عثمان نجیب
آمریکای لعنتی باز از ما و کشور ما چه میخواهد؟
به بهانهی کارکردهای دو جنرال سادات نمای فراری وطنفروش!
روزهای اخیر سر و صدایی بلند و با پخش تصاویری از دو سادات فراری جنرال های شیرخواری از بازمانده های رژیم به شدت قومی پشتون با پسوند مذهبی سادات راستی نمایی شد. این راستی نمایی حضور در آمریکا، آنهم بدون توضیح هیچ پیشزمینهی نیازمند، نامش را مقاومت گذاشت. پیشینهی اخلاقی، سوء رفتار، جنسیتزدهگی، سوء استفاده از سکوهای قدرت و قومیت این آقایان و سپس همگانی سازی شرمگینانهی برخورد و نبود اخلاق در وجود پشتون از اجتماعی که ظاهراً به اشتراک برخی آمریکایی هم بود، خبر خطرساز شدند. آمریکا چی میخواهد؟ چرا مدام در پی تنشزاییهایی برای اقوام غیر پشتون توسط پشتون ها و پشتون نماهای حالا مذهبی در کشور ما اند؟ بدون شک که این اقدامات و بر افراشتن پرچم پشتونیسم در آمریکا، بدون موافقت سازمان های جاسوسی آن کشور و مقامات تأثیرگذار امنیتی و سیاسی آمریکا ممکن نیست. و اگر کار خودسرانه باشد که جرم است. چون از خاک یک کشور، آن هم آمریکا، نه میتوان به سادهگی استفادهی تبلیغاتی کرد. اگر آمریکا که خودش پیوسته شکستهای جنگی و سیاسی در چهار سوی جهان را تجربه میکند، اجازهی تأسیس لانهی جاسوسی دگری زیر نام مقاومت علیه طالب داده باشد، پس بخت از طالبان موجود در داخل کشور برگشته است. در این صورت چرا آمریکا به صورت کامل و علنی اشتباهات خود را جبران نه میکند و از نیرو های واقعی مقاومت بر ضد طالبان در داخل کشور ما حمایت نه میکند که نزدیک به سه سال است در سنگرهای رزم و نبرد بر ضد طالب و پاکستان قرار دارند؟ همزمانی این همایش مضحک توسط دو تن از جوانان دستآلود شدهی اخلاقی به نام های سمیع و خوشحال با پسوند مذهب سادات پرسش برانگیز است. اعمال ننگین اینان که خود را مار ماهی میدانند و گاهی حربهی پشتونیسم و زمانی حربهی مذهب را برای احراز و دریافت قدرت و مطرح کردن خود کارمیبرند، هیچ نفعی برای وطن ما نه دارد، مگر یک نمایش برای مطرح کردن خود شان. مامای سمیع سادات خودش اقرار کرده که سمیع گفته مقاومت برایش مطرح نیست. نام کشیدن و قدرتگیری و مطرح شدن خودش برایش مطرح است. من در این مورد، صحبت مامایش را به شخصه زمانی برای بار دوم شنیدم که ماه گذشته در فرانکفورت آلمان به یک دوست ما میگفت. و سالی پیش از این هم صحبت های مشابه مامایش را شنیدم. اعمال اینان هرچه که باشد، مهم است تا سران نیروهای اصلی مقاومت به زودی در این مورد واکنش نشان دهند و اقوام غیر پشتون ساکن در آمریکا و اروپا دربرابر آن با ایستند و آمریکا را متقاعد و مجبور به دستکشیدن حمایت از این گروه دجال کنند. آمریکا باید بداند که جنایاتش در کشور ما دهه های دگر جبران نه میشود، پشتونپروری را خاتمه دهد. نه خودش کاری برای ما کرد و نه جواسیس و ایادی اش در بیست سال حاکمیت شان. حالا باز چه میخواهد. چرا همزمانی این تحرکات و نمایشات همآهنگ با سفر بایدن بادرو به اسرائیل، تایید و تشویق نسل کشی اسرائیل در غزه، سوقیات ناو ها و کشتی های جنگی آمریکا به سوی شرق میانه است؟ رابطهی این اقدام با بازدارندهگی آمریکا از فرستادن تروریستان طالب گویا به دفاع از مردم فلسطین چیست که حتا طالبان تروریست اعلامیهی مجازاتی برای جلوگیری از رفتن تروریست های شان منتشر کردند؟ هر چه باشد، هفته ها و روز های آینده این معمای منحوس دو جنرال بچهی حالا پنهان شده زیر چتر قوم را در بازی های استخباراتی آمریکا با کشور ما روشن خواهند شد. میدانیم سادات معنای واقعی در افغانستان وجود نه دارد. و هیچ مدعی سادات بودن نه توانسته است، شیره اش را اثبات کند که واقعاً سادات است. من به زودی ریشهیابی چرایی رد موجودیت آن را تقدیم تان میکنم. پشتون، هم برای فریب مردم، پسا پشتوگرایی، از نام های مذهبی سو استفاده کند. فاطمی، عرب، گیلانی، سادات نام های استعارهیی اند برای سوار شدن به شانه های مردم. در میان اقوام غیر پشتون هم این اقوام به نام سادات استفاده جویی های زیادی میکنند. اینان بیشتر همان خان های دو سرهی پشتونستانی گونه اند که هیچ چیز، حتا دین برای شان غیر از منافع شخصی شان ارزشی نه دارد. حتا اگر به فرض گذرا قبول کنیم که چنین اقوامی وجود دارند. نه قرآن و نه حدیث پیامبر آنان را بر دگران برتر نه دانسته اند، مگر بر بنای احکام قرآن هر کسی به تقوا مرتبتی دارد، نه به سادات بودن. وقتی پیامبر به دختر گرامی شان توصیه میکنند که نسبت دختری تو با من چیزی از گناه تو کم نه میکند. پس اعمال شایسته انجام بده. پس این دجالان کی هستند که ما برای شان تعظیم کنیم و خاص بشماریم شان. برای من، نه سادات، نه خواجه، نه فاطمی، نه عرب هیچ کدام قابل احترام ویژه نسبت به دگر بندههای مسلمان خدا نیستند. مگر به تقوایی که خدا در قرآن و پیامبر در حدیث فرموده اند.
پسا همهگانی سازی دیدگاهام اندر بارهی این سخن، باز هم جمعی بر من شوریدند که چرا چنین گفتم؟ یا شهرت طلبم و یا بیمار روانی. اینان تا آنجا بیدرک اند که نه میدانند میانهی بیمار روانی و تاریخ نگاری و واقعنگاری زمین تا آسمان تفاوت است. من خطاب به ایشان مینویسم که من آیینهی بی غبار و شفافم. نه به کسی سر خمیدارم و نه به سازمانی تعهد جاسوسی. به من دل نه سوزانید. به خود دل بسوزانید و کمی مطالعه کنید و کمی حقیقت پذیر باشید. زود برمن برچسپ جاسوسی نزنید. جاسوس از دور شناخته میشود. آن که جنایت را توجیه و دفاع میکند، از صد جاسوس بدتر است. شما ها را چی شده؟ در هر موردی که یک چیزی بنویسی، بیشترین ها دایه های مهربان تر از مادر و کاسههای داغتر از آش میشوید. جنابان حالا دگر سی-ده سال پیشنیست که مردم را کر کور ساختید. دل تان برای من نه سوزد، تاریخ حقیقی وطن و پشتون و مذاهب را بخوانید. شور خوردید، یک موضوع را به بر ضد قوم و زبان ربط میدهید. مگر ما همه از جنات نعیم آمده ایم؟ اگر همه بیغباریم، این بارِ ملال بیپایان مردم غیر پشتون وطن ما از کجاست؟ فرا زمینی های که نیامدند تا ما را ویران کنند. امروزه در دانش نوین، دیدگاه های فیلسوفان پیشین با استناد علمی ردمیشوند، مگر ما احمقیم که نه توانیم تاریخ های جعلی و تحمیلی را از تاریخ حقیقی مذهبی،اجتماعی، اتنیکی و تحمیلی دیروز جدا رد کنیم؟ من دگر آن کودکصنف اول مکتب و یا صنف دوازدهی بیمطالعه نیستم که هر چه را شنیدم و برایم یاد دادند، کورکورانه قبول کنم و همه انرژی خودم را برای اول نمره شدن صنف و دورهی خود هم در یادگرفته های جعلی تاریخ صرف کنم. من خجلم از هرچه تاریخ مکتبی خواندم. معلم نادان، شاگرد نادان، مدیر نادان، ریاست و وزارتهای آموزش و پرورش همه در بخش تاریخ جعل و جهل یا نادان و یا ترسو و یا بلیگفتارِ مجبور و یا هم صاحب قدرت. دیروز دوستی در دفاع از غنی چوغکۍ برای من نوشتند که آیا شخص دانشمند استاد دانشگاه میشود یا کسیدگر؟ دوست گرامی، همه استادان استخدام شده دانشمند نیستند، وقتی تو غنی را با استادان توانای دانشگاه کابل برابر کنی، جفای بزرگی به دانش کردهیی. مگر نه دیدید که بیدانشی بود این غنی چوغکۍ تان؟ مگر شما از تاریخ جعل سند سازی های جهان و بیست سال پسین افغانستان خبر نه دارید؟ نوشتهی من در مورد دو سادات هرگز جنبهی بومی و مذهبی نه دارد. این کوتاهی از دانش نارسای جامعه است که همین ها نه گذاشتند، مردم به حقیقت جنایات شان پی ببرند. کسی گفت آغا صاحب را چیزی نگو، دگری گفت پاچا صاحب را چیزی نهگو، آن دگری گفت سردار صاحب را چیزی نهگو، آن یکی گفت ایشان را چیزی نگو، کسی آن سخنان برحق را جنبهی مذهبی و قومی داد. کسی گفت جنایات پشتون را یاد نه کن که وحدت خراب میشود، کسی گفت جنایات جنایتکاران تاجیک را افشا نه کن که از خود است. من ولی خاموش نه ماندم و جنایت کار هرکسی بود را کوبیدم و اگر میدانستم افشایش کردم و پس از این هم نه میمانم. تاجران مذهبی و دینی و قومی راستین را برای ملت معرفی میکنم تا نقابها از چهره های این گروه های مفتخوار بیافتند. آنگاه قلم بردارید و عاقلانه استدلال کنید.
دیدگاه من برای تو نسل جوان تاجیک و غیر پشتون آگاه این است که مگذار بر لوح مزارت بنویسند: خدا ببخشدش، در خیر و شر کسی کار نهداشت. خَیِر باش. بمیر، ولی مثل حیوان نهمیر که بیزبان باشی، هویت و زبان مادری و قوم و قبیله ات را نشناسی. مبارز و آزادیخواهِ هویت و زبانت باش و بی لوح مزار بمیر، مگر با لوح خفت نمیر. غرب را بشناس، آمریکا را بشناس. برای آمریکا و انگلیس غرب مهم نیست که چیکسی را چهگونه شخصیت میسازد. برای تربیتِ جواسیس و قرار دادنِ شان در رأس یک کشور هویت، تبار، شخصیت و بنیادِ قومی او ارزشی ندارد. سازمانهای استخباراتی در فرستادنِ مهرههای شان حتا مملکت را هم در نظر ندارند. چنانی که دیدیم ملاعمر و کرزی و غنی مهره های اساسی پشتون تبار و جاسوس، و حالا ملاهیبتِالله را هیچ کسی تا آخر نهشناخت و نه دید و نه میبیند که کیها و از کجاستند؟ و هم اکنون بیشتر اراکینِ طالبان هم در بیهویتی بالای ملتِ ما برای حاکمیتِ ظالمانه گماشته شده اند. و پشتون پاکستانی یا خیبری پاکستانی اند. در بهترین حالت هم پشتون دو سرهی جنوبی. پس ملت باید متوجه باشد که بازیهای خطرناکی در جریان است به خصوص به غیرِپشتونها. مبارزه کنیم، مقاومت کنیم و مقاومت را تقویت کنیم. بدرود.