اتحاد استراتژیک در روابط چین و پاکستان

گفتگو با حسن کریمی

پست دکتری جغرافیای سیاسی از دانشگاه شهید بهشتی تهران

 مرکز بین المللی مطالعات صلح-IPSC

 روابط چین و پاکستان از نمونه های مهم همکاری راهبردی در منطقه جنوب آسیا است. در این میمان برای بررسی بیشتر این روابط  گفتگویی داشته ایم .

 مرکز بین المللی مطالعات صلح :لطفا بفرمائید پیشینه روابط چین و پاکستان به چه زمانی برمی‌گردد؟

پاکستان به عنوان یک کشور مستقل در سال 1947 بر روی نقشه جغرافیای سیاسی جهان هویدا شد. کشور جدید پاکستان به واسط هم مرز بودن با چین، همسایه این کشور شد. این همسایگی در آن زمان چندان برای پاکستان تازه تاسیس خوب نبود. زیرا قبل از تاسیس پاکستان، هند که پاکستان بخشی از آن بود، همسایه چین بود و با آن مشکلات مرزی داشت. با استقلال پاکستان بخشی از این مشکلات مرزی گریبانگیر کشور تازه تاسیس پاکستان شد. اما با تمام این شرایط در دهه  1950 میلادی رابطه رسمی میان دو کشور برقرار شد و در دهه 1960 میلادی دو کشور اقدام به حل مشکلات مرزی میان خود نمودند و اوضاع به نسبه آرام شد.

مرکز بین المللی مطالعات صلح : آیا دو کشور در طول حیات سیاسی و جغرافیایی خود توانستند به سمت یک اتحاد استراتژیک که بار ژئوپلیتیکی داشته باشد حرکت کنند؟ اگر جواب مثبت است، دلایل آن را بیان فرمائید؟

بله کاملا درست است دو کشور توانستند به سمت اتحاد استرتژیک در دهه 1970 حرکت کنند و در این باره عوامل مختلفی دخیل بودند. ابتدا باید گفت که سیاستمداران وقت پاکستان هوشمندانه عمل کردند به گونه‌ای که ضمن قطع روابط خود با جمهوری چین که مرکز آن در تایوان بود، جمهوری خلق چین را به رسمیت شناختند. دومین عامل موثر در اتحاد آنان، بحران ژئوپلیتیکی میان هند و چین بر سر مرزها و منطقه تبت بود. به گونه‌ای که الحاق تبت به چین و فرار دالایی لاما به هند از یک سو و افزایش تنش مرزی میان دو کشور بخصوص بر سر منطقه مرزی آروناچال پرادش، نقش موثری در اتحاد میان پاکستان و چین ایفا نمود. عامل دیگر به علاقه چین به نفوذ در شبه قاره به عنوان یک منطقه ژئوپلیتیکی و محاصره کشور هند برمی‌گشت.  چین می‌خواست با درگیر کردن هند به مساله پاکستان از جمله کشمیر، توجه آن را به مرزهای خود با هند کم کند        .

 مرکز بین المللی مطالعات صلح :با توجه به آنچه بیان کردید کاملا مشخص است که این اتحاد به آسانی قابل گسست نیست و قطعا دارای پیامدهای مثبتی برای دو طرف بوده است. لطفا در صورت امکان به چند مورد از این پیامدهای مثبت اشاره فرمائید.

ابتدا لازم می‌دانم به یک نکته مهم اشاره کنم و آن این است که چینی‌ها دارای یک استراتژی به نام استراتژی ابهام هستند. بر اساس این استرتژی، آنان تا زمانی که مطمن نشوند که یک رابطه و یا یک اتحاد برای آنها مثمرثر است. به هیچ وجه وارد آن رابطه نمی‌شوند. قطعا از اتحاد با پاکستان اطمینان داشته و دارند. در این اتحاد چینی‌ها توانستند به واسطه پاکستان، با بسیاری از کشورهای اسلامی رابطه برقرار کنند. پاکستان از حاکمیت مجدد چین بر تبت و در ادامه الحاق مجدد هنگ کنگ و تایوان به چین حمایت کرد. پاکستان نقش موثری به عنوان واسطه در برقراری رابطه میان آمریکا و چین بازی نمود. به گونه‌ای که سفر کسینجر به چین در سال 1971م. با هماهنگی پاکستان بود. در مقابل چینی ها نیز از پاکستان در مقابل هند حمایت کردند به عنوان نمونه گذشته از کمک‌های نظامی، در اویل دهه 1970م. به دنبال استقلال پاکستان شرقی (بنگلادش) و حمایت هند از آن، چین نیز از پاکستان حمایت نمود و برای نخستین بار عضویت بنگلادش را در سازمان ملل  وتو کرد. همچنین چین در توسعه برنامه هسته‌ای پاکستان، دستیابی این کشور به موشکهای بالستیک، راه‌اندازی راکتورهای اتمی و در کل رشد سلاحهای هسته‌ای پاکستان نقش داشته است.

مرکز بین المللی مطالعات صلح : تجارت دارای چه جایگاهی در روابط دو کشور است؟

باید بگویم گذشته از مسائل امنیتی، نظامی و استراتژیک، مساله دیگر مربوط به حوزه اقتصاد و سرمایه‌گذاری چین در پاکستان است. توسعه روابط تجاری چین و پاکستان طی سه دهه گذشته باعث شده است، دو کشور به سمت سرمایه‌گذاری مشترک گام بردارند. بیشتر سرمایه‌گذاری‌ها به وسیله چین در پاکستان انجام شده است. مبدا شروع این سرمایه‌گذاری‌ها که جنبه ژئواکونومیکی داشته، سین کیانگ چین بوده و تا بندر گوادر در جنوب پاکستان امتداد یافته است. این کمربند بخشی از طرح کمربند-راه چین است که اتصال چین به اروپا، غرب آسیا و آفریقا را مورد توجه قرار داده‌ است. از سین‌کیانگ که بگذریم و مساله‌ای داخلی برای چین بوده، مساله مهم بندر گوادر است. این بندر از سال 2000 میلادی مورد توجه چین قرار گرفت و تاکنون بالغ بر 50 میلیارد دلار در این بندر سرمایه‌گذاری کردند. هدف اصلی چین از سرمایه‌گذاری در گوادر، تامین انرژی، اتصال به بازارهای جهانی و ایجاد پایگاه نظامی و استفاده از امکانات دریایی و ساحلی است. با وجود آنکه اخیرا نهائی‌شدن این کریدور با موانعی مواجه است، اما بعید به نظر می‌رسد چین از این کریدور بگذرد.

به طور کلی می‌توان گفت چین و پاکستان به لحاظ ژئواکونومیکی و ژئوپلیتیکی نیازمند همدیگر هستند. شاید طی مراحلی و مواقعی این نیازمندی گرمای همیشگی را نداشته باشد، اما هیچ وقت بی‌نیاز از همدیگر نخواهند شد.

 

 

 

 

  


بالا
 
بازگشت