احمد سعیدی
افغانستان در یک بُن بست سیاسی عمیق فرو رفته است
قبل از همه بدرستی میدانم که اکثریت شما حوصله خواندن تحلیل های دور و دراز را ندارید، چون علاقمندی ها به تیک تاک و یوتوب خیلی زیاد است.
به هر صورت با به قدرت رسیدن طالبان در افغانستان عده ی ما فرار را بر قرار ترجیح دادیم از رئیس جمهور گرفته تا کوچک ترین شخص که در نظام گذشته بودیم اکثریت کشور را ترک کرده ایم.
در داخل و خارج کشور کسانیکه با سیاست های طالبان توافق ندارند احزاب، سازمان ها ، نهاد ها جنبش ها و حرکت های مختلفی ساختند، ما نیز با یک تعداد از یاران دانشمند قابل احترام و صاحب قلم نهادی را بنام ( مدافعان منافع ملی افغانستان ) ساختیم که من هم افتخار عضویت آنرا دارم.
نزدیک به دو سال است مبارزه ما در مدافعان منافع ملی و سایر نهاد های که در خارج کشور هستند ادامه دارد.
اگر ۸ ماه مارچ میشود همه ی ما مصروف هستیم تا پیام تبریکی بنویسیم، اگر جلسه ملل متحد دایر میشود مصروف هستیم تا اعلامیه صادر نماییم اگر کار دیگری میشود ما فورا دست به قلم میبریم و اعلامیه صادر میکنیم، ولی تا هنوز این اعلامیه های ما جای را نگرفته است.
در حالیکه من میدانم این کار ها و این اعلامیه ها نمیتواند کشور را از بحران موجود نجات دهد اما مخالف این کار هم نیستم حد اقل مصروفیتی است، چون میدانم این نوشته ها و اعلامیه ها میتواند یک یاد آوری و اطلاع رسانی باشد و بس.
اما بد بختی این است که به استثنای ما تعداد زیادی در تیک تاک و وب سایت ها شب و روز مصروف هستند به یکدیگر دشنام میدهند بر قوم، زبان مذهب و عقیده یکدیگر توهین میکنند کسی از این دفاع میکند و کسی از آن دفاع میکند در حالیکه سیاستمداران گذشته اکثریت شان قابل دفاع نیستند و باید از آنها دفاع نشود.
به هر صورت شخص خودم انتظار داشتم که ما در مدافعان منافع ملی بخاطر زدودن بحران موجود در کشور یک ائتلاف بزرگی را تشکیل خواهیم داد دهیم گرچه چند نفر از دوستان دانشمند ما خیلی در این راستا تلاش کردند ولی بد بختانه ما طوریکه میخواستیم تا هنوز به نتیجه نرسیدیم و نمیدانم این آرزو چه وقت بر آورده خواهد شد.
از سوی دیگر سوال مطرح میشود که چرا ما به این وضعیت رسیدیم؟
چرا اینقدر بیچاره، سرگردان و نا توان شده ایم ؟
به عقیده من سیاست های اشتباه، منافع طلبانه و غیر مسلکی سیاسیون افغانستان در بیست سال گذشته صدمات جبران ناپذیری را بر افغانستان وارد نموده است. اینک که افغانستان بدست امارت اسلامی طالبان افتاده است، جهان رابطه اش را با افغانستان بدلیل عدم مشروعیت این نظام و نپذیرفتن خواست های جامعه جهانی از سوی آنان به تعلیق در آورده است، فرصت آن مهیا گردیده تا طبقه خبره، روشنفکر، پاک نفس و تحصیل کرده افغانستان ابتکار عمل را در دست گیرد و کشور را از فقر کشنده، بی ثباتی سیاسی و اقتصادی و آینده نا معلوم نجات دهد.
اما این کار وقتی شده میتواند که جانبین هم طالبان و هم گروه های مخالف طالبان گرد یک میز بنشینند روی این بن بست سیاسی بحث و مذاکره کنند.
از سوی دیگر متاسفانه افغانستان در حاضر در یک بُن بست سیاسی عمیق فرو رفته است که افغانها دیگر امیدواری برای برقراری یک نظام قدرتمند، با ثبات، دیموکراتیک و به رهبری افغانها را از دست داده اند. مصداق از دست دادن این امیدواری اینست که دیگر نه افغانهای داخل کشور و نه هم افغانهای خارج از کشور بر آنچه در حال حاضر بر افغانها و افغانستان میگذرد بی تفاوت هستند. افغانهای داخل کشور در صدد این است تا لقمه نانی برای شب تدارک کنند تا مبادا از گرسنگی فرزند هایشان را از دست دهند و یا هم مواد مخروقاتی را تهیه کنند تا سردی کشنده هوا جان از بدن ضعیف شان نکاهد. و اما افغانهای خارج از افغانستان با اندکی تفاوت گاهگاهی صدا بلند کرده یا اعلام یک حزب یا جبهه مجازی میکنند و یا هم واکنشی در فضای مجازی به وضعیت در کشور نشان میدهند. عدۀ هم هستند که تلاش دارند در آینده هر ساختاری که برای افغانستان در نظر گرفته میشود از قید قلم باقی نمانند.
گذشته از اینها یک عده افغانهای تحصیل یافته و وطنپرست که قلباً از وضعیت پیش آمده در کشور متأثر گردیده اند و میخواهند کاری کنند، اما خود را در اقلیت مطلق میبینند و اطرافیان شان در مسیر های مجزای حرکت کرده اند. در حقیقت همین ها اند که میتوانند سرنوشت افغانستان را رقم زنند، در صورتیکه این اقلیت ها با هم یکجا شده و یک اکثریت مستحکم را ایجاد کنند.
این اقلیت ها در هر شق وجود دارند مانند: متخصصین و دکتورین، روشنفکران، عالمان واقعی دین، استادان پوهنتون ها، دانشمندان، فعالان اجتماعی، عدالت خواهان، ترقی خواهان، فرهنگیان، تمدن خواهان و سایرین که درک وضعیت کشور روح و روان شان را می آزارد و در عالم ناتوانی به یأس و نا امیدی متوصل میشوند.
به عقیده من بُن بست سیاسی کشور در اثر عوامل عمده ذیل به وجود آمده است:
قحط الرجال نخبه های سیاسی برای رهبری کشور باوجود داشتن بیش از چهل میلیون نفوس در داخل و خارج از کشور
عدم اجماع داخلی بر سر قضیه افغانستان
عدم اجماع منطقوی و بین المللی بر سر قضیه افغانستان
حاکمیت نیروی رادیکال با افکار جنگی با استفاده از ابزار دینی
عدم تقابل سیاسی و ارائیه برنامه های مبارزاتی با دسته حاکم
راه گمی مردم عام در وضعیت فعلی
و سایر موارد
در وضعیت کنونی دو مورد ذیل قابل پیش بینی برای آینده افغانستان است:
الف: وضعیت بد که منجر به جنگ های داخلی و بی ثباتی مطلق خواهد شد.
ب: وضعیت خوب که بالأثر تعاملات سیاسی و لابی گری در سطح ملی و بین المللی که منجر به استقرار یک نظام پایدار خواهد شد.
چالش های سر راه در قضیه افغانستان
بُن بست فعلی کشور چالش های جدی سر راه خود دارد که برداشتن آن پیمودن راه طولانی و مبارزات لابیگرانه را در پیش خواهد داشت. این چالش ها قرار ذیل اند:
امارت اسلامی حاکم بر افغانستان
موجودیت گروه های تروریستی دیگر مانند داعش، القاعده و سایر گروه های تروریستی فعال در کشور و منطقه
مداخله علنی پاکستان در امور افغانستان
مداخله ایران و منافع این کشور در افغانستان به ویژه منافع فرهنگی و سیاست های این کشور در قبال آب افغانستان
بازیگران منطقه ئی
بازیگران جهانی
عدم توافق جناح های مختلف افغانی بر سر قضیه سیاسی افغانستان از قبیل گروه حاکم امارت اسلامی، و جبهات مخالف طالبان ، تکنوکرات ها، ملی گرا ها، چپی ها و راستی های دیروز و امروز قدرت طلب ها و سایر گروه های دخیل در قضیه افغانستان
عدم موجودیت نقطه مشترک بین جناح ها
چالش های اقتصادی
و سایر موارد.
جمع بندی و راه حل :
برای بیرون رفت از بحران کنونی سیاسی در افغانستان و با توجه به گذشته پُر خم و پیچ و درد و رنجی که مردم افغانستان در دهه های گذشته کشیده اند، لازم است تا از مجرا های مختلف به راه حل های منطقی متوصل شویم. این وظیفه افغانهاست که برای سرنوشت بهتر کشور دست به کار شوند تا اینکه بیگانگان برای افغانها نظام بسازند و ما را در مسیر تعالی و پیشرفت سوق دهند. اما بعید خواهد بود که بیگانگان بدون در نظرداشت منافع خودشان برای افغانها کار درخور ستایش کنند. ما در گذشته چندین بار شاهد همچو موارد بودیم ولی سرانجام نه تنها اینکه به ثبات، ترقی و تعالی نرسیدیم بلکه بحران ها دامنگیر ما شد.
بناءً به مسائلی که من در این مقاله پرداخته ام و با درنظرداشت واقعیت های عینی کشور راه حلی را پیشنهاد کرده ام، جوابگوی وضعیت نا حنجار فعلی بوده و میتواند در امر رسیدن به ثبات، همدیگر پذیری، وحدت ملی و در نهایت ملت سازی و دولت سازی بهتر از هر راه دیگر ما را به مقصود مطلوب رساند.
به هر صورت بشما مردم عزیز و با شرف افغانستان اطمینان میدهم که حاکمیت موجود بدون قانون اساسی، بدون انتخابات بدون اینکه با مردم کنار بیاید، بدون اینکه یک حکومت وسیع البنیاد ایجاد کند و بدون اینکه آماده مذاکره و تفاهم شود به هیچ صورت حاکمیت آنها دوام کرده نمیتواند چون تجربه جهان و سیاست این را ثابت ساخته است.
شاید حاکمیت طالبان بتواند ۶ ماه یا یک سال دیگر دوام کند اما بیشتر از آن دوام کرده نمیتواند چون حاکمیت از مردم است نه از گروه اشخاص و افراد به این باور داشته باشید.