دیپلمات پیشین و ادیب معاصر افغانستان:
«فردوسی» به تنهایی جهان را فتح کرده است
به گزارش دفاعپرس، محمدالله افضلی از چهرههای شناخت شده فرهنگ افغانستان معاصر است که در حوزه دیپلماسی هم دستی بر آتش دارد. معاون سفارت جمهوری اسلامی افغانستان در عشقآباد، مستشار وزیر مختار سفارت جمهوری اسلامی افغانستان در دهلی نو و مشاور وزیر امور خارجه افغانستان از سال ۱۳۹۲ تا ۱۳۹۵ از جمله فعالیتهای او در حوزه دیپلماسی است. او که دکترای ادبیات فارسی خود را از هند دریافت کرده، مدتهای زیادی را نیز در دانشگاه مشعل کابل و دانشگاه هرات به تدریس زبان فارسی اشتغال داشته و سردبیر فصلنامه فرهنگی «هری» بوده است. وی هماکنون در آلمان زندگی میکند.
افضلی که خود را یک علاقهمند به تاریخ و ادبیات میداند گهگاهی هم شعر میسراید، اما تخصص اصلی او نوشتن و ترجمه است. کتابهای «دودمان کرت هرات» از لارنس پاتر، «افسانه هند» و «افغانها و کمپانی هند شرقی» با ترجمه او منتشر شدهاند. همچنین «عرفای افغانستان در هند» و «پیران پتان، در معرفی صوفیهای پشتون تبار» از جمله آثار تالیفی این نویسنده افغانستانی هستند.
به مناسبت هفته کتابی دیگر گفتوگویی با محمدالله افضلی داشتهایم که در ادامه آن را میخوانید. به درخواست او شعری از برتولت برشت در ابتدای این گفتوگو به این شرح درج میشود:
آهای آیندگان، شما از
دل توفانی بیرون میجهید
که ما را
بلعیده است
وقتی از
ضعفهای ما حرف میزنید
یادتان باشد
از زمانه سخت
ما هم چیزی بگویید.
به یاد آورید
که ما بیش از کفشهامان کشور عوض کردیم.
با توجه به سوابق شما در حوزه دیپلماسی بفرمایید که تعریف شما از دیپلماسی فرهنگی چیست و چگونه بین ملتها شکل میگیرد؟
استفاده از فرهنگ به عنوان ابزار یا وسیلهای برای تعاملات و ارتباطات دیپلماتیک بین کشورها و ملل مختلف را دیپلماسی فرهنگی میگویند. فرهنگ شامل هنر، زبان، موسیقی، سنتها و ارزشهای تاریخی-اجتماعی یک جامعه است که در قالب دیپلماسی فرهنگی به معرفی کشورها و ملل مختلف کمک میکند. از این ابزار و مولفهها جهت تقویت تعاملات و کاهش تنشهای بینالمللی استفاده میشود. رسانهها، فیلمها، برنامههای تلویزیونی، موسیقی و حتی شبکههای اجتماعی نیز ابزارهای مهمی در انتقال و ترویج فرهنگ یک کشور به دیگران هستند. افزایش درک متقابل از طریق مبادلات فرهنگی در اهداف دیپلماسی فرهنگی ممکن و میسر است. از طرفی دیپلماسی فرهنگی به عنوان یکی از ابزارهای قدرت نرم (soft power) شناخته میشود، که از طریق آن یک کشور بدون استفاده از زور و اجبار، نفوذ و تاثیرگذاری خود را در جهان افزایش میدهد. در نهایت، دیپلماسی فرهنگی در طول زمان به عنوان یکی از ابزارهای غیرمستقیم برای افزایش نفوذ و همکاری بینالمللی، نقش مهمی در بهبود روابط کشورها داشته است.
با این اوصاف کتاب چه نقشی در دیپلماسی فرهنگی ایفا میکند؟
کتاب به عنوان یکی از اصلیترین ابزارهای دیپلماسی فرهنگی، نقش بسیار مهمی در تقویت روابط بینالمللی، گسترش فرهنگ و افزایش درک متقابل بین کشورها ایفا میکند. کتابها وسیله انتقال فرهنگ، تاریخ و ارزشهای یک کشور به سایر نقاط جهان هستند. کشورها میتوانند با ترجمه و توزیع آثار ادبی، تاریخی و علمی، دیدگاههای فرهنگی و اجتماعی و آموزشی خود را به جهانیان معرفی کنند. به عنوان مثال، کتابهای ادبیات فارسی مانند شاهنامه فردوسی، مثنوی مولوی و یا کلیدر محمود دولتآبادی معرف فهم و فرهنگ جامعه فارسیزبانان ایران برای سایر کشورها هستند. از آن طرف آثار نویسندگانی مانند گابریل گارسیا مارکز از کلمبیا یا هرمان هسه از آلمان، به عنوان سفیران فرهنگی این کشورها عمل کردهاند.
کتابها یکی از ابزارهای اصلی قدرت نرم یک کشور هستند. یک کشور میتواند از طریق انتشار آثار علمی، ادبی و هنری نفوذ فرهنگی خود را افزایش دهد. برای مثال، آثار کلاسیک فلسفه چینی مانند کتابهای کنفوسیوس، آثار ادبیات روسیه مانند نوشتههای تولستوی و داستایوفسکی، یا آثار فارسی مولانا و فردوسی از حوزه ایران و فارسیزبانان، توانسته تأثیرات عمیقی بر فرهنگ جهانی داشته باشد و نقش مهمی در دیپلماسی فرهنگی این کشورها ایفا کند. ترجمه کتابها به زبانهای مختلف نیز به عنوان یک پل ارتباطی میان فرهنگها عمل میکند. بسیاری از کشورها با سرمایهگذاری در ترجمه آثار نویسندگان برجسته خود به زبانهای خارجی، به ارتقاء تصویر فرهنگی خود در دیگر نقاط جهان میپردازند. این رویکرد میتواند منجر به تقویت روابط فرهنگی و دیپلماتیک شود.
آموزش زبان فارسی به غیرفارسی زبانها تا چه اندازه در دیپلماسی فرهنگی کشورهای فارسی زبان موثر است؟
آموزش زبان فارسی به غیر فارسیزبانان یکی از ابزارهای مؤثر در دیپلماسی فرهنگی کشورهای فارسیزبان مانند ایران، افغانستان و تاجیکستان است. این کشورها با آموزش زبان فارسی میتوانند فرهنگ، تاریخ و ادبیات غنی خود را به جهان معرفی کنند و نقش مؤثری در تقویت روابط فرهنگی و بینالمللی ایفا کنند. از آنجا که ادبیات فارسی به عنوان یکی از گنجینههای مهم ادبی جهان شناخته میشود، آموزش این زبان و آثار شاعران بزرگی مانند رودکی، فردوسی، حافظ، سعدی و مولوی میتواند باعث ترویج این ارزشها و آثار این بزرگان در میان فرهنگهای مختلف شود. دانشگاه و دانشجو هم ابزار دیپلماسی فرهنگی محسوب میشوند.
تبادلات دانشجویی و همکاریهای دانشگاهی در کنار برگزاری نمایشگاههای فرهنگی، جشنوارهها و نمایشهای هنری به زبان فارسی، در آموزش و علاقهمندی به زبان فارسی همواره موثر بوده؛ چنانچه پیشتر تجربه موفقی نیز در این زمینه وجود داشته است. کشورهایی مانند ایران از طریق دانشگاههای فارسیزبان تلاشهای گستردهای برای آموزش زبان فارسی در سطح جهانی انجام دادهاند.
این مراکز در کشورهای مختلف مانند آلمان، فرانسه، هند و کشورهای آسیای میانه کلاسهای آموزش زبان فارسی را برگزار میکنند و با ارائه بورسیههای تحصیلی به دانشجویان خارجی، به تقویت دیپلماسی فرهنگی خود کمک میکنند. علاوه بر آن کشورهایی مانند ایران و تاجیکستان و بعضاً افغانستان با برگزاری دورههای آموزشی زبان فارسی در مراکز فرهنگی، دانشگاهها و سفارتخانههای خود، به ترویج فرهنگ و تاریخ خود کمک میکنند. این مراکز به غیر فارسیزبانان فرصت میدهند تا از نزدیک با جنبههای مختلف فرهنگی کشورهای فارسیزبان آشنا شوند. این تعاملات فرهنگی میتواند به تقویت روابط دیپلماتیک بین این کشورها و سایر ملل کمک کند.
مردم جهان چقدر با شاعران بزرگ پارسیسرا در ادبیات کهن بهویژه شاعران خراسانی آشنا هستند؟
کشورها معمولاً از نویسندگان برجسته خود به عنوان نمادهای فرهنگی در دیپلماسی استفاده میکنند. معرفی نویسندگان و آثار ادبی آنها در برنامههای تبادل فرهنگی و کنفرانسهای بینالمللی، میتواند به بهبود تصویر کشور در سطح جهانی کمک کند. میزان آشنایی مردم جهان با این شاعران به عوامل مختلفی بستگی دارد. شاعران خراسانی مانند مولانا و عطار نیشابوری به دلیل محتوای عمیق عرفانی و فلسفی آثارشان، در محافل فکری و دانشگاهی جهان به عنوان نمایندگان ادبیات عرفانی اسلام شناخته میشوند. فلسفهای که در اشعار مولانا و عطار دیده میشود، توانسته با تاکید بر عشق الهی و اتحاد معنوی، توجه بسیاری از مردم در سراسر جهان را به خود جلب کند. بسیاری از آثار شاعران فارسیزبان، به زبانهای مختلف جهان، از جمله انگلیسی، فرانسوی، آلمانی و روسی ترجمه شدهاند. بهویژه آثار مولانای بلخی (که در غرب به نام رومی نیز شناخته میشود) بسیار پرطرفدار است و حتی به یکی از پرفروشترین شاعران جهان تبدیل شده است. ترجمه ادوارد فیتزجرالد از رباعیات خیام، تاثیر زیادی در آشنایی غرب با ادبیات فارسی داشته است. شاهنامه فردوسی به عنوان یکی از بزرگترین آثار ادبیات فارسی به بیش از ۲۰ زبان ترجمه شده است. این یعنی فردوسی به تنهایی جهان را فتح کرده است.
در کشورهای محل خدمت شما و یا کشوری هم اکنون زندگی میکنید این آشنایی چگونه است؟
زبان فارسی در هند سابقه حضور هشتصد ساله در مبادی رسمی و اداری کشور را دارد. کتابخانههای مملو از کتابهای فارسی انسان را به حیرت میاندازد. دهها دانشگاه تا سطح دکترا دانشجو دارند و دپارتمان زبان فارسی از فعالترین بخشهای دانشگاه است. هندیها در خلال صحبتهای خود از ضربالمثلها، اشعار و یا جملات قصار فارسی استفاده میکنند. از آسیای میانه که نباید چیزی گفت. بیشتر مناطق این کشورها بخشی از خراسان بزرگ و ایران تاریخی بوده است. قدرت زبان فارسی را در برابر زبانهای محلی این کشورها به وضوح میتوان دید. زبان فارسی به همت مترجمان بزرگ به تمام عرصههای علمی و پژوهش جهان ورود کرده و به داد وستد متقابل میپردازد. در حالی که کشورهای آسیای میانه هیچ کتاب علمی و آموزشی به زبان خود ندارند. نسخههای خطی فراوانی از زبان فارسی و زبان عربی وجود دارد که نویسندگان آنها نیز فارسی زبان بودهاند. این نسخههای خطی پنجاه درصد کتابخانههای عشقآباد و تاشکند را به خود اختصاص داده است.
وضعیت فعلی آموزش زبان فارسی را در جهان و کشوری که هم اکنون در آن زندگی میکنید، چگونه میبینید؟
آلمانیها از دیرباز علاقه ویژهای به زبان و ادبیات فارسی داشتهاند و این آشنایی به دلایل مختلف فرهنگی، ادبی و علمی رشد کرده است. این ارتباطات از طریق ترجمههای آثار کلاسیک فارسی، فعالیتهای شرقشناسان آلمانی و تبادل فرهنگی بین دو کشور ایران و آلمان تقویت شده است. فریدریش روکرت (Friedrich Rückert) و یوزف گوتلیب مولر (Joseph Gottlieb Müller) از مترجمان برجستهای هستند که بخشهایی از شاهنامه را به آلمانی ترجمه کردهاند. مخصوصاً فریدریش روکرت که آثار زیادی از بزرگان شعر فارسی را به آلمانی ترجمه و ترویج کرده است. ترجمههای روکرت نه تنها به آلمانیها کمک کرد تا با ادبیات فارسی آشنا شوند، بلکه او به عنوان یک شاعر نیز از شعر فارسی الهام گرفت و بر ادبیات آلمان تأثیر گذاشت.
در آلمان، چندین دانشگاه برنامههای آموزشی مرتبط با زبان فارسی و مطالعات ایرانی ارائه میدهند. از جمله میتوان به دانشگاه گوتینگن (Georg-August University of Göttingen)، دانشگاه بامبرگ (Otto-Friedrich University of Bamberg)، دانشگاه ماربورگ (Philipps University of Marburg)، دانشگاه آزاد برلین (Free University of Berlin) و دانشگاه مونیخ (Ludwig Maximilian University of Munich) اشاره کرد. این دانشگاهها نه تنها فرصتی برای آموزش زبان فارسی فراهم میکنند، بلکه زمینههای مرتبط با تاریخ، فرهنگ و ادبیات ایران را نیز مورد بررسی قرار میدهند. این برنامهها به دانشجویان کمک میکند تا درک عمیقتری از فرهنگ و زبان فارسی پیدا کنند و به تبادل فرهنگی و علمی بین دو کشور ایران و آلمان بپردازند.
علاوه بر آن در اروپا چندین مرکز معتبر برای مطالعات ایرانشناسی وجود دارد که در آنها به بررسی فرهنگ، تاریخ، زبان و ادبیات فارسی پرداخته میشود. انجمن ایرانشناسی اروپا (SIE)، دانشگاه سوربن نوول، دانشگاه استراسبورگ در فرانسه، مرکز مطالعات ایران در بریتانیا همراه با دانشگاههای آکسفورد و کمبریچ در کنار مرکز پژوهشهای ایرانشناسی در سوئد و ایتالیا از جمله مراکز معتبر برای مطالعه ادبیات و فرهنگ ایرانی در اروپا هستند.
وظیفه ترویج زبان فارسی را بر عهده چه کسانی و یا چه کشوری میدانید؟
باید گفت که در زمینه ترویج یک زبان، امکانات نزد کشورها و دولتهاست و این مردم و فرهنگیان هستند که زمینه ترویج زبان و ادبیات را فراهم میکنند. بنابراین کشور توانمندی مانند جمهوری اسلامی ایران با تجارب فراوان خود پیشگام ترویج زبان فارسی است. تاجیکستان نیازمند یک برنامه سازمانیافته در قسمت نهادینه کردن خط و کتابت فارسی است. تنها تکلم کفایت نمیکند. استفاده از خط سریلیک در تاجیکستان پس از سه دهه از استقلال این کشور، یک ضعف کلان برای تمام فارسیزبانان جهان است. خط و کتابت زبان فارسی در افغانستان حرف اول را میزند. هیچ سلطه و هجمه زبانی سبب تضعیف زبان فارسی در افغانستان نخواهد شد. زبان پشتو تا حیات دارد به زبان فارسی محتاج است. حتی یک پشتو زبان برای ترجمه از زبانهای دیگر ابتدا گشتار مفهومی جمله را در ذهن خود به فارسی انجام میدهد. بعد از اطمینان در صحت دریافت، گشتار معنایی آن را با ساختار دستوری زبان پشتو منطبق میسازد. پس تمام فارسیزبانان جهان برای تقویت و باروری بیشتر زبان فارسی مسئولند و نیاز دارند تا با همکاری یکدیگر به ادای این مسئولیت بپردازند.
در ایران هفته آخر ماه آبان به عنوان هفته کتاب نامگذاری شده و به همین مناسبت جشنهای متعددی برگزار میشود. دیگر فارسی زبانان در دنیا برای این مناسبت چه نقشی میتوانند ایفا کنند؟
در همهجای دنیا و همه ملتها، از رویدادهای فرهنگی _بهویژه در حوزه کتاب_ استقبال زیادی میشود. علاقهمندان به کتاب دوست دارند در نمایشگاههای کتاب در سرتاسر دنیا شرکت کنند و از داشتههای فرهنگی خود و دیگران بهرهمند شوند. کشورها هم به جز مواردی معدود در این خصوص مشکلات چندانی ندارند. ادبیات مرز نمیشناسد و هیچ نیرویی هم مانع ظهور و حضور آن در جوامع مختلف نمیشود. انسان ذاتاً خلاق و کمالجو است و ادبیات و هنر مناسبترین فضا برای ابراز و ارتقای این خلاقیت است.
یکی از قطبهای انتشار کتاب در دنیا، ایران است. تصمیم ایران به برپایی نمایشگاه کتاب در کشورهای دیگر نهتنها با مخالفت روبهرو نشده، بلکه همواره با استقبال خوبی مواجه شده است. البته کشورها ممکن است برای رونق کتابخوانی، مناسبتهایی از خود داشته باشند که این مناسبتها با تواناییهای ایران در زمینه کتابداری میتواند تقویت شود.
در پایان مقداری راجع به نشریه هری و فعالیتهای آن توضیح دهید.
اغلب مردم افغانستان در نیم قرن گذشته، در سه مرحله مهاجرتهای بزرگی داشتند. یک مرحله با تهاجم روسها هجرت کردند. هجرت دوم و سوم با روی کار آمدن طالبان در دو برهه زمانی مختلف بود. در میان این اتفاقات، رخدادهای داخلی و خارجی دیگری هم داشتیم. به قول برتولت برشت: «ما بیش از کفشهایمان کشور عوض کردیم.» این بدان معنا است که ما با یک جفت کفش از چند کشور عبور کردیم. چیزی که این روزها برای ما اتفاق میافتد. ما مردم غرب افغانستان بیشتر به ایران پناهنده میشدیم. مجله هری متعلق به روزهای نخست فعالیتهای فرهنگی ما در محیط هجرت بود. ما که مقداری شم فرهنگی و جنم نویسندگی داشتیم هرجا که کاری از ما ساخته بود دست به کار میشدیم. مخصوصاً کار قلم که خرج و هزینه چندانی نداشت. مجلهداری کار سختی بود؛ اما با همت دوستان فرهنگی، بهویژه هراتیان صاحب قلم آن زمان که در مشهد بودند، چهار شماره از مجله هری را در ایران منتشر کردیم. تا اینکه شرایط سقوط اول طالبان فرا رسید و انتشار این مجله که در واقع فصلنامه بود متوقف شد. فصلنامه فرهنگی هری نام اصلی آن بود و مطالب آن نیز ادبی – فرهنگی بود که با دوستان زیادی مانند مرحوم محمد آصف فکرت، مرحوم محمد ناصر رهیاب، مرحوم سعادتملوک تابش، دکتر عبدالغفور آرزو، آقای محمد کاظم کاظمی، آقای احمد ضیا رفعت، مرحوم عظیمی فریدونفر، آقای اصیل هروی و بسیاری دیگر از بزرگان فرهنگی آن زمان با هم همکاری داشتیم. آن زمان هیچ امکاناتی نداشتیم و من به عنوان مدیر مسئول با هزینه شخصی خود آن را به چاپ میرساندم.
همچنین با نشریه المومنات به مدیریت خانم سلطانی و صاحب امتیازی آمنه افضلی رئیس نهضت زنان افغانستان که در مشهد هم دفتری داشتند، همکاری کردم. مدیریت یک نشریه خبری که مانند صفحات مجازی امروزی عمل میکرد؛ ولی در قالب ۴ تا ۸ صفحه به صورت هفتهنامه هم چاپ میشد. اینها مقدماتی شد تا من به کارهای جدیتری روی بیاورم و در حال حاضر چند کتاب تألیف و ترجمه دارم. کار فرهنگی توقف ندارد و من همچنان در حال نوشتن و پژوهش هستم. هر چند این کارها برای ما سرنوشت نمی شود؛ اما سرنوشت ما را تشکیل میدهند.