عثمان نجیب

 

اهمیت هویت در بازتاب گفت‌ومان پوتین:

درخشش پوتین در مصاحبه و زمین‌گیر شدن کارلسون شگفتی‌آور بود

ما به یک پوتین مسلمان نیاز داریم.

 

پوتین تنها ره بری‌ است در جهان مدرن ام‌روز و حتا در چندین سده‌ی پسین که توانسته با کاریزمای منحصر به فرد خود همه مردم جهان را منتظر واکنش های خود بسازد. به یقین که این که مهارت ویژه‌‌ی روان شناختی یک سیاست‌مدار از مردم جهان است. دیدار نخستین ساعات پنجاه میلیون نفری پیش‌‌آگاهی مصاحبه‌ی وی که احتمالاً کنون به صد میلیون هم رسیده باشد، دلیل روشنی است بر ان‌چه گفتیم. ویژه‌گی‌یی که هیچ ره‌بر دنیای غرب و شرق نه داشته است تا مردم مدام در پی اندباشند که از وی چی می‌شنوند یا او چه می‌کند و چه و چی خواهد گفت و‌ چه خواهد کرد؟ دلیل ازدیاد کاربران نه موفقیت آقای کارلسون که نتیجه‌ی ارزش‌دهی مردم به پوتین و ماجراهایی است که قرار است در جهان اتفاق بیفتد. پوتین در این مصاحبه بر فوران آتش تبلیغات پوتین هراسی دشمنانش در غرب آب اوقیانوس‌ها را ریخت و چو یخ‌بندان انجماد قطب‌های یخ‌بندان به یخ تبدیل کرد. اگر شما روزی اعلامیه‌یی را بشنوید که قرار است بایدن یا یکی از ره‌بران دگر جهان مصاحبه‌یی دارد، گمان نه کنم که در خوش‌بینانه‌ترین نگاه هم بیش از یک درصد تپش‌های کاربردی رسانه‌‌یی را در باره‌ی شان گواه باشیم که در باره‌ی پوتین است.

مصاحبه‌ی دو ساعت و اندی بیش پوتین را همه گوش کردند و دیدند. هر کسی از هر منظری که لازم دید یا برایش اهمیت داشت، به این گفت‌مان نگاه کرد، کشورها،‌قاره‌ها، غرب و شرق و شمال و جنوب جهان. هویداست که هر کسی در دنیای سیاست دشمنانه و دوستانه یا بی‌طرفانه داوری خود را می‌کنند و ما آن را دیدیم و شنیدیم. برداشت و تحلیل و بررسی های پسا مصاحبه در هر گوشه‌یی متفاوت بودند. گمانذاین که سیاسیون آمریکا و غرب از آن بهره نه برده اند، کامل و شامل نادرست است. ارچند آنان این مصاحبه را با دل‌هره و دل‌واپسی‌ها دنبال کردند، مگر حاصلی که از این بذر پوتین برداشتند، نومیدی های شان برای پیدا کردن شکافی در مصاحبه بود که بتوانند آن را برگه‌ی الزام علیه پوتین نمایان کنند، که چنین نه شد. انتظار بیش‌تر غربی عا و انگلیس ها و سیاسیون آمریکا طفره رفتن احتمالی پوتین از پذیرش گفت‌وگو ها در باره‌ی موضوع اوکرایین و‌ باز بودن دروازه های ورودی برای گفت و گو های صلح با اوکرایین بود. برخلاف انتظار آنان، پوتین لحن تهدید نه داشت و همه به آرامش و استوار و‌ بدون دغدغه و سازگارانه صحبت کرد. تا جایی که انتظارهای عموم را از کارایی مصاحبه کننده هم واهی ثابت ساخت. ما دیدیم و‌ شنیدیم که آقای کارلسون، مجری نام‌دار آمریکایی نه توانست از بهت‌زده‌گی برآید و گاهی در برابر پوتین ناکار از آب درآمد. من که پیشینه‌ی کاری ژورنالیسم را دارم، درک می‌کنم که عپتطف احساسی و شاید هم انجماد فکر در همان گاه، سبب شدند که آقای کارلسون نه تواند آن‌گونه که انتظار می‌رفت گرداننده‌‌گی با احاطه ‌و مدیریت در مصاحبه داشته باشد. در نتیجه این پوتین بود هم کرداننده شد و هم مصاحبه دهنده. کاری که آقای کارلسون در آخرین دقایق مصاحبه انجام داد، نوعی تگدی برای رهایی زندانی آمریکایی متهم به جاسوسی در روسیه بود که وزن و‌ اهمیت مصاحبه کننده را بسیار بی ارزش ساخت. البته نه طرح رهایی زندانی، بل‌که روش طرح خواست او برای رهایی زندانی بسیار ملتمسانه و حتا شرم‌گین بود. او می‌توانست، این خواست را از نام مردم آمریکا و بسیار ظریف مطرح کند. به هر رو، آقای کارلسون هرقدر هم که موفق بوده باشد، در این مصاحبه به زیر افتاد. از بحث های دگر پوتین هم در مصاحبه‌ی تاریخی او می‌گذریم، چون بیش‌ترین ها پسا مصاحبه برنامه‌های گونه‌گون ارزیابی آن را گرفتند ‌و ما کار با آن نه داریم.

آن‌چه برای من شگفتی‌‌ دارد، اهمیت هویت در مصاحبه‌ی پوتین است که علاوه بر نیم ساعت اول به گونه های مختلف تا پایان مصاحبه مستقیم و غیر مستقیم از آن یاد کرد. کاربرد واژه‌های مردم ما، از خودما، روس‌های ما، دنباس، دونستک، نزدیکی های گذشته‌ی اوکرایین با روسیه و روس‌های مقیم اوکرایین همه و همه بیان آن بود که پوتین برعلاوه‌ی‌ مقابله با غرب و آمریکا بیش‌تر به هویت و گذشته‌گرایی تباری و‌ ریشه های اتنیکی روسی نه تنها در اوکرایین بل که در جهان است. او به نوعی یالتسین را هم تبرئه کرد که در موضوع بلگراد با آمریکا در تنش بود.‌ارچند یالتسین خیانت زیادی به کشورش هم کرد. مگر دفاع پوتین از وجهه‌ی ملی‌گرایی روسی تباری یالتسین نشانه‌ی آن است که هویت روسی برای پوتین اهمیت به سزایی دارد، پوتین پنهان نه کرد که متمایل به کنار آمدن ‌و در کنار غرب و ناتو را می‌خواسته است. مگر این را هم انکار نه کرد که از خوش‌باوری هایش در غرب استفاده‌ی سوء شد و برای بقای هویت روسی و‌ مردم نیازمند کمک روس در توابع اوکرایین و جهان یک‌ مسئولیت ملی دارد که اهمیت بیش‌تر و فراتر از پیوستن به ناتو دارد. مصاحبه‌ی پوتین و اتکای آن برای دفاع از روس‌ها و روسیه بیان آشکار حمایت او از هویت کشور و مردمش است که انگلیس و آمریکا و اروپا در پی نابودی آن اند. موردی که در کشور ما نزد اربابان قدرت داخلی و مزدوران خارجی اهمیتی نه دارد. ما در این باره سیری هم به گذشته‌ی فارسی ستیزی انگلیس در هند برنانوی و حالا آمریکا و انگلیس و اروپا در کشور خود مان داریم که جرقه های خشونت در برابر پارسی‌زبانان را آتشین ساخته اند و سرنوشت ملت ما را به دست یک گروه تروریستی نیابتی خود سپرده اند.

پوتین با اعتماد به نفس کامل بر همه‌ی پیش‌فرض های دروغ مخالفین خود در اروپا و آمریکا و جهان خط بطلان کشید که در پی حمله به هیچ کشوری نیست، همان‌گونه که برای حفظ و دفاع هویت و‌ سرزمین پدری و‌ مادری اش بی‌تفاوت نیست و به خاطر آن می‌جنگد. وقتی پوتین گفت طلوع آفتاب را مانع شده نه می‌توانید، هوش‌داری بود برای دشمنان خودش و‌ کشورش که آگاه باشند و دست از پا خطا نه کنند.

پوتین و‌ یارانش کار بسیار عالی در دفاع از هویت شان انجام می‌دهند. و گرنه درست مانند هویت چند صدساله‌ی پارسی که توسط انگلیس در قرن ۱۸ از هند برجیده شد و تا کنون دامنه دارد، زبان و هویت روس را هم نابود می‌کنند. تاریخ برای ما می‌گوید که

پادشاه فارسی زبان هند، نا آگاه از کنش ها و ترفندهای سیاسی استخباراتی و آهنگِ انگلیسی‌ها یک امتیاز ویژه را پیش‌کش تازه واردهای نیرنگ باز کرد. بازدهی این ساده انگاری شاه فارسی زبان گورگانی بسیار سنگین تمام شد. پندار های سال ۲۰۰ سال پسا حضور انگلیس ها که با سفر توماس استیفن یک کشیش مسیحی، اولین تبعه‌ی انگلیس آغاز و در سال ۱۵۷۹ پای او به شبه قاره هند رسید آن نه بودند که انگلیس ها به آن بهانه، رهبری کشوری به بزرگی هند را به دست گیرند. همه در این اندیشه بودند که ۲۰۰ نفر بازرگان رسیده از انگلیس به هند در سال ۱۶۰۰ تنها بازرگانان اند و بس. اما سنجش آنان هندی ها و شاه فارسی زبان شان بسیار کوته‌نگرانه بود. آنان روزی گواه بودند که انگلیس آگاهی زدودن زبان فارسی و جاگزینی زبان انگلیسی در هند را بسیار ساده و‌ بدون ایستاده‌گی یا رویارویی با خود شان این چنین و کوتاه پخش کردند.
«از امروز زبان رسمی انگلیسی است نه فارسی…» این مهم‌ترین بخش از بازگویی کهنی است که تا ام‌روز دیده شده و از بین بردن زبان رسمی یک کشور و جاگزینی زبانی دیگر را به ما می‌رساند. آن‌گونه که نویسنده ها به ما گفته اند:
«شاید روزی که اولین کشتی حامل انگلیسی‌ها در سواحل هند پهلو می‌گرفت، هیچ کس فکرش را نمی‌کرد که روزی تاجرهای انگلیسی نه تنها حاکم شبه قاره شوند، بلکه تاثیری همیشگی را بر فرهنگ این کشور باقی بگذارند

-دودمان گورگانی از سال ۱۵۰۰ میلادی بازتاب دارد. دودمان تیمور زبان فارسی را در دربار های شان چنان رویاندند که تا ۳۵۰ سال فرمان‌دهی شان همه‌ی مردم هند زبان فارسی را آموختند و زبان رسمی شان شد.

-پارینه‌ نویسان ما را از روی‌کرد های اکبرشاه گورگانی میان سال های ۱۵۵۶ تا ۱۶۰۵ میلادی آگاه می‌سازند. آن‌گاه زبان فارسی در هند فراز های بلندی داشته است. تا جایی که چامه‌سرایان و چکامه‌سرایان و سرود‌سرایان از خراسان و ایران هم ترکِ وطن کرده به خشک‌سار‌واره‌ی هند می‌زیستند.

-می‌گویند که شاه گورکانی دستور داده بود تا برخی ماتی‌کان یا نوشتار هندوان از زبان سانسکریت به آراسته‌‌گی (نظم) و سخن‌ناسروده (نثر) فارسی برگردان شوند.

-پژوهش‌گران دریافته اند که با ورود اولین کشتی ترابری انگلیسی های گویا بازرگان به هند، صدای پای دشمنی انگلیس با زبان فارسی در هند هم بلند شدند. زبان فارسی که به گونه‌‌ی باور نه کردنی ۷۰۰ سال ریشه در سرزمین هند پهناور داشت و نزدیک به ۳۰۰ سال هم زبان آیین‌مند آن بود،

-انگلیسی‌ها که هنگام سال های ۱۶۰۰میلادی تا ۱۸۰۰ میلادی کم‌و‌بیش بر همه‌ی هند دست‌برد زده بودند در سال ۱۸۳۶ توسط «چارلز تری ویلیان» زبان انگلیسی را به عنوان جای‌گزین زبان فارسی برای هند ابراز کردند.

-انگلیسی‌ها برای آن‌که راه‌کارشان برای حذف زبان فارسی از میان هندی‌ها بهتر نتیجه دهد، زبان اردو را نیز در برخی نواحی هند ترویج دادند تا با ریشه کن کردن زبان فارسی، بتوانند از اختلافات قومی نیز برای پیش‌برد اهداف‌شان بهره‌مند شوند.

-برایان گاردنر یهودی انگلیسی که گذشته‌نگار نام‌داریْ در زمان خود بوده، در باره‌ی نابودی فرهنگ و زبان فارسی از سرزمین هند توسط انگلیس ها می‌نویسد:
«شگفتی آور نیست اگر زبان فارسی در هند فراگیر شد ویژگی‌های مشترک قومی و فرهنگی و پیوندهای دیرپای این دو قوم آریایی می‌توانست چنین زمینه‌ی تاریخی را فراهم آورد. این رازی است جاودانه که در زبان فردوسی و سعدی، مستتر است؛ رازی که امپراتوری انگلیس را به حذف و نابودی آن واداشت»

با این راه است که ما در گذشته‌ی کشور طی سه سال پسین هم برنامه های آشکار پارسی ستیزی و غیر پشتون ستیزی را می‌بینیم که با سپردن کشور ما و‌ سرنوشت غیر پشتون ها به دست تروریستان طالب عمدتاً پشتون تبار همه را به نابودی می‌برند و ‌‌کنون به ربودن نوامیس غیر پشتون ها هم اقدام کرده اند که مزید بر دگر ظلم های شان بالای مردمان ما است. برای رهایی کشور ما از چنگ هیولای وحشت آمریکا و انگلیس و اروپا و گروه طالب مزدور نیابتی شان ما به یک پوتین مسلمان نیاز داریم.

 

 

 

 


بالا
 
بازگشت