مهرالدین مشید
اجماع سیاسی در سطح ملی و بین المللی حلقه ی گم شده برای ثبات پایدار در افغانستان
نشست های جهانی و نبود اجماع سیاسی و بی پایانی غمنامه ی افغانستان
اکنون که دوسال و هفت ماه از حاکمیت استبدادی طالبان در افغانستان سپری می شود؛ بر رغم نشست ها در سطح های مختلف ملی، منطقه ای و جهانی؛ چه در سطح گروه های مخالف سیاسی و نظامی طالبان و چه در سطح کشور های منطقه، کشور های جهان و سازمان ملل؛ هنوز هیچ گونه اجماعی در هیچ سطحی برای استقرار ثبات پایدار در افغانستان بوجود نیامده است. نه تنها از ایجاد اجماع در سطح های یاد شده خبری نیست و حتا در میان جناح های طالبان هم اجماع واحدی وجود ندارد که بحیث یک میکانیزم یا کار شیوه برای گشودن بن بست و عبور از حالت کنونی از آن در سطح ملی و بین المللی استفاده شود. بنابراین اجماع روی استقرار ثبات و آرامش واقعی در افغانستان که بتواند به رنج های درازمدت این کشور نقطه ی پایان بگذارد، هنوز حلقه ی گم شده ای را ماند که بی شباهت به حلقه ی گم شده ی داروین نیست.(۱)
پس از تحویلی ارگ بوسیله ی غنی خاین به شبکه ی حقانی تا کنون نشست های زیادی در سطح های گوناگون در داخل و بیرون از افغانستان صورت گرفته است، نه تنها خواست های واقعی مردم افغانستان در آن مطرح نشده و صدای زنان و مردان افغانستان از آن بلند نشده؛ بلکه از یک اجماع حداقلی هم فرسنگ ها فاصله داشته است. این در حالی است که مردم افغانستان برای رسيدن به یک حکومت قانونی و مشروع نیاز به یک دوران گذار دارند تا با تشکیل یک اداره ی موقت یا عبوری زمینه را برای تصویب قانون اساسی جدید، نوعیت حکومت و انتخابات واقعی و بدون هرگونه تقلب فراهم بسازد. خواست معقولی که جهانیان تا کنون در برابر آن سکوت اختیار کرده اند. اینکه رهبران این حکومت با کاربرد چه گونه کار شیوه ای باید از میان افرادی انتخاب شوند که مورد تایید اکثریت مردم افغانستان قرار گرفته و سیاستگران بدنام گذشته یا مهره های سوخته در آن حضور نداشته باشند. این خود نیاز به میکانیزمی دارد که با پرهیز از کارشیوه های ناکام و تحمیلی گذشته مانند " نشست بن نخست" بدون هرگونه فشار های سیاسی و استخباراتی کشور های خارجی باید به آن پرداخته شود. با تاسف که هنوز هیچ کاری در این مورد صورت نگرفته است. طالبان در برابر این خواست مردم افغانستان قرار دارند. آنان نه تنها حکومت خود را فراگیر می خوانند؛ بلکه هر نوع تغییر در ساختار حکومت خود را تحت امارت ملاهبت الله عنوان می کنند. از همین رو است که محور اصلی تلاش های طالبان را در نشست های ملی، منطقه ای و جهانی به رسمیت شناسی حکومت آنان تشکیل می دهد و تا کنون بیرون از این اجندا در هیچ نشستی اشتراک نکرده اند.
در همین حال نماینده های کشور ها تا کنون در هیچ نشست منطقه ای و جهانی جداگانه یا تحت نظر سازمان ملل روی خواست های اصلی مردم افغانستان حتا اشاره هم نکرده و تنها با تاکید به تشکیل حکومت فراگیر در این کشور بسنده کرده اند. آنان خواسته اند تا با تنیدن رشته ی تعامل با طالبان آرزو های مردم افغانستان را قربانی اجندا های خود نمایند. کشور های منطقه و جهان هر از گاهی بجای تاکید روی تشکیل یک حکومت انتقالی و طرح میکانیزم های آن؛ برعکس روی باز شدن مکتب ها بر روی دختران و دروازه های اداره های دولتی بر روی زنان و مسایل حقوق بشری و آزادی های بیان تمرکز کرده اند. این در حالی است که برآورده شدن چنین خواست ها در رژیم طالبان ناممکن است و از لحاظ اعتقادی حیثیت خط سرخ را در باور های طالبان دارد؛ اما جهانیان با آنکه این همه چیز ها را می دانند؛ بازهم علاقه ندارند تا روی محور اصلی معضل و شکستن بن بست در افغانستان توجه نمایند.
کشور های جهان
اهداف اصلی و اجندا های متفاوت خود را زیر نام تعامل با طالبان پنهان کرده اند.
پس از سیطره ی طالبان ایران، چین و روسیه پیوسته به دنبال نفوذ خود در
افغانستان بوده اند. این سه کشور سفارتهای خود را در کابل باز نگهداشته
و کنترول سفارتهای افغانستان را در داخل کشورهای شان به طالبان انتقال دادند.
نمایندگان این کشور ها در ماه گذشته از برجستهترین اشتراک کنندگان نخستین
کنفرانس همکاری های منطقه ای در کابل بودند. این همکاری ها بررغم هراس کشور های
یاد شده از خطر تروریسم طالبانی این پرسش را مطرح کرده که دورنمای واقعی همکاری
چین، روسیه، ایران و طالبان در منطقه چیست؟ یکی از پاسخ ها عملکرد مشترک این
کشور ها برضد امریکا است که منافع آنها را در افغانستان همسویی می بخشد؛ زیرا
امریکا ستیزی در کنار نبود یک ایده ئولوژی مشترک یگانه نظریه ای است که می
تواند مشارکت این کشورها را در افغانستان حفظ کند. نه تنها این؛ بلکه کشور های
یاد شده از یک سو در صدد به دست آوردن "برتری های استراتژیک و اقتصادی" و از
سویی هم تضعیف موقعیت امریکا در افغانستان اند.
این کشور ها تا کنون حکومت طالبان را به رسمیت نشناخته اند و چین در اواخر ماه جنوری نخستین کشور جهان بود که به صورت رسمی اعتبار نامه سفیر طالبان را پذیرفت. این نشان دهنده ای رابطه ی نزدیک چین با طالبان در مقایسه با کشور های غربی است. اعتقاد بر این است که حتا پیش از سقوط کابل، چین برای چندین سال با طالبان روابط داشت. دو و نیم سال گذشته به اثبات رسانده که حکومت طالبان به جایی نمی رسد؛ زیرا عوامل امنیتی، اقتصادی و سیاسی همه اجزای جدایی ناپذیر ملاحظات گسترده تر چین است که سنگبنای سیاست های پیکنگ را در قبال افغانستان تشکیل می دهند. این در حالی است که هنوز نگرانی های چین در پیوند به نفوذ جنگجویان از افغانستان به منطقه غربی شینژیانگ آن کشور برطرف نشده است. این موضوع برای چین مهمتر از دهلیز اقتصادی طرح پروژهٔ "یک کمربند یک راه" از چین-پاکستان، به افغانستان و همچنین سرمایه گذاری این کشور در منابع معدنی افغانستان است.
ایران هم بر رغم برسمیت ناشناختن حکومت طالبان در فبروری ۲۰۲۳ سفارت افغانستان در تهران را به طالبان تحویل داد؛ اما اختلاف های سرحدی و تنشها میان ایران و طالبان بر سر جریان آب در دریای هلمند رو به افزایش است. ایران و طالبان در گذشته نیز روابط پیچیدهای داشته اند و برای طالبان در مشهد پایگاه های تروریستی داده بود و از یک جناح طالبان حمایت میکرد. در جریان جنگهای داخلی افغانستان در دهه ۱۹۹۰ میلادی، ایران از نیروهای حمایت میکرد که بر ضد طالبان جنگ میکردند، به ویژه پس از آنکه طالبان در سال ۱۹۹۸ نه دپلومات ایرانی را در شهر مزار شریف کشتند. هنوز بسیار زود است که ایرانی ها آن رخداد را فراموش کنند.
روسیه نیز از
جمله کشورهایی بود که نیروهای ضد طالبان را در جنگ داخلی دهه
۱۹۹۰
حمایت میکرد؛ اما سیاست روسیه در برابر افغانستان پر از تناقض و فراز و فرود
ها بوده است. روسیه از یک سو از لحاظ سیاسی از طالبان حمایت میکند؛ اما در عین
زمان، ''مقام های سیاسی، نظامی و امنیتی آن از طالبان انتقاد میکنند و به
افزایش فعالیتهای تروریستی در افغانستان اشاره میکنند. مسکو در گذشته هم با
حکومت پیشین افغانستان روابط دپلوماتیک داشت؛ اما به طالبان جنگ افزار تحویل می
داد. روسیه حالا هم از یک سو از طالبان حمایت می کند و از سوی دیگر ورود
مخالفان طالبان را در مسکو خوش آمد می گوید.
در کل گفته می توان که سیاست کشور های چین، ایران و روسیه در قبال افغانستان
متاثر از منافع ژیوپلیتیک آنها در منطقه است؛ اما اختلاف های استراتژیک میان
این کشورها یک واقعیت انکار ناپذیر است؛ اما در این میان حمایت طالبان بوسیله ی
مثلث قدرتمند منطقه که میخواهند، طالبان را از محور امریکا بیرون کنند؛ در این
مقطع زمانی چندان کارساز نخواهد بود؛ زیرا کشور های یادشده هرگز قادر به پرداخت
بیش از چهل میلیون در هفته برای طالبان نیستند و طالبان هنوز در تلک امریکا و
پاکستان بسته است. این را در سخنان خلیل زاد می توان درک کرد. وی در نشست
استماعیه ی کمیته روابط خارجی مجلس نمایندگان ایالات متحده گفت، بذرهای
ارزشهای که کاشتیم به ثمر خواهند رسید و تاکنون تلاش برای افغانستان تمام نشده
و فصل آخر این کشور نوشته نشده است. ممکن هدف از این سخنان چشم انتظار بر
سرمایه گذاری هایی است که بر جناح ملابرادر صورت گرفته است. از همه مهمتر اینکه
رابطه ی طالبان با بزرگ ترین کشور حامی تروریسم و حامی سیاسی و نظامی آنان یعنی
پاکستان بر سر طالبان پاکستان در حال سگلیدن است و به دلیل پیوند های عمیق ایده
ئولوژیک طالبان افغانستان با تی تی پی این رابطه غیر قابل ترمیم به نظر می رسد؛
زیرا میانجیگری های شبکه ی حقانی و مولانا فضل رحمان هم در سفر شرم آلود اخیر
اش نتیجه ای به بار نیاورده است.
به همین گونه روابط کشور های آسیای میانه با طالبان که به شدت متاثر از روسیه
است. این رابطه بیشتر یک پیوند بازدارنده و هراس آلود است. این کشور ها خواهان
استقرار ثبات در افغانستان اند و از خطر صدور تروریسم از مرز های این کشور به
کشور های شان شدید نگران اند. چنانکه عصمتالله ایرگاشف نماینده ویژه ازبکستان
برای افغانستان در دیدار با حسن حمزه هاشم سفیر قطر در ازبکستان با اشاره به
نشست دوحه ابراز امیدواری کرد که نشست دوحه راه ی حل موثری را برای استقرار
ثبات در افغانستان ارايه کند. نشست دوحه به میزبانی سازمان ملل متحد قرار است
با شرکت نمایندههای ویژه کشورها در امور افغانستان در روزهای
۱۸
و ۱۹
فبروری (۲۹
و ۳۰
دلو) برگزار شود. در این نشست نمایندگان ویژه ی برای افغانستان، سازمانهای
بینالمللی، نمایندگان زنان و نهادهای مدنی حضور خواهند داشت.
هدف از این نشست ایجاد اجماع و توافق نظر بین کشورهایی خوانده شده که در افغانستان منافع دارند و مشروعیت بخشیدن به طالبان و هم حمایت از مخالفان مسلح آنان نیز شامل اجندای آن نخواهد بود. این نشست بیشتر شکل مشورتی و توصیه ای را برای طالبان دارد و هیچ نوع فشاری را بر طالبان برای تغییر سیاست شان در قبال زنان و تشکیل حکومت فراگیر وارد کرده نمیتواند. طالبان در صورت اشتراک در این نشست مانند گذشته در مواردی مانند، آموزش دختران و حقوق زنان تن به نرمش تاکتیکی می داده؛ اما در عمل کاری انجام نمی دادند.
حال طالبان به دلیل نپذیرفتن امارت اسلامی به حیث یگانه طرف مسئول به نمایندگی از افغانستان از اشتراک در این نشست خودداری کردند. طالبان با این کار بسیاری از فرصت ها و بویره امید ها برای صلح پایدار در افغانستان را از دست دادند. هرچند اشتراک نکردن طالبان در این نشست به این نگرانی ها پایان داد که مبادا جامعه جهانی به عادیسازی روابط با طالبان نزدیکتر شود و زنان و دختران افغان را پشت سر بگذارد؛ اما عدم حضور نماینده ی طالبان در این نشست به اقدام های اعتمادسازی ضربه وارد کرد و گفتگوهای جوانب درگیر و بینالافغانی را برای ادغام مجدد افغانستان به جامعه بینالمللی به تعویق افگند. حال بعید به نظر می رسد که اشتراک کنندگان بتوانند در مورد گماشتن فرستاده ویژه و همچنین اجرای توصیه های موجود در ارزیابی سفیر سینیرلی اوغلو، به اجماع خاصی دست یابند. باور ها بر این است که هرگاه با استفاده از این فرصت یک اجماع سیاسی برای تشکیل نظام مشروع و قانونمند ایجاد نشود، افغانستان بار دیگر به مرکز رقابت ها و درگیریهای نیابتی منطقهای و بینالمللی تبدیل شده و افراط گرایی در منطقه گسترش مییابد. عفو بینالملل نشست دوحه را فرصت مهمی برای اقدام متحد به منظور پشتیبانی از حقوق مردم و برداشتن همه محدودیتها بر زنان و دختران و بازداشت های خودسرانه ی زنان خوانده است. خواستی که نشست دوحه از برآورده شدن آن عاجز است. حالا که طالبان از اشتراک در این نشست خودداری کردند. این تصمیم زمینه ی گفت و گو های ملی را کاهش داد و در ضمن آنان نشان دادند که هنوز با مردم افغانستان و جهانیان آماده ی آشتی نیستند. دیده شود که ۲۸ کشور اشتراک کننده در غیاب طالبان به اتخاذ چه گونه تصمیم هایی نایل خواهند آمد.
این نشست در حالی برگزار می شده که روی اجندای آن اختلاف وجود دارد و از نبود اجماع سیاسی رنج می برد. روسیه و چین برخلاف کشور های غربی مخالف حضور نماینده ی ویژه ی سازمان ملل در افغانستان اند و از سویی هم طالبان طرفدار حضور مخالفان خود و مطرح کردن حکومت فراگیر در این نشست نیستند. از سوی دیگر طالبان خواهان چوکی سازمان ملل اند و اما این موضوع خارج از اجندای این نشست است. اشتراک نکردن طالبان در این نشست این خواست های شان را زیر پرسش برد. این در حالی است که موضوع های یاد شده خواست های سازمان ملل را زیر پرسش می برد. با این حال نزدیک ساختن نظر ها در سطح کشور های منطقه و جهان در این نشست امری دشوار به نظر می رسد. حالا که طالبان در این نشست اشتراک نکردند؛ فیصله های آن یک جانبه بوده و مؤثر نخواهد بود. از طرفی هم مخالفان طالبان در این نشست حضور ندارند و دادخواهی ها بر این نشست ها اثر گذار است و اما تعیین کننده نیست.
در حالیکه حضور مخالفان در این نشست بویژه کسانیکه برای حقوق بشر در داخل افغانستان کار می کنند، خیلی مهم است. بنابراین بعید به نظر می رسد که فیصله های اين نشست با خواست های مردم افغانستان همخوانی پیدا کند و زمینه ی ادغام افغانستان را به جامعه ی بین المللی فراهم کند. این نشست در واقع اوج تقابل میان کشور های منطقه و جهان را به نمایش خواهد گذاشت.
تا حال نشست های زیادی در سطح منطقه ای و جهانی تحت نظر سازمان ملل روی اوضاع افغانستان برگزار شده و نتایجی به بار نیاورده اند. در این نشست ها نه تنها طالبان به دهن کجی ها پیرامون نرمش در پیوند به آموزش دختران و حقوق زنان و تشکیل حکومت فراگیر اعتنایی نکرده اند و برعکس بر خشونت ها و کشتار های بیرحمانه و به زندان کشیدن های زنان و مردان در افغانستان بیشتر شدت بخشیده اند.
آنچه مسلم است،
اینکه تمامی نشست ها به نحوی از نبود اجماع در سطح های گوناگون رنج برده است.
نه تنها در نشست های جهانی؛ بلکه در تمامی سطوح منطقه ای و جهانی چه که حتا در
میان مخالفان طالبان و گروه ی طالبان اجماع وجود ندارد.
حتا گاهی اجماع سیاسی در محور کشور های قدرتمند منطقه به رهبری روسیه با توجه
به منافع ژیوپلیتیک و ژئو آیکونومیک آنان کم رنگ جلوه می کند. پاکستان در بیرون
از این حلقه اجندای خود را در افغانستان دارد و حتا اجندای حکومت ملکی و
نظامیان این کشور متفاوت است. در سطح جهانی قدرت ها در محور مسکو و پیکنگ
اجندای مخالف با امریکا و هم پیمانان آن را دارند و با توجه به درگیری ها در
اوکراین و فلسطین در خط متضاد یکدیگر حرکت می کنند.
اینکه در میان مخالفان سیاسی و نظامی طالبان اجماعی وجود ندارد و حتا این اختلاف در نشست های منطقه ای و جهانی تحت نظر سازمان ملل قابل درک است. چنانکه در آستانه ی برگزاری نشست دوحه شاهد اختلاف نظر ها میان گروه های ساسی و اتحادیه های زنان و نهاد های مدنی و حقوق بشری هستیم. طالبان هر از گاهی از این اختلاف ها و نبود اجندای واحد استفاده های گوناگون کرده اند. شگفت آور اینکه گروه ی طالبان در میان خود هم از داشتن اجماع واحد محروم اند و اختلاف میان شبکه ی حقانی و جناح قندهاری ها به رهبری ملا برادر با جناح ملاهبت الله در حال افزایش است. هرچند این اختلاف ها چندان به بیرون درز نکرده؛ اما گواه ی روشن بر این است که طالبان از درون دچار بهم ریختگی و از هم پاشی خاموش اند که دیر یا زود به نقطه ی انفجار می رسد. طالبان از آغاز تا کنون ثابت کرده اند که در هیچ سطحی قادر به سر و سامان دادن اوضاع سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و حقوق بشری در افغانستان نیستند.
از آنچه گفته آمد، افغانستان با انبوهی از دشواری ها روبرو است که برای از میان برداشتن آن در سطح ملی، منطقه ای و جهانی اجماع سیاسی وجود ندارد و جهانیان با توجه به منافع جیوپولیتیک و استراتیژیک خود در برابر طالبان با جدیت و قاطعیت عمل نکردده است. در عین زمان جهانیان برای ادامه ی تعامل با طالبان تنها به تشکیل حکومت فراگیر از سوی طالبان بسنده کرده و از گوش زد به طالبان برای تشکیل یک حکومت انتقالی برای دوره ی گذار برای رسيدن به یک حکومت منتخب طفره رفته اند. از سویی هم طالبان نتوانسته اند تا با ایجاد اصلاحات بنیادی در حکومت و فراهم آوری زمینه برای آموزش دختران و حقوق زنان از موج مخالفت های مخالفان سیاسی خود چیزی بکاهند و زمینه ی اجماع حداقلی سیاسی را در داخل بوجود آورند تا از این طریق زمینه را برای رضایت مردم افغانستان در سطح ملی و برای رضایت جهانیان در سطح بین المللی آماده سازند. بنابراین واقعیت ها در سطح های گوناگون بیانگر این است که افغانستان تحت سیطره ی طالبان کشتی توفان زده ای را ماند که هر لحظه از درون در حال انفجار است. یاهو
17 فبروری 24
1 - شش سال پیش در آفریقای جنوبی، فسیلهای 2 میلیون سالهای پیدا شد که به حلقه گمشده تکامل داروین معروف شد. اما بعد ها معلوم شد؛ فسیلهای آسترالوپیتکوس سدیبا، که قرار بود تاریخ پیدایش انسان را از نو بازنویسی کند، در حقیقت مخلوطی از بازماندههای دو گونه بوده و ربطی به حلقه گمشده داروین نداشته است.