عثمان نجیب

 

پرتاب بم پنجم از بم‌ستان مهیب خاطرات و حال من

من، دگر پرچمی به شیوه ی کهنه‌ اندیشی و کهنه پرستی به خصوص در مورد زیستن با همی با افغان همان پشتون نیستم.

پاسخی به یک پرسش

وامانده‌گی‌های برخی پرچمی نماها یا گویا تحصیل‌کرده دی‌روز، من را کلافه می‌کند.

در فرایند مبارزات عدالت خواهانه‌ی تاجیکان، مانع و مشکل اصلی، همین تاجیکان خود نه شناس اند که بسیار های شان هنوزم برای خودنمایی های کاذب هی از وحدت ‌و این و آن سخن می‌گویند. در حالی که سرزمین های شان لگد مال ستوران قبیله است. برخی این تاجیکان صاحب تحصیل تا آن‌جا نابخردی دارند که حتا به تئوری تکامل شخصیتی هم باور نه دارند یا درک نه کرده اند. می‌پندارند اگر کسی با استدلال شکست شان داد، حتمی او را زخم زبان بزنند. اینان نه خود به خود باور دارند و نه دیده‌ی دیدار به دگران. مانند آقایی که من را گفتند،‌ خودم را عقل کل دانستم. آقا! من که برای ثبوت هر گفتارم صد سند دارم. بزرگ‌ترین کاری که شما برای وطن یا حزب یا تبار تان کرده اید چیست؟ سخنان دروغ ملی اندیشی را کنار بگذارید. دگر بازاری نه دارد. حالا در کشور من، هویت تباری، زبان،‌ قوم،‌ و سرزمین قومی سخن اول را می‌زند و اقتدار قومی. نه سیاست دروغی که ما سال ها با آن فریب خوردیم. من را بی عقل خطاب می‌کنید و سپس یک توجیه غلط به گفتار غلط تان می‌کنید. ما دیدیم که پشتون مدام ما را به وحدت دعوت کرد ولی خودش به وحدت علیه ما قوت گرفت. و در سرکوبی ما به خارجی و هر جایی تضرع کرد و جاسوسی کرد تا کشور ما را اشغال و به پاکستان سپرد، سنگ فروشی از داشته های خدا داد وطن ماست. مگر وطن فروشی را چرا توجیه می‌کنید که. سال ها و سده هاست از انگلیس به آمریکا می‌فروشندش و از آمریکا به اروپا و. همین‌گونه همه جهان. چهار تا نادان گویا مقام تاجیک مانند قانونی هم فرش ‌قرمز را پیش پای اصلی ترین دشمن تبارش یعنی کرزی و پشتون سیاسی فرش می‌کند.‌چون داماد پشتون است. وطن‌فروش که بدون آن است. برخی ها از من انتقاد می‌کنند، هر چرندی خواستند سر می‌دهند، بعد خود شان از تربیه علم سخن می‌رانند. جرأت را جرعت می‌نویسند و برخی خودخواه‌تر از خودِ شان خود را وارد ماجرا می‌کنند. آن هم کاش به استدلال. کشور و هویت های غیر پشتون در دست گروه اقتدارگرای پشتون تباه شد، اینان هنوزم خود نمایی دارند. اما دیگ شان از پخته‌گان پارسی ما است. عجیب اند این نوع آدمک‌ها. کسانی که ما ها را متهم به ایران‌پرستی می‌کنند، و یا از چرندسرایی های ناحق بر ضد ما بپرهیزند، چون خود را عذاب می‌دهند. به ما که بی‌تفاوت است. هر پارسی گفتار و‌ تاجیک تبار تا ۹۸ در صد راست گفتار و حق نگر است. من، به توبه‌ی خودم و مطابق توان و عقلی که اجازه داده، بار ها از سیاست های آخوندهای ایران نسبت به مردم ما شدیداً انتقاد کرده ام و خواهم کرد. اگر آنان برخورد آدم‌کونه نسبت به مهاجرین داشته باشند،‌ نسل نو شان که بیش‌تر از آخوند ها الگوی غیر آدم‌‌گری می‌گیرند چنین رفتار دارد. ما نسبت به تر حادثه‌ی بد برای هموطنان ما در ایران ‌و پاکستان و ترکیه ‌و کشورهای عربی هر جای دگر که بیش‌ترین شان کشور های اسلامی ولی حکام نامسلمان دارند پریشان هستیم

آقایی به تخلص جناب اسپنتا صاحب پرسشی از من کرده ان این‌گونه: «عثمان گرانقدر پرسشی است که خودت از جمله اعضای رزمنده « ح ــــ د ـــ خ ـــ ا » حزب وطن و ارگان مقدس خاد بودید که تا سطح جنرالی هم ارتقا یافتید و یا اینکه مربوط جمعیت اسلامی و شورای نظار هستید؟ امیدوارم خفه نه شوید و پاسخ عقلانی ارائه بدارید۰» سپنتا صاحب، نه دانستم معیار عقلانیت!؟ پیش شما چیپست و چطور من را بی‌‌عقل تشخیص دادید؟ ولی پاسخ شما: بدانید که من، دگر پرچمی به شیوه ی کهنه‌ اندیشی و کهنه پرستی به خصوص در مورد زیستن با همی با افغان یا همان پشتون نیستم. حالا رهبر حزب دموکراتیک <مادر> افغانستان هستم. پسا کودتای ۱۸ زیر نام پلنوم که در آن رهبر را کنار زدند، من حزبی را نه می‌شناسم. برخلاف تبلیغات، من هرگز با احزاب اخوانی و جهادی رابطه‌یی نه داشتم و نه دارم و نه خواهم داشت. برای من حالا اقتدار، شناسه، هویت و وسعت پهنای زبان های پارسی گفتاری مادر و پدرم و زادگاه‌ام کابل و شمالی بزرگ و خوی تاجیکانه اولویت دارد. هر ‌تاجیک تبار افغانستانی و یک وطن‌دارم به ویژه در شمالی بزرگ، کابل بدون در نظرداشت موقف سیاسی اش یک ابر مرد تاریخ است. هر پارسی‌گفتار یک کوهی از خلقت آگاهی و شجاعت و مناعت. برای من هر زبان و هر قوم شریف دگر در افغانستان تا زمانی مورد احترام است که به دودمان من و زبان مادری من و هویت من احترام داشته باشد. من زبان مادری و پارسی گفتاری خودم را برتر از هیچ زبانی نه می‌دانم و هیچ زبانی را هم برتر از زبان خود نه می‌دانم. با هرکسی که بر ضد وطنم در شمالی و‌ کابل اقدام کند مبارزه می‌کنم. بر وطن هیچ کسی هم تجاوز نه می‌کنم. به جوان ‌پیر ‌و کهن سال شمالی بدون نظرداشت حس تعلق سیاسی و زبانی، حس نفرت بر ضد پاکستان و هر اشغال‌گر داخلی و خارجی را تقویت می‌کنم. برخلاف گفتار دگران، در همه دوران کاری ام مردانه و شجاعانه رزمیده و در کارزار دفاع از وطن قرار داشته ام، سر خمی برای کسی نه دارم. دستم به خون کسی آلوده نیست، تا که توان داشتم دشمن وطن را مانع انجام عملیات خراب‌کارانه شدم و می‌شوم. من بلی‌گوی هیچ کسی نبودم، نیستم و نخواهم بود، کارنامه‌ی سربلندم در تمام دوران پاک است. در پی تهمت نامردان به خودم نیستم. یگانه حزبی بودم که برای به دست آوردن حقوقم با حزب در جدل بودم که آن زمان رهبر زنده و در اقتدار بودند. رفیق آرین زنده هستند، آقای محفوظ زنده هستند، رزاق حریف یا عریف زنده است، حنیف نظار زنده است، بیش‌ترین اعضای کمیسیون تفتیش حزب زنده اند، جناب جنرال صاحب سیدکاظم زنده اند، هریک را زنگ بزنید و در مورد من بپرسید. من هرگز احمدشاه مسعود را در خط سیاسی حمایت نه کرده‌ام، درکوه پارنده پنجشیر بر ضدش جنگیده‌ام، ولی حالا احمدشاه مسعود از لحاظ تباری و‌ هویتی و قهرمانی برای من یک خط سرخ و قهرمان تبار خودم است. با استاد ربانی همین گونه،‌ با مارشال فهیم ‌و اسماعیل خان همین گونه، تنها بر اصول خط زبانی و تباری و هویتی هم‌نگاه هستم و هر یک تاجیک و پارسی گفتار که خاین نیست برایم یک خط سرخ است. هر وطندارم در شمالی بزرگ از هر قومی که است برایم یک خط بزرگ است. بلی، من معلم تاریخم، تا به جوان شمالی بزرگ و تاجیکی بیاموزانم که چه‌گونه نادر غدار چور جاجی و‌ منگل را در خاک شان رقم زد؟ من به هر تاجیک‌ و ازبیک و هزاره و پارسی گفتار می‌‌فهمانم که دکتر نجیب چه‌گونه به جناب فرید مزدک گفت جمعه اڅک را بالای سینه های مردم شمال می‌نشانم، من به مردمم می‌فهمانم که کرزی و غنی و عبدالله با اشتراک ۹۵ در صد خاینان خودی چه‌گونه شمال و تاجیک و ازبیک و هزاره را ویران کردند. من در تمام دوران کاری ام ترفیعات ‌فوق‌العاده و نشان ها و مدال ها را در زمان حاکمیت خود ما در وزارت دفاع نصیب شده ام. هیچ نشان و‌ مدالی نبوده که من آن را دریافت نه کرده باشم. چون مردانه رزمیدم و‌ مدام در جبهه بودم. من برخلاف گفتار شاهپور، هرگز دنباله رو کسی نبودم. ‌‌ادعای داشتن کرسی بلند را نه کردم. چون رئیس محترم ما، مقام را به اساس خرد نه بل به اساس بلندی قد و‌ قامت می‌دادند و بسا نابخردان در مناصب بلند بودند.‌من صاحب نوشته‌ی بیش از سه هزار مقاله‌ی تحلیلی، سیاسی، تاریخی سایر موارد هستم. من تنها افشاگر خاینان حزب به رهبر و صفوف هستم، من ایجادگر مکتب بزرگ فلسفی یا خردورزی هستم که با استدلالات فلسفی از ارسطو تا نیوتن را به چالش کشیده و همین دور روز پیش هم مقاله‌ی علمی‌ام را در رد دیدگاه نیوتن نوشتم. من جوان‌ترین دگروال نظام خود ما و بعد جوان‌ترین جنرال بودم، من کسی بودم که حتا شدیدترین متعصب یعنی آقای خرم، وزیر اطلاعات و فرهنگ پیش‌نهادی در مورد من نوشت که اگر خودم هم می بودم، آن را نه می‌‌نوشتم، من بنیان‌گذار داستان های عرفانی رد عشق زلیخا نسبت به یوسف ع بودم و استم، من بنیان‌‌گذار رسم نوین تاریخ نگاری استم، همه‌ی این موارد داستان و کلی‌گویی توصیفی دروغ نیستند و در گوگل موجود اند، تنها باید مرور کنید، اگر بیش‌تر معلومات کار داشتید، همین صفحه را مرور کنید، مستندات را می‌یابید. از ام‌روز، آنانی که نابِخرَدی را به خِرَد ترجیح داده و نامش را وحدت می‌‌نامند و منکرِ انکشاف ‌ردیابی تاریخ اند از نزد من رخصت اند. داوطلبانه رختِ‌ سفر بر بندید. شما که تاریخ را باور ندارید، باور و بودن به شما هم جهالت است. من دکان‌دارِ سیاسی نیستم تا عایدِ سیاسی بگیرم. برخی ها در سایه روشنِ نادانی ها فکر کرده اند که مخالفتِ ما با طالب و پشتونِ اقتدارگرا به معنای هم‌سویی با خاینانْ ‌و جفاکارانِ ‌دی‌روز است. هرگز فراموش نمی‌شود که ۹۰ فیصدِ‌ شما جانیانِ خودی بدتر از پشتونیسم غنی کرزی انگلیس آمریکا و‌ پاکستان و ایران بودید. مردم آزاری های تان را یاد دارید؟

آقای سپنتا!

آرزو دارم با خواندن این نوشته، وجدان تان را معیار سنجش داوری برای شخصیت خود تان قرار دهید تا در ک کنید که صلاحیت اخلاقی شما کجاست؟ پرسش بالا را که از منمطرح کردید، بخوانید و حالا پرسش دگر تان را از شاه‌‌پور در مورد من. عجیباست. طالع دارید که تخلص تان با آقای رنگین دادفر هم‌سانی دارد و برخی دوستان به جای شما ایشان را صاحب این نوشته های بی‌معنای شما می‌دانند:

(رفیق شاهپـور با عرض حـرمت؛ آیـا این نفـر « عثمــان » واقعـأ از همـان اوائل به اداره شمـــا بـوده؟ و خواهش است اگر کمی توضیح دهیـد، زیرا به همه توئین میکنـد و در اکثریت کمنت ها جفنگ میـزند و فقط از نام زنده یـاد ببرک کارمل سؤاستفـاده میکنـد و مثلیکه همین نام به اصطلاح « حزب مـادر » را در اوائل میگفت که بنام محبوبه جان کارمل ایجاد کرده و در حالیکه نمیدانم در کجا آن حزب اش را راجستـر نموده، اما متأسفانه در تجلیل از هفته نام نهاد شهیــد، یک تعداد جوانان که از جمعیت یا شورای نظار بودند، این جناب هم اشتراک و کاملأ از برنامه آن محفل حمایت و سخنرانی نموده۰درود بـر شمــــا). آقای سپنتا!شما چه نیازی به دانستن حضور من از اوایل در اداره با شاهپور دارید؟ شاهپور هم برای تان اولین روز های رفتن به اداره را توضیح دهد،‌ من هم توضیح می‌دهم. گرچه ربطی به شما نه دارد. هتک حرمت شخصیت انسان به شما را چه کسی اجازه داده؟ من در صدها مقاله نوشته ام که هرگز صاحب مقام نبودم. و آقای سیدکاظم رئیس گرامی ما، کرسی را به اساس قد و کته‌گی به اشخاص می‌دادند، نه به خردورزان. مندکسب را توهین نه می‌کنم. خاین را نه می‌بخشم. جلسه‌ی را که من با افتخار اشتراک کردم، یادمانی از نام‌داران تبار تاجیکان ما بود. شما به وطن چه کردید و چه می‌کنید؟

جناب سپنتا صاحب گرامی!

بکوشید آموزش نوشتاری تان را بهتر کنید. واژه شناس باشید و واژه ها را عقلانی و درست و به جا استفاده کنید. اشتباهات تان در چند سطر پرسش‌نامه از شاه‌پور ما ببینید، مثلاً: شما شاهپور را در حد تحقیق دهنده قرار داده و جایی « توئین » نوشته اید، ولی منظور تان « توهین » است. «توئین» معنای درون‌واژه یا درون‌نماست که تفسیر پرسش تان را زیر پرسش می‌برد. یا جفنگ با آن صفت عامیانه است ، ولی زده نه می‌شود، گفته می‌شود.

برای دوستان صلاحیت خود نه شناس!

‌هر کسی از شما ها که پس از این در مورد من سخن می‌گوید، اول سطح سوادش را بلند ببرد، دوم بگویید خودش چه‌کاری برای وطن و حزب کرده است و حالا چه می‌کند؟ چند صد مقاله‌ی علمی، پژوهشی، سیاسی، تاریخی، عرفانی، حماسی، ادبی در جراید و‌ مجلات داخلی در دهه‌ی شصت تا هفتاد به رادیو تلویزیون ملی، حالا در گوگل، تارنگاشت ها و تارنماها و یوتیوب از خود دارد؟ در چند مقاله درد مردم را بیان کرده است؟ چند پروژه‌ی ویران‌‌گری دشمن وطن را در دوران کار خود خنثی کرده است؟ آیا حاضر است با من در مناظره‌ی مستقیم بیاید؟ همین برای چند هزار نفر چه مواردی را در فضای مجازی و‌ چهار سوی جهان تدریس می‌کند؟ برای جوانان چه برنامه ها و آموزش هایی داده است؟ برای رشد ظرفیت جوانان چه ها کردید؟

آقای سپنتا!شما چه نیازی به دانستن حضور من از اوایل در اداره با شاهپور دارید؟ شاهپور هم برای تان اولین روز های رفتن به اداره را توضیح دهد،‌ من هم توضیح می‌دهم. گرچه ربطی به شما نه دارد. هتک حرمت شخصیت انسان به شما را چه کسی اجازه داده؟ من در صدها مقاله نوشته ام که هرگز صاحب مقام نبودم. و آقای سیدکاظم رئیس گرامی ما، کرسی را به اساس قد و کته‌گی به اشخاص می‌دادند، نه به خردورزان. من کسی را توهین نه می‌کنم. خاین را نه می‌بخشم. جلسه‌یی را که یاد کردید، من با افتخار در آن اشتراک کردم که یادمانی از نام‌داران تبار تاجیکان ما بود. شما به وطن چه کردید و چه می‌کنید؟

یا تو رفیق من شاه‌پور عزیزم بدان که ! نه من دزد سر گردنه هستم و نه مانند تو رفیق نا شفیق. من همه چیز را خبر دارم چه ها نبود که به نشانی رفقایت نگفتی. فاحشه ما را گفتی، دزد یرگردنه ما را گفتی، بی تربیه ما را گفتی ووو. همه را یک سره راندی از خودت، برای هیچ. پس دی‌روزت که خویشِ ببرک کارمل بودی چه شد؟ بیاندیش که چقدر به دوستانت توهین کردی.‌نه می‌‌توانستی هم رفیق باشی و هم سیاست مدار؟ نه شدی و‌ نه کردی و نه خواستی ما، برای هیچ.‌ مگر تو راستی خویشِ امان الله یی؟ حنیف همکار همه‌ی ما بود،‌ کمی به تو شاید نزدیک.‌ مگر امروز حنیف یک خاین است که وطن را دربدر کرد.‌ من او را جست‌وجو‌نمی ‌کنم تا خرچی از نزدش بگیرم.‌ مگر من هنوزم به عنوان یک رفیق نگاه می‌کنم نه به افکارت. افکار دی‌روز و دوران جوانی ات جدا از ساختار امروزه‌ی سیاسی و طالب پروری تست. راستی یادم نه رود که من بارک‌زایی اصیل هستم و پیش‌تر از تو به امان الله نزدیک. ولی خاین خاین است از عبدالرحمان تا کرزی و حالا برادران طالب خودت. هنوزم وقت داری که هم رفاقت کنی و هم سیاست. تو بگویی و یا نه گویی، همه می‌دانند که طالب توسط آمریکا و غرب و‌ پاکستان همه امکانات را در اختیار دارد. این هم چرندنامه‌یی از خسرو خان روزبه. احتمالاً همان آقایی‌که باهم می‌شناسیم: «مرک بر نفاق افگنان مرگ بر کور خود بیانی دگران همچو جنرالان‌جعلی ونادان که کشورها در پرتگاه قرار داده همچوهمین آقا» کوری خود من چیست که شما میدانید و من نه؟ واژه‌ی «بیانی» را چرا این‌جا کاربرده اید؟ شما چه تعریفی از جنرال دارید؟ جنرال اصلی و جعلی را چه‌گونه تشخیص می‌دهید؟ معیار دانایی نزد شما با این کم‌بضاعتی سواد تان چیست؟ من کدام کشور ها را در کدام پرت‌گاه قرار داده ام؟ برخی تاجیکان ‌و پارسی گفتاران صاحب اقتدار که سال ها به مردم خود جفا کردند و نجیب و غنی و خلیل‌زاد و‌ کرزی را دست و‌ پا بوسیدند، به جای معذرت خواهی از مردم شان، می‌گویند: حالا وقت این گپا نیس که تو چی کدی و مه چی کدم. دقیق‌ترین وقت همین است که در پوز های شما زده شود. اگر شما با مناعت می‌بودید، ام‌روزه نه شکاف های طبقاتی، نه سیاسی و نه ملی در حد انفجار بزرگ نه می‌شدند و حقوق همه به جایش بود و هر کسی مساوی و برابر و متوازن در تقسیم قدرت و ثروت و انکشاف متوازان و امور اجتماعی، سیاسی، زبانی ‌و قومی خود کنار هم می‌بودند. پس تا زمانی هر کدام شما ها از مردم عذر نخواهید،‌ دشمن اصلی شان شماهایید. طالب که خط روشن دشمنی با تاجیک و پارسی دارد. مبارزه با طالب ساده‌تر از مبارزه با شماهاست که در پی ویران‌گری هر اقدامی برای مقابله با طالب هستید تا قدرت که نه می‌‌دهندتان، بل‌که ثروت از دست رفته‌ی تان را ولو کم‌تر، دوباره‌ی تان برای تان بدهند.

و‌اذاخاطبهم‌الجاهلون قالو سلاما.

 

 

 

 


بالا
 
بازگشت