حاکی خاور
نقش «مثنوی» در انسان سازی!
فرستنده: محمدعثمان نجیب
مولوی انسان عجیبیست و کتاب شگفتانگیزی به نام مثنوی زاده است. به مولوی و مثنوی انسان های زیادی دلباختهاند. بسیاری، این کتاب را بلندتر از دین و مذهب میدانند، زیرا به این کتاب انسانهای دیندار و بیدین عشق میورزند. بعضی، گفته اند این کتاب، الهام شده از طرف خداست. مولوی انسان عجیبی است، پیامبر نیست؛ اما کتاب پیامبرانه دارد.«مولانا» انسان عارف بوده است. عارف به کسی گفته میشود که بوی حقیقت، به مشامش رسیده باشد. مولوی، حقیقت را بوی کرده است، رازها را کشف کرده است. با «خداوند بزرگ» رابطهی رمزآلود و رازآمیزی داشته است. به انسانیت پختهتر توجه کرده است، انسانیت را جاندارتر نشان میدهد. او به عمق کمال و معرفت رسیده، به ظاهر، چندان توجه ندارد، دل را محل عشق و عبادت میداند. عشق و رضای خدا را در دل انسانها، جستجو میکند. به جاندار بودن و عارف بودن او بیشتر انسانها شهادت دادهاند/میدهند. اما چیزی عجیب، غریب، شگفت انگیز، شور، گاهی زشت و زمانی هم ننگآمیز، عملکرد گروهی است که به خود لقب سلفیت را قلم زده اند. ایشان به نسبت دشمنی به «زبان پارسی» لج کرده و به کژی رفتهاند. ایشان در مورد «مولانا» خیلی زشت اندیشیدهاند و در قضاوت خویش، آب را گلآلود ساختهاند.
بیشتر اوقات انگشت اتهام را بسوی او بلند کرده و انتقادهای غبارآلودی میکنند.
«مثنوی» زادهای مولاناست و با «قرآن کریم» پهلو میزند. شرح «قرآن کریم» است، بیشتر اشعارش از «قرآن کریم» اقتباس شده است. مولوی «قرآن کریم» را نسبت به دیگران زیباتر درک کرده بوده. مثنوی خیلی پرزور است، بسیاری به خواندن این کتاب، درد خود را درمان میکنند. به عدد عاشقان و شفتهگان این کتاب روز به روز افزوده میشود، تا دنیا پیش میرود، نقش آن پر رنگتر میشود. این کتاب، کتاب انسانیت است، کتابیست که در دل انسانها بذر انسانیت میکارد. به شفتهگان خود اخلاق میآموزد، تکثرگرایی میآموزد، درس محبت میدهد، درس همدیگر پذیری میدهد، درس ایثار و خودگذری میدهد. خواندن این کتاب به انسان حس خوبی میدهد، آرامش میبحشد، انسان را به شوق میآورد. با خواندن آن، انسان لذت میبرد، کیف میکند. در مورد اهمیت این کتاب تا هنوز کتاب های زیادی نوشته شده است. دانشمندان بزرگی بر بالای آن شرح نوشتن، او را تفسیر کرده اند. شرح های این کتاب بزرگ، به هزارها جلد رسیده است. بهترین شرح آن، شرح کریم زمانی است که نسبت به شرح های دیگر جاندارتر به نظر میرسد.
این کتاب بلندتر و فراتر از هر مذهب و متعلق به تمام مذاهب است. بسیار کتاب هایی است که در اسلام نوشته و آنها مختص به یک مذهب اند، اما مثنوی به هیچ مذهبی خاصی مربوط نمیشود. صاحبان هر مذهبی این کتاب را میخوانند و از آن میآموزند. از مذهب گذشته، این کتاب را بر علاوه مسلمانان، کافران نیز آن را خوانده و به آن عشق میورزند و از بسیار نکات آن استفاده میکنند. اینکه، این کتاب گفتار خود مولاناست و یا از طرف خداوند متعال به آن الهام شده است، بحث برانگیز است. بسیاری گفتهاند که این گفتار از خود مولانا نیست، بلکه به آن الهام شده است. این نظریه را گفتار خود مولانا نیز تایید میکند. او میگوید:«من میخواهم خاموش باشم، چیزی نگویم، اما چیزی از داخل، من را نمیگذارد و من را وادار میکند چیزهایی را بسرایم». بعضی میگویند این گفتار ها از خود مولاناست، اما سخن اول به حق نزدیکتر است.