نگاه و بررسی کتاب “افغانستان به روایت روزنامه اطلاعات” به کوشش بصیراحمد حسین‌زاده
رضا عطایی (کارشناسی‌ارشد مطالعات منطقه‌ای دانشگاه تهران)

مشخصات کتاب؛
عنوان: افغانستان به روایت روزنامه اطلاعات؛ ۱۳۰۷ تا ۱۳۳۳ش
به کوشش و گردآوری: بصیراحمد حسین‌زاده
ناشر: تهران، انتشارات اطلاعات

مشخصات چاپ: چاپ اول ۱۴۰۲، در ۵۹۱ صفحه

الف) معرفی اجمالی

افغانستان به روایت روزنامه اطلاعات” حاصل تلاش‌های چندین ساله بصیراحمد حسین‌زاده در استخراج و تنظیم مطالبی است که درباره افغانستان و یا درباره مسائل و تحولات افغانستان در بازه زمانی ۱۳۰۷ تا ۱۳۳۳ش در روزنامه اطلاعات در تهران، چاپ و منتشر شده است.
این اثر با ویراستاری، صفحه‌آرایی و همچنین تهیه و تنظیم نمایه کتاب توسط محمدکاظم کاظمی، در ۵۹۱ صفحه، سال ۱۴۰۲ توسط موسسه انتشارات اطلاعات در تهران به زیور چاپ و نشر آراسته شده است.
این اثر را در واقع می‌توان نوعی بازخوانی رویدادهای سه دهه نخست قرن چهاردهم هجری افغانستان دانست که امروزه هم از لحاظ انجام پژوهش‌های علمی و هم از لحاظ مسائل تاریخی-هویتی افغانستان بسیار شایان اهمیت و توجه می‌باشد.
در یادداشت چهار صفحه‌ای آغاز کتاب (صص ۳۳- ۳۶)، حسین‌زاده زمینه و انگیزه‌اش را انجام این پروژه چنین توضیح می‌دهد:
یکی از روزنامه‌های با سابقه در کشورهای فارسی‌زبان، روزنامه اطلاعات است. انتشار این روزنامه از سال ۱۳۰۵ خورشیدی در زمان حکومت رضا خان پهلوی -هم‌زمان با دوره حکومت امان‌الله خان در افغانستان- در تهران آغاز شد. چند سال پیش در نمایشگاه کتاب تهران به نسخه‌های سال‌های اولیه این روزنامه که دوباره چاپ شده بود برخورد کردم و با نگاهی گذرا متوجه شدم که در منابع تاریخی کمتر به آن‌ها اشاره شده است. اهمیت تاریخی این مطالب و در مواردی اطلاعات دست اولی که در آن‌ها بود، مرا بر آن داشت تا آن‌ها را استخراج کنم و به صورت یک متن مدوّن درآورم. پس مجموعه‌ای کامل از این روزنامه را از سال دوم انتشار آن به دست آوردم و به این کار شروع کردم. این مطالب با توافق جناب محمدجواد سلطانی مدیرمسئول محترم روزنامه جامعه باز در ۲۹۹ قسمت -در فاصله زمانی ۱۳۹۳ و ۱۳۹۵- در آن روزنامه منتشر شد و اینک به صورت کتابی مدوّن شده است.۳۴)
نگارنده در ادامه توضیح می‌دهد که در این مجلد تنها مطالب روزنامه اطلاعات درباره افغانستان از شماره ۴۶۱ (۲۰ فروردین ۱۳۰۷) تا شماره ۸۳۹۳ (۹ خرداد ۱۳۳۳) گنجانده شده است که به ترتیب سیر زمان و تاریخ، مسائل و تحولات بیست و شش سال را در بر می‌گیرد و مطالب پس از این تاریخ را -۹ خرداد ۱۳۳۳- را به جلدهای آینده اثر حواله داده است. (ص ۳۴)
همچنین از یادداشت بصیراحمد حسین‌زاده چنین فهميده می‌شود که هدف وی از انجام این پروژه و پژوهش تنها انعکاس مطالب حدود نود سال پیش روزنامه اطلاعات با حفظ امانت به خوانندگان و محققان است.
از همین‌روی گردآورنده اثر در یادداشت خویش متذکر این نکته می‌شود که اصل مطالب روزنامه اطلاعات بدون دخل و تصرف و با حفظ امانت در کتاب آورده شده است و چنانچه در مواردی اغلاط چاپی و ناخوانی در متن مطالب روزنامه‌ها وجود داشته، آن‌ها را در پاورقی ذکر کرده است که در اصل مطالب روزنامه خللی وارد نشود. (صص ۴۳ و ۳۵)
حسین‌زاده با تذکر درست این نکته که بسیاری از مطالب و گزارش‌های روزنامه اطلاعات می‌تواند جانبدارانه و یا با توجه به خط مشی سیاسی خاصی درباره افغانستان، شخصیت‌ها و تحولات آن کشور در روزنامه اطلاعات انعکاس یافته باشد، از قضاوت و اظهار نظر شخصی درباره آن‌ها پرهیز نموده است:
در واقع گردآورنده وظیفه خود را نه کاووش در صحت و سقم گزارش‌ها و تحلیل‌ها، بلکه ارائه دقیق و کامل متن می‌دانست و طبیعتاً ارزیابی نهایی با خوانندگان بصیر این کتاب خواهد بود.۳۵)
اگرچه میان محققان و تاریخ‌نویسان ایران چنین معمول است که از زمان تاج‌گذاری و تحکیم سلطنت پهلوی اول (۱۳۰۵ش) دیگر از عنوان “رضاشاه” به جای “رضاخان” استفاده می‌کنند، با این حال علی‌رغم توضیح گردآورنده کتاب که با توجه به دسترسی‌اش به مجموعه سال دوم انتشار روزنامه، مبدأ جمع‌آوری و تنظیم مطالب مندرج درباره افغانستان در روزنامه اطلاعات، فروردین ۱۳۰۷ در نظر گرفته شده است؛ کاش ایشان برای اطلاع محققان و خوانندگان به این نکته نیز صورت گذرا می‌پرداختند که علت لحاظ نشدن شماره‌های سال اول انتشار روزنامه (۱۳۰۶ش)، تنها همین عدم دسترسی‌اش به آنها بوده که به این نکته، در یادداشت آغاز اثر اشاره ضمنی نیز نموده است یا اینکه در شماره‌های سال اول انتشار روزنامه اطلاعات (از شماره اول تا شماره ۴۶۰)، به هر دلیل و امکان و احتمالی، پرداخت و پردازشی به مسائل و تحولات افغانستان صورت نگرفته است؟! یا مطالب و گزارش‌ها به صورت گذرا و جزئی و محدود بوده است که ملاک شروع این اثر، شماره‌‌ی ۴۶۱ قرار گرفته و فروردین ۱۳۰۷به عنوان مبدأ زمانی انتخاب شده است؟!

ب) اهمیت بازخوانی تاریخ بر اساس روزنامه‌ها

در مطالعه و تتبع دوره‌ها و رویدادی‌های تاریخی معاصر، روزنامه‌ها را می‌توان در زمره منابع بسیار مهم و ارزشمندی دانست که می‌توانند تحولات سال‌ها یا دوره‌های مد نظر را با بازنمایی بیشتر و جذابیت بهتر نشان دهند و به عنوان دیتاها و داده‌های خام مورد تجزیه و تحلیل پژوهشگران قرار گیرد.
علت این امر در این است که اگرچه امروزه و برای ما، ظرف توالی زمانی بسیاری از رویدادهای تاریخی، تا حدودی مشخص و نمایان است و حداقل به صورت کلی می‌دانیم که سیر خطی-زمانی رویدادهای ادوار گذشته به چه صورت بوده و سپری شده است؛ اما این امر برای مردمان یا روزنامه‌‌نگاران همان عصر و زمان که مشخص نبوده و به صورت قطعی نمی‌دانستند که سیر خطی حوادث و رویدادها به چه سمت و سویی، در جریان و حرکت است؟!
همین وضعیت را برای عصر و زمانه خودمان هم می‌توانیم متصور شویم که بر فرض مثال، در صد سال آینده، آیندگان شاید با قطعیت و اطمینان بیشتری از سیر خطی-زمانی صد سال پیش روی آگاهی و شناخت داشته باشند؛ اما وضعیت عدم قطعیت امروزمان را تنها می‌توانند از منابع و مصادر همین برهه در یابند که این روند تحولات صد سال پیش روی با چه فراز و فرودهایی سپری شده است.
علاوه بر آنچه گفته شد، همانطور که پیش‌تر نیز بدان اشاره شد، روزنامه‌ها را می‌توان به عنوان یکی از منابع دسته‌اول در بازخوانی رویدادهای زمان انتشارشان دانست که از آن رویداد چه تصویر و روایتی را ارائه کرده‌اند.
از همین روی اهمیت کتاب “افغانستان به روایت روزنامه اطلاعات” نمایان می‌شود که در تحولات ۱۳۰۷ تا ۱۳۳۳ش چه تصویر و روایتی از رویدادهای این بازه تاریخی انجام گرفته است.
به ویژه اینکه در این بازه زمانی ما شاهد تحولات بسیار مهمی در تاریخ معاصر افغانستان هستیم، از انجام تا شکست اصلاحات و دولت امانی تا روی‌کار آمدن حبیب‌الله کلکانی و سپس چگونگی روی‌کار آمدن محمدنادرخان، که تا همین امروز، از این رویدادها و تحولات، قرائت‌های تاریخی-هویتی متفاوت و بعضاً متناقض و پارادوکسیکال می‌شود.
این آشفتگی در رویدادها و تحولات مقطع زمانی یاد شده در مطالب روزنامه اطلاعات نیز به چشم می‌خورد، به نحوی که از صفحه ۳۷ تا صفحه ۳۴۰ کتاب، با بیش از سیصد صفحه و بیش از نیمی از مطالب کتاب، تنها شامل پنج سال از تحولات افغانستان در میان سال‌های ۱۳۰۷ تا ۱۳۱۲ش می‌شود، در حالی‌که تحولات سال‌های ۱۳۱۲ تا ۱۳۳۳ش (بیست سال تحولات) که کتاب با آن خاتمه می‌یابد از لحاظ کمی، حجم کمتری را به خود اختصاص داده است. این امر همانطور که پیش‌تر ذکر شد، اهمیت تاریخی-هویتی رویدادها و تحولات سال‌های ۱۳۰۷ تا ۱۳۱۲ش در افغانستان را نشان می‌دهد که امروزه نیز برای هر کدام از گروه‌های هویتی مردمان افغانستان، بار معنایی-هویتی و قرائت تاریخی-هویتی مخصوص به خود از آن برهه صورت می‌پذیرد.
علاوه بر آنچه گفته شد، در کتاب “افغانستان به روایت روزنامه اطلاعات” که شامل بازه ۱۳۰۷ تا ۱۳۳۳ش می‌شود، می‌توان بسیاری از مسائل و موضوعاتی که امروزه نیز در زمره مسائل روز داخلی یا خارجی افغانستان محسوب می‌شود، ریشه‌یابی و پیشینه‌شناسی نمود.
برای مثال در بحث روابط ایران و افغانستان در بازه زمانی این اثر (۱۳۰۷ تا ۱۳۳۳ش)، می‌توان به بسیاری از مسائل پر حاشیه امروز همچون موضوع هیرمند یا سایر روابط دیپلماتیک و سیاسی و همچنین روابط اقتصادی که طرفین با توجه به دگرگونی‌های داخلی سیاسی‌شان در این مقطع تاریخی داشتند، امروزه نیز شایان اهمیت و بررسی می‌باشند.

ج) جلوه‌هایی از بازخوانی تاریخ افغانستان به روایت روزنامه اطلاعات

همانطور که در بخش پیشین یادداشت اشاره شد بنا به اهميت تاریخی-هویتی تحولات سال‌های ۱۳۰۷ تا ۱۳۱۲ش که بیش از سیصد صفحه کتاب را شامل می‌شود، بررسی این بخش کتاب را به یادداشت دیگری می‌گذاریم و در تتمه این یادداشت، برای معرفی بهتر کتاب، تنها به چند جلوه از بازنمایی تحولات افغانستان در مطالب روزنامه اطلاعات که در این اثر گنجانده شده است، بسنده می‌کنیم.
شایان توجه است که روزنامه اطلاعات در افغانستان نیز مخاطب و خواننده داشته است. در شماره ۷۵۸۶ این روزنامه که چهارشنبه ۱۶ مرداد ۱۳۳۰ (۸ اوت ۱۹۵۱) چاپ شده است، متن مصاحبه خبرنگار روزنامه اطلاعات با شاه‌محمودخان، نخست‌وزیر افغانستان آمده است که این مصاحبه را خبرنگار روزنامه اطلاعات در ۳۱ ژوئیه (هشتم مرداد همان سال) با نخست‌وزیر افغانستان در آنکارا(ترکیه) انجام داده است. شاه‌محمودخان بعد از جلسه مطبوعاتی بعد از اظهار محبت به خبرنگار روزنامه اطلاعات به وی می‌گوید:
روزنامه اطلاعات یکی از جرایدی است که در افغانستان خواننده زیادی دارد و من پیوسته روزنامه اطلاعات را می‌خوانم و هنگامی که وزیر جنگ بودم، هنگام بازدید ایران از اداره و مطبعه روزنامه اطلاعات دیدن نمودم۵۴۳)
حتی پاسخ شاه‌محمودخان به پرسش خبرنگار روزنامه اطلاعات مبنی بر ملی‌شدن صنعت نفت ایران و اقدام دولت مصدق در این راستا و انعکاس این موضوع در افغانستان نیز شایان توجه است:
البته مقالاتی که در طرفداری از حقوق ایران و ملی کردن نفت در جراید افغانستان منتشر شده، نمونه و نشانه‌ای از افکار و آمال ملت افغانستان در این مورد است. عقیده شخصی من این است که هر کسی باید به حق خود نایل شود و این مسئله حق مسلمه ایران است. من شخصاً طرفدار ملی کردن صنایع نفت در ایران هستم، به شرطی که به صلح جهان رخنه وارد نشود، در هر جا و در هر مجلسی باشم از حقوق ایران دفاع خواهم کرد.۵۴۳)

در همین راستا شایان توجه است که پس از ملی شدن صنعت نفت در ایران، هیئتی از افغانستان که در آن محمدنعیم خان وزیر معادن و عبدالله خان رئیس انحصار دولتی افغانستان حضور داشتند به منظور مذاکره برای خرید نفت وارد تهران می‌شوند. (ص ۵۴۴؛ شماره ۷۵۸۸ روزنامه اطلاعات، شنبه ۱۹ مرداد ۱۳۳۰/ ۱۱ اوت ۱۹۵۱) و در جلسه هشت و نیم صبح روز پنجشنبه ۲۴ مرداد ۱۳۳۰/ ۱۶ اوت ۱۹۵۱ مجلس شورای ملی ایران با فروش نفت به دولت افغانستان موافقت می‌شود(ص ۵۴۴) و محمدنعیم خان وزیر معادن افغانستان در مصاحبه با خبرنگار روزنامه اطلاعات که قصدش از سفر به تهران را می‌پرسد، می‌گوید:
ما وقتی مشاهده نمودیم که موضوع ملی شدن نفت ایران به مرحله عمل درآمد، بی‌اندازه خوشحال و خوشنود شدیم. شادی و خوشوقتی ما از این لحاظ بود که می‌دیدیم که دولت دوست و برادر ما ایران یک قدم اساسی و اصلی در راه استقلال اقتصادی خود برداشته. ما خواستیم در این مورد دوستی و محبت و برادری خود را نسبت به ملت ایران نشان دهیم و در خرید نفت از دولت ایران پیشقدم شویم تا بدین وسیله هم در مجاهدتی که‌ ملت ایران در پیش گرفته کمک کرده باشیم و هم مایحتاج نفتی خود را از دولت دوست و همسایه خود خردیداری نماییم.۵۴۶)
وی در پایان مصاحبه در پاسخ به این سوال خبرنگار روزنامه اطلاعات که تا چه وقت در تهران می‌ماند، می‌گوید:
فعلا معلوم نیست تا کی در ایران اقامت خواهم داشت، زیرا قصد انعقاد قراردادی برای خرید نفت با دولت ایران است و انجام این امر برای من معلوم نیست. ولی به طور قطع من قبل از انجام مأموریتی که دارم تهران را ترک نخواهم نمود.۵۴۸)
بنا به گزارش شماره ۷۶۱۵ روزنامه اطلاعات، سه‌شنبه ۱۹ شهریور ۱۳۳۰، قرارداد فروش نفت ایران به افغانستان به امضاء می‌رسد، قراردادی برای فروش سی هزار تُن بنزین و هفت هزار تُن گاز. (صص ۵۴۹ و ۵۵۰)
در مطلب هفت ماه بعد روزنامه اطلاعات، یعنی به شماره ۷۷۷۷، پنج‌شنبه ۱۴ فروردین ۱۳۳۱ معلوم می‌شود که بنا به اشکالاتی قرارداد فروش نفت ایران به افغانستان، عملی نشده است:

در تابستان سال گذشته قراردادی برای فروش سی هزار تُن نفت به دولت افغانستان بین آقایان وارسته وزیر دارایی وقت و وزیر صنایع دولت افغانستان به امضا رسید. طبق مواد قرارداد، بهای نفت به دلار پرداخت می‌شود و محل تحویل نفت در یک شهر مرزی ایران و افغانستان است. همچنین در قرارداد ذکر شده است که به محض این که دولت افغانستان انبارهای لازم را تهیه نمود، نفت توسط نفتکش‌های شرکت ملی تا محل تحویل حمل و از آنجا توسط وسایط نقلیه دولت افغانستان به انبارها منتقل گردد. به طوری که اطلاع حاصل نموده‌ایم علل متوقف ماندن این قرارداد علاوه بر تهیه انبارهای لازم در نقاط مختلف افغانستان، موضوع حمل آن نیز می‌باشد؛ به این قرار که جاده‌های افغانستان بیشتر کوهستانی بوده و عبور کامیون‌های بزرگ نفتکش از آن جاده‌ها زیاد قابل اطمینان و خالی از خطر نیست. همچنین پل‌هایی که در این جاده‌ها وجود دارد استحکام آن‌ها به قدری نیست که کامیون‌های بزرگ‌تر از ده تن از روی آن‌ها عبور کند…۵۵۶)
به همین منوال بسیاری از موضوعات مطرح در تاریخ افغانستان معاصر همچون، بحث پشتونستان و اختلافات مرزی افغانستان و پاکستان، فراز و فرودهای زبان فارسی در افغانستان و غیره نیز در ترتیب توالی مطالب روزنامه اطلاعات در مقطع تاریخی ۱۳۰۷ تا ۱۳۳۳ش در کتاب “افغانستان به روایت روزنامه اطلاعات” انعکاس یافته است که همانطور اشاره شد به عنوان دیتاها و داده‌های خام اولیه، برای پژوهشگران امروز مسائل افغانستان و تاریخ افغانستان شایان توجه و ارجاع باشد.
یکی جلوه‌های “افغانستان به روایت روزنامه اطلاعات” را در بازخوانی روابط دو کشور ایران و افغانستان در بازه زمانی اثر دانست.
برای مثال “علی اصغر حکمت”، نخستین رئیس دانشگاه تهران، بنیانگذار کتابخانه ملی ایران و وزیر معارف در دوره پهلوی اول در سال ۱۳۲۶ که تصدی وزارت خارجه دولت وقت ایران را در دوره پهلوی دوم داشته است پس از سفر به هندوستان، در راه بازگشت به ایران، با هیئت همراه به صورت غیررسمی به افغانستان سفر می‌کند و مدتی را در افغانستان می‌ماند و در نهایت از مسیر افغانستان به ایران باز می‌گردد.
خبرنگار روزنامه اطلاعات مصاحبه‌ای با علی اصغر حکمت درباره سفری که به افغانستان داشته و مدتی را با هیئت همراه در آنجا مقیم بوده است درباره نگاه و احساسات عمومی مردم افغانستان نسبت به ایران انجام می‌دهد که در شماره ۶۳۶۶ روزنامه اطلاعات، دوشنبه ۱۸ خرداد ۱۳۲۶/ ۹ ژوئن ۱۹۴۷ چاپ و منتشر شده است.
حکمت در پاسخ به این سوال که “اوضاع عمومی افغانستان را چگونه یافتید؟” می‌گوید:
مملکت افغانستان در سایه پادشاه جوان و جوان‌بخت خود و در اثر دوام دولتی که سال‌هاست به دست مردمان دانا و کارآگاه اداره می‌شود، مراحل ترقی و تکامل را می‌پیماید. آنچه در بادی نظر در یک مسافرت سریع شخص مسافر را متوجه می‌سازد، چند نکته است که از ذکر آن گریزی نیست. اولاً، امنیت فوق‌العاده که در سراسر مملکت حکمفرماست، به طوری که اهتمام و مساعی دولت افغانستان را در این باره به خوبی نشان می‌دهد. به هیچ‌وجه کمترین آثاری از دزدی و راهزنی دیده نمی‌شود با آنکه ما سراسر آن کشور را از جلال‌آباد تا اسلام‌قلعه پیمودیم، همه‌جا در پناه امنیت راحت مسافرت می‌کردیم. ثانیاً، وضع کشاورزی افغانستان، گرچه مانند نواحی ایران بارندگی زیاد ندارد معذالک افغانستان را از حیث محصول غله و خشکبار و احشام و اغنام و پشم و پوست، در عداد یکی از بهترین ممالک فلاحتی می‌توان قرار داد. ثالثاً، جنبش جدیدی که در معارف و تعلیمات عمومی به ظهور رسیده، قابل تحسین فراوان است. در قبایل دهات بین راه و همچنین محلات دوردست شهرهای بزرگ، عمارات نوبنیاد مدارس ابتدایی همه جا جلب نظر می‌نمود و در شهر کابل که پايتخت دولت است ابنیه جدید دانشگاه بسی مفصل و در دست ساختمان می‌باشد…۴۱۸)
علی اصغر حکمت در پاسخ به این پرسش که “احساسات افغان‌ها نسبت به ایران چگونه است؟” می‌گوید:
آنچه که بر ما مشهود شد، عموم مردم افغانستان منتهای صمیمیت و برادری را به ایران ابراز می‌کردند و همه کس، از مقامات عالیه گرفته تا کوچک‌ترین افراد در نقاط مختلفه آن کشور، ما را با کمال مهربانی پذیرفته و بدون اندک شائبه روی و ریا ما را دوست و برادر خطاب نمودند. در کابل و قندهار و هرات جمعی از فضلا و دانشمندان را ملاقات کردیم که در شعر و ادب مقامی ارجمند دارند، مانند آقای صلاح‌الدین خان سلجوقی وزیر مطبوعات و آقای سرورخان گویا اعتمادی مشاور مطبوعات و نمایندگان معارف و آقای خلیل‌الله خان خلیلی که از شعرای فصیح و سخنور معاصر است و همه جا با بیانات شیرین، که به لهجه دلاوزیر محلی ادا می‌شد و با بیانات و اشعار بسیار مناسب وزین بود…۴۱۹)

توضیحات علی اصغر حکمت در پاسخ به این سوال خبرنگار روزنامه اطلاعات که “آیا زبان فارسی در افغانستان رواج دارد یا خیر؟” بسیار تأمل‌‌برانگیز می‌باشد:
درباره افغانستان نمی‌توان گفت که آیا زبان فارسی در آنجا رواج دارد یا نه. زیرا آن سرزمین از زمان سلاطین غزنوی مهد زبان فارسی بوده و هنوز هم باشندگان آن کشور در بسیاری از بیانات و تعبیرات فارسی خالص خود از زبان بعضی نقاط ایران سبقت می‌جویند و بسیاری از لغات و اصطلاحات در آن کشور همان لغات هزار سال قبل است که دست نخورده و خالص باقی مانده است برهان صدق این مدعاست. روزنامه‌های “اصلاح” و “انیس” در کابل و “طلوع افغان” در قندهار و “اتفاق اسلام” در هرات دائماً به مهم‌ترین اسلوبی به همین زبان شیرین ملی انتشار می‌یابند. درست است که در این اواخر نهضتی برای انتشار زبان پشتو در آن مملکت به ظهور رسیده و از طرف بعضی سیاست‌های بیگانه که همه وقت تخم نفاق و دوئیت مابین ملل می‌پاشند، این نهضت ترویج و تشویق شد و هرچند بسیاری از سکنه جنوب و جنوب شرقی افغانستان به این لهجه تکلم می‌کنند، ولی از آنجا که والاحضرت صدراعظم مردی دانا و وزير معارف شخصی مطلع و بصیر است پی بردند که تغییر زبان یک قوم و ملت به سهولت امکان‌پذیر نیست. لغتی که محصول قرون بی‌شمار می‌باشد در سالی چند محال است محو و منسوخ گردد و سعی در این امر به کلی بی‌حاصل و باعث انحطاط سطح معارف و عقب‌ماندگی تعلیمات عمومی و بالاخره موجب انشقاق عناصر ملی خواهد شد. این است که از چندی به این طرف مجدداً زبان فارسی یعنی زبان ملی افغانستان حال طبیعی و عادی حاصل کرده، در مدارس و مطبوعات و نوشته‌جات رسمی دولتی از نو رواج گرفته است. برای ما موجب کمال مسرت بود وقتی که تصادفاً بعضی از فضلا و نویسندگان افغان به نکات دقیق ادبی آن زبان و اشعار توجهی می‌کردند که آن نکات غالباً از نظر ما محو شده است.(صص ۴۱۹ و ۴۲۰)
جالب توجه است که “سعید نفیسی” استاد دانشگاه تهران که در سال ۱۳۳۰ش به دعوت دولت افغانستان، مدت پنج ماه در افغانستان حضور داشته و در دانشگاه کابل یک دوره تاریخ ادبیات ایران را تدریس نموده است بخشی از خاطرات سفر پنج ماهه خود را در شماره ۷۷۰۳، دوشنبه ۹ دی ۱۳۳۰/ ۳۱ دسامبر ۱۹۵۱ منتشر کرده است که با آوردن بخش‌هایی از آن، این یادداشت را خاتمه می‌دهیم.
در این چهار ماه و بیست روز که در خاک افغانستان بودم تمام شهرهای مهم آن مانند هرات و اسفزار و فراه و گرشک و قندهار و غزنی و کابل و جلال‌آباد و پل‌خمری و بغلان و طالقان و قندُز و خان‌آباد و سمنگان و شبرغان و اندخوی و مزارشریف و میمنه را دیدم و این کشور زیبای پرنعمت را از شرق به غرب و از شمال به جنوب پیمودم. … اینک بیش از همه چیز و پیش از همه چیز ضرور است برادران خود را از احساسات مردم افغانستان نسبت به ایران آگاهی دهم. دو ثلث از مردم این کشور زبان مادری‌شان فارسی است. ثلث دیگر که زبان مادری آن‌ها پشتو است باز فارسی را مثل ما می‌دانند. در میان فارسی ایران و افغانستان اختلافی اگر هست در پاره‌ای از کلمات است که آن‌ها از زبان‌های هندی گرفته‌اند یا برخی اصطلاحات جدید است که ما از فرانسه گرفته‌ایم و آن‌ها از انگلیسی. باور کنید خانه‌ای در افغانستان نیست که در آنجا کتاب باشد و یک نسخه از دیوان حافظ نباشد. من به اندازه‌ای که سخن‌های خوب گرانبها به خط بهترین خوشنویسان نژاد ایرانی مانند میرعلی تبریزی، میرعلی هروی و سلطان علی و دیگران در کابل و شهرهای دیگر افغانستان دیده‌ام، در ایران ندیده‌ام. … من در این سفر صدها نویسنده و شاعر فارسی‌زبان در گوشه و کنار افغانستان و حتی آبادی‌های کوچک دیده‌ام. … نمی‌دانید چگونه و کجا و چندین مردمی که من دیدم از من پرسیدند که موضوع نفت به کجا رسیده و از این مردانگی که این روزها ملت ایران نشان می‌دهد چگونه مسرور و شاد بودند. … در این سفر به همه مردان بزرگ کشور، از صدراعظم و وزرا گرفته تا دانشمندان و هنرمندان آشنا شدم و مطلقاً احساس بیگانگی و جدایی نکردم. من با کمال آزادی و آسایش و آسودگی خیال در سراسر این کشور زیبا گشتم و هر جا رفتم استقبال‌ها و بدرقه‌ها از من کردند و مرا در آغوش باز خود پذیرفتند. …(صص ۵۵۳- ۵۵۵)

 

 

منبع:کلکین

 

 

 

 


بالا
 
بازگشت