موقعیت در میان گروههای جهادی از طریق حملات جسورانه و پیچیده است. این حملات یک استراتژی است که تواناییهای داعش را نشان میدهد و آن را از گروههای رقیب متمایز میکند. درواقع، داعش در تلاش است با ایجاد هویتی منحصر به فرد، نفوذ رقبای خود را تضعیف کند و تسلط خود را در حوزه جهادی منطقه خراسان، ازجمله افغانستان، پاکستان، ایران و دیگر کشورهای آسیای مرکزی، تثبیت کند. داعش به دنبال دستیابی برای کسب منابع جهانی است که در عملیات های برنامه ریزی شده این گروه مشهود است. در چنین شرایطی، حملات تروریستی با تلفات زیاد به نوعی تبلیغات برای یک گروه ضعیف تبدیل میشود. آنها اکنون موفق شدهاند که توجه گسترده رسانهها را به خود جلب کنند. این درحالی است که این گروه قلمرو سرزمینی مشخصی ندارند و حتی حملات خارجی اغلب منجر به پیشرفت در زمین برای این گروه نشده است. این در شرایطی است که در سال ۲۰۲۳، عملیات این گروه علیه طالبان کاهش یافت و منابع مالی آن نیز به پایینترین حد خود رسید. درنتیجه، اداره طالبان اگر میخواهد خود را به عنوان یکی از حامیان کمپین علیه تروریسم و منحصراً داعش نشان دهد باید اقدامات خود را در مبارزه با گروههای تروریستی به گونهای هدایت کند، که رضایت بازیگران منطقهای و بینالمللی را جلب کند.
اما در چنین شرایطی که به نظر می رسد از یک سو امارت اسلامی توانایی مهار داعش را ندارد و از سمت دیگر جهان خسته و نگران از تقویت روزافزون داعش است، فعالیت گروه های اپوزیسون این ظرفیت را داشته باشد که از این طریق توجه جامعه جهانی را به خود جلب کنند هرچند هنوز دلیلی قوی وجود ندارد اما جبهه اپوزیسیون امارت اسلامی می تواند در عین انسجام و تدوین راهکاری اصولی علاوه بر افزایش حملات بر طالبان به رصد تحرکات داعش در خاک افغانستان و برنامه های این گروه از جغرافیای افغانستان به خارج از کشور بپردازد. اما باید گفت که اپوزیسون خارج نشین حکومت سرپرست برای نیل به این هدف نیازمنداقداماتی جدی تر هستند.
منابع
Parkin,Benjamin,Jones,Sam(2024), “How the Taliban’s return made a hub for global jihadis”, https://www.ft.com/content/0f3f08e0-9e26-4dd5-ab30-0da1c77e15eb