عبدالناصر نورزاد
منطقه، شاه کلید حل بحران افغانستان
اگرچه در ابتدای به قدرت رساندن طالبان، نگاۀ مثبت منطقه به این گروه، وجود داشت، اما رفته رفته، این نگاه مثبت به یک دید منفی مبدل شد. علت آن این است که طالبان ماهیتا یک عنصر شر، مخل امنیت و یک تافته ی جدا بافته از نظم امنیتی منطقه و پیرامونی هستند. با مدنظرداشت این واقعیت، نگاه واقع بینانه به قضیه افغانستان، هیچ کلیدی را منحیث راه حل در دسترس نشان نمی دهد،جز اینکه منطقه با توان و ظرفیت عملیاتی اش، بحران این کشور را حل و فصل کند. تنها منطقه قادر است تا امنیت از دست رفتۀ افغانستان را دوباره به این کشور برگرداند و این جغرافیا را از خطر تروریسم و افراط گرایی دینی که در خدمت منافع امریکا و متحدان غربی اش است، مصئون سازد.
نگاه محوری ما به ظرفیت نهفته در منطقه است. چین قدرت و توانایی بالای اقتصادی دارد، می تواند اقتصاد وابسته افغانستان را حد اقل در حالت اعتدال نگهدارد و در مسیر توسعه اقتصادی آن را هدایت کند. ایرانی ها، توان بلندی عملیاتی و ضد تروریستی دارند و می توانند در این راستا در هماهنگی با چین و روسیه، قدرت روبه رشد افراط گرایی و تندرویی مذهبی و دینی را، مهار کند. اما نقش برجسته روسیه را نباید از یاد برد. این کشور، شناخت عمیقی از افغانستان دارد. در آن حضور داشته و برای سالیان متمادی درگیر قضیه افغانستان بوده است. روس ها با ظرفیت بلند نظامی، امنیتی و نفوذ فزاینده اقتصادی در منطقه، می توانند، شاه کلید ثبات و امنیت در افغانستان باشند. به همین منظور است که این روحیه کم کم در میان افغانستانی ها و منطقه شکل گرفته که تنها منطقه می تواند مشکل افغانستان را حل و فصل کند و بحران مداخله منفعت جویانه امریکا را در این کشور که به یک منبع بزرگ بی ثباتی و نا امنی مبدل شود، خاتمه دهد. حال، اتاق های فکر کشور های منطقه، نگاۀ تردید آمیز شان را نسبت به طالبان با اتخاذ یک سلسله تدابیر، آشکار ساخته و به ماهیت اصلی طالبان منحیث دست امریکا پی برده اند. به همین لحاظ روسیه ابتکار عمل را در دست گرفته و نشست های را با حضور مخالفان طالبان و جبهات مقاومت، دایر کرده و ابتکار فارمت مسکو را نیز در همین راستا، عهده دار شده است. مسکو می تواند نقش اثر گذاری در وضعیت افغانستان داشته باشد، اما شرط آن ایجاد یک همگرایی سیاسی، امنیتی و اقتصادی در سطح منطقه است که با توسل با یک رویکرد چند جانبه گرایانه، باید همراه باشد. حضور مشترک منطقه( چین، روسیه و ایران) سه قدرتی که از سه مولفه های تهدیدی مانند تروریسم، مواد مخدر و جدایی طلبی، متاثر است، می تواند دیدگاه مشترک را میان آنها بوجود بیاورد و پیام قوی ای باشد برای فرا منطقه که دست از حمایت از گروه های تروریستی بردارند و به تصمیم منطقه در خصوص مسئله امنیت و ثبات افغانستان، تمکین کند. اما قرار معلوم، تروریسم تعبیه شده در شمال و شمال شرق افغانستان، اهداف فرا افغانستانی را در نظر دارد و امریکا می خواهد بواسطه آن، رقبای آسیایی اش را دچار چالش گسترده امنیتی، سازد. حضور بیش از بیست گروه تروریستی، جاماندن انواع سلاح ها و مهمات با تجهیزات نظامی امریکایی که برای دولت جمهوریت کمک شده بود، سپردن دولت و قدرت سیاسی به طالبان و مبدل ساختن افغانستان به پناهگاه امن تروریستان خارجی و صدور ایدیولوژی تروریستی و خرابکارانه، افغانستان را در وضعیت دشواری قرار داده و امنیت و ثبات منطقه را تهدید می کند. اگراین برنامه باچالش مواجه شود، امکان مداخله امریکا از طریق مختلف وجود دارد. این مسئله در روز های اخیر، بار ها از زبان مقامات امریکایی، مقام های سابق جمهوریت ساقط شده و تحلیل گران سیاسی، شنیده می شود. اما حقیقت مسئله در این است که دیگر فرا منطقه، نه می خواهند و نه هم تواند در قضیه افغانستان و تلاش در جهت حل و فصل آن، نقش تاثیر کننده داشته باشد. منطقه با ظرفیت بلند و مانور سیاسی، نظامی و اقتصادی می تواند، نسخه ی برای آینده افغانستان ارائه کند. چون با ارائه این نسخه، مسولیت تامین امنیت، ثبات سیاسی و پیشرفت اقتصادی افغانستان، به دوش منطقه می باشد و خواه مخواه مجبور است تا قبول مسولیت کند. در چنین حالتی، سناریوهای بیرونی احتمالی، فرامنطقه ای و اجندا های امنیتی متحدین فرامنطقه ای بر ضد متفقین اسیایی، به آسانی مهار می شود، چون بستر لازم را ندارد.
منطقه درک کرده که باید افغانستان تحت پوشش امنیتی ساختار های سیاسی و امنیتی مانند شانگهای قرار گیرد. نه کمربند امنیتی جنوب آسیا که در گرما گرم رقابت میان هند و پاکستان، بحران های مذهبی و عقیدتی، تقابل ایدیولوژی های ملی گرایانه، چپ و راست درگیر است، توان آن را دارد تا ثبات و امنیت را به افغانستان بازگرداند و نه هم خاورمیانه که از سمت غرب، افغانستان را در شعاع امنیتی خو، حفظ دارد. تنها می ماند مسئله کمربند امنیتی مستقل چین در شمال شرق که بدون شک چینی ها هیچ گاه نمی توانند جدا از اجنداهای امنیتی شانگهای حرکت کنند. بنا شانگهای با ظرفیت بلند و اتحاد استراتیژیکی که ماهیت اصلی آن را می سازد و بحران های امنیتی، اقتصادی و سیاسی که افغانستان در گیر آن است، می تواند امنیت آن را با چالش مواجه سازد، نقش تعیین کننده دارد. اتفاق نظر و اتحاد عمل نیز در عملکرد این سازمان، مشاهده می شود. در ضمن آن، وجود تهدید بالقوه در میدان افغانستان، ماهیت تروریستی گروه طالبان و عدم همخوانی این رژیم با ساختار فکری و سیاسی منطقه، راۀ منطقه را از طالبان در آینده، جدا می سازد. در حالیکه فرا منطقه با اجندا های بی ثبات کننده امنیتی، طالبان را به مراتب یک گزینه مناسب برای تطبیق این برنامه می بینند و تا زمانیکه منافع طالبان و فرا منطقه در قسمت تطبیق اجندا های بی ثبات کننده، در یک مسیر روان است، طالبان کماکان در قدرت می مانند و به بی ثباتی منطقه ای دامن خواهند زد. این وضعیت الی مداخله معنی دار منطقه، تداوم یافته و با فشار و گام های عملی، وضعیت تغییر خواهد کرد. برای منطقه نیاز است تا پیش بین فردا باشد و با یک فکر استراتیژیک در جهت تغییر مثبت در وضعیت افغانستان، ایدیولوژی تامین کننده ثبات سیاسی و امنیتی را در دستور کار قرار دهد.