عثمان نجیب
نبرد رهایی بخش و تاجیکانهی جنرال خیرخواه شهید!
بشر از بدو شناسایی خودش دچار جنگ آفرینی و جنگ افروزی ها بوده است. این غایله همیشه در دو سوی جنگ قرار داشته است. یک سو متعرض و ظالم و خونخوار و سوی دگر مظلوم قرار گرفته شده. شناسایی ظالم و مظلوم در جنگ ها و نبردها کار چندان دشواری هم نیست. به همان پیمانه که ساده هم نیست. در میانهی همه نبردها، نبرد آزادیخواهی کشوری و هویتی و شناسهیی ارزشناکترین نبردهاست. ارچند همه در گونهیی جنگ و ستیز را محکوم میکنند و در گپ و گفتهای شان آن را نکوهش مینمایند، مگر تاریخ جنگها نشان داده که جایی لغزندهگی دارد و یکی از دو سو دست درازی به سوی تاراج دگری داشته است که تاراج شده همان مظلوم قرار کرفته شده است. اینجاست که برای باز پسگیری داشته های دزدیده وربوده شدهی خودش در مقابل متعرض میایستد و به روش های گونهگون تفوق بر متعرض متوسل میشود. در تعریف ها یا باز تعریف های جنگی گاهی اشتباهاتی هم صورت میگیرند. گر چه آرمان همان باز پسگیری اراضی اشغال شده، برگرد آزادی های منجمد شده، راندن متجاوزان و اشغال کنندهگان بیگانه از سرزمین های اشغالی است. در کنار آن اگر این نبرد از اثر مظالم داخلی باشد، وجیبه را برای بازستانی حقوق ساقط شده برای رزمندهگان راه بر گرداندن آزادی و برابری و تقسیم متوازن قدرت و ثروت و پایان دادن به ظلمتآفرینی برای هر کسی بیش تر میکند که مورد تهاجم و ظلمتآفرینی قرار گرفته است. نام گذاری مقاومت به چنین ایستاییها گاهی صواب هم نیستند. مگر برای عام فهمی آن بیشتر مقاومت یاد میشوند. از دید من این یک نبرد بزرگی است برای پاینده ماندن خودی ها و راندن غیر خودی های متجاوز. آنچه امروز در سرزمین ما میگذرد، بیشتر از مقاومت، یک نبرد بزرگ میهنی است برای پایان اشغال و برگردانِ همه آزادی های حقوقی و شهروندی ما که توسط یک گروه خاص و کشور خاص سلب و ربوده شده است. تاجیکان و پارسی زبانان از اینگونه تجاوزات و اشغالگری ها را به ویژه پسا ایجاد پاکستان بیشتر دیده اند و در داخل هم حکما و سلاطین ظالم و خونخوار پشتون سیاسی پیوسته به آنان ظلم روا داشته اند. حضور مالکان اصلی مرزو بوم خراسان زمین با تاریخ کهن، همیشه خارخلنده در چشمان قدرت طلبان قومی بوده و به بهانه های مختلف در تصفیهی قومی تاجیکان و پارسی زبانان اقدام های بیتوقف کرده اند. اینجاست که نیاز به نبردهای ناخواسته و حتا تحمیل شده برای تاجیکان و پارسی زبانان حیاتی میشود که در عرف معمول مقاومتش مینامند.
ما میدانیم که در بازار اندیشه، بار و بنهی دانایی خریدار دارد، نه حراج نادانی. پس تا هنگامی کآن نه داریم به بازارگه نه رویم. به همین بنیاد است که هوش ما برای ما حکم ایستایی در برابر نادانی اشغالگران داخلی را میدهد. سنگر گاهها و سنگرستان های ایجاد شده در گوشه گوشه گوشهی کشور درست بیان حال و عملگرایی تاجیکان در آوردگاههای رزم عادلانه برای ختم اشغال، بازپسگیری کشور، تأمین برابری و پایان وحشت آفرینیهای طالبانی است. طالبانی که در هیچ تعریفی نه میگنجند و با هیچ اصول انسانی برابر نیستند. آنانی که آورده شده اند تا نایب جنگ های آمریکا و اروپا و پاکستان برضد تاجیکان باشند و خود شان هم سربازان مزد بگیر آنان. امتیازی را طالبان قومی میبرند آن است که کشور ما به گونهی کامل و تمام برای شان سپرده شده و هیچگونه بازپرس قانونی و نظارت جهانی هم بر ظلمتآفرینی های شان علیه شهروندان ما نیست. شکل گیری نبردهای حیاتی و حیثیتی و ایستایی در برابر این طایفه، مولود اعمالیست که باداران طالبان عمدتاً پشتون تبار از آن سوی اوقیانوس ها و مرزهای کشور ما برای شان داده است. یکی از شاخه های پربار همین نبرد آزادی بخش در دو سال اندی به این طرف سنگرستان های آهنین کوهپایههای هندوکشان و شمال، همان رزمگاه رزمندهگان نبرد در اندراب هاست. این سنگرستان چنان با صلابت و با شهامت در نبردها درخشید که هرگز عقب نه نشست. سوگمندانه تعداد زیادی از رمندهگان راه آزادی در اندراب ها جان های شیرین شان را از دست دادند تا ودیعهی آزادی و آزادهگی تاجیکانه را پاسداری و آن را به نسل های دگر منتقل سازند. به همین پیمانه و هرچند با وسعت های محدود ولی فراگیر در گوشهی کشور گروههای نبرد چریکی و جبههیی رهایی بخش شکل گرفته اند و ما پیوسته از هر جبهه اخبار مقاومت و ایستایی شجاعان و قهرمانان وطن خود را داریم.
شهید جنرال خیرمحمد خیرخواه، در اندراب ها و بغلان به عنوان فرمانده نه ترس و نستوه و جانبازی که در کنار همسنگران خود بود و تا آخرین مرمی و آخرین دقایق حیات خود فاتحانه و قهرمانانه رزمید. جنرال خیرخواه شهید با نبردهای نفسگیر در اولین سال مقاومت تا زمان شهادت هرگز از پا نیافتاد و بهانهی نه جست و کمی هم در هیچ بخشی از رهبری مقاومت نه کرد. میدانیم که مقاومت یا نبرد امروزی با امکانات بسیار بسیار ناچیز و اندک کار سادهیی نیست. احساس چنین مردانه رزمیدن را کسانی دارند که در نبردگاههای کشور و در سنگرهای دفاع از هویت و حریت و سرزمین و آزادی و نوامیس شان قرار داشتند و دارند. فراموشی قهرمانان ستبری همچو جنرال خیرخواه شهید و یاران شان یا اکمل شهید و یاران شان و صدها شهید دگری گناه بزرگ است. آنانی که در کوی و برزن کشور طی بیشتر از دو سال سنگرهای استقلال خواهی و هویت خواهی را نگاه داشتند و یاران زنده و رهروان نستوه شان هم اکنون و در سردی ها طاقتفرسا از پاسگاه های شان پاسداری میکنند، سزاوار هرنوع ستایش و یادکرد و پاسداشت اند. در این میان من که پشت و پهلو و راست و چپ و رخ پنهان و آشکار برخیها را نه شناختم. این گروه برای خود شان هم راست و کارا نیستند. خودنماهای دروغ چناندر لجن زار ترس و خود نهشناسی شناسهیی گیر افتاده اند که «مهپرس». چون این به اصطلاح خودی های ما چشمان شان را کور و گوشهای شان را کَر انداخته و زبان های شان را بریده اند تا از نبرد برای آزادی سخن نه گویند که اگر طالب سلام شان را علیک بگیرد و به عنوان مزدوری بپذیرد شان. مگر این گروه خون پاک صدها جنرال خیرخواه شهید و اکمل شهید و یاران شان را فراموش کرده اند؟ این گروه فردایی که ما کشور بدون طالب اشغالگر داشتیم و سرزمین های ما آزاد خواهند شدند، چه رویی پیش آن شهدا و نزد مردم ما خواهند داشت؟ پاسخ برای داوری شما خوانندههای گرامی. روح بزرگ جنرال شهید خیرمحمد خیرخواه و همه شهدای راه مقاومت و نبرد برای آزادی شاد و یاران مان در سنگر ها زنده باد.