زلزلۀ افغانستان؛ ملغمه ای از بلایای طبیعی، انزوای بین المللی و ناکارآمدی طالبان
دکتر شانتی ماریت دسوزا، بنیانگذار و رئیس موسسه تحقیقات راهبردی مانترایای هند است. او بیش از یک دهه در بخش های دولتی و غیردولتی در ولایات مختلف افغانستان فعالیت کرده است. نویسنده در مطلب حاضر، زمین لرزه های اخیر افغانستان و به تبعِ آن مصیبت های وارده بر مردم و مناطق آسیب پذیر را ترکیبی از سیاست های نادرست جامعه بین الملل در رابطه با طالبان از یک سو، و بی کفایتی و ناکارآمدی رژیم طالبان در کنترل شرایط و یا در مواجهه به حوادثی از این دست ذکر می کند که بلایایی طبیعی در این میان بر سایر مصائب و مشکلات بر دوش مردم افغانستان بار شده و جهان گویی چشم خود را بر تمامیِ تحولات افغانستان بسته است. به باور نویسنده، گرچه انزوای بین المللی می تواند چهرۀ ناکارآمد و ناتوان طالبان در اداره کشور افغانستان را به تصویر کشد، اما به موازات آن، مردم را نیز در دست رژیم تحت کنترل طالبان تنها گذاشته است؛ و شاید رویکرد منطقی کاربستِ سیاستی تدریجی از درگیر و همچنین متعهد ساختن طالبان به تعدیل و اصلاح سیاست های خود است. مطلب حاضر توسط نازنین نظیفی برای سایت تحلیلی کلکین ترجمه شده است.
آنگونه که شاهد بودیم، در تاریخ ۱۵ اکتبر ۲۰۲۳ و در پیِ دو زمین لرزۀ پیشینِ رخ داده در ولایت هرات افغانستان طی روزهای ۷ و ۱۱ اکتبر، زمین لرزۀ سوم نیز این ولایت در غرب افغانستان را ظرف مدت یک هفته شدیدا متضرر و ویران ساخت. نخستین زلزله که ولسوالی روستایی زندهجان در ۴۰ کیلومتری هرات و مناطق اطراف آن را درنوردید و لزراند، ویرانگرترین زمین لرزه بود. طی این مصیبت و با فروریختن ساختمان هایی در قالب سازه های سنتی گنبدشکل (خانه های خشت و گلیِ یک طبقه) بر سر ساکنان آنها، بیش از ۲۰۰۰ نفر کشته و به همین تعداد نیز زخمی شدند؛ همچنین نزدیک به ۵۰۰ نفر همچنان ناپدید و مفقود می باشند. در کل باید اشاره کرد که چندین روستا به طور کامل با خاک یکسان شده است. اما از آنجایی که مردم پس از این مصیبت زیر سقف آسمان و در چادرها شب را به صبح رساندند؛ تلفات زمین لرزه های دوم و سوم کمتر بود -مجموعا ۲ کشته و حدود ۲۰۰ زخمی تخمین زده می شود-. با این حال، آمار و ارقام تلفات در بهترین حالت برحسب برآرود و مقداری تخمینی است؛ چراکه سوابق و آمار رسمی مرتبط با جمعیت برای چنین روستاهای دور افتاده ای وجود ندارد.
مردمان مستاصل و وحشت زده برای یافتن مفقودان، دست خالی و یا از ابزاهایی ابتدایی چون بیل استفاده کردند. با مسدود شدن مسیرها و قطع شدن خطوط ارتباطی، جریان امداد رسانی برای بلایای طبیعی که از سوی نهادهای کمک رسانی بین المللی متعدد و همچنین از سمت کشورهایی چون ایران و امارات متحده عربی با تاخیر مواجه شده بود، تنها ظرف ۴۸ ساعت بعد پیشبرد کار خود را آغاز کردند. بیمارستان های محلی با تجهیزات ناچیز و ابتدایی، برای ارائه درمان با مشکل مواجه شده و درمانگاه های مجهز و کاربردی در هرات، با تعداد خیل عظیمی از افراد مریض رو به رو شده اند. در این میانه، بسیاری از بیماران غیر اورژانسی نیز حتی پس از درمان و مرخص شدن، برای رفتن از بیمارستان خودداری کرده، زیرا دیگر خانه ای برای بازگشت ندارند.
باید گفت در کشوری چون افغانستان که در معرض بلایای طبیعی می باشد، شناخت و آشناییِ بنادین با چنین بلایا و مصائبی و یا تکیه بر یک پروتکل پاسخگوییِ مشخص و معین، کمترین چیزی است که معمولا شهروندان از دولت های خود انتظار دارند. لیکن حتی این حداقل انتظار نیز تحت حاکمیت طالبان به طور ملموس و آشکاری مشاهده نمی شود.
بنابرگزارش ها، یک روز پس از زلزله زندهجان، ملا برادر معاون نخست وزیر طالبان، همراه با مسئولان اداره مبارزه با حوادث بلایای طبیعی برای ارائه “کمک های امدادیِ فوری و ضروری” و اطمینان از “توزیع عادلانه و دقیق کمک ها” از منطقه آسیب دیده بازدید کردند. اما تنها کمک واقعیِ طالبان تاکنون اعزام چند وسیله نقلیه جهت انتقال مجروحان به شفاخانه ها بوده و مابقی کمک ها تنها وعده و وعیدهایی برای بازسازی خانه ها و یا کمک هایی نقدی بوده است. بااین وجود، از آنجایی که خود دولت در بحران مالی و کمبود سرمایه بوده و به سختی درحال مدیریت ساختار امنیتی بزرگ خود با یک سیاست مالیاتی تهاجمی است، دور از انتظار به نظر می رسد که طالبان واقعا به داد مردم افغانستان برسند.
از این رو، بازدید فوریِ ملا برادر از مناطق آسیب دیده، حاکی از تمایل طالبان جهت کنترل و ایجاد مالکیت بر جریان های کمک های دریافتی از سوی سازمان های بین المللی غیردولتی است؛ زیرا این نهادها از جریان و انتقال منابع کمکی خود از طریق دولت طالبان اجتناب کرده اند. در این میانه، گرچه مقامات ناشناس طالبان برای کمک بین المللی درخواست کمک کرده اند، در عین حال، دولت تحت حاکمیت طالبان کمک های پاکستان را عمدتا به دلیل بدتر شدن همزمان روابط دوجانبه رد کرده است.
بدین ترتیب با وقوع مصیبت اخیر می توان گفت، بازماندگان زلزله های اخیر به تعداد بسیار بیشتری از افغان هایی اضافه شده اند که در حال دست و پنجه نرم کردن با بحبوحۀ یک بحران انسانی فراگیر و مشخص شده با فقر و گرسنگی گسترده تر می باشند. این ها همه درحالیست که تنها یک ماه دیگر در روستاهای هرات شاهد زمستانی طولانی و استخوان سوز خواهیم بود، یعنی زمانی که دما مرتبا به زیر صفر می رسد. در این اوضاع چادرها دیگر کفاف شرایط را نمی دهند. بدتر از آن، بسیاری از مردم حتی به چنین پناهگاه های اضطراری موقت نیز دسترسی ندارند. در حالی که برخی از چادرها توسط آژانس های کمک رسانی افغانستان ارائه شده است، طالبان بیش از یک ماه قادر به تهیه چادر نخواهند بود.
سازمان ملل متحد به منظور حمایت از تلاش های امدادی فوری کمک اضطراری صندوق بشردوستانه افغانستان به مبلغ ۵ میلیون دلار را آغاز کرده است. با این وجود، برنامه و پلان واکنش بشردوستانه کنونی افغانستان تنها ۳۴ درصد تمویل شده و این بدان معناست که چنین امدادرسانی و جریانی از کمک های امدادی صرفِ بودجه عادی سازمان ملل متحد برای کمک های بشردوستانه در کشور می شود.
با توجه به سیاست های واپسگرایانه طالبان در مورد زنان و حقوق بشر و نادیده گرفتن وعده های این گروه برای ایجاد یک دولت فراگیر می توان گفت، رویکردی از انزوای بین المللی طالبان، نه این گروه را به تغییر در رفتار و رویه خود وادار ساخته، و نه توان و ظرفیت طالبان در مواجهه با چنین دست بلایا و مصیبت هایی را بهبود بخشیده است. پیش از این نیز در زلزله ای مشابه که در سال ۲۰۲۲ ولایات پکتیکا و خوست را لرزاند، همین جریان از ناتوانی و ناکارامدی طالبان به خوبی آشکار شد. به هرروی به نظر بعید می رسد که رنج و مصیبتِ انسانی به تنهایی طالبان را وادار به تجدید نظر در موضع ایدئولوژیک قاطع و سرسختِ خود کند؛ به ویژه زمانی که جامعه بین المللی چشم خود را بر کشور بحران زده و درگیر با فقر و گرسنگی بسته است.
دیگر زمان آن رسیده است که جامعه بین الملل با این واقعیت تلخ مواجه شده، از خواب غفلت برخیزد، و به بحران های فزاینده و چندوجهیِ بشردوستانه که افغانستان را به سیاه چاله تبدیل می کند، پاسخ دهد. جامعه جهانی از اوت ۲۰۲۱ درصدد به کاربستن رویکردی از عدم به رسمیت شناختن امارات اسلامی، در قالب ابزاری موثر جهت تحت فشار قرار دادن طالبان در مسیری از اصلاح و بهبودِ سیاست های خود بوده است؛ اما باید گفت که این تاکتیک تاکنون هیچ نتیجه ملموسی را به همراه نداشته، و بلکه به طالبان اجازه داده تا از سیاست های قهقرایی خود در مورد زنان و دختران به عنوان ابزاری جهت چانه زنی های بیشتر استفاده کند. ضمن آنکه، با ورود کشورهایی چون چین و روسیه در جهت پر کردن خلاء ناشی از خروج جامعه بین الملل و مشروعیت بخشی قابل توجهی به این رژیم، به نظر می رسد طالبان به محوی قاطعانه و سرسخت تر بر موضع خود ایستاده است. این جریان بیشتر حاکی از وجود سناریویی پر مخاطره از تبدیل افغانستان به پناهگاه ضد آمریکایی و ایدئولوژی ضد غربی، تحت حمایت پکن و مسکو است.
موعدِ اتخاذ سیاستی نوین برای افغانستان، مدت هاست که سررسیده و لازم است که افغان ها در کانون بحث و بررسی ها قرار گیرند. بی آنکه رژیم طالبان را به رسمیت شناخت، می توان با اتخاذِ استراتژیِ حساب شده و سنجیده هویج و چماق که رویکردی مسئله محور، فزاینده و گام به گام می باشد، طالبان را وارد تعامل و متعهد ساخت. گرچه سیاستی چون انزوای بین المللی ممکن است بارها ناتوانی طالبان در اداره کشور را به تصویر کشیده باشد، لیکن به موازات آن میلیون ها افغان را نیز در معرض ناکامی های مداوم حکومتداری و سبعیت قرار داده است. تنها به واسطۀ مشارکت مداوم و ارائه کمک و یاری به طریق مشروط است که جامعه بین المللی می تواند به کسب درجه ای از اهرم فشار بر رژیم طالبان امید بندد. این اهرم فشار به نحوی بالقوه می تواند به سیاست های اصلاحی و تعدیل تدریجی جهان بینی رژیم در میان مدت و بلند مدت منتج گردد. اما جهت تحقق این هدف، ضرورت دارد که جامعه بین الملل نقشه راهی به منظور اقدامی هماهنگ در زمینه های بشردوستانه و چشم انداز بلندمدت واحدی نیز برای ایجاد ثبات در افغانستان تدبیر و طراحی نماید که شامل عناصری از فراگیری و شمولیت، مسئولیت پذیری و شفافیت باشد. در نهایت باید توجه داشت که هرچه در این مسیر بازیگران بین الملل این پا و آن پا کرده، تعلل ورزند، در مقابل افغان های بیشتری نیز از شرایط حاضر رنج خواهند برد.
منبع: https://www.mei.edu