عثمان نجیب
من پیشنهاد چند سال پیش خودم را به کشور های آسیایی و غیر آمریکا و اروپا و انگلیس تکرار میکنم تا، مانند بریکس سازمان ملل خود را بسازند.
در این نوشته:
-فلسطین، پی نبردِ پایندهگی، اسرائیل، آمریکا و همسودهایش،مگر پی گنج نابودگری و دودمان کُشی با پناهجو ستیزی.
-نَر و مادهی ۹، سرمنشی مللمتحد کارا نه بودند.
-کشور ما راه بدتر از این را در پیش دارد و مسعود پسر هم از خویشخوری پشتسر نه مینشیند،مگر همین مردم او را مانند پدرش، شهید میکنند. آموخته های انسانان از نبردهای جهانی، کشوری، میان کشورها، میان پیمانها و گونههای دگر جنگ ها، جنبش و چین های بزرگی از ستون های بیپایان و رده های دراز بیگمان و بیپرسان، پناهندهگی و کوچیدن ها را در پی دارند. این نوسانات و جابهجاییهای زورهکی و ناخواسته، بیشتر بازدهی زنگهای جنگها توسط رهبران خود کشورهای زورمند استند. اندیشمندان جنگآفرین در اتاق های اندیشهی جنگ کشورهای دارای تواناییهای رزمی و لشکری، برای قاپیدن سزاواری های دگران، بیشتر و پیشتر هر کسی پیآیندهای پابرجای کنشهای جنگافروزی شان را میدانند. به یادمان باشد که درگیر سازی های های خودخواستهی جنگی کشورها در داخل کشورها و کشورها با کشورها،بیشتر از سوی کشورهای دارای توانمندیهای بزرگ سرمایه و ماشینجنگی یا هم نگرش برای شناساییهای تراکها و شکافهای انگیزیشی و برانگیزی های کشورهاییستند که از پیش به عنوان آماجگاهها، روی نمودارهای رزمی یا براندازی اندرونی یا برونی نشانهگذاری گردیده اند. سازگاری در در کردار چنان برنامهها هم در هر کشور برابر است به تواناییها و خرد نیروهایی که بایستی رو در روی همکشورهای شان ردهبندی کنند. و یا هم برون از مرزهای شان، یک کشور دگر ناتوان یا دارای نیروهای مزدبگیر بیگانهپرور و خودستیز را نشانه بروند. کشور ما، این بدبختیها را زیاد داشته و فرمانروایان سراپا مزدور و وابسته به سازمان های جستوجوگر پنهانی انگلیس و تازه آمریکا و اروپا و پاکستان و ایران و روسیه و هند و چین، گماشتههای آنان و فرمانروایان ستمکار بر مردم ما، پیوسته ما و کشور ما را در ستم و آزار داشته اند. کنون هم این فشار هزار برابر بر مردمان ما واداشته میشود. واداشتن به پناهجویی و پناهندهگی کسانی که در کشور پشتون نیستند، بخشی از برنامههای راهبردی نَوی است که پشتونها در درازای زمان و کنون به دستور سرداران خارجی شان بالای مردم ما پیاده میکنند. به هر رو، بدترین راه برای واشتن شهروندان یک کشور، زیرفشار نگهداشتن شان در کوچ های ناگزیری خودخواسته و رها کردن خانه و کاشانه و زمینهای شان از سوی تروریستانی است که با کمک تروریستپروران جهانی مانند آمریکا انگلیس و یا دگر کشور های جهان بر مردمان یک سرزمین ویژه انجام میشود. در این نوع کوچ دادن های ناخواسته، کشورهایی که گروه معینی از مردمان یک کشور را پشتییبانی میکنند، خود شان سودجویی های فراکشوری در آن کشور ها دارند. مانند کشور ما که آمریکا و همه جهان آن را به دست غنی کرزی وطنفروش ودست نشاندههای شان به تروریستهای پشتون سپردند. آمریکا و جهان در اینجا و در کشور من زیاد دنبال کسب سود و زیان نیستند. چون در بیش از دو دهه و اندی همه داشته های ما را دزدیدند و ربودند. کنون برای آنان ارزشی نه دارد که مردم ما چه رنجی را پذیرا میشوند. طالب پشتون تروریست، هر چه بیداد خواست بالای مردم جدا از پشتون و افغان انجام میدهد. و به ازای آن نوکری همه جهانی را میکند که او را بر مردم فرماندار ساخته است. در غزه، اسرائیل را پشتیبانی میکنند تا با فلسطینیان چنان کنند و مردمان بومی را از خانه ها و سرزمین های شان دور بسازند و خود شان خانه های شان و کشور شان را بدزدند. در کشور ما، این بخش اجرایی گردیده است. مگر در اوکرایین چنین نیست. در اوکرایین،جنگ جهانی برای نابودی روسیه در داده شده است. هر سه کشور در هر سه گونهی بیدادگری، پناهندهگی را پسا عراق و سوریه در جهان رقم زدند. این پناهنده شدن مردم ما و دگر کشور ها یکچنین پیشینهی ناگزیری داشت. مگر کنون اسراییل در غزه برای آن که سرزمین مردم غزه را به جنگ آورند، مردم آنجا را به کمک همهجانبهی آمریکا و همپیمانان شان با دودمانکُشی به سوی نابودی میبرند. اگر پناهجویی را پدیده بگوییم، اگر آن را ناگزیری پنداریم، به هر رو یک رویداد ناگوار است. کشورهایی که کرانهی پایانهی گذر پناهجویان برای آغاز یک زندهگی تازهی ناگزیری برگزیده میشوند، همه در پذیرایی از پناهندهها یکسان نیستند. همه کشورهای اسلامی به شمول ایران و پاکستان بزرگترین مکانهای ستم بر پناهجویان بودند و استند. مگر کشور های اروپایی و بخشهایی از خود آمریکا، آسترالیا و کانادا چنین نیستند و بسیار رفتار انسانی با پناهجویان دارند. اگر اینچنین روشهای نیک کنون جریان دارند. از سوی دگر در هر سوی جهان از اروپا و آمریکا، پناهندهگفتن و پناهندهستیزی تیر زهرآگین و سرزنش کنندهی بدون نگرش والاگهری انسانی پناهنده سیاست عجیبی در انتخابات کشور های اروپایی و آمریکایی و آسترالیا و کاناداست. هر کاندیدا هر چه جفا خواست بر کشورهایی همچو کشور من و فلسطین و عراق روا میدارد. اینان، برنامههای کارگزار پناهنده شناسی و جنگ را نه دارند؟ مه انگار که اروپا تنها و تنها دغدغهی بیگواهی پناهنده را دارد. این کاندیدان دردهای درون خود را پنهان میکنند؟ آنچه من از اندوخته های کاری چهل سال نظامی و امنیتی خود میدانم. به گمانم فلسطینی ها یکبار دگر اسرائیل را در جای دگری برون از غزه غافلگیر خواهند کرد. باریکاندیشی آگهی دهی شان چنین است. لازمهی اخلاق اسلامی و انسانی و سیاسی نه بر غوغایی است که آمریکا در وتو کردن بارهای فیصلهنامهی واداری آتش بس برپا کرد و نه به سکوتی که گروه دجال اعراب عیاش و شاهان نامسلمان آنان از عربستان تا امارات دارند و در همگرایی پنهانی وو عیانی با آمریکا تکیه کردند.اردوغان ظاهر فریب که معلوم است خودش یک یهودی به نام مسلمان است است و تنها با لفاظی ها مردم را فریب میدهد وخانهواده و زیردستان و همپیمانانش پیوسته اسرارئل را کمک میکنند. دیده روان استیم که اردوغان با مسلمانان کشور ما چه جفتهایی نه کرد و نه میکند. با برادران تر وریست و طالب و حکمتیار تروریست استاد تروریست اش یک رویهی کشتار غیر پشتون کشور ما را توسط پشتون پشتیبامی کرده و میکند تا جای پایی برای منافع خودش داشته باشد. رهبران و حاکمان ساخته شده های پشتون در کشور ما، بار دیگر این جا بزرگی!! کردند تا به نان اسلام، اسلام و مسلمان غیر پشتون را نادیده انگاری کنند نا دیده انگاری کنند، شهید بسازند و به زنجیر ببندد و سرزمین های شان را غصب کنند. سیاست های این چنینی یهود و پشتون به عنوان دو برادر از یک پدر و مادر همین است. اینان در ظاهر و و هر دو طرف، دگران درس اخلاق میدهند. مگر خود شان، مانند آمریکا و انگلیس و اروپا از بد اخلاق ترین سیاسیون و قدرت محورهای جهان اند. هر چه از ورای آن چی تا کنون دریافتیم، همه اقدامات در برابر پناهجویان در اروپا و دگر کشور ها تعمدی و قصدی بر تبعیض و توهین نه بوده، اما الزامی است که بگوییم گاهی یک خبط اخلاقی از سوی اشخاص بوده که باید نه می بود. این مورد در آمریکا پیشینهی خونباری دارد که نه میشود سیاسیون و نظامی های شان را برای اعمال تبعیض عملی و خودگول اندازی و گویا آگاه نه بودن از جنایات در برابرپناهجویان تبرئه کرد. کشور های اسلامی مانند ایران و پاکستان سیاست های اشغال و هژمونی مذهبی شان را زیر این چتر در برابر پناهجویان کشور ما اعمال میکنند. نسل چهل سال پسین پرورده شدهی ایرانی توسط آخوندهای ایران تمها نفرت را آموخته اند و هر آنکس که غیرشیعی است. هر قوم و هر ملیت نه تنها در کشور ما بل که در هر سویی دنیا جوک هایی دارند که به یکی دیگر به رسم شوخی نسبت می دهند. اما استفاده ی ابزاری از آن نه میکنند. در ایران و پاکستان، این جوکها به عنوان نمادهای توهین به هممیهنان پناهندهی ما توسط بیشترین مردم شان کاربرده میشوند. ممنوعیت زندهگی، حضور و سفر پناهجویان کشور ما به چند شهر ایران، نمایانگر تبعیض آشکارای دولتی آخوندی ایران است. پس از دگران چه گلایه داشته باشیم؟ مگر آنسوتر از کشور ما، در گویا ملل متحد، کسی هم توقع نه داشت که آقای گوترش مادهی ۹ صلاحیت های خود در فراخوانی عاجل و اضطراری جلسهی شورای امنیت را کارگیرد که گرفت. مگر نه نَر و نه مادهی ملل متحد اثری به تصمیم در ختم نسل کشی آم یکا و اسرائیل و شرکای شان در غزه کارا نیافتاد. آمریکا با وتوی قطعنامه، نشان داد که انسانکشی مسلمانان برایش اهمیت دارد تا ختم آن. و این یعنی تروریسم دولتی و جنگ صلیبی ومذهبی برای از میان برداشتن یکگروه پیرو مذهب غیر اسرائیلی و غیر امریکایی.. نه می دانم این بایدن و شرکایش در پی چه اند؟ شما در جهان بی انسان، بالای چه کسانی حاکمیت میکنید که هی برنامه های انسانکشی بالای ملت های معصوم و ناچاری مانند کشور ما و فلسطین را عملی میسازید. مگر در برابر روسیهی قدرتمند هر روز شکست میخورید و از پوتین چنان هراس دارید که از خدای تان هم نه میهراسید. اینجا مردم روسیه باید دستبوس و ممنون همیشهگی تاریخ شان از پوتین و یارانش باشند، آنسان که باید مردمان کشور تا ابد به کرزی و غنی و محب و فاروق وردک و زاخیلوال و رحیم وردک و اتمر و مسلمیار و همهی مقام های دگرپشتون، محقق و خلیلی و ذلیلزاد و سرور دانش، امرالله صالح و بسمالله محمدی و یونس قانونی و داود کلکان و بصیر سالنگی و الماس و عطای نور و عبداللهگک و دوستم، اسماعیل خان و اسپنتا و صدهای تای دگر شان نفرین بفرستند تا آنکه از مردم عذرخواهی کرده در کنار مردم، برای واپسگیری کشور و آزادی از پاکستان قرارگیرند. در پی آن بهتر می بود تا جنابان طلاپرستان کشوری ما به این بزرگی اندیشیده واکنش معذرتی نشان می دادند. میتوانستند با این کار الگوی خرد سیاسی را در جامعه به نمایش میگذاشتند. چون خود شان خرد نه داشتند و چنین نه کردند. خرد باغبان آن است که اگر بذری، گلی بار نیاورد، چارهی دگری بسنجد. همه میدانیم بذر ۱۱ سالهی سخنچینی اسپنتا به نام هراتباستان از نخست خشک و بیباروری است. اسپنتا از سوی بادارانش با این ریشهی خشک چه برنامه دارد؟ او به جای ایستادن در صف مقاومت ها برای باز پسگیری وطن، در خارج از وطن، گویا برای هرات امنیت جستوجو میکند. حماقت بیش از این میشود؟ دنیای ما، بزنگاهِ فاصلههای کوتاه تا رسیدن ها و اتفاقات غیر قابل پیشبینی است. آنقدر هم از انتظار رسیدن به دوست خسته نه شویم. حتا در دشمنی با دشمن، چنانی که آقای اسپنتا خطای خطا کرد. در گفتومانهای خردورزی، ریشههای آموزههایخردگراها ماندگار اند.ولی رویه هایروگفتاری پیوسته دگرگون میشوند.اگر چنان نه پذیری، پس، خردورزی سیاسی و علمی و دانشگاهی را دانش یخبندان دانسته و در ایستگاه نادانی نابودشکردی خام بدی پخته نه شدی سوختی، عبرت نه گرفتی آقای اسپنتا. هنوزم دانشگاهی میاندیشی نه عملگاهی. چی شد که یک باره باز برخاستی و به جای مقابله با اشغال، جبین ضلالت بر زمین زدی؟ شاید اشغال را توجیه میکنی. چون خواب ها و وعده های اهورایی بساط آدمیت ترا مانند دگرانت برچیدند. شماها بودید که از دیرگاهی برنامه های سپردن کشور به پاکستان را در دستور کار قرار دادید. محمود عباس فلسطین،اورالسادات و حالا السیسی مصر و صدها رذل دگر ماننده های شما، گماشته شده ها و ایادی آمریکا و انگلیس و اروپایید و دشمن هرچه مسلمان وهموطنان تان اند. به حسن ختام سخن جهانی میگویم، اگر در ساختارهای صلاحیتی سازمانی به نام ملل متحد دگرگونی بنیادی اقتدارگرایانهی نظم واقعی نوین جهانی زیر رهبری روسیه و چین و هند رونما نه گردد،جهان هرگز از برده،ی آمریکا و انگلیس نه خواهد رهید، ملت کشور من که سوگمندانه همیشه در بند استبداد پشتون خواهند بود، مگر آن که غیر پشتون، فداکاری هایی مانندفلسطینیان داشته باشد. مسعود پسر هم بداند که خم خم رفتی زیر پلوان، بدون دگران و در همراهی با دزدان دیروز کشور که در جمهوری ها بودند ومارشال را ترور و پیش از آن پدرت را شهید کردند، سودی نه دارد، روزی ترا هم به دستور پاکستان و آمریکا و انگلیس شهید خواهند کرد. حاشیه های بحث بر انگیز اجلاس اخیر کشور های عضو ملل متحد در این اواخر نشان دادند که حتا بزرگ ترین رهبران جهان عرب و مسلمان هم در مقابل سرمایه و زور آمریکا، مناعتی نه دارند. آن جا بود که با قاطعیت و استواری در مقابل آمریکا و ای آئیم و شرکای شان می ایستادند. قدرتمدارن پلید اعراب،حربه های بزرگ تهدید های اقتصادی و بازرگانی و نفتی در برابر آم یکا و متحدان شان دارند. اما اکثریت قاطع نه تنها از این قدرت استفاده نه کردند که همه چنین نه کردند به بهانه های مختلف، عیان و پنهان با نتنیاهو و نماینده های او یا با آمریکاییها و متحدان شان دیدار و تجدید بیعت بردهگی کردند. اینان بسیار خوب یاددارند که چهگونه باید بر مردمان مستضعف جهان ومردمانخود شان ظلمت ووحشترا روا دارند، نتیجه این که هیاهوی پرطنطنهی حقوق بشر و حقوق فردی در جهان سرمایه و در دنیای ما فقط وسیلهی گذار به اهداف مالی است. ولو این که این صاحب ثروت تروریستی باشد و یا قاتلی مانند نتنیاهو، بایدن و دگران. چی کسی در جهان باور دارد که خط منقش دموکراسی با همه داشتههایش، در عربستان جاگزین استبداد مستمر سلطنتی و ستم شاهی می شود؟ مگر در برابر وحشت اسرائیل در فلسطین صدایی از عربستان بلند نه شود. ذلت همین است و عزت تنها ثروت نیست. پس حرافی های فریبنده ی رهبران جهان که حتا نه توانستند برای یک بار و طور نمادین هم از هم کناری با یک مظنون قتل شنیع یک انسان دوری کنند و یا حداقل یادی از یک چنین رخ داد نسلکشی نمایند، نهمی تواند به مردم منتظر جهان و کشور های خود شان توجیه منطقی داشته باشد. در میانهی این بازی ها فقط مردم هستند که قربانی می دهند. من پیشنهاد چند سال پیش خودم را به کشور های آسیایی و غیر آمریکا و اروپا و انگلیس تکرار میکنم تا، مانند بریکس سازمان ملل خود را بسازند و همه زیر مجموعه های نوین را با توجه به نیاز های نوین فعال سازند. جدا از این، همین کاسه همین آش ظلمت آمریکا متحدانش است و بس.