عثمان نجیب
یادداشتی، بر یک یادداشت:
از خامهی محمدعثمان نجیب
دوستی در ایمیلی من را متهم کرده اند که از همنگاههای برگشتِ چهره های منحوس جمهوریت قلابی غنی چوغکۍ میباشم. ارچند بسیار با محبت و برعکس برخیها با تربیت عالی نوشتند. ولی برداشت شان بستهگی به اندیشهی من نه دارد. با نوشتن این یادنامه، به ایشان و همه خُردهگیرانی که نوشته ها و من را ناگوارشماری کرده و جایگاه نا اندیشانه میگیرند، مینویسم:
من بیشتر از شما ها توسط برخی کارگزاران جمهوری زجردیدهام، هنوز زود است که همه را برای تان عریان سازم. از دروغگویی و فریبکاری نمایندهی نشستگاه مهستان ( وکیل شورا ) تا طرح ترفند های براندازی از بینبردن کامل من و خانهواده و آرامش من و فرزندان و برادرانم توسط یک گروه اژدههای خودی و غیر خودی، مواردی اند که تنها ما میدانیم چه رنجی از اینان دیدیم. ولی ایستایی برای بازپسگیری وطن، آزادی مردم، آزادی خواهران ما، آزادی انسانیت، آزادی سرزمینی، آزادی های شهروندی از گروهِ متحجر و مزدور طالبان تروریست حاکم ساخته شده به سرنوشتِ ما، مهمترین از آن است که به بازگشت خاینان دیروز فکر کنیم. ۹۵ در صد اینان سرنوشت کشور، من، شما و همه مردم را فدای جنایات شان کردند. شکی هم نیست که مردم، نسل جوان، تخمههای تاریخدان، یادگرفته اند که دگر تاریخ برای این رذیل های تاریخ سیاه گذشته و جایی در هیچگاهی برای شان در کشور ما نیست. مهم آن است که دودمان های ما بیدار فکری و هوشی شوند. چون تجربهی برگشت اللهگل مجاهد، آن دزد و رهزن و لواطتکاری که تصویرهایش در جهان پخش شد، بر عکس انتظار با استقبال بینظیر مردم رو به رو شد که طالب را ترسانید و محدودیت دیدار با دگران بالایش وضع کرد. شکی هم نه دارم که همین اللهگل لاطی تا کنون ده ها بار پیشنماز برخی مردمِ سفله پرور هم شده باشد. من سالی که گذشت، نوشتم اگر قرار باشد مبارزات مسلحانه، اجتماعی، شهروندی، رسانهیی ما در برابر طالب تروریست، سبب برگشت دوبارهی خاینان جمهوری ها شود، بهتر سال های دگر هم در نبرد با طالب باشیم، ولی اینان دگر رنگ های خبیث شان را به ما رونمایی دوباره نه کنند. شکست عامدانه و عمدی جمهوری توسط آمریکا و متحدانش و سپردن کشور ما به پاکستان و تروریستان مایهی نگرانی همهی ماست. ولی یک خوبی داشت که جزیرههای قدرت خبیثان جمهوری ها را از میان برد. اینان همه از تاجیک، اوزبیک، هزاره، پشتون، ترکمن و نورستانی و ایماق و پشهیی و حتا در اواخر آن نمایندهی اهل هنود هم در تحمیل ظلم و جبر و وحشت و حقتلفی مردم وحدت داشتند. جادهها، شهرها، کوچهها همه جا را زندان ساخته و راه های عبوری و رفت و آمد مردم را مسدود کرده بودند. همهی ما گواهان آن بودیم که بار ها بیماران به نسبت بتدش راهها و جادهها در مسیر راه جان داده اند. از رؤسای جمهور پلید گرفته تا معاونین پلید شان، وزرا، وکلا و رؤسای مجلسین هیچ کدام در بندش راه و تهپذی و تخویف مسئولان بیچارهی امنیتی نه تنها کوتاهی نه کردند که بارها آنان را مورد ضرب و شتم قرارداده اند. این تاریخ ننگینی است که از ۹۵ درصد گروه پلید جمهوری ها سیاهکاری بهجا مانده است. پس مطمئن باشید که من نه شهرت طلبی دارم، چون سال ها با نامهای مستعار نوشته کردهام، نه طرفدار بازگشت آن خبیثان به قدرت استم. شما پیام های متواتر من به آقای احمد مسعود را بخوانید که چهگونه دغدغهی فکری دارم برای موجودیت آن خاینان در کنار وی. من صدها مقاله و نوشته و ویدیوی گفتاری دارم که جوانان را متوجه ساخته ام تا خود شان را بشناسند، هویت شان را بشناسند، شناسهی خلقتی شان را بشناسند، خود را شهروندان درجه دوم و سوم نه شمارند، همیشه خواهان اعتدال، عدالت، برابری و تساوی حقوق بدون برتریخواهی بالای دگران و بدونِ برترینگری دگران بالای خود شان باشند. در تقسیم ثروت و قدرت، انکشاف متوازن، آموزش و پرورش مطابق زبان های مادری شان، از میان برداشتن ادعای کاذب اکثریت و اقلیت جانبازانه متوجه باشند و مبارزه کنند. شایستهسالاری را شرط اساسی گزینشهای شان از رأس تا قاعده در تمام امور ملاک عمل قرار دهند. پس، از من ملالی به دل راه نه دهید. بدرود