عثمان نجیب
هرات و غزه، دو چشم خونین ماستند، شما کجایید، رهبر نماهای بی غیرت ها.
نامهی سرگشادهی من به آقایانی که کشورم را زیر نام جهاد و اسلام در خطر است ویران کردند!
بحث های من با مردانِ حجاب پوش و در نقاب نیست. گر دیدارِ رخِ ما تراست آرزو، بیحجاب بیا. ترسم که با حجاب تا به ما رسی، رَسیْ یا نَرسیْ. برخی نوزادانِ گهوارهیی در جدل اند که بگویند بوبوی شان (مادر) ملکهی صبا بوده و افغانستان هم قلمرو آغای شان (پدر). مقصد از کاروان باز نمانند، هر پرت و پلایی که خواستند مینویسند. او برخی برادر های گهوارهیی!
شیرِ نان را به وقت بخورید تا زود بزرگ شوید و از بوبو جان و آغا جانِ تان معنای دیدهبانی تازه و کهنکاوی را بدانید و بعد سراغِ کاوش بروید و آن چی یافتید را با شنیده های تان تلفیق دهید. آنگاه مییابید که یا بوبو جان و آغا جان تان دروغ گفته اند یا شما شِیر و نانِ دگری را خورده اید؟ در ۱۴ اکتوبر پارسال گفتم که از امشب و همین ساعت دگر گذشته گرایی ندارم. اما گذشته نویسی را ادامه میدهم. ولی نه شد. من و همهی همرزمان مان زیر فشار شکنج های روزگار، گاه در بیشههای غروب و گاه در تلاطم رسیدن به عروج از توفان بادها پخته شدیم و سوختیم و ساختیم. در دههی شصت سالهای پرآشوب را بالای ملت ما تحمیل کردید. اگر مردم عام را گروگان نه گرفتید، ولی با پرتاب هزاران راکت و کلستر و بم های خوشهیی در کلان شهر ها تباه شان کردید. اگر به فتوای پاکستان و آمریکا و غرب شهر های کشور تان راتصرف کرده نه توانستید، مگر از هیچ نوعی ویرانگری آنها اجتناب نه کردید. هر سبوتاژی که برای تان وظیفه داده شد را با افتخار انجام دادید و در ارایهی گزارشات تخریبات کشور و کشتار مردم تن به ولینعمت های تان پیشهکان زدید. پسا سپردن قدرت اجباری تاریخ، این شما ها بودید که کابل را ویران و بیشترین مردمش را شهید زخمی و آواره کردید. هی حکومت کافری گفتید و هی جاگزینی اسلامی گفتید. اگر بخت از دکتر نجیب بر نه میگشت و کاروان
قدرت کشوری و عدالت محوری و دوری گزینی از قومگرایی و زبانگرایی را نگه میداشت، شما همه نابود شده بودید. از مرحلهی اول جنایات تان در دههی هفتاد که بگذریم تا تاریخ شما را سیاه رو سازد، به بیست سال پسین حضور فعال، قدرتمند و جابرانهی تان در قدرت با کرزی و غنی، دو وطنفروش تر از شما و دو اسلام فروش تر از شما، تمرکز گذرا کنیم. آیا راستی شکا قدرت نه داشتید؟ آیا شما ها با عقد تفاهمنامه های مخفی، (مه بین و مه پُرس)، صلاحیت های فراقانونی در ولایات، ولسوالی ها و شهرستان های تحت سیطرهی تان با کرزی و غنی اعمال نه کردید؟ آیا غنی و کرزی با همان فروشی و ضدیت شان با غیر افغانها، به هر یک شما تنها، تنها کرنش نه میکردند. آیا شما ها نه بودید که علنی از طریق رسانهها مردم تان به خاطر خشنودی کرزی غنی توهین و تحقیر کردید؟ آیا شما نه بودید. که کشتار های جمعی از جمله جنبش روشنایی دهمزنگ را پرپوت کردید؟ آی شما ها نبودید که خون پسرمعاون سنا را به. شمول خود پدرش نادیده گرفتید، آیا شما نه بودید که قانلانِ نمازگزاران روز جنازهی پسر معاون سنا را فراموش کردید و به شهدای آن روز هم ارزشی نه دادید و نه پرسیدید؟ بودید، ولی خاموش و خاین. آیا شما نبودید و نیستید که در سقوط دادن شیرازه های هستی اجتماعی، اقتصادی، شهروندی کشور و مردم را همکار و همراه و همدست آمریکا و اروپا و غرب و پاکستان به نفع طالبان و تروریسم بودید؟ تنها منافع این جنایات تان به خود تان رسید. ضرر را ولی ملت کرد. از همه که بگذریم، چرا در پی حوادث خونین مرگ آور زلزلهی هرات خاموش ماندید؟ چرا آنقدر ذلیل شده اید که حتا خلاف احکام قرآن در پی همدردی گسترده با مردم تان نشتافتید و از دهها میلیون دلار دزدی تان حتا همان زکات آنها را به هموطنان تان میپرداختید؟ همهی شما غیرتیهای بی غیرت، حتا غیرت یک گدای روی جاده را نه داشتید که آمد و سی روپیه به زلزله رده ها کمک کرد. شما برابر آن مرد کهن سال و موسپید آب فروش دوره گرد بازار را هم نداشتید که از نان و رزق حلال فرزندان خود برای زلزله زدهگان کمک کرد. این همه را که نه داشتید، آیا توانایی رد گفته های ملا برادر تان را هم نداشتید که گفت زلزله، نتیجهی اعمال بد مردم است؟ شما نه گفتیدش که حوداث سالهای پیشین هلمند و پکتیا و پکتیکا ریشه در کجا داشتند؟ شما چرا به اساس احکام قرآن و حدیث و شرع لواطت و زنای عملی میان طالبان را محکوم نه میکنید که از پنج ساله تا پنجاه ساله و بالاتر از آن در این بیماری گرفتار شدند؟ شما چرا شأن نزول آیات متبرکهی سورهی زلزله را به مردم. توضیح نه میدهید؟ چرا به نادان ها نه میگویید که مردم شریف هرات پاکترین و مسلمان ترین مردم کشور اند و زلزله را قرآن به شکلی که گفته، توضیح نه میدهید. چرا نه میگویید که سونامی سالهای گذشتهی جنوب کشور، پاکستان، حوداث زلزلههای سال های پیشین ایران، زلزلههای پیهم جاپان ده ها شهر و کشور دگر همه نتیجهی چه بوده اند؟ چرا در پی آگاهی از حوداث وطن نیستید؟ مگر شما نه میشنوید که این روزها از هر گوشهی وطن صدای لرزه های زلزله شنیده میشود؟ مگر شما بیسوادید که نه میدانید کشورتان در موقعیت زلزله خیز جهان قرار دارد؟ اگر نه میدانید، من برای تان یک دورهی آموزشی جغرافیایی بگیرم. از همه بگذر بگذر کردیم، این روز ها یک ملاذنمای پلیدی پیدا شده و گفته که گویا زنان به اساس حکم آیات قرآن باید دارای یک چشم باشند. آیا شما رهبران مسلمان نما و جهادی آنقدر از دین دورید و به حیات مادی دلبسته اید و به طالب نزدیک، که احکام قرآن را هم توضیح داده نه میتوانید؟ چرا شان نزول آیهی ۸ سورهی مبارکهی « البَلد» قَسَم به این بلاد را برای مردم توضیح نه میدهید که خداوند بدون تفکیک زن و مرد فرموده:
( الم نجعل لهُ عینین، آیا ما دوچشم به او عطا نکردیم؟ ). اگر این مورد را به احادیث
ساختهگی و ضعیف نسبت میدهند، پس چرا ایشان را مطابق احکام آیههای فراوان از جمله، آیات ۱۰۴ و ۱۱۳ سورهی مبارکهی آل عمران، به معروف دعوت شان نه میکنید تا مردم را به گمراهی نکشانند؟ چون حدیث بالاتر از حکم قرآن نیست و پیامبر هرگز خلاف قرآن چیزی نه میگوید. قرآن چند جا، از جمله در سورهی مباکهی نجم، آیهی سوم میفرماید:
( ما ینطقعنالهویٰ، هرگز به هوای نفس سخن نه میگوید). به وطن که کاری غیر از ویرانی و منافقت نه کردید.حالا که به اساس احکام صریح قرآن و حدیث و شریعت دفاع از ملت مظلوم فلسطین و دفاع از از بیتالمقدس واجب است و هر مسلمانی به خصوص شما رهبرنماهای مسلمان تراش در این مبارزه به طریقیسهم خود را بگیرد، چرا صمٌ بکمٌ فهم لایرجعون، یعنی کران و کوران لالان هستید و به سوی خدا باز نه میگردید؟ مگر، فلسطین عزت مسلمانان نیست؟ پس شما کیهاستید، بیایید از بنده که نه میترسید، از خدا بترسید و از روز جزا بترسید و از حکم آیهی مبارکهی و امتاز و الیوم ایهاالمجرمون بترسید، به مردم تان بر گردید، از آنان معذرت بخواهید و محاسبه بین شما و خدای ما کار ما نیست. فردا هرات از رنج رهایی مییابد و دردش ماندگار است، فردا ملت ما از بدبختی طالب رهایی مییابد و بی تفاوتی ها و جنایات شما ماندگار است و فردا فلسطین یک راهی مییابد و شرمندهگی سکوت از ترس آمریکا شما به جهنم میبرد انشاءالله
که برای تو و ژنرال محفوظ و امثال آن چون کاهی ارزش نه داشت.
در هیاهوی پرطنطنه ی این رخ نمایی های بایگانی ذهن من بودم که خواندم، ما را سرزنش کردهیی. کاش راستی و از عمق دل، برابر یک ساعت ما در فکر ببرککارمل میبودی.
آنان خودِ شان خود را میشناسند. چون مدام ما را انتقاد میکردند.
چه شدند؟رهبران دزد، نه جهادی برای کمک به هراتیان داغدار ما و نه جهادی در فلسطین کردند جهاد جیب های شان کجاست؟ جهاد قانونی و کجکول دزدی او کجاست از فرزندان حاجی قدیر و برادرش سیاف و عطا کجاستند؟ گفتیم بیایید شُوری )در قافله بیاندازیم همه جانبه و همه شمول تا مگر طرح نوی آید پدید. چون این مباحث مصارف هم ندارند و خسته کننده هم نیستند. شاید گره گشایی داشته باشند. هیچ کسی نمایندهگی عام و تام کرده نمیتواند، اما نمایندهگی مشروط چرا. من سالِ قبل از برخی دوستانِ پشتون تبار دعوت کرده بودم تا گفتومانِ ملی را راه بیاندازیم که یک طرحِ همهشمول برای برون رفت از بن بست ارایه کنیم. اما تا امروز کسی از ایشان لبیک نگفت. چرا؟ ما را اندوه شهادت خواهران و برادران و کودکان هراتی مان گرفته، ولی اطلاع کاملاً مؤثق و غیر قابل انکار گرفتم که در داخل ارگ وطن ما، مرحلهی اول نقشهی احداث شهرک پشتون نشین خیبری و پاکستانی و جنوبی، خالص در کنار کانال قوشتپه بسیار به سرعت توسط انجنیران طالبانی پاکستانی و انجنیران مجبور وطنی محرمانه تکمیل شده. کاری که امان الله به طریق دگری نسبت به آن فرمان داد و پیش از آن عبدالرحمان و پس از نادر غدار ادامه داد. خدا لعنت تان کند. مگر امروز دی روز نیست. پوزهای تان به صورت جمعی در خاک شمال مالیده خواهد شد. انشاءالله ما تا کدام زمان منتظر باشیم که آقایانِ رهبری مقاومت برای ما چه توضیحی میدهند یا ما را مثلِ رمه میچرانند. من دیگر گوسفندِ دیگران نیستم. همین صفحه سنگرِ من است و از این جا با سایر مقاومتچیان در هر گوشهی کشور از هر قومی همصدا هستم. کابلیها، شمالیوالانِ شمالی بزرگ و اصیل و بومی و بومی شده های قانونمند!
اگر امروز همه یک مُشتِ واحد نشوید. فردا همه نسل های تان مانندِ گذشته خدمتگارِ دیگران خواهند بود. در قوتِ تان مشترک با برادرانِ هزاره،
، ازبیکان، ترکتباران علیه اقتدارگرا ها برزمید.حقوقِ تان را به دست آورید، پیر و برنا و زن و مردِ و جوانان و نوجوانانِ شهرستان ها و دهکده های کابل. بیایید بدونِ حسِ تعلق دورِ یک محور جمع شویم. کابل را تسخیر کنیم. سال هاست دگران به شهر و شهرستان و روستای من و تو حکومت میکنند. ما مگر آدم نیستیم. ما پارسا رهبر شده نه میتوانیم؟ مغززان گرامی جنرالان، منصبداران، فرماندهان، صاحبانِ قلم و اندیشهی شهر و ولایتِ کابل. بیایید برنامهی نکاح شدنِ شهر و استانِ ما را برای هر دجالی در هر زمانی ختم کنیم. هر خبیثی میاید و بر کابل و کابلیان حاکمیت میراند و ما مدام بلی گویان باشیم چرا؟ البته که خاینانِ خودی نه. در بیست سال عوضِ کابلی، هر زاغ و زغن وزیر شد. شکریه، قانونی دزدِ وطن فروش مانندِ او همه ولایات سهمیه های کابل را دزدیدند و کیل و سناتور و سفیر و کاردارِ سفارت ها و هرکاره شدند. چرا کابلی نتواند چنین چیز هایی را داشته باشد؟ چه کسی دانشمند تر از یک کابلی است؟ در تمامِ عرصه ها. به همه جوانان و رهبرانِ صادق و مردمِ وطندوستِ شمالی بزرگ: بیایید خود را از بردهگی دایم رها کنید. هر کسی که هستید، هستهی جدیدی برای مقاومت بگذارید و برای بقای تان کار و با دستِ پُر در پهلوی دیگران قرار و مستقل. تا به کی دیده به راهِ دیگران باشیم. و برای قدرتِ شان خون خود را بریزانیم؟ به قولِ معروف، من مُرده و شما زنده. اگر ازبیک، هزاره، تاجیک و ترکتباران به صورتِ عموم با هم مُتَفِقْ نشوند و به تجزیه یا تأمینِ عدالت و برابری و رهایی از یوغِ پشتونیسمِ سیاسی کار نکنند. مدام و نسل تا نسل در گِروِ این گروهِ جاهل و وحشی خواهند بود. از ما برای هزارمین بار گفتن است و بس. از یار به من میراثی جز درد یار نه مانده نه شب و نی روزی بی غم یار نه مانده در گلوی من جز فریاد جفایی یار نه مانده نه گنج شای گانی خواهم در زمین خدا نه عرش و کرسی آرزو دارم در آسمان خدا در دعای من به من جز رضای کردگار نه مانده پس از آن نیازی جز دیدار روی یار
نه مانده.
محمد عثمان نجیب شرم و ننگ و غیرت و عزت و شرف عناصری که هرگز به این دو خبیث نه رسیده اند. مردم را تباه و کشور را به تروریسم تسلیم کردند حالا ناله های خیبری دارند. پایان طرف چپ عکس غنی چوغکۍ را دقیق شوید. کمربند زره به وضوح آن ساحه را بلند نگهداشته. خدا لعنت تان کند با همه اولادهی تان. (غنی و کرزی) دوستان گرامی: نمیگم فیسبوک بد چیز است. میگم فیسبوک خوب چیز است. مگر دشمن وقت و زمان و کار های دگر ما. من مانند هر یک شما بزرگان امانتی دارم از تاریخ. همه نوشته هایم را باید به کتاب تاریخ تبدیل کنم تا ودیعهیی باشد به امروز و فردا. شاید از فردا، کمتر رنج باهمی بامن در فیسبوک را تحمل کنید. چون از امروز کمتر، در خدمت تان می باشم. بازنشرهای خودکار سالانهی فیسبوک از همهگانی سازی های من هر شب ادامه خواهدداشت. هریک التماس دعا و توفیق طلبی دارم برای انجام این کار.
دوستان و عزیزان مخالف و موافقم!
همهی شما را دوست دارم، به همهی تان احترام دارم و از همهی تان بسیار
آموختم. شما استادان و آموزگاران مهربان من بودید.
لطفا من را به گروها شامل نهکنید. من با ۹۹ درصد نخبه های پشتون اقتدارگرا آشتی ناپذیرم. البته نه عام مردم شريف افغان یا پشتون. نوشته های من سبب میشوند تا شما در جنجال قرار گیرید. چون من بنای سکوت، توقف مبارزه و ساختهکاری برضد اینان را نه دارم. معذرت خواهی میکنم از دوستانی که من را شامل چنین گروه ها کرده اند. اگر ملالی از نوشته های من برای شان رسیده است.
آقای جاوید، درک کن!
هرات ما خودش محشر را تجربه میکند. ولی آقایی از یهود دفاع دارد. قرآن برایت میگوید اول اقارب و نزدیکانت و بعد دگران. هیچ کسی به شمول من جنایت را نسبت به هیچ انسانی حمایت نمیکند. هر جنایت کاری به شمول جنایتکار مسلمان و کافر باید جواب خود را بدهند. چون پیامبر گفته هرجا جنگیدید، به زنان، کودکان و کهن سالان تجاوز نکنید و آنان را آزار ندهید، درختان را قطع نکنید، ویرانی نه کنید، اعمال وحشیانهی چند نفر قابل نکوهش جدی است و سزاوار جزا. ولی این عمل را هیچ انسان و مسلمان واقعی تایید نمیکند.این کار جنایت است. آن هم نسبت به یک زن. مگر شما تنها از یک نفر را اینجا دیدید که من هم
نسبت انجام این عمل شنیع متنفرم. و هر انسان و هر مسلمان مثل من آن را محکوم میکند. شما حتا توان بازنشر عکس را دارید. من که حتا توان دیدن آن را نداشتم و ندارم. انسان مومن و مسلمان، انسان بی عاطفه نیست. ولی ببینید که غربی ها در بیست سال حضور شان چه ها نبود که نه کردند. در دوران عبدالرحمان و نادر و محمد گل مهمند در وطن تان، زنان شمالی را میآوردند و مقابل شوهران شان سوزن ها را در پستان های شان داخل میکردند. در جنگ های میان تنظیمی تنها پستان خواهر من و تو در سرک سیلو مقابل تعمیر سیلو انداخته شده بود، حالا بگو که باقی تن او کجا بود؟ ولی تاریخ های پنهان حملهی اسرائیل به مردم فلسطین را بخوانید. برده داری ها و جنگ های صلیبی را هم بخوانید. من در هر پرسش تان، شما را به یککناب حل پرسش تان رهنمایی کردم و شما نه دانستید. تفاوت ها را در نام ها ولی علمی جستوجو کنید. سخنان من به شما ختم شد. در محاسبات تان ودر خودنمایی های تان برای کافر بودن تان، اول خوب تاریخ بخوانید. بعد خود را آگاه بسازید، بعد هم دریابید که قوانین وضعی چرا به وجود آمده اند؟ قوانین خدایی که از گاه وجود داشتند. بعد در اولین مواد قوانین اساسی جهان موردی دریابید که نوشته اند، جرم یک امر شخصی است. شما حالا و هم اکنون حالت مردم غزه را ببینید که در آتش میسوزد. تو اگر کافر شدی یا مسلمانی، ربطی به من نه دارد داوری صلاحیت من نیست. ولی بدان که کافر هم از تو خرسند نمیشود. میگوید، تو به اصل خود چه کردی که با ما کنی. چرا این همه واکنش را نسبت بیتفاوتی ها در زلزلهی هرات نشان ندادید که نه غربی و نه شرقی به شمول خودت در مورد آن بیتفاوت گذشتید و هزاران زن و مرد و کودک که همهی شان انسانها شهید و زخمی شده اند نزد شما اهمیتی ندارد که موردی را بهانه کرده در دفاع از ولی نعمت های یهود تان میپردازید. هرات ما خودش غزه شده و اولویت قرآن هم برای رسیدن به خود ماست. ولی شما اول به یهود فکر میکنید،
نقطه ی غلیان احساسات و عواطف و هیجانات و باور ها فقط یک جرقه است نه بر پا کردن ستون های سوزان و فوران آتشفشانی.
دوستان گرامی من در پیام رسان، پرسش عجیبی کرده اند، که چرا؟ در اشعار برخی ها نظر نه می نویسم و تنها به پسندیدن اکتفا می کنم.
جواب ساده ی من:
بررسی و واکاوی شعر یا هر اثر هنری و فرهنگی دیگر علم خاص می خواهد که منتقدین محترم زبردستی داریم.
من طرف دار نیستم که نا رسایی یا زیبایی های شعر و غزل و ترانه را در پس چهره های بانوان پنهان شوند. این کار درست ماننده ی تهداب نوین و مزخرف موسیقی کشور است. که هر گندی را به نام موسیقی و در پیرامون تصاویر بانوان مشهور با نا مشهور اما کرایه یی پنهان می کنند.
و سوگ مندانه که صف ها هم روشن اند، پاکستان و تاجیکستان جای گاه های ثبت این خراب سرایی هایی اند که جز نام هیچ چیزی در آن ها نیست.
ما نسل کهنه و پیشین موسیقی و شعر را داریم. هیچ کدام به چنان حالت زاری نه بوده اند که امروز شعر و موسیقی افغانستان قرار دارند و در پس نور ها و فیشن های ظاهری، بی محتوایی بودن شان را پنهان می کنند.
در تعریف های زیباتر از محتوای سروده ها ما جفایی را به عروج موسیقی و شعر و غزل و قصیده و ترانه و ادبیات خود روا می داریم.
همه ی ما دیدگاهی کمتر از (... بسیار عالی و بی نهایت زیبا و...) نه می نویسیم. بی خبر از آن که سراینده ی بی چاره را دچار توهمات کاذب می کنیم و خود ما را هم چنان خردمندان پاس به دست دکترا و پروفسوری می تراشیم.
من فکر می کنم اصلاح کردن بهتر از ابتلا کردن به ادامه ی نه دانم کاری های برخی از ما ها خواهد بود.
بالنده گی نصیب هر یک از سرداران و سروران گرامی ما باد.
گاهی اتفاق می اُفتد که در عالمِ ناشناسی فضای مجازی برخی ها را همراه شوی. وقتی راهِ سفر گرفتی مییابی چقدر غلط کردی. برخی هایی که از پدر و مادر بد اخلاق زاده شده اند، ترا دشنام میدهند. پس از این هر حسابِ کاربری فیسبوکِ بدونِ معرفی شخصِ محترمِ دارنده بلاک است.
فارسی ستیزی ریشهی تاریخی نزد درباری های قبیله داشته است.
عجب دجالانی داشتیم و داریم. در زمان سلطنت ظاهر عیاش، هاشم خان و شاه ولی خان
و دیگران همان خط مشی را تعقیب میکنند که محمودطرزی در زمان امان الله خان کرد و امان الله هم قبول. فاشیسم چیست؟ شاخ و دُمی که نه دارد. مضحکه بارتر آن است که حکم را به فارسی می نوشتند تا پشتو را رایج کنند. حتا خود شان نوشتن پشتو را یاد نه داشتند
جریدهی اصلاح در شمارهی منتشرهی ۱۲ حوت ۱۳۱۵ برابر با ۳ مارچ ۱۹۳۷ میلادی خویش حکم اجباری ترویج وآموزش زیان پشتو را منتشر کرده که به شاه ولی خان غازی!؟ سرک ها عمومی کابل داده بوده است. در آن حکم صریح و آشکار زبان پشتو را زبان افغانی خوانده اند. «در نگاره بخوانید.» حالا چگونه شد که یک باره از اقرار به انکار رفتند و زبان افغانی را پشتو نه می دانند؟
فارسی ستیزی ریشهی تاریخی نزد درباری های قبیله داشته است.
عجب دجالانی داشتیم و داریم. در زمان سلطنت ظاهر عیاش، هاشم خان و شاه ولی خان
و دیگران همان خط مشی را تعقیب میکنند که محمودطرزی در زمان امان الله خان کرد و امان الله هم قبول. فاشیسم چیست؟ شاخ و دُمی که نه دارد. مضحکه بارتر آن است که حکم را به فارسی می نوشتند تا پشتو را رایج کنند. حتا خود شان نوشتن پشتو را یاد نه داشتند
جریدهی اصلاح در شمارهی منتشرهی ۱۲ حوت ۱۳۱۵ برابر با ۳ مارچ ۱۹۳۷ میلادی خویش حکم اجباری ترویج وآموزش زیان پشتو را منتشر کرده که به شاه ولی خان غازی!؟ سرک ها عمومی کابل داده بوده است. در آن حکم صریح و آشکار زبان پشتو را زبان افغانی خوانده اند. «در نگاره بخوانید.» حالا چگونه شد که یک باره از اقرار به انکار رفتند و زبان افغانی را پشتو نه می دانند؟
تشکر جاوید صاحب عزیز!
مشکل جا و جا های دگر است. مهاجرت اجباری و بی جا شدن های داخلی، پیوست و گسست چهار، ده سال دروس و آموزش ها، دوری ها از مطالعات خود آموزی، نه بود دست رسی به منابع معلومات عمومی و آفاقی، انگلیسی دانی را ترجیح دادن نسبت به زبان های ملی و محلی و مادری، نارسایی های با فیصدی بلند آگاهی آموزگاران، دلهره های بی سرنوشتی و جدل بین مردن و زنده ماندن ها از جنگ های بی پایان، نه بود مسئولان آگاه و دل سوز در سطح جامعه و دولت و کانون های آموزشی و پرورشی تعلیمی و تخصیلی، سهمیه بندی های غیر عقلانی علم آموزی مانند کرسی های دولتی، شدت تعصب فرتوت تباری و زبان دشمنی از رأس تا قاعده و غفلت بیشتر دانش آموزان و دانشجویان و عدم آگاهی بیشتری مردم قلم به دست از تعاملات و نو آوری های نوشتاری و دستوری عصر جدید کار را مشکل ساخته است. بعدن اگر زنده گی بود و عقل ما کار کرد سهم خود را ادا می کنیم. انشاءالله. اما استادان و شاگردان و همه ی ما خود را کمک کنیم . من آدم هایی را سراغ دارم که حتا جعل کردن را هم یاد نه دارند به شمول آن هایی که آن ها بلبل هزار داستان اما بی زبان و گنگ به جامعه پرتاب می کنند. آقایانی سند های فراغت خود جعل کرده و می دانند که من می دانم. از صنف شش تا دوازده همه نمرات و پارچه های او
و یاران او از یک مکتب، به یک قلم و به یک خط و کمی تفاوت نمره ها اما همه اول نمره ی عمومی. من متنی را به آن ها دادم تا بخوانند گفتند غیر خط تو دگه هر چیز را می توانیم بخوانیم. درحالی که دروغ گویی بیش نه داشتند. آرزو دارم عالمان و دانش مندان فرهیخته ی ما حد اقل به سهم خود شان این نگرانیها را رفع کنند. نظامی و حاکمیتی که از سواد برخوردار باشد نه داریم. از رئیس جمهور تا معین و معینه و و کیل و وکیله نود در صد را مجاب کرده می توانی اگر حاضر شوند با تو مناظره کنند.
این بار بدبختی است که وطن را به بدبختی کشانیده است. بیشتر نه گویم که ترورم نه کنند هههههه.
مرگ حادث میشود و چه بی رحم می آید.
سری به رخنامه زدم و خبری ناگواری از رحلت جانگداز کاکای مرحومی ام، پدر بزرگوار برادران ام سلیمان کبیر نوری، احمد کبیر کبیر نوری و احمدفایق کبیر نوری و فامیل محترم شان را خواندم. سخت اندوهگین شدم. کاکایم خاطرات نیکی در برخورد با من به حیث یک پدر معنوی گذاشتند. در عنفوان جوانی وقتی به خانهی شان در خیرخانه می رفتم و با احمدکبیر شب ها را به سر میبردیم، محبت های پدربزرگوار و مادر مرحومهی شان شامل حال من بود. هرگز احساس بیگانهگی نه میکردیم. خدا را شاکرم که سال های پیش و قبل از هجرت در افغانستان به دست بوسی شان نایل آمده بودم. ایشان بزرگوارانه و پدرانه مرا خجل ساخته و در حالی که کبیر همرکابی شان را داشت خبری از منی فرزند شان هم گرفتند. از بیماری شان آگاه شدم. از مرگ چاره نیست روح ملکوتی شان را شاد میخواهم و جنات نعیم مکان شان.
وقتی خبر را به محترم همایون غازی زاده مسئول سایت وزین همایون و دوست مشترک همهی ما دادم ایشان هم بسیار متأثر شدند.
از نام خودم و محترم رفیق همایون و فامیل های ما مراتب تسلیت و اندوهمندی خویش را نسبت این ضایعهی بزرگ به رفقا و برادران عزیر مان محترمان سلیمان کبیر نوری، احمد کبیر کبیر نوری، احمدفایق کبیر نوری و خواهر مان تقدیم می داریم. از این جا به همه بستهگان گرامی شان نیز عرض تسلیت کرده و خود مان را در غمگنانهترین ایامِ فراق سوگوارِ فرقت پدر بزرگوار تان میدانیم. انالله و اناالیه راجعون. همایون غازی زاده
گرفته شده از تاریخ شادروان استاد فرهنگ. افغانستان در پنج قرن اخیر چاپ بیستم.
اختلافات سیاسی و تاریخی، جایی در از میان بردن رفاقتهای شخصی حد اقل نزد من، نه دارند. من شخصاً دوستان بسیار عزیز پشتون دارم. درک میکنم که همهی شان همان حس دوستی را نسبت به من دارند که من دارم. ولی رفاقت من، مانع گفتار حقیقت توسط من نه میشود. شاید دوست پشتون من هم انتقادی کند، من هرگز آزرده نه میشوم. تا مرزی که خدا نه خواسته حرمت ها شکسته شوند. آنگاه برای هر دو طرف بحث جداست. تنها یک رفیق پشتون من در آلمان، به سبب نامعلومی در موضوع سیاسی خودش را از من دور کرد. ولی من تا حیات دارم احترامش دارم. حتا اگر او هرگز به من احترام نه داشته باشد. من پاس ها را بسیار ارزش میدهم. همان سان که به هویت و زبان مادری و سرزمینیام ارزش میدهم. برای کسی که اندیشهی باز دارد، در مباحث اختلافی تاجیک و پشتون، همه طرف های شان مطرح نیستند. تنها خاینان، سیاسیون جنایتکار وغیره.
با احساسات مثلِ آبگردان ها فرو ریخته شده ایم. شهادت و ماتم برای هر انسان به خصوص در وطنِ ما حُزنانگیز است. وقتی هیاهوی هزاره کُشی بس است را راه میاندازیم. دگران را فراموش میکنیم. امروز غیر از پشتون همه اقوام توسطِ پشتون شهید میشوند. بگو پشتونْ، کُشتن بس است
بِجنگ تا بمانی، بِجنگید تا بمانید و بِجنگیم تا بمانیم. بقا میخواهی بِجنگ،فنا میخواهی بِمیر.
برخی دوستان نا آگاهانه اخبار هرات را هر گونه خواستند به مردم راست و دروغ میرسانند. بگذارید اخبار ارچند غمانگیز را، ولی از دوستان هراتی ما مثل روند صاحب در فضای مجازی بخوانیمچون آنان رابطههای دوامدار با هرات دارند.
آمریکای بیشرم و غلامان داوطلب اروپایی او چه زمانی به شکست های پیهم شان اقرار میکنند؟ فلسطین امروز، نیروی پنجاه سال پیش نیست جهان اسلام و آسیای قدرتمند با اوست راه حل، عملی شدن تشکیل کشور فلسطینست.
فرق میان کافر یهودی و کافرنمای تازهی فیسبوکی و هردو، بندههای خدای واحد:
اولی:در هرحالتوهیچگاه دین و خدایش را توهین نمیکند. دومی: بهخوشییهود، دینوخدایش را توهینمیکند.یهودمگرقبولش ندارد
ملا!؟ برادر پلید آدم پست با گفتارش در هرات نشان داد که خودش از تروریسم به سلطانی تروریست ها رسانیده شد و کشور ما را اشغال کرد و از مزدوری و جاسوس آمریکا به قدرت رسید. حالا دگران را گنهکار میداند.
گویی انسانِ کشورِ من، تنها برای مُردن و کشته شدن آفریده شده. هیچ کس که او را نَه کُشت، خودش، خود را میکُشَد و برای آن که تنها نه رود، چندتای دیگری را هم با خود میکُشد.
دوستی در پیامگیر پرسشی پیرامون بحث مکتب فلسفی «من بیشتر این نه میدانم »
کرده، به هر نگاه و نیتی هم که نسبت به ما داشته اند، از من پرسیده اند به کدام صلاحیت علمی در مورد نیوتن گپ میزنم. در روح نارام کنونی که داریم، حالا باید از دلهرهی ماتم ما و شما و هراتیان عزیزمان بگوییم. شروع هفتهی جدید، بخیر اجر زنده بودیم پاسخ میدهیم. ولی بدانید که هر انسانی یک نیوتن، یک ارسطو و یک فیلسوف است. ولی درنگ در آموزش میان آنان کمی مشکلسازی دارد. تا بعد.