خوشه چین

 

توشده نمیتوانی

انسانهای مغرورخودخواه برترطلبان(هرقوم قبیل)دشمن فامیل قریه وقصبه شهرحتی مملکت خود ومردم خود بوده درنقش مواد فاضلۀ بیگانه کوچه وپس کوچه را چتل وکثیف میسازند.

این چراغ کشان نخبه هارا میکشند،کتابهارا حریق میسازند.

سیاسیون بی مغز کوته نگر.

مردم خویش را هرگزگروگــــان نگــیرید

خودرامزدوربیگانه دشمن دهقان نگیرید.

  به همت انگلیس ومهربه قـــرآن نباش

دشمنی را با باغبان (حبیب کلکان) نگیرید

 

بخواهی که توباشی توشده نمیتوانی.

اگرشوی هم باپشتوانه اجنبی بعدازان ازتو دیکتاتور ساختور ساخته میشود.

موقف دیکتاتورهارا بعداز سال 1352 پنجاودو تابه الحال دیده ایم.

اگربخواهی که همه شویم میروی به سوی دیموکرات

.توصیه

خانه ای ما توصیه به عمل میکنند.

بینی خاینین را بریده سرشان کل میکنند.

خوشه چینان حق دارندکه گندم بکوبند.

بعدازان گندم خالص را چغل جدا ازدل وتپل میکنند.

مکرایی سیاسی باعث تکمیل خلاها میشود که درتنهاهی است.

آن خوبیهای که درآن حلقه است.

باعث تکمیل حلقه ای ما میشود.

آن خوبیهای که درحلقه ای ما وجود دارد باعث تکمیل حلقه ای شما میگردد.

پس همه خوبیهای حلقات روشنایی می اندازند.

درتاریکی ها ی درآینده خطای سیاسی ازمیان برداشته میشود

من عاشق آن هستم که میبینم.

رفته درپای عطر وسخنش میشینم.

ازچرخ زبانش ته وبالایش

میدانم.

میدانم که غایب خرافات ظاهر این چنین است.

آن نصیه ای که درطاق بلند باشد دستم نرسد.

رنج وراحت حاصل فکر ظالم فروشش به یقین است.

بی سوادی منبع خرافات است.

دراجتماع باعث ایجاد آفات است.

یعنی که گرسنگان بیکاران کسانی که ازتعلیم وتربیه محروم،بدون خانه و سر پناه زندگی میکنند.

ازمراقبت های صحی محروم اند.

دستنگر ظالمان باشند.

 

درحق زن به استثنای خلقت انسان(زن ومرد.

شروع ازپیغمبر تابه دیوانه ترین انسان ملامت است.

 

تشویشم براین است.

درتماس باهمجنس گنده خودم هم گنده نشوم.

اما ترس را به خود راه نمیدهم.

مثلیکه دیگران پشیمان هستند.

اینها هم پشیمان میشوند.

 

عشق وعاشقی کارثواب است.

ازازل تابه ابد فرمان فصل وباب است.

ارمان وآرزو تابه فاصله های دور(شعر)مرحوم بارق شفیعیو

به جزیوسف وذلیخا برای همه نایاب است.

جهانی که درآن تسکین دل باید خۯ آباد مغان.

مینا دردست ساقی یاران عیار همدل وشراب است.

بنمای


دوستان هفتادوهفت سال عمردارم.

هرروزتازه ترازگذشته می اندیشم.

احترام مقام انسان برایم مقدس است.

برای من اقوام مذاهب لسان خویش وکس است.

این ماجراجویان سیاست زبان را که میبینم.

همه وابسته دربیرون درحادثه پوقانه خاروخس است.


نبات ازکود حیوانی تداوم حیات میدهد.

حیوانات ازکود نباتی بهره میگیرند.

مزخرات کود انکشاف علوم اند.

حرکتش سوی عمق ذره وکهکشانها میباشد.

 

عامل حرکت ما عشق ما است

سلاح پیروزی بیان منطق ما ست.

خط مشی روشن دارد خانه ای ما.

تاکتیک استراتیژی قانون مند تطبیق ومنطبق ماست.

 

درآینده هرکاندیدی که مقام انسان را بالاتراز تبار،دین وآیین ومذهب به رسمیت شناخت بردباهمان است/

سیاست بربنیادقوم وقبیل وزبان قانون جنگل است.

سخن رانان وحرافان به دنبال منافع پنجل اند.

همین لحظه اوضاع متشنج جهانی طوفان برپا کرده است.

درسطح سیلاب وعمق آن کروکدیل وجمع ازکثافت دل وتپل است.

 

مزخرفات را درسر زمین ما دیگر راهی نیست.

چون گندیده های راه علوم پشت وپناهی نیست.

کهنه پدیده روبه زوال آخرین تلاش برای بقادارد.

فاتحه اش خوانده شود دیگر سودایی نیست.

 

اندیشه معتبر،محبت مکرر،

دستان باهنر.

طبعیت زیبارا برای ما میسازد مسخر.

اراده وهمت بالا،مردانگی ودلاوری درصحن میدان.

میگرداند نوررا مسلط برمحوتا ریکی همه ازحقوق برابر.


یگانه جنایتی سیاسی که درحانه ای ما(کشور) جریان دارد.

دوام افتراق مذهبی(شیعه وسونی)( تاجک تباری وپشتون تباری.

تکیه برسیاستهای حاکمیت مذهبی وتک قومی(دیکتا توری) است.

 

طبعیت من ازهمان آغاز تولد.

متحرک وفعال وپرسش گربوده است.

وباید درسراغ همه چراها شتافت وراه حل را جستجو نمود.

 

بازیگرنورا نمیتوان درمیدان با آرکسترکهنه زیباتماشاکرد.

عکس العمل فرهنگ 1401 سال قبل نمیتواند مشکل مارا حل کند.

آن معضله ای را که خانه ای ما پیشنهاد دارد.

بریتانیای کبیر وتزار روس فعلن امریکای ظالم تعامل با معنی کرد.

 

صحبتهای(خوشه چین) نم نم باران است.

برگرفته ازتراوش ذهن خرد (عیاران) است.

عطری است که زمان بندی شده بوی خوش میدهد.

باران ذهن، اراده قلب، نور آفتاب، به دوران است.

 

حرفهای ویکتورهوگو گویای حقیقت.

تجارب فراوان دارم ازین احمقها.

 

احمقها این گونه شناخته میش.ند

هرچه بیشتر احترام بگذارید

بیشتر متکبر ومغرور میشوند.

ویکتورهوگو

اطفال را ازهنگام طفولیت ذهنشان را جهت ترس ازآینده تحت تلقین قرار ندهیدبررگترین جنایت است

بگذارید که وارد جهان کیهانی شوند

نه ترس ازقبر ودوزخ وبهشت

 

شخصیت های مطرح سیاسی که بتوانیم بالایش حساب کنیم ازآزمون زمان بیرون نشده اند

اوباید الهام گیرنده باشد ازآینده

بستری که بتواند این داعیه ای برحق را به کرسی بنشاند

دسته گلی را ازمجموع بهتراندیشان متحول ومتغیررا که مردم آن را قبول ومقبول بگرداند

به نمایش بگذارد(خانه ای ما) میباشد

عده ای که موجود است هریک به تنهایی چون پرنده های خانگی هنگام غروب برشاخهای درختان چرررس مینمایند.

 

برای کسی فرمان نمیدهیم ،نمیگوییم که چرا نکردند.

ما باران میشویم که آتش جنگل(خانه ای ما)خاموش شود.

ما آن قدر محبت برای همدیگر میدهیم که یخ های (خانه ای ما) ذوب شوند.

 

افتراق زبان وتبار کارشیطان است.

کارتاریخی تزار وانگلستان است.

تطبیق اهداف انگلیس دردست پاکستان است.

حاکمیت اسلام سیاسی درافغانستان کاررایی ندارد.

فکرنکنید که امروزه روز افغانستان (غولستان) است.

 

درزیر هردهل رقصیدن باخت دارد.

تاکه دهل مردم نباشد.

ساز وسرود بیگانه ها ازرشدبلند فکری مردم رامحروم ساخت.

یک تعداد خاینین را مثل مافیای روم ساخت.

 

شعر احمد شاملو شامل حال من است

علم وهنرهردوبال من است.

طبعیتم برهمین بود که ساده باشم دروغ نگویم.

هرانسان وطن دوست متغیر متحول اندیوال من است.

 

احمد شاملو

زندگی ام را  یک رنگی ام را به پای حماقتم  مگذار

انتخاب کرده ام که ساده باشم

ودیگران را دور نزنم

ورنه دروغ گفتن  وبدبودن وفریب دیگران

آسان ترین کار دنیا است

 

خردمندان ودانشمندان چون افلاطون،ارسطو،گالیلیه،ارستو،ارشیمیدس،مندلیف،اکمان هالندی انشتین ابن سینا،نیوتن،ادیسون،مولانا،جامی هیروی،فرخی یزدی حسین بایقرا،عطار،خیام،حافظ،سعدی،استادان ورهنمای آینده ها میباشد.

حتی تاریک ترین شب بهپایان میرسد

وآفتاب طلوع میکند

 

فارسی وتاجکی زبان گویش وردوبدل الفاط عام است جهت افهام تفهیم.

(دری)زبان رسمی اداره وسیاست است.

تمامی نویسنده های تاجکستان افغانستان وایران را که کتابهای شان را بخوانی میفهمی.

دری زبان رسم الخط است.

آنهای که دری را زبان جداگانه معرفی مینمایند کثافت پدرومادرخودرا میخورندوباعث نفاق مردم میگردند.

 

بعضی ازحلقات سیاسیون چهره کاذب را به کونه ریکلام سرمایه داران نشان میدهند.

مگرساسیون خانه ای ما چهره نمایی نمیکنند

این دسته ای گل ترکیب ازخردمندان است

عطـــــروبویش پخش اطراف میدان است

کار((خوشه چین)) است که خوشه خوشه میچیند

دریک تناب خـــــــــط مشی داخل درگلدان است

عطار وخیام ونیشاپوری بزرکتر ازآنند که ما میشنا سیم.

حتی قدرت مندترین شخصیت جهان را درگریه می آورد.

چراکه دراندیشه آنها انسان مقام خاص دارد.

این لوچ مرغ میگوید. زنجیری که درگردنم بسته شده است.

نشانه ای ازیک اعتباراست.

متحدشوید مرا انتخاب کنید.

عطار میگوید:آنچه که درذهن توخطور میکند.

آن مفهوم توست.

قناعت مارا فراهم نمیسازد.

اما بیدل میگوید.

دنیا اگردهند نخیزم زجای خویش.

من بسته ام حنای قناعت به پای خویش.

آغازیدیم وبعدن زوال یافتیم.

تلاش کردیم درجستجو افتیدیم بازهم پراگنده.

خواستیم که ساده باشد اما بی خط وخال نیافتیم.

چون تکیه گاه قبلی قنغال نیافتیم.

برای قناعت دادن سه دنیا

تصمیم خرد جمعی شرط اساسی است.

زمان این نشست را آماده میگرداند.

مکانش خانه ای ما است.
خانه ای ما چراغ روشن دارد

دانشمندان عصر یونان (آتن)دارد.

دیوارهای بلند برفگیر از هوای تازه اش.

تنفس بکن عطر خوشبو مشک ختن دارد.
شخصیتهای مطرح سیاسی که بتوانیم بالایش حساب کنیم ازآزمون زمان بیرون نشده اند.

اوباید الهام گیرنده باشد ازآینده.

بستری که بتواند این داعیه ای برحق را به کرسی بنشاند.

دسته گلی را ازمجموع بهتراندیشان متحول ومتغیررا که مردم آن را قبول ومقبول بگرداند.

به نمایش بگذارد(خانه ای ما) میباشد.

عده ای که موجود است هریک به تنهایی چون پرنده های خانگی هنگام غروب برشاخهای درختان چرررس مینمایند.

 

علم چراغی است که انسان را ازبیراهه به راه درست سوق میدهد.

مذهب تنابی است که درگردن نادانها بسته است که طرف تاریکی وخرافات داوطلبانه میروند.

اما ریاضی منطق طبعیت است که موهومات را ازحقایق جدا جمع وتفربق ،ضرب وتقسیم مینماید.

تنازع البقا جنگ ونبرد بین بقا وانقراض موجود زنده است.

هرموجود هستی برای تداوم هستی خود درجنگ وستیزاست.

خلقت طبعیت همین است یک نسل منقرض میگردد نسل دیگری عرض اندام مینماید.

خداوند انسان را برای دعا وزاری گریه وزاری دعا وتوبه خلق نکرده است.

برای این خلق کرده است که برای بنی نوع خود مبارزه بکن دشمن اصلی تو شیر وپلنگ وگرگ ومار انواع مکروب وویروس تولید مرض چون طاعون کوید 19 چیچک سرخکان کبود سرفه وغیره.

هیچ ملا وچلی وطالب تورا ازین حالات نجات نداده بلکه تلاش وتحقیقات علمی انسان بوده است که اندازه سهولت هارا برای آماده گردانیده است.

این فیل است که چوچه ای شیر(دشمن)خودرا ازآتش سوزان بیرون میکشد.

واین خوشه چین ویارانش میباشند که خانه ای ویرانه رابه سیستم مدرن درآبادی اش اقدام کرده است.

-دوچیز دل را میزند.

یکی شرینی زیاد.

دوم حضوردایمی درصحنه است.

چون که در خوردی گل بچه ها بودم.

درجوانی نقل میدان.

درکهن سالی نزد رفقا گوش به فرمان.

کنون درنوشته بحیث منتقد صریح وروشن وبیان اشتباهات دل مردم را زده ام.

دلم شده است که بیخی ازپیش چشم گوش کل تان خودرا گم کنم.

درفرجام ازین میترسم که همه بگویند.

 تهداب خانه ای مارا گذاشتی کجا میروی این را باید به سر برسانی.

 

 

 

 

 

 


بالا
 
بازگشت