چالشهای مهاجران افغان در ایران؛ میزبان بیشتر آسیب میبیند یا مهمان؟
اخراج جمعی مهاجران غیرقانونی از پاکستان، هر چند این روزها به مهمترین مساله جوامع افغانستانیهای خارج از این کشور تبدیل شده اما همزمان بسیاری درباره شرایط حضور آنان در ایران سخن میگویند.
مهمترین رویدادی که در روزهای اخیر مورد توجه میلیونها افغانستانی قرار گرفته و شمار قابل توجهی از آنان با حساسیت اخبار مربوط به آن را دنبال میکنند، تصمیم دولت اسلامآباد برای اخراج اتباع افغانستان از پاکستان است که به شکل غیرقانونی در این کشور به سر میبرند. مقامات پاکستانی اعلام کرده بودند بیش از یک میلیون و ۷۰۰ هزار مهاجر غیرقانونی افغانستانی را از اول ماه نوامبر (۱۰ آبان) اخراج میکنند.
همزمان، «فرانسپرس» در گزارشی به نقل از مسئولان مرزی افغانستان مدعی شده که شمار اتباع این کشور که از ایران باز میگردند طی ماه گذشته دو برابر شده است. این در حالی است که برخی اظهارنظرها حاکی از این نگرانی بود که گروههایی از اخراجیها از پاکستان راهی مرزهای ایران شوند.
این اخبار و رخدادها در حالی است که مدتها است حضور مهاجران افغانستانی در ایران به یکی از موضوعات مورد توجه بسیاری از مردم تبدیل شده و مسئولانی چون وزیر کشور و برخی نمایندگان مجلس نیز درباره آن اظهارنظر کردهاند.
اهمیت مسائل مربوط به حضور مهاجران افغانستانی در ایران سبب شده تا اداره کل پژوهش ایرنا در میزگرد و گزارشهای متعدد در این باره، دیدگاه کارشناسان و فعالان مدنی مرتبط با مهاجران افغانستانی را جویا شود.
عضو هیات علمی پژوهشکده فرهنگپژوهی: در قیاس جامعه میزبان و مهمان، صد در صد جامعه مهمان آسیبپذیرتر است زیرا اقلیت به حساب میآید. از این رو، دسترسیها برای آنها کمتر است، آگاهیهایشان پایینتر است. در این فضا وقتی شرایطی ایجاد میشود که زیر سوال قرار بگیرند و آسیب بیشتری ببینند، این به آن معنا نیست که جامعه میزبان دور از آسیب خواهد بود
در این گزارش «رز فضلی» عضو هیات علمی پژوهشکده فرهنگپژوهی دانشگاه علامه طباطبایی و «صبا قدیمی» پژوهشگر اجتماعی موسسه «دیاران» فعال در زمینه مسائل مهاجران به پرسشهای پژوهشگر ایرنا پاسخ دادهاند که شرح این گفتوگوها را در ادامه میخوانیم؛
رسانهها و امواج ورود افغانستانیها به ایران
«در روزهای گذشته نگاه بسیاری از رسانهها و مردم به موضوع حضور مهاجران افغانستانی در شهرهای ایران دوخته شده است. آیا این حضور واقعا تشدید شده یا تصویری است که رسانهها ارائه میدهند؟»؛ در پاسخ به این پرسش فضلی میگوید: همیشه بین واقعیت موجود و تصویری که رسانهها منعکس میکنند، فاصله وجود دارد. گاهی رسانههایی که مطمئنتر هستند، فاصله بین واقعیت و تصویر ارائه شده را کمتر بازنمایی میکنند اما گاهی هم رسانههای دیگر که کارشان پروپاگاندا است، فاصله بین واقعیت و تصویر را بیشتر ارائه میکنند. رسانهها طبیعتا وقتی قرار است در قالب یک خبر کوتاه، چیزی را منعکس کنند، بخشهایی از آن را برجسته میکنند و بنابراین همه زوایا پوشش داده نمیشود و کاملا یکسان و منطبق با واقعیت نیست.
همچنین به گفته «صبا قدیمی» پژوهشگر دیاران، در صحت این موضوع شکی نیست و بعد از به قدرت رسیدن طالبان در سال ،۱۴۰۰ روند مهاجرت افغانستانیها دوباره شروع شد و رسانهها در سالهای اخیر به آن توجه کردند. اما این را واقعا نمیدانم رسانهها در سال ۱۴۰۰ که تازه امواج جدید راهی ایران میشد چرا به این موضوع چندان نپرداختند؟
آسیبهای حضور مهاجران در جامعه میزبان
«آیا این حساسیتهای جدید توانسته یا میتواند تاثیری بر جامعه افغانستانیهای حاضر در ایران داشته باشد؟»
به گفته قدیمی، قطعا این بازنماییها و حساسیتها روی زندگی مردم افغانستان که در ایران زندگی میکنند، تاثیر میگذارد. ما کسانی را داریم که حدود ۴۰ سال است در ایران زندگی میکنند و این افراد در ایران به دنیا آمده، زندگی و تحصیل کردهاند اما همچنان به عنوان مهاجر افغان شناخته میشوند. در واقع این بازنماییها زندگی همه مهاجران را تحت تاثیر قرار میدهد.
فضلی در پاسخ میگوید: در قیاس جامعه میزبان و مهمان، صد در صد جامعه مهمان آسیبپذیرتر است زیرا اقلیت به حساب میآید. از این رو، دسترسیها برای آنها کمتر است، آگاهیهایشان پایینتر است و بسیاری از موارد دیگر. در این فضا وقتی شرایطی ایجاد میشود که زیر سوال قرار بگیرند و آسیب بیشتری ببینند، این به آن معنا نیست که جامعه میزبان دور از آسیب خواهد بود زیرا میزبانان هم آسیبهای خاص خود را خواهند دید.
تبعات ورود مهاجران افغانستانی به ایران
مهمترین پرسش درباره مساله حضور مهاجران افغانستانی در ایران مربوط به تبعات اجتماعی، اقتصادی، سیاسی و امنیتی این پدیده است که فضلی درباره آن اظهار میدارد: حضور مهاجران افغان میتواند هم اثرات مثبت و هم اثرات منفی داشته باشد. اینکه این اثرات به کدام جهت هدایت شود بستگی به نقش سیاستگذاران به واسطه قانونگذاری درست و اجرای برنامههای کلان دارد. مساله دیگر همزیستی است. اینکه ما مهاجر را به عنوان یک پدیده بیرونی ببینیم سبب میشود از مهاجر انسانیتزدایی کنیم و همین نگاه ما را از همزیستی و همدلی با فرد مهاجر دور میکند. ما باید این طور نگاه کنیم که با جمعیتی که با آنها زندگی میکنیم چطور میتوانیم تعامل کنیم و چه منافع مشترکی ایجاد کنیم تا کیفیت زیستمان را بالا ببرد. صرفا داشتن نگاه یکجانبه به مهاجران به مثابه اشیای بیجان، کاری غیراخلاقی و انسانی است.
قدیمی میافزاید: دولت ایران همواره توانسته از طریق کارتهای سرشماری و تمهیداتی از این دست اطلاعاتی نسبت به مهاجران، خانوادههای آنها و محل زندگیشان داشته باشد. از نظر اقتصادی درست است که در شرایط بد اقتصادی هستیم و ورود مهاجران ممکن است رقیبی برای نیروی کار داخلی شناخته شون، اما ایرانیها خودشان برخی از کارها را انجام نمیدهند. از طرفی هم وقتی نیروی کار هست، ترجیح صاحبان کار این است که با مهاجر افغانستانی کار کند زیرا حقوق و مزایای کمتری میپردازد و در عوض از سود حاصل از کار آنها استفاده میکند. اما شرایط اقتصادی مربوط به الان نیست بلکه در دهه ۷۰ هم وضع همین گونه بوده است.
مهمترین دلیلی که افغانستانی را به سمت ایران میکشاند
پژوهشگر حوزه مسائل مهاجران افغان: ما الان طبقه متوسطی از افغانستانیها را داریم که به ایران آمده و استاد دانشگاه، معلم یا کارمند بودهاند و الان سرایدار هستند. در مقطعی که طالبان روی کار آمد، بیشتر مساله امنیت اهمیت داشت اما اکنون اقتصاد اهمیت پیدا کرده است
«مهمترین دلایل کوچ به سمت ایران در موج جدید ورود آوارگان افغانستانی چیست؟»؛ فضلی در این باره توضیح میدهد: افغانستانیها از سال ۱۹۷۹ درگیر جنگ هستند و تاریخ افغانستان تاریخی پر از جنگ های متعدد است؛ از منازعه با قدرت بزرگ مانند بریتانیا و شوروی تا کشورهای همسایه و جنگهای داخلی. به نظر من ویرانگرترین صورت مهاجرت که افغانها تجربه کردهاند، جنگ داخلی بوده است زیرا مانع از استمرار و توسعه شده است. اما به طور مشخص بعد از ظهور طالبان دوم به عنوان یک دولت و سقوط دولت اشرف غنی، ما با وضعیت پیچیدهای رو به رو شدیم. حضور بسیاری از مهاجران پشت مرزهای ما و پاکستان و آن تراژدی فروگاه کابل به نظر من باید جزو تکاندهندهترین صحنههای قرن ۲۱ ثبت شود. وضعیت ظهور طالبان همچنان ادامه پیدا کرد و در رابطه با برخی از گروهها مانند هزارهها، شیعیان و زنان، دست به اقدامات عجیبی زد.
عضو هیات علمی پژوهشکده فرهنگپژوهی ادامه میدهد: طبیعی است که طیفهایی از جامعه افغانستان ناراضی باشند و نتوانند در کشور خود وضعیت را تحمل کنند. در کنار همه این مسائل باید این را هم در نظر گرفت که مسایل اقتصادی هم در مهاجرت افغان ها تاثیر داشته است. اگر تا پیش از ورود طالبان، وضعیت معیشت و اقتصاد افغانستان با کمک نهادهای بینالمللی رتق و فتق میشد، حضور طالبان سبب شد این کمکها نتواند ادامه پیدا کند. همچنین افغانستان کشوری جنگ زده است و در دورههایی حضور آمریکا و بعد ورود طالبان سبب شد امنیت مردم افغانستان به خطر بیافتد و در چنین شرایطی طبیعی است که شهروندان بخواهند آنجا را ترک کنند.
قدیمی گفتههای فضلی را چنین تکمیل میکند: مهمترین دلیل کوچ مهاجران افغانستانی در سالهای اخیر وضعیت اقتصادی کشور افغانستان است. مساله بیکاری است. ما الان طبقه متوسطی از افغانستان را داریم که به ایران آمده و استاد دانشگاه، معلم یا کارمند بوده و الان سرایدار هستند. در زمانی که طالبان روی کار آمد، بیشتر مساله امنیت اهمیت داشت، اما اکنون اقتصاد اهمیت پیدا کرده است. یا برای مثال افرادی میخواستند دخترانشان را به مدرسه بفرستند و این باعث شده از کشورشان خارج شوند.
ورود افغانستانیها به ایران پشت پردهای دارد؟
«آیا افزایش ورود مهاجران افغانی به ایران را میتوان در قالب برنامهای که به طور هدفمند آبشخور خارجی دارد تعبیر کرد؟»
فضلی چنین پاسخ میدهد: هر چند ممکن است خود طالبان عامل اصلی مهاجرت باشد اما نمیتوان گفت مهاجرت افغانها یک فعالیت برنامهریزی شده از سوی طالبان باشد. معمولا مهاجرت در همه جای دنیا وجود دارد و این طور نیست که یک دولت بخواهد برای مهاجرت مردمش برنامهریزی کند.
قدیمی هم با مقایسه روند مهاجرت ایرانیان به کشورهای غربی با وضعیت مهاجرانی که به ایران میایند میگوید این روندها برنامهریزی و هدایتشده نیست؛ بلکه مساله این است که اقتصاد و امنیت ما در شرایط بهتری است و مهاجر افغانی هم برای رسیدن به شرایط و رفاه بهتر جا به جا میشود.
چه باید کرد؟
فضلی در پایان گفتوگو بیان میدارد: ما باید بتوانیم روابط و تعاملمان را بر اساس همدلی با مهاجران افغانستانی بنا کنیم. مهاجران افغانستانی، مهاجران موقتی در ایران نیستند. مهاجرانی هستند که با ما تاریخ و فرهنگ مشترک دارند. بنابراین آنچه که باید به دنبالش باشیم، چیزی بیش از مرزگذاری، همدلی و پیوند است. آن چه از نظر من بیش از همه اشکال دارد و با فضای اجتماعی و فرهنگی جامعه ما فاصله دارد، مساله قانونگذاری و نهادسازی ما است. معمولا در کشورهای پیشرفته، قانونگذاران و نهادها سعی میکنند طی برنامههایی مردم را به سمت دیگریپذیری، همدلی، همکاری و مبارزه با تبعیض بومی، نژادی و زبانی سوق دهند، اما متاسفانه من فکر میکنم، عمدهترین مساله، مساله ضعف و نواقص قانونگذاری و سیاستگذاریهای ما است که باید در مورد آنها اصلاحاتی انجام شود.
قدیمی هم در پاسخ به این پرسش که «در مواجهه با مهاجران افغانستانی چه باید کرد؟» اظهاراتی مشابه دارد و میگوید: سیاستگذاری دقیقی راجع به این موضوع نداریم. افرادی که قبلا در کشورمان بودند با مهاجرانی که تازه آمدهاند یکسان نیستند و سیاست واحد نمیتوان در نظر گرفت. سیاستگذاران باید سیاست دقیق و آشکار در این زمینه به کار ببرند. این گام باید برداشته شود تا گامهای دیگر هم رو به جلو باشد.
منبع : ایرنا