عثمان نجیب
از اندیشهگاه خردورزی یا مکتب فلسفی ( من، بیشتر از این نه میدانم ).
مشکل برخی تحصیل کرده ها یا مطالعه کننده های کشور ما این است که اگر گاهی یک کتابی را خواندند یا داستانی شنیدند، میپندارند که همه چیز دان اند.
دگر رخ به سوی کسی نه میکنند و با پوز بلند از پشت سر طمطراق مینمایند. این موردیست که چنان گروهی نه به خود میرسند و نه دگران را مجال میدهند. این به معنای آن نیست ک
ه من مخالف نقد باشم. انسانی که خامه به دست دارد، بدون نقد و سره سازی به جایی نه میرسد. اگر نقد را نه پذیرد امکان زوالش بیشتر است تا عروج اقبالش. پرداختن به بحث خردگرایی
یا فلسفه کار سادهای نیست و حتا خود فلاسفه هم گاهی در ماندهگی هایی میداشته باشند و بنبست هایی فرا راه شان میباشد. پس آنانی که هنوز مبتد
یان الفبای فلسفه و خردگرایی هم نیستند، چهگونه میتوانند با خدا ناباوری شوقی و تظاهری، به خداباوری برسند؟ بزرگترین فلاسفهی جهان در بهترین حالات متدینترین افراد جوامع شان بوده اند
. گاهی هم که از دین برگشته اند، انکار کامل وجود خدا را نه کرده اند
. این روزها که به برکت پیشرفت تکنولوژی همه چیرچز در اختیار مان است، بدون پرداختن به درک سیر و سلوک دانایی و بینایی تنها به همان چیزی میپردازیم که به قول عام مردم، دَمِ نقد در اختیار ماست.
اگر ما به خود ماندزحمت بیشتر واکاوی برای هر موردی بدهیم، آنگاه به موهومات رو نه میآوریم. مثلاً دوستی در گویا نقد از ما برای نوشتهی علاقه و چرایی پرداختن ( نیوتن ) و اقدام او برای شناسایی بیشتر معبد سلیمان در مسجدالاقصیٰ چنین نوشتند:
((سلام به ٱقای عثمان نجیب!تعداد زیاد از دانشمندان عرصه ساینس و تکنالوجی، به خرافات دین های ساخته شده توسط انسان باور ندارند. البته ٱ ن دانشمندانی با خرد که عقل خودرا بکار میبرند و سوال و حسابگری را بکار میگیرند، هیچکدام به قدرت ماوراٸ خیالی مثل الله و یا یهوه و یا خدا باور ندارند. اما یک تعداد از دانشمندان عرصه علوم طبیعی وجود دارند، که فکر و عقل خودرا در مورد ٱموزه های دینی بکار نمی برند. یا از ترس و یا اینکه چیزیکه از پدران شان برای شان به میراث مانده ٱنرا منحیث میراث پدری قبول کرده و عقل و سنجش گری را در عرصه ٱموزه های دینی پدری خود بکار نمگیرند. نیوتن یکی از همین دانشمندان میباشد عقل خودرا در مورد احکام دین بکار نمیبرد. مثلا دین عیسویت ٱن زمان عمر عالم را از پیدایش ٱدم و هوا تا به ٱن زمان شش هزار سال هدات داده بود. همین نیوتن که که در تمام کره زمین ما یک عالم بزرگ و کم نظیر در روی زمین می باشد، قلم و کاغذ را گرفته و عمر عالم را شش هزار سال حساب کرده بود. که اصلا در عقل انسان جور نمی ٱید که عالم بزرگی مثل نیوتن به چنین حماقت دست زده باشد. و یا دور نرویم اسلام خان پاکستان در جمله سه نفری بود جایزه نوبل را در فزیک اتومی بدست ٱورده است. اما هنوز هم جا نماز او در دفتر کارش وجود داشته و پنج وقت نماز میخواند. حال ٱنکه هیچ منطق و عقل قبول نمیکند که نماز خواندن را خدا دستور داده باشد. اگرچه که چهل بار در قر ٱن صلات یاد شده و هدایت داده شده و لی حسابگری و منطق و عقل پنج وقت نماز را احمقانه به حساب می ٱورد.به شما مشوره میدهم کتاب اخلاق اسپینوزا را بزبان فارسی پیدا و چند بار بخوانید، و همین قسم لطفابه رادیو مانی به سخنان دانشمندان بزرگان فارسی زبان گوش بدهید سخنان سلیمان امیری و بالخاصه به سخنان هومر ٱبرامیان زیر عنوان هستی شناسی ایران در رادیو ماتی گوش فرا دهید.خوب است که ویدیوهای ٱوای فلسفه را گوش میکنید. ولی گوش کردن یک چیز است و همراه با گوش کردن عقل و شک و حساب گری را هم بکار برید. اگر شک و سوال و سنجش گری را بکار نبرید گوش کردن شما معادل گوش کردن ملا عمر خواهد بود.باید بگویم که امور عالم بر اساس قانون علیت پیش میرود. اگر در این مورد درست فکر خودرا بکار اندازید صرورت به وجود قدرت ماورای طبیعی مثل الله و خدا را احساس نخواهید کرد.خلص بگویم خدا را انسانها خلق نموده اند.))
گرچه من به پاسخ این دوست ما به ویژه دربارهی عَلیت، نیاز به زمان زیادی دارم، ولی تا آن زمان خدمت شان عرض میکنم که امروزه بحث خداناباوری در نزد برخی هموطنان ما به یکافتخار کاذب تبدیل شده و در پرداختذهای شان که به گمان غالب تهی از کنشگری و زحمتکشی برای یک پژوهش علمی است و تقلید ناصواب. ما در بحث آینده به وضوح خواهیم دید و حالا هم خدمت شان یاد آوری میکنیم که جهان فلسفه و خردگرایی تنها اسپینوزا یا کتاب اخلاق وی نیست. شما به صورت دقیق در مورد اسپینوزا پژوهش کنید و تردید ها در مورد دیدگاه های او را دریابید. جهان خردگرا تنها اسپینوزا نه داشته، اسپینوزا با فلسفهی خودش، یک بخشی از دیدگاه فلسفی خداشناسی یا خدا نه شناسی در حوزهی بزرگ و غیر قابل تسخیر علوم خدا شناسی و الهیات و برعکس آن یعنی خدا نه شناسی و خدا ناباوری بوده است. ما در مباحث بزرگ خردگرایی یا فلسفی نیاز به کلیگویی از برداشت های یک سُویهی خود مان نه داریم و جهان خردگرا هم آن را نه میپذیرد. اگر حالا خدا ناباوری برای یک عده از پیروان ادیان ابراهیمی به یک فلسفه تبدیل شده، قطعاً خداباوری پیشاز آن یک فلسفهی کامل بوده است. ظهور فلسفهی اسلامی از همان ابتدای طلوع دینی به نام اسلام عرض اندام کرد و خردگرایان دینی یا مسلمان در سه دورهی کامل، خود شان را به اوج و بلندای دانش رسانیدند و آنگونه که میبینیم جهان دانش اسلامی را هم به وجود آوردند. در مقابل هیچ علم غیر دینی را هم رد نه کردند، مگر آنکه در مقابل آنها دلایلی آوردند. آنگونه که ملا صدرا میان سال های ( ۹۷۹-۱۰۵۰ ) در کتاب مفاتیحالغیب خود شرح کاملی از پیدایش فلسفه، مد و جذر های درنوردیدهشدهی فلسفه، فلسفهی یونان، فلسفهی افلاطون، فلسفهی ارسطو، فلسفهی فلوطین که پسا ارسطو و افول فلسفهی یونان، سر بلند کرد، آورده است. مگر ما مزید بر آن که کتاب مفاتیح الغیب را در این یادداشت نمونه قرار میدهیم، آیا میتوانیم حکم کنیم که درک همهی فلسفه از پیدایش تا افول در همین کتاب ممکن است؟ هرگز نه. ما الزاماً این کتاب را رد نه میکنیم و تأکید هم نه میکنیم که تنها همین کتاب را بخوانید، ما میگوییم، هر کتاب با محتوای منتهی به بحث موردنظر تان را بخوانید و کتاب نخست را منبع سایر پژوهش های تان هم قرار دهید. زیرا علم بشری کامل نه شده و در یک کتاب هم جمع نه شده است. پس مهم آن است که شنیدنی ها را بشنویم و خواندنی ها را بخوانیم و خود مان را در یک محصوره برای درک یک موضوع قرار نه دهیم. در بارهی همان موضوع مورد بحث ما به ده ها مرجع دگر علمی و دینی مراجعه کنیم، درک داشته باشیم که ما حق نه داریم دیدگاه خود را بر دگران تحمیل کنیم که نعوذوباالله خدا وجود دارد یا نه دارد. ما به احساسات دگران حرمت نهیم. من برای آگاهی خوانندهی گرامی نوشتهی خودم در مورد نیوتن را اینجا بازرسانی میکنم. البته که این نوشته ها گسترش مییابند تا کمی و کاستی های شانتا آنجا که مقدور است مرتفع گردند.
(( اهمیت بیتالمقدس نزد نیوتن چه بود؟
نیوتن در بعد فرضهای نگاه هایش به افتادن سیب از درخت، افکارش را تنها معطوف به افتادن سیب ساخت. او در اولین واکنش هایش نه گفت و یا نه توانست بفهمد و بگوید که غیر از کشش قوهی جاذبهی زمین و آنچه من در بخش گذشته یادکردم، قوهی رویانیدن درخت سیب از زیر زمین به سوی بالا مربوط کدام قوهی کشش به سوی بالاست. و قدرت این بالاکشی را کی دارد؟ چون بحث ما در مورد درخت سیب و افتادن سیب در گویا باغ مادر بزرگ نیوتن است، بیشتر به درهت میپیردازم. نیوتن نه گفت که چرا درختان سیب یا هر درخت دیگر وقتی کهن میشوند، ریشه های شان از دل زمین همه موانع را بریده و به اطراف و ساحات قابل دید پهن میشوند؟ من و شما صدها این چنین موارد را در روی جاده هایی دیده ایم که درختی در کنار آنها بوده، ریشه هایش تا دورتر ها دویده اند. یا در باغ های محله های مان میتوانیم از این نمونه ها فراوان ببینیم. من در پی آن نیستم که دانش نیوتن، یا ارسطو یا افلاطون یا گالیله یا کانت یا هر دانشور، دانشمند و فیلسوف را رد کنم. من در پی آن استم تا بگویم که دستآوردهای دانش هریک از آنان در زمان خودشان به ویژه اخترشناسان تا زمان اختراع و ساخت دوربین هابل مربوط به همان زمان شان و به صورت قطع شامل اشتباهاتی هم بوده است و با گشایش روزنه های جدید در دانش نوین، آن اشتباهات امروز بیشتر برملا میشوند. ما هر روز و در پی کشفیات تازه از مریخ نوردان، کیهاننوردان، اخترشناسان، کاوشگرانی که هم اکنون در فضای لایتناهی ما گردش دارند و فعالانه گزارش میفرستند، گاهی به لحظاتی بر میخوریم که درک میکنیم، دانشمندان دیروز علیالرغم کشفیات ماندگار و جاودانه، اشتباهاتی هم در کشفیات شان داشته اند که به دلیل نه بود امکانات بیشتر راستی آزمایی دیدگاههای شان، تا امروز همان دیدگاه ها مورد قبول است. فردا ولی این دیدگاه ها با اکتشافات و سازه های جدید و پیشرفتهی تکنولوژی بازنگری میشوند. چنانی من بار ها در مقالات تاریخی خودم یاد آوری کرده ام که تاریخ کشور ما باید همه از سر نوشته شوند و تاریخهای فرمایشی همه سوزانیده شوند. این مقایسه از لحاظ عقلی درست نیست، ولی بشر، دیر یا زود امکاناتی را دستیاب خواهد شد که به شب تواناییهای کاوشگری و پژوهشی، همه یا بخشی از دیدگاه های اختر شناسان دیروز را تا مرحلهی بازنگری مفکورهی انفجار بزرگ رد کند که بشر انتظار آن را نه داشت. آنچه از تعریف فلسفه زیباست، همان بخش قابلیت انکشاف علم است. و آنچه در فلسفهی غیر اسلامی زشت است، انکار اگر نیست، اقرار نه کردن صریح به خالق همهی این مخلوقات جاندار و بیجان از سوی فلاسفه است. فلاسفهیی که بیشترین های اصحاب کتب آسمانی اند. همین نیوتن خودش متخصص الاهیات و مفسر بزرگ کتاب مقدس بود، تا آنجا که خودش را نعوذبالله برگزیده شدهی خدا برای تفسیر کتاب مقدس میدانست. مثلاً ویکیپدیا، دانشنامهی آزاد در مورد نیوتن مینویسد:
«…هرچند نیوتن بیشتر برای آثار علمی شهرت دارد اما تعدادی از رسالههای وی دربارهٔ تفسیر کتاب مقدس شهرت دارند. وی خود را از اندک افراد زمانه میدانست که از سوی برای تفسیر کتاب مقدس برگزیده شده بودند. وی مانند بسیاری دیگر از هموطنان همعصرش از ستایندگان آثار جوزوف مید، ود. نیوتن تأکید زیادی بر تفسیر مکاشفه یوحنا داشت و یادداشتهای فراوانی دربارهٔ این بخش از انجیل دارد. وی تثلبث را باور نداشت.[۱۱] او نیمی از عمر خود را به کیمیاگری و کارهای خودسرانهٔ دینی گذراند و سالهای سال به مطالعهٔ نقشهٔ طبقهٔ همکف معبد گمشدهٔ سلیمان در بیتالمقدس گذراند (و زبان عبری را هم برای همین فرا گرفت) تا سرنخهای ریاضی برای پیداکردن تاریخ دومین بازگشت مسیح و پایان جهان را در آن پیدا کند.[۱۲] او به کیمیاگری دلبسته بود تا جاییکه تجزیهٔ یک رشته از موی سر نیوتن در دههٔ ۱۹۷۰ میلادی نشان داد که جیوهٔ مانده در آن، چهل برابر میزان عادی است،[۱۲] که این، حواسپرتی او را نیز توجیه میکند که گاهی هنگام بیدارشدن، ساعتها فراموش میکرد که باید از رختخواب برخیزد و نشسته در تختش در اندیشههای خود غرق میشد.[۱۰ ]»… ببینیم که اهمیت بیتالمقدس چقدر نزد اهل خرد هم بلند بوده است. ولی نیوتن با داشتن این همه موارد برتری دینشناسی و در آغاز دین دوستی، در هیچ جایی نه گفت که روییدن درخت سیب، بارور شدن درخت سیب، حاصل دادن درخت سیب، نگهداشتن سیب در درخت بدون هیچ استنادی غیر از ساختهی خود درخت سیب کار قدرت فوق قدرت بشر است که نیوتن به خاطر خود خدایش میخواند. ولی از همه قدرت های دگر او انکار دارد. نیوتن با یادکرد امور ریاضی و اختر شناسی در بارهی قدرت جاذبهی زمین، بحث قدرت خدا را کنار گذاشته است. برنامهیی در یوتیوب وجود دارد زیرنام فلسفه. ارچند از ارابهی برنامه توسط مجری آن به خوبی هویداست که آن برنامه برای خداناباور ساختن یا خدا ناباوران است و کاری به خالق خود نه دارد و در پی رد آن است. آغازی به نام خدا نه دارد و انجامی هم که دارد، میگوید: خرد یار تان. نه میگوید خدا یار تان. من نه صلاحیت بازپرسی چرایی این کار از گرداننده را دارم و نه محتسب ام. ولی آنچه را میدانم این است که جهان فلسفهی غیر اسلامی به زودی در تاریخ بشریت ناگزیر به اقراری میشوند که صدها و هزاران سال آن را در اذهان و قلوب شان پنهان کردند و به آن کفر ورزیدند. و آن اقرار صحیح به موجودیت قادر متعالیست که ما خدایش مینامیم و خدا ناباوران هر چه خواستند تمسخرش میکنند. نعوذوبالله. فرق فیلسوفانی چون نیوتن و خدانا باوران آماتور آن است که هیچ فیلسوف غیر مسلمان و خدا ناباور نسبت به خدا هیچ بدی نه گفتند. گردانندهی برنامهی فلسفه، برنامهی جالبی در مورد حرص نیوتن داد که …))
دنباله دارد…
+++++++++++++++++++++++++++++++++++
گاز اندیشهگاه خردورزی ( من، بیش از این نه میدانم (.
نیوتن اشتباه کرد، زمین به تنهایی خود جاذبهیی نه دارد.
اگر نیوتن حالا حیات میبود، شاید نظریه اش را تجدید میکرد.
ابوریحان البیرونی عاشق رصدخانهی خود برای اختر شناسی بود تا کشف قوهی
جاذبهی زمین.
درک افکار فلاسفه اگر دیروز ممکن نه بود، دلایلی از جمله نه بود دسترسی به
منابع بزرگِ علمی، کم علاقهگی به ردیابی و راستی آزمایی های تجارب
دانشمندان، وابستهگی های پر هیجان جوامع برای اندیشهی یک خردورز، یک
دانشمند و یک فیلسوف بود. عوام در پی شایع شدن یک کشف توسط یک فیلسوف یا یک
دیدگاه فیلسوفانه، بیشتر به آن چه برای شان به عنوان یک اندیشهی نو یا
اندیشهی برتر از زمان شان و دانش شان آورده میشد متوجه بودند تا پرداختن به
رصد کردن راستی آزمایی های این کشفها. به ویژه که با وجود فلاسفهی زیاد، مردم
عام در سطح بلند آگاهی، دانش و خردورزی قرار نهداشتند. احتمال دیگری هم وجود
دارد که اگر کسی اندیشهی فیلسوفانه داشته و دراکِ داناییْ بوده، توانایی تمویل
مالی یا موقف اجتماعی بلندی نه داشته است. گر چه این اصل در بسیار موارد مهم نه
بوده، ولی رفاه مادی و توجه معنوی خانوادهگی نقش به سزایی در رشد و توانایی
های فکری اشخاص و تبدیل کردن شان به یک دانشمند داشته است. در مورد نیوتن اما،
این موضوع پنجاه پنجاه بوده است. نیوتن اگر از مهر پدر محروم شده، مادر بیرحمی
هم داشته است. مادر، او را در کودکی رها کرده و به دلیل بیماری گویا غیر قابل
علاج و مرگ آفرین او را دور انداخته و خودش شوهر دگری گرفته است. با آن که
مادر کلان نیوتن او را بزرگ کرده و در مواظبت از او هیچ کمی نه کرده و زندهگی
مرفهیی هم داشته است و عمویش هم در کنارش بوده، ولی مواردی دیده نه میشود که
آنان در بخش آموزش علمی نقش به سزایی داشته بوده باشند و نیوتن را کمک کرده
باشند. کما این که در آموزش و پرورش او کمی نه کردند. نیوتن به همان موازاتی که
نسبت به کسب علم و اندوخته های خودش عاشق بود، صد همان چند از مادر و ناپدری اش
نفرت داشت، تا آنجا که حاضر بوده هر دو را زنده زنده بسوزاند و آتش بزند.
نیوتن با این بغض و کینهی ناشکیبا نسبت به مادر و ناپدری اش، از آموزش و
آموختن نه ایستاده است. ویکی پدیا نیوتن را یک مسیحی معرفی میکند. بود. «او
مسیحی بود و به کتاب مقدس مسیحی باور داشت،[۷]
اما تفاسیر و عقایدش از کتاب مقدس با عقاید معمول مسیحیان متفاوت بود، بهطوری
که تثلیث را غیر عامیانه و دور از دیدگاه عموم رد کرد. برخلاف اعضای دانشکده
کمبریج در آن دوران، وی از پذیرفتن دستورهای مقدس کلیسای انگلستان امتناع کرد.
علاوه بر کارهای مربوط به علوم ریاضی، وقت زیادی را برای مطالعه علم کیمیا و
شرح تاریخ مطابق کتاب مقدس صرف کرد. اما بیشتر کارهای او در این زمینهها تا
مدتها پس از مرگش منتشر نشد. از ویکیپدیا، دانشنامهٔ آزاد» به هر رو، اینجا
بحث ما در مورد نیوتن متولد در نیمه شب سال نو
۱۶۴۲
و متوفی
۸۴
سال پس از تولد، تنها در موردیست که او کشف کرد یعنی قانون جاذبهی زمین. در
شناسایی نیوتن مینویسند که « شخصیتی آشکارا غیرعادی داشت، بیش از اندازه
استثنایی اما تکرو، سرد، بدعنق، و به حواسپرتی و انجام کارهای غیرعادی معروف
بود.او تا جایی پیش رفت که یک بار سنجاقی دراز را در کاسهٔ چشم خود، بین چشم و
استخوان کاسهٔ چشم و تا جای ممکن نزدیک به عقب چشم خود فرو بُرد و به اطراف
چرخاند تا ببیند چه میشود، اگرچه به گونهای معجزهآسا، چیزی نشد. در موردی
دیگر، تا جاییکه میتوانست تاب بیاورد به خورشید خیره شد تا ببیند چه اثری بر
بینایی میگذارد؛ این بار نیز آسیب ماندگار ندید ولی مجبور شد چند روزی در یک
اتاق تاریک بماند تا چشمانش به وضعیت عادی برگردند. » با این اوصاف ویژه و نا
متعارف بیشترین دانشمندان فلاسفه را میشناسیم. اگر آنان آدم های عادی بودند،
پس فیلسوف و یا خردگرا نه میبودند. نیوتن که آموزههای دانشگاه خویش بر
پایهی دانش ارسطویی را، رد نه کرده ولی، ترجیح داده تا دنبالکنندهی اندیشه
های فلاسفهی نو گرایی چون دکارت و کوپرنیک و کپلر و گالیله باشد. شرح معینی
وجود نه دارد که او چرا یا به روش یادگیری از ارسطو علاقه نه داشته، یا آن را
رجحان نه داده است. ما که بحث در مورد کشف جاذبه سخن داریم، به مقالهیی در
تارنگاشت شعر سرپوش علمی برخوردیم، پژوهش شان با برگردان بانو فاطمه کردی نشان
داده است، که نیوتن اولین کسی برای کشف جاذبه نبوده است. «قانون جاذبه برای
نخستین بار توسط نیوتون مطرح نشده بود بلکه چند دهه پیش از نیوتون، دانشمندی به
نام روبرت هوک
(Robert Hooke)
در سال
۱۶۷۰
میلادی به این موضوع اشارهکرده و جالب اینکه داستان سقوط سیب، برای نخستین
بار توسط وی اظهارشده است» پژوهش این تارنگاشت نشان داده که آقای هوک بعدها از
رقبا و دشمنان سرسخت نیوتن شد. همه کسانی مثل دکارت، گالیله، کوپرنیک و کپلر که
روایات نیوتن را از علاقهمندان آنان میخوانند، بیشتر ستاره شناسان و
اخترشناسان و ریاضی دانایی بوده اند و اکثراً به پژوهش پیرامون سیارات پرداخته
و گفته اند که زمین در مرکز کائنات قرار نه داشته بلکه خورشید در مرکز منظومهی
شمسی است و سایر سیارات از جمله زمین به دور آن گردش دارند. اینان کمتر به
قوهی جاذبه پرداخته اند. بحث من اینجا آن نیست که چرا اینان به قوهی جاذبهی
زمین یا نه پرداخته اند یا کم پرداخته اند. بحث من است که نیوتن یا با آگاهی
یا غیر آگاهی کاشف اول قوهی جاذبهی زمین نبوده است. دلیل دشمنی و رقابت هوک
هم با او، گویا سرقت اندیشهی هوک توسط نیوتن بوده. این بحث هر چه باشد جایگاه
علمی هر دو دانشمند و فیلسوف را نزد ما متزلزل نه میسازد. آنچه مرا به رد
گفتار نیوتن و حالا هوک وا میدارد که هر دو، قوهی جاذبهی زمین را مطلق
دانسته اند و قوهی پرتاب شی به سوی زمین را یا نادیده انگاشته اند و یا اهمیتی
نه چندانی به آن قایل شده اند.
زمین به تنهایی خود هرگز قوهی جاذبه نه دارد، مگر با داشتن همکاری قوهی
پرتاب شی به سوی خود زمین. اگر همین سیبی که نیوتن آن را قانون جاذبهی زمین
نامید، خودش هنگام پرتاب سوی زمین یا افتادن به سوی زمین دارای وزن مخصوص خود
است و دارای قوهی فشار پرتاب که او را به سوی زمین هدایت میکند. اگر زمین
قوهی جاذبهی قوی باشد و تنها باشد، پس چرا آن درخت سیب را در خود فرو نه
میبَرد؟ چرا سیب تا زمان رها شدن از درخت در آنجا ساکن است و زمین آن را به
سوی خود جذب نه میکند. در دلیل بلند، روزانه هزاران نوعی پرنده و خزنده و
گزنده در هوا پرواز دارند، هرگاهی دل شان شد، سوی زمین میآیند و هر زمانی
خواستند به هوا پرواز میکنند. من اینجا به دلایل فیزیکی و ریاضی قانون نیوتن
نه میپردازم.
قرآن هم در آیهی أَلَمْ نَجْعَلِ الْأَرْضَ کِفَاتًا﴾ از نام خدا میگوید که
آيا زمين را جایگاهْ گرفتن و جذب قرار نداديم؟ مفسرین، در تفسیرٍ این آیهی
مبارکه دیدگاه های گوناگونی دارند. پایگاه اطلاعاتی حوزه در بخش معارف نشرات
خود. نیروی جاذبه معجزه علمی قرآن را متکی به آینهی مذکور چنین توضیح
میدارد:(( «کِفات» موضعي است که اشيا در آن جمع آوري مي شوند و در اصل معناي
آن، گرفتن و ضميمه کرن (قبض و ضم) وجود دارد؛ لذا مي توان گفت: زمين اشيا را به
خود جذب مي کند و مي گيرد و بعيد نيست که اشاره به نيروي جاذبه ي زمين باشد که
با توجه به سرعت شگرف حرکت زمين، اگر اين نيروي جاذبه نمي بود، همه ي اشيا روي
زمين در فضا پراکنده مي شدند. )). من، ولی به این اندیشه ام، اگر زمین دارای
قوهی جاذبهی تنها است، پس مشکل وزن اجسام چه میشود که با خود دارند و این
وزن هنگام پرتاب سوی زمین چند برابر میشود و متناسب است به فشار قوهی پرتاب
نظر به وزن. یعنی مثلاً: سنگ نیم کیلویی+حد اقل سه برابر ثقلت هنگام پرتاب+
قوهی فشار پرتاب+ قوهی جاذبهی زمین = میشود به رسیدن سنگ به زمین. البته که
متناسب به تعریف فیزیکدانان، این پرتاب نظر به ارتفاع و دوری و نزدیکی شی
پرتاب شده به سوی زمین هم فرق میکند. و اگر فاصلهی پرتاب از زمین بسیار دوار
باشد، قوهی جاذبهی زمین کمتر است. پس نیرویی که شی پرتاب شده از فضای دور به
زمین را قوهی فشار سقوط میدهد از کجا استحصال میشود؟ اینجا خود قوهی
جاذبهی زمین هم زیر پرسش است. یا همین لحظه شما به پا ایستاد شوید، یک پای تان
را در زمین بگذارید و پای دگر تان را بالا نگه دارید. این نگهداری پای توسط
شما تا زمانیست که بخواهید و یا بتوانید. پس اگر زمین به تنهایی قوهی جاذبه
دارد، چرا آن پای بلند شما را به سوی خودش نه میکشاند؟ یا به یک شاخهی بسیار
ضعیف یک سنگی بسیار کم وزن یا وزن دار را تا فاصلهی ده سانتی متر از زمین بلند
ببندید. چرا زمین نه میتواند آن سنگ را به سوی خود جذب کند؟ چه بسا که یکجا
با شاخچه به طرف خودش بکشاند. مگر اگر شاخچه شکست این سنگ است که با قوهی
پرتاب خود سوی زمین میرود و زمین هم آن را در خود با همان نیروی خود جذب
میکند. پس اینجا تئوری اثرگذاری دور و نزدیک جاذبهی زمین هم زیر پرسش
میرود. به همین گونه شما میتوانید صد ها تجربهی بی خطر را در مورد جاذبهی
زمین انجام دهید. در مثال های کلان، وقتی یک موتر در دستگاه های ترمیمکاری
با استفاده از ابزار جدید تخنیکی طور مکمل به فضا بلند میشود و توسط پایههای
هایدروژنی ایستایی مییابد تا که انجنیری، قد راست همه آنچه در زیر ساختار
موتر است را ببیند. پس چرا قوهی جاذبهی زمین اگر پر قدرت است، نه میتواند آن
موتر را به سوی خود بکشاند و انجنیر را هم میان خود و لفت و موتر خُرد و خمیر
سازد؟ این مورد در بارهی قوه های جاذبه و پرتاب صدق میکند. یا قوهی کشش به
سوی فضا که در بحث بعدی به آن میپردازیم. هواپیما را ببینید، ساعت ها در آسمان
به پرواز اند، تا خلبانان اراده نه کنند یا مشکل تخنیکییی سبب سقوط نه شود،
زمین یک ملی متر هم نه میتواند آن را به سوی خود بکشاند یا قوهی پرتاب هم نه
میتواند آنها را بدون ارادهی خلبانان به سوی زمین پرتاب کند. یا شما در
مورد ایستایی بالون های جاسوسی جهان در فضا بدون خلبان فکر کنید که سال هاست
بالای سر زمین قرار دارند، چرا گاهی زمین یکی از آن ها به سوی خود جذب نه
توانست؟ با آن که برخی نشریه های ایرانی، ابوریحان البیرونی را هم کاشف قوهی
جاذبهی زمین میدانند و منابع علمی دیگر هم نیوتن را کاشف اصلی و اول قوهی
جاذبه ی زمین نه میدانند، اما عملیهی افتادن سیب از درختی در باغ مادر بزرگش
را یک حقیقت پذیرفته اند مانند دور دادن سطل پر از آب هنگام بازی های کودکانه
به دور سر شان، طوری که سطل پر از آب چرخانیده شود، ولی آبی از او بیرون نه
ریزد. این که نیوتن در زمان کودکی و هنگام بازی با سطل آب همراه همبازی های
کودکانهاش به موارد دیگری پی برد را در بحث آتیه مرور میکنیم. ولی در مورد
ادعای کشف قوهی جاذبهی زمین توسط ابوریحان البیرونی. (۴۴۰
قمری) قدر مسلم این است که ابوریحان خودش، عاشق رصد خانهی خودش بود برای اختر
شناسی و حتا که ابن سینا را در سفر نیمه راه رها کرد و گفت که عاشق رصد خانه اش
است و برگشت. ببینم که تا بخش بعدی، پژوهش من در راستی یابی آن کجا می رسد؟
دنباله دارد…