فردوسی و شاهنامه در اوراسیا

 

پنجمین نشست مشترک انجمن ایران‌شناسی و مؤسسه مطالعات ایران و اوراسیا

 

* دکتر زهره زرشناس: قصه رستم، علاوه بر دیوارنگاره‌ها در غار هزاربودا هم یافت شده است

* دکتر محمود جعفری دهقی: یکی از خدمات بزرگ اشکانیان به ایران، زنده کردن داستان‌های حماسی بود

* دکتر مهدی سنایی: فردوسی برای ما ایرانی‌ها تنها یک شاعر نیست، بلکه نماد هویت جمعی‌ است

سیل بنیان‌کن مغول، تعداد بی‌شماری از مواریث ما را از بین برد، اما شاهنامه برجای ماند

ویژگی آشکار قهرمانان در داستان‌های حماسی، جنگ‌آوری است، اما قهرمانان در شاهنامه، نه‌تنها جنگ‌آورند و از دشمن هیچ هراسی ندارند، بلکه خردمند، انسان‌مدار و مهربانند.

در نظر حکیم طوس، خرد چندان ارجمند است که شاهنامه، اثر بزرگ و بی‌مانند‌ش را با ستایش خرد آغاز کرده و گفته است: به نام خداوند جان و خرد/ کزین برتر اندیشه برنگذرد.

فردوسی، این ایرانی بیداردل ژرف‌اندیش، در روزگاری به سرودن شاهنامه دست زد که ایران از دو سو در برابر تاخت و تاز نظامی و سیاسی و فرهنگی بیگانگان بی‌یار و یاور بود. در آن روزهای خواری و سرافکندگی، این آزادمرد، یک‌تنه به یاری ایران برخاست. او تصمیم گرفت با به‌نظم درآوردن داستان‌های ملی و حماسی و تاریخ کهن سرشار از عظمت، افتخارات فراموش‌‌شدۀ روزگاران سرافرازی را به یاد ایرانیان بیاورد.

شاهنامۀ فردوسی نه‌تنها بزرگ‌ترین اثر منظوم زبان ‌فارسی، بلکه یکی از شاهکارهای ادبی جهان است.

فردوسی در شاهنامه، عداوت نمی‌ورزد، مگر با بدی و بدکاری. هیچ‌گاه از سیه‌روزی کسی اگرچه دشمن باشد شادی نمی‌کند. هیچ قوم و طایفه‌ای را تحقیر نمی‌کند و نسبت به هیچ‌کس و هیچ جماعتی، بغض و کینه نشان نمی‌دهد. افزون بر آن، پاکی زبان و عفت اوست: در سراسر شاهنامه، یک واژه یا یک عبارت دور از ادب دیده نمی‌شود.

طی سده‌ها بی‌هنران بر آن بودند تا شاهنامه را از میان بردارند. سیل بنیان‌کن مغول، تعداد بی‌شماری از مواریث ملی ما را از میان بـرد، اما شاهنامه برجای ماند.

پنجمین نشست از سلسله نشست‌های مشترک انجمن ایران‌شناسی و مؤسسۀ مطالعات ایران و اوراسیا با عنوان «فردوسی و شاهنامه در اوراسیا» بهار امسال در محل مؤسسۀ «ایراس» برگزار شد.

 سُغدی، زبان تجاری جادۀ ابرایشم

دکتر زهره زرشناس، استاد زبان و فرهنگ‌های باستانی، به‌عنوان اولین سخنران دربارۀ زبان سُغدی و دیوارنگاره‌هایی که به تازگی کشف شده است، می‌گوید: زبان سغدی از زبان‌های ایرانی میانۀ شرقی است. این زبان به‌‌مدت چهار یا پنج سده (از سدۀ ششم تا دهم میلادی) زبان تجاری جادۀ ابریشم بود. در طول این جاده، از موطن سغدی‌های سمرقند و بخارا گرفته تا ترکستان چین، آثار متعددی به زبان سغدی به‌جای مانده است.

سغدی‌ها به‌‌عنوان بازرگان در جادۀ ابریشم به تجارت مشغول بودند و ازآنجاکه مردمی ثروتمند به حساب می‌آمدند، از فرهنگ و هنر حمایت می‌کردند. به همین جهت، آثار بسیاری به‌دست آمده که به‌‌روشنی نشان می‌دهد از زبان‌های دیگر به سغدی ترجمه شده است.

در میان آثار به‌جای مانده ازجمله قصه‌ها و داستان‌ها، یکی هم داستان رستم است که با رستم شاهنامه تفاوت دارد.

اشراف سغد، قصه‌گویانی داشتند که داستان‌ها را بر روی دیوارهای کاخ نقاشی می‌کردند و قصه‌گو، اتاق به اتاق و پرده به پرده، قصه‌ها را روایت می‌کرد. یکی از این دیوارنگاره‌ها داستان رستم است.

 غار هزاربودا و مجموعۀ تورفان

دکتر زرشناس می‌افزاید: قصۀ رستم، علاوه بر دیوارنگاره‌ها در غار هزاربودا هم یافت شده است. غار موگای که به غار هزاربودا شهرت دارد، درواقع یک عبادتگاه بودایی بود که در جنوب‌شرقی دان‌هوانگ استان گانسو چین واقع شده است و در مسیر جادۀ ابریشم قرار دارد.

در این غار، یک دیوار کاذب وجود داشت. باستان‌شناسان کشورهای مختلف، هنگام کاوش متوجه می‌شوند که پشت این دیوار خالی است. با چکش، ضربه‌ای می‌زنند، دیوار فرو می‌ریزد و پشت آن کتابخانه‌ای بزرگ پدیدار می‌شود که همۀ آثارش به زبان‌های ایرانی است. نام این آثار ارزشمند را «مجموعۀ تورفان» می‌گذارند. ازجمله آثار دیده‌شده در این مجموعه، همین قصۀ رستم است.

 رستم در سرزمین سغد

قصه از اینجا آغاز می‌شود که رستم تا دروازه‌های شهر در پی دیوان تاخت و بسیاری از آنها را به خاک هلاک انداخت. دیوان چون به شهر رسیدند از ترس رستم دروازه‌ها را بستند. رستم با پیروزی برگشت و در چمنزاری، زین را از روی رخش برداشت و خودش هم جامۀ رزم از تن بیرون آورد و چیزی خورد و خوابید. همین که به خواب رفت، دیوان گِردِ هم جمع شدند و گفتند: به‌راستی شرم‌آور است که ما از یک یکه‌سوار شکست خوردیم و فرار کردیم و در شهر زندانی شدیم. چنین بود که دوباره دروازه‌های شهر را باز می‌کنند و می‌آیند به سوی رستم. رستم این بار نیرنگی به‌کار می‌برد، او نقشۀ خود را در گوش رخش می‌گوید. آن‌گاه که دیوان از راه می‌رسند، رستم و رخش فرار می‌کنند؛

طوری که دیوان گمان می‌برند رستم از ترس آنها فرار کرده است، درحالی‌که این فرار، ترفند جنگی رستم برای فریب دیوان بود. دیوان به گمان این‌که رستم از ترس پا به فرار نهاده، به دنبالش می‌روند، ولی بر او دست نمی‌یابند، ازاین‌رو پراکنده می‌شوند. پس از پراکنده شدن دیوان، رستم برمی‌گردد و یکی‌یکی آنها را نابود می‌کند. دیوان در این نبرد، سوار بر کفتار و خارپشت بودند و برخی هم این توانایی را داشتند که رعدوبرق و تگرگ ایجاد کنند، ولی رستم با ترفندی که به‌کار می‌برد باعث شکست دیوان می‌شود.

بسیاری از ایران‌شناسان بر این باورند که این داستان مربوط می‌شود به افسانه‌های سکایی. سکاها قومی ایرانی بودند و در جنگ‌ها معمولا از همین ترفند استفاده می‌کردند.

 احیای داستان‌های حماسی

در ادامۀ نشست، دکتر محمود جعفری دهقی، رئیس انجمن ایران‌شناسی در پاسخ به این پرسش که چرا شاهنامه به‌وجود آمد، می‌گوید: با حملۀ اسکندر و اشغال ایران، برای اولین بار نشانه‌های تحقیر در ملت بزرگ ایران دیده شد که بازخورد آن، خلق آثاری در شرح نبردهای حماسی ایرانیان بود. این آثار، تأثیر شگرفی در شکل‌گیری هویت ایرانی داشت.

یکی از خدمات بزرگ اشکانیان به ایران، زنده کردن داستان‌های حماسی بود. خواننده‌های دوره‌گرد از شهری به شهری و از روستایی به روستایی می‌رفتند و داستان‌های حماسی را برای مردم می‌خواندند. بازخوانی داستان‌های پهلوانی، تأثیر شگرفی در شکل‌گیری حماسۀ ملی ایرانیان داشت.

با یورش اعراب به ایران، دوباره همان تحقیرها سر برآوردند. دهقانان، زمین‌دارانی بودند که یکی از وظایفشان پاسداری از فرهنگ ایرانی بود. فردوسی بزرگ که یک دهقان‌زاده بود، برای ماندگاری فرهنگ و زبان فارسی در برابر یورش فرهنگ و زبان بیگانه، داستان‌های شاهنامه را به‌نظم درآورد. هرگاه مردم

ایران احساس کنند هویت ایرانیشان خدشه‌دار می‌شود به اساطیر و حماسه‌های خود روی ‌می‌آورند.

 تأثیر شاهنامه بر مردم گرجستان

دکتر نیکلای جاوا قیشویلی، استاد تاریخ و مردم‌شناسی دانشگاه تفلیس، از طریق ارتباط تصویری، طی سخنانی می‌گوید: ترجمه‌های متعدد از شاهنامۀ فردوسی در سده‌های میانی، تأثیر بسیار زیادی بر آثار گرجی به‌‌ویژه حماسۀ «پلنگینه‌پوش» داشته است. افزون بر آن، آشنایی با قهرمانان شاهنامه، موجب رواج نام‌های شاهنامه‌ای در میان مردم شد. نام‌هایی چون سهراب، رستم، منوچهر، گیو و جمشید از نام‌هایی هستند که مردم گرجستان بر فرزندان خود می‌گذارند. نام‌های شاهنامه‌ای ۲۵ درصد از کل نام‌‌ها را شامل می‌شود که نشان از تأثیر شاهنامه بر روی مردم گرجستان دارد.

 ترجمه‌های شاهنامه در ارمنستان

دکتر آندرانیک سیمونیان، استاد زبان و ادبیات ارمنی، می‌گوید: یکی از اولین ترجمه‌های شاهنامه توسط سوموئل گیوزادیان در شوشین (مرکز چاپ کتاب‌های ارمنی) در سال ۱۸۹۳ منتشر شد و پس از آن ترجمه‌های مختلفی از شاهنامه به چاپ رسید، اما یکی از بهترین‌ این ترجمه‌ها را سرگئی تومازیان انجام داده است.

 هویت جمعی

دکتر مهدی سنایی، رئیس مؤسسۀ مطالعات ایران و اوراسیا در ادامۀ نشست در سخنانی می‌گوید: فردوسی برای ما ایرانی‌ها تنها یک شاعر نیست، بلکه نماد هویت جمعی است. بالاترین فضیلت یک ملت، هویت جمعی آن است. کشور عزیزمان تحت حملات سترگی قرار گرفت که می‌توانست بنیان فرهنگ و زبان سرزمین ما را برافکند. اگر بزرگانی چون فردوسی نبودند شاید این هویت حفظ نمی‌شد. در دنیای معاصر هم حفظ هویت جمعی، دغدغه همۀ کشورهاست.

 لینک کوتاهhttps://www.iras.ir/?p=10865

 

 

 

 

 

 


بالا
 
بازگشت