عثمان نجیب

 

 

فاشیسم چی‌ست و فاشیست کی‌ست؟

پشتون اقتدارگرا، استاد موسولینی و هیتلر است در نگرش فاشیستی.

مدافعان هویت و بازپس‌گیری سرزمین ها، فاشیست نیستند

اصلاً صلاحیت همین نام‌گذاری ها را چه کسی دارد؟ چرا کسی را باید از یک تریبون اجتماعی فاشیست گفت و ‌در موردش صحبت کرد؟ اصطلاح فاشیست بیش‌تر جنبه‌ی کاربردی تحقیر دارد تا انتقاد. ما در تاریخ های کهن و نوین موارد زیادی را داریم که واژه‌ی فاشسیت هرگز به اصلاح‌گری،‌ انتقاد‌کردن سالم و گزینه‌ی مدرنیته‌ی زمانی نسبت به اشخاص کاربرد بیش‌تر پس‌وندی کنار نام شان نه بوده، بل وارونه‌ترین عمل انتقادی برای توهین یک شخص بوده. حالا برای کاربر واژه‌ی فاشیست مهم نیست که او مخاطبش را آگاهانه فاشیست گفته یا هم آماتور یادگرفته و شنیده که واژه‌یی یا اصطلاحی به نام فاشیسم یا فاشیست وجود دارد. به هر نامی که بپذیریم، فاشیست یک اطلاق جا افتاده‌ی تقلیدی خود خواسته توسط افراد جامعه برای خود یک جامعه است. این مورد در جوامع بشری حتا میان بی سوادان هم راه باز کرده است. مثل واژه‌ های انگلیسی voice، که ماشاءالله حالا در کشور ما، هر با سواد و بی‌سوادی برای خودنمایی و گاهی برای تقلید آن را به مخاطب خود کار می‌بَرد. از ۹۹،۹۹ در صد بی‌سوادان تنها نام و محل کاربرد آن را می‌دانند که همان پیام گذاشتن با آواز است. ولی معنای آن را هیچ‌گاه نه می‌دانند واژه‌ی فاشیست هم‌چنان. کاربرد واژه‌ی فاشیست در خاست‌گاه‌اش، یعنی روم آن قدر همه‌گیر نه بود که فراتر از مرزها رفت و به قول مردم ما ملا خور شد.‌ با آن که این واژه را فرانسوی می‌دانند، ولی پسا اقدامات موسولینی در روم بود که این واژه، تنها واژه نماند و نام پنهانش آفرینش مرگ بر دگران و برتر شمردن خود توسط پیروانش بود. موسولینی به عنوان فرد خودکامه‌ی برتری‌خواه و افراطی ملی‌گرا نخستین هسته های حکومت فاشیستی به طرز دید خودش را اساس گذاشت و آن حکومت از سال ۱۹۲۲ به بعد با همین راه‌کار نزدیک به بیست و پنج سال دوام یافت و تا سال ۱۹۴۵ ادامه داشت. بی‌تردید با آن اندیشه که موسولینی داشت. وی بی هراس و بی‌پرده یک راست افراطی‌نگر و جانب‌دار نظام مطلق‌‌گرا و ‌خودرأی و‌ خود کامه‌ی‌خود و زیر رهبری خود بود. موسولینی با حزبش حکومتی را بر مثلثی متشکل از نژاد‌پرستی، حزب واحد و بی رقیب اجباری سیاسی، دولت مقتدر ‌و متمرکز بنا کرد. آن‌گونه که تاریخچه‌ای سیاسی کشور ها می‌گویند و یا ویکی‌پدیا ها و یا هم اسناد به جا مانده از تحلیل ها و بررسی های پشینیان و ام‌روزه ها نشان می‌دهند، صاحبان رأی و اندیشه، گاهی فاشیسم را به عنوان یک نیروی مطرح سومی میان سرمایه‌‌داری ‌و کمونیسم مطرح کرده اند، در این زمان است که سوگ‌مندانه حقیقت تلخ حضور آن را نه می‌توان انکار کرد. سرعت واگیری و همه‌گیری فاشیست و فاشیسم، بیش‌تر از سرعت همه‌گیری طاعون از گذشته های نه چندان دور تاریخی جهان را درنوردید. در کشور ما ولی مانند هر چیز حتا فاشیسم هم تقلید نادذرست شد و به ویژه کاربرد آن نسبت به طیف های مختلف اجتماعی، بدون درک از مناسب بودن کاربرد آن. برخی ها هنوز نه دانسته‌اند که همه‌ی یک کشور فاشیست نیست. بل‌که در هر کشور یک‌گروهی فاشسیت است و آن گروه، خود وابسته گی های خارجی با فاشیسم جهانی دارد. واژه‌ی فاشیست را همه‌گاه و در همه جا به عنوان یک عبارت تحقیرآمیز و توهین‌آمیز نسبت به هر کسی که خواستند استفاده می‌‌کنند. مثلاً در کشور ما، که در این ترفند کاربردی اصل خود فاشیست اصلی زیر چتر این تبلیغات پنهان می‌شود. ارچند کاربرد هر بدی به جهان از اروپا و غرب سرچشمه می‌گیرند، ولی در کشور ما این مورد تنها به پشتون یا افغان اطلاق می‌گردد و باید چنین باشد که دلایل اصلی و غیر قابل انکاری هم به وفور برایش وجود دارند. اگر کابرد نام فاشیست بر علیه دگران از زمان ظهور آن در دههٔ ۱۹۲۰، علیه طیف گسترده‌یی از افراد، جنبش‌های سیاسی، دولت‌ها، و موسسات عمومی و خصوصی استفاده می‌شد. در میهن من هم‌ از لحاظ زمانی کم و‌ چندین دهه است استفاده می‌شود، ولی از جنبه‌ی اجرایی نزدیک به سه صد سال است که به گونه‌ی بی‌نام حکومت های فاشیستی قومی پشتون عرض اندام کرده اند. تفاوت زمانی فاحشی میان تعریفی که فاشیسم از دو دهه‌ی اخیر قرن ۱۹ به خود دارد با فاشیست های پشتون افغانستان وجود دارند. یعنی افغانستان دارای حاکمان فاشیستی منحصر به قبیله‌ی خود بودند و ‌خواهند بود و در این مورد با سکوت و نام نه داشتن حتا پدران موسولینی ‌و هیتلر اند. چون علم نداشتند و با جهل و جعل به قدرت رسیدند، از دنیا بی خبر بودند. تفاوت دگر و برازنده میان پشتونِ فاشیست و فاشیست های جهان آن است که موسولینی، توسعه‌ی جغرافیا و قدرت فاشیستی را برای قوم و‌ قبیله‌ی خود نه می‌خواست و تنها در فکر انحصار مرکزی قدرت توسط خودش بود. ولی هیتلر فاشیستی بود. بیش‌تر با انگیزه‌ی یهودستیزی و پس از آن برتری‌خواهی و آقایی مردم و کشور دومش به جهان. پشتون افغانستان از لحاظ قدرت طلبی درمیانه‌ی هر دو فاشیست قرار دارد. با این تفاوت که اگر توانایی های جنگی داشت مثل احمدشاه به لشکر کشی و باج‌‌گیری به هر کشوری هم می‌تازد. و گر نه، قدرت کشوری را که دردست دارد. تفاوت دیگر فاشیست های اروپا با فاشیست های پشتون و افاغنه آن است که ما توجه به آبادانی و شکوفایی سرزمین های آنان در تاریخ ها خواندیم و در فیلم‌ها دیدیم و حالا بسیاری از نواده ها و نبیره های همان پشتون های فاشیست در جاده ها و سازه ها و ساختار های همان زمان در اروپا پرسه می‌زنند و از سهولت های شان استفاده می‌کنند. ولی هرگز به اجداد خاین شان نفرین نه می‌کنند. با آن که فاشیست های های اروپا و غرب مدام در جنگ و کشتار بودند و دوره‌های سخت انفلاسیون اقتصادی را هم گذشتاندند. ولی پشتون فاشیست و خاین افغانستان تنها به قدرت و ثروت و کشتار غیر پشتون، تحکیم اقتدار خود و فروش خاک وطن ما کار کرد و بس. در مورد اخیر ولی فاشیست های غرب بر عکس کار کردند یا تقلا داشتند تا به مردم شان ضرری از خارج نرسد. پشتون فاشیست ولی به زور تفنگ خارجی و تعهد جاسوسی به سازمان های جاسوس‌پرپری جهان، بالای مردم ما حاکم ساخته شده اند و توانایی یک روز جنگ یا مقاومت در برابر غیر پشتون ها را نه دارند. یعنی به قول عام مردم ما، انگور پشتون به زور کاکاهایش در تاکستان‌های ماست.

واژه‌ی فاشیسم به مرور زمان از صلابت اقتداری خاص خود افتاد و رنگ باخت. یعنی بازاری شد.‌با آن که کاربرد پهنه‌دار فاشیسم در جهان سیاست به عنوان یک دشنام یا ناسزا، مقارن سال ۱۹۴۴ بود و آن‌گونه که تاریخ گواهی می‌دهد، جرج اورول نویسنده انگلیسی گفت: «کلمه «فاشیسم» تقریباً دیگر بی‌معنی است» و «تقریباً هر انگلیسی «قلدر» را «فاشیست» صدا می‌زنند.».

آن‌چه را من در آخرین مطالعاتم از تارنگاشت ها،‌تاریخ ها و وکی پدیا پیرامون کاربرد واژه‌ی فاشیست نسبت به افراد یافتم ‌و در این پایان یاد می‌کنم جالب اند.‌ مثل آن که گذر زمان تاریخ در شوروی سابق هم نشان‌دهنده‌ی استفاده از عنوان‌های فاشیست و فاشیسم برای مخالفان رژیم و یا دشمنان خلق استفاده می‌‌باشد. کاربرد واژه‌ی فاشیست نظر به محل کاربرد و تغییر فعل ها هم‌چنین به دیگر کشورهای پیمان شرق یا وارسا، اطلاق می‌شده. مانند آلمان شرقی، هم چنان‌که در این کشور، دیوار برلین را تا زمان فروریختاندن،‌ دیوار محافظت ضد فاشیسم می‌شناختند. اصطلاح ضد فاشیست در بلوک شرق فراگیر شد، و مترادف با مخالفان مشی و خط حزب کمونست شد و نشانگر افرادی بود که طرفدار جهان غرب بودند.

در غرب هم این عبارت توهین‌آمیز است. در دههٔ ۱۹۸۰، این اصطلاح توسط منتقدان چپ در ایالات متحدهٔ آمریکا برای توصیف دولت ریگان استفاده می‌شد. همچنین بعداً در دهه ۲۰۰۰ منتقدان برای توصیف دولت جورج دبلیو بوش، از لفظ فاشیست استفاده کردند و در اواخر سال ۲۰۱۰ نیز برای توصیف نامزدی و دولت دونالد ترامپ استفاده شد. دوروتی سوئل، فعال رادیکال و سخنران، در کتاب فراتر از اطاعت، اصطلاح «کریستوفاشیست» را برای توصیف مطرح کرد.

در سال ۲۰۰۴، سامانتا یاور،‌(مدرس مدرسه دولتی جان اف کندی در دانشگاه هاروارد) سخنان ۶۰ سال قبل اورول را منعکس کرد: «فاشیسم، برخلاف کمونیسم، سوسیالیسم، کاپیتالیسم، یا کانسرواتیسم، واژه‌ای ننگین است که بیش از آن که به تعریف آن توجه شود، برای تحقیر دشمن از آن استفاده می‌کنند.»

در سال ۲۰۰۶، دادگاه حقوق بشر بر خلاف ماده ۱۰ (آزادی بیان)( ECHR),یک روزنامه نگار را به دلیل «نئوفاشیست محلی» خطاب کردن یک روزنامه‌نگار دیگر جریمه کرد.

در پاسخ، نویسندگان متعددی، ادعا کردند که کاندیدای انتخابات ریاست جمهوری وقت، دونالد ترامپ، «فاشیست» است و در مقاله واکس در سال ۲۰۱۶ به تفصیل دربارهٔ فاشیست بودن یا نبودن ترامپ بحث شد.

برخی از گروه‌های مارکسیستی، مانند بخش هندی اینترناسیونال چهارم و گروه‌های پیرو حکمتیسم در ایران و عراق، گزارش‌هایی تحلیلی نوشته‌اند دربارهٔ این که چرا باید از لفظ فاشیست در توصیف گروه‌هایی همچون جنبش هندوتوا، رژیم جمهوری اسلامی ایران یا جمع‌های اسلام گرایانه در شورش عراق استفاده کرد .

من بسیار متأسف هستم که تحصیل کرده های کشورم، آن هم با راه اندازی برنامه های تقریباً دارای بیننده، به گونه‌ی مستقیم اطلاق واژه‌ی منحوس فاشیست را حتا به گونه‌ی نمادین یا عنوان برای غیر افغانان و به ویژه تاجیکان می‌کنند تا به زعم خود شان واکاوی کنند. وقتی پیامی از محترم رفیق سلیمان کبیر رفیق عزیزم و برادر بزرگ‌وارم دریافتم، دیدم نشانی برنامه‌ی را فرستاده اند که اشتراک در آن دل‌بخواه است. هدف برنامه را که دیدم، شوکه شدم که چرا چنین عنوانی را برای همه برگزیده اند، یعنی: (تاجیک فاشیست، پشتون فاشیست، اوزبیک فاشیست و هزاره‌ی فاشیست چه مولفه هایی دارد و چه کسانی است؟ ). یکی از دلایل عمده‌ی طرح چنین سوالات، ‌تجاهل عارفانه‌ی دست اندرکاران یا گرداننده های محترم می‌تواند باشد، و در بدترترین انتقاد، عدم آگاهی شان نسبت به تعریف های سیاسی ‌واژه های سیاسی. در غیر آن، هر کسی بسیار به خوبی می‌داند که در افغانستان تنها نخبه های یک قوم فاشیست اند. نه از دگر اقوام. من برای توضیح بیش‌تر به آینده‌نگری این دوستان عرض می‌کنم که مبانی الفبای هر مکتب یا واژه‌ی سیاسی را دریافتن مهم‌تر از تظاهر به دانستن آن هاست. فاشیسم، تنها یک واژه نیست. یک ویرانی‌ است، یک وحشت است، یک هیولای خون آشام است، یک تفکر جابرانه است، یک ظلمت آفرینی است، یک برتری خواهی است، یک مطلق‌گرایی است و در کشور من که به ویژه تبر کشنده‌ به دست مشران یک قبیله‌ی ظالم و خونخوار است. پس چرا این‌گونه عنوانی برای برنامه‌ی تان دادید؟ بهتر می‌‌بود عنوان فاشیسم چیست و فاشیست کیست را به برنامه‌ی تان می‌گذاشتید. به هر رو،‌ من‌ که این مقاله را برای نشر فرستادم، درست زمانیست که تا ساعات دگر، هم‌رکاب دوستان و‌گرداننده‌ی محترم برنامه می‌باشم.‌شاید برایم نوبتی برسد یا نه،‌ تا دیدگاه‌ام را ابراز کنم. ولی باید بدانیم که فاشیسم مانند هر پدید‌ه‌ی ساخته شده‌ی دگر سیاسی، شناسه دارد، ضابطه‌هایی دارد،‌ رابطه هایی دارد،‌متناسب به تاریخ کشور ها،‌ روایت هایی دارد، اثرگذاری هایی دارد،‌ انتقادات فراوانی متوجه آن است که ما آن را در ادبیات سیاسی و اجتماعی هم به نام بررسی یا سره سازی می‌شناسیم،‌ ظهور فاشیسم در دوران موسولینی و ایتالیای دی‌روز زمینه های منحصر به فرد خود را داشت که عوامل اصلی بودند. و با وجود محبوبیت حزب فاشیست موسولینی یا خودگذری مردم آلمان برای شعار های هیتلر، هرگز با شرایط میهن ما برابر نیستند. و ‌تاریخ به ما نشان داد که پاینده‌گی فاشیسم، پایایی نه داشت. مگر می‌شود، آنانی را که برای جلوگیری از تجاوز هیتلر یا موسولینی به خاک های شان جان سپردند و فاشسیم را شکست دادند، فاشیست بنامیم. اگر دفاع سرزمینی یا هویتی توسط استالین و شوروی آن زمان نه بود، امروز همه‌ی ما برده های هیتلر می‌بودیم و هم از موسولینی. پس نه می‌شود که در جغرافیای خود ما و جهان ما، از تعریف ها چیزی ندانیم و با آن ندانم‌کاری ها، مبارزان واقعی و‌ حقیقی علیه فاشیسم را فاشیست بدانیم؟ درک کنیم که فاشیست همیشه قدرت‌مداری و غصب حقوق و سرزمین های دگران را در نظر دارد. کسانی که بر ضد او مبارزه می‌کنند، جان‌بازان حفظ و برگردان اقتدار خود اند.‌ پس در زادگاه من، خط فاصل میان فاشیست و مبارز علیه فاشیست روشن است. به این گونه: همه نخبه های پشتون اقتدارگرا یا همان فاشیستان بدون استثنا و‌ بدون خط سیاسی و دینی معین= به ظالم، غاصب، جابر، وطن‌فروش، تمامیت‌خواه. همه مدافعان حقوق و آزادی و هویت طلبی، مبارزان راندن متجاوزان پشتون از سرزمین های شان، عدالت خواهان، تقسیم خواهان مساوی قدرت و ثروت= مشت‌کوبنده بر دهان پشتون متجاوز و اقتدارگرا.‌ پس من را هرگز فاشیست نخوانید.

تا دنباله‌ی دگر،‌بدرود.

 

 

 

 

 


بالا
 
بازگشت