عثمان نجیب
یکسال، چندسال و یک قرن چند قرن است؟
هرگز، امان الله، آن دزدِ دارایی ملت را با کارمل بزرگ آن صاحب پاک خانه برابر نه کنید
سلام، صبحودمان پر آژنگ این روزهای سياه مان دلآسایی تان باد هموطنانم.
روزی، ولی، آن سیاهی را به این آبی بدل خواهیم کرد. انشاءالله.
۹۹ درصد افغانان گرامی ما، این روز ها جشنها و پایکوبی های زیادی دارند. حق هم دارند از هیچ به عروج برسی و از عروج به سوی قصر سفید و قصر ملکه و قصرکرملین سازههای مرکزی اروپا و زیارت های مطلای ایران بنگری و یادت از نگاره های تشناب های طلایی شیوخ عرب بیاید وهمه را از پنجرهی قدرت داده شده برایت نگاه کنی زندهگی خودت در پایگاه بی تحرک سوی مدنیت را نگاه کنی، دگر ترا به عرش خدا چه کار؟ پیشا نوشتن این مقاله باری از عمق دل و خواست طینت خودم به تاریخ های کشوری زادگاه خود اندیشیدم و از دورهای نه چندان دور به نزدیکی های نزدیک آمدم. گفتم ۱۵ آگوست جشن برادران طالبانی افغانهای ما بود برای تعهد دادن دوبارهی جاسوسی و وطنفروشی در اعزای حاکم ساخته شدن بالای غیر افغانها. اینبار اما، این تصمیم نه به خواست خودشان که داوطلبانه توسط باداران شان برای آنان داده شده است. رفتم که از نخبههای اینان یادی کنم. نخبهتر از شادروان دکتر نجیب نه یافتم. کارکردهای ایشان را به گواهی تاریخ و به گواهی های خاموش خودم به یاد آوردم. باری ایشان گفته بودند: ( …افغانان خو پنځه زره کلن تاریخ لري… )، گفتم بیا همین محاسبه انجام دهم که حاصل میشود. از این شروع کردم که یک سال، چند سال و یک قرن، چند قرن میشه؟ مه هر قدر سنجیدم، حسابِ ۵ هزار سال (۵۰) قرن، تاریخ افغانستان و زبان افغانی ره نیافتم که ۹۹ در صد برادران افغان ما و دکتر نجیب مدعی بودند و اند. چون حد اکثر تاریخ نام افغانستان به دوران عبدالرحمان خان بر میگردد که کشور بی دروازهی شرقی برای ما میراث شوم و برای افغان های خودش دامی در یک تزویر گذاشت تا امروز کارآمد شان شود که شد. و افغان ها تا مرز های دریای آمو را از آمریکا تسلیم شده و زچه های بیگُر بی لیتۍ خور مانند آمدند و برصریر تقدیر خدا داد شان نشستند. پس هر سال یک سال است و نه صد سال و یک قرن هم صد سال است نه صد قرن. چه گونه است که کشوری با ادعای پنج هزار سال تاریخ، تنها ۱۰۲ سال استقلال!؟ را جشن میگیرد؟ محاسبه کنید:
یک قرن= صدسال.
پنجاه قرن = پنج هزار سال.
پنجاه قرن_ یک قرن = ۴۹ قرن.
حالا کسی است که جواب بدهد، افغانستان امروز یک قرنه، ۴۹ قرن دیگر چه نام داشت؟ کدام دوره های سیاسی را پشت سر گذاشت؟
ولی، آیا ۲۸ اسد واقعاً روز استقلال است؟ نه.
۲۸ اسد روز توافقی است برای یک عبور جدید در سیاست انگلیس. اگر به فرض قبول کنیم که این تاریخ روز استقلال است؟ کشور ما پیش از این صد سال تحت اسارت و استعمار کدام کشور ها و به چه نامی بوده است؟ بیشتر از این، گفته میتوانید که نادر غدار چرا جشن شما از ۲۸ اسد را به ۱۸ سنبله انتقال داد و در این زمان همه سکوت بودند و خواهند بود؟ مگر میشود تاریخ تنبیهی داشت؟ من آن چه را مینویسم بازنشر تاریخ های گفته شدهی پنهان است.
برادران افغان:
چند روزیست از پیامگیر بی نام ونشان و با نقشهی افغانستانِ افغانی، خودتان، تجزیه طلبی من را بهانه کرده چرندیاتی میگویید. مگر میشود برای داعیهیی مبارزه کنی و مخالف نه داشته باشی. اگر در مبارزه ات مخالف نه داشتی، تو مبارز نه، بل دلقکی ساخته شدهیی هستی برای خندان مردم. مثل زلنسکی. پس با من مخالف باشید. ولی ستیزا نه. انتقادم کنید ولی از روی تاریخ نه توهین ناموسی و تباری و شخصیتی نه. اگر این همه را گفتم و نه کردید، پس شخصیت خود تان را ارزیابی کنید. منتظرم دلایل تان را در رد دلایل من یرای تجزیه نه شدن افغانستان بیاورید. بلی امروزه امکان نه دارد افغانستان موجود را تجزیه کرد. مگر تا چند دهه یا شاید فردا اگر افغانهای شما، حق شناس خود نه شوند، این داعیهی من و همنگاه ها و هم آوا های من به کرسی مینشیند. افغانستان شمالی و جنوبی در حیات و بعد از حیات من و تو تشکیل خواهند شد. شاید من و تو مُرده باشیم. این یادداشت را چاپ کن و در بایگانی های نوشتاریات بگذار اگر داشته باشی.تا فردا نسل های پس از تو ببینند و داوری کنند. بلی اگر نسل شما آگاه شود و قلدران قبیلهی تان را به رعایت حقوق دگران و تقسیم متوازنِ قدرت و ثروت قانع و ملزم بسازد. تو هرگز نه میتوانی شهامت داشته باشی تا بگویی که نام یا نام های پیشا کشور ما افغانستان چی بود و بودند؟ تفاوت میان من شما هایی که من را بد میبینید آن است که شما با احساسهای تان مینویسید و منی بیچاره از عقل کمک میگیرم. شما با احساس باشید و خدا من را عقل بدهد.
چرا ن میگویید که بدترین قانون حتا بدتر از زمانِ عبدالرحمان خان، نظامنامهی ناقلینِ امان الله شاهِ افغانی است که در آن هرگز سنِ قانونی تصاحب و تصرفاتِ ملکیتی مدنظر نبوده. یعنی دختر و پسرِ ۸ سالهی پشتون ۸ جریب زمین در شمال مستحق بود. در بخش تفصیلی قانونِ ناقلینِ امانالله میخوانید، این ۸ جریب برای پسرانی که از شمال دختر میگرفتند و عروسی میکردند به دو برابر افزایش مییافت. اما کمتر کسی دیده اگر دختری از پشتون با پسرِ تاجیک یا ازبیک یا هزاره یا ترکمن یا پارسیگوی دگری عروسی کند این امتیاز بلند برود. این ثمرهی استقلالِ امانی افغانی تنها به افغان و پشتونِ خودش بود. پرسش ساده از شما چرا در تمام استان های پشتون نشین افغانستان تعداد زیادی از پارسی گفتارهای بومی موجوداند؟ ولی در استان های پارسی نشین همه پشتونهای ناقلین اند و یک پشتون بومی هم سراغ شده نه میتواند؟ من سه پارسال که حالا شروع سال چهارم آن است پیش در همین شب و روز چنین نوشتم و گوش شنوا نه بود… امروز همان حالت آمد: هشدار!
ما در یک برنامه ی آگاهانه و منظم و سازمان یافته ی پاک سازی قومی و تباری قرار داریم.
اگر رهبران جبون سایر اقوام به خود نیایند، نسل کشی به شیوه ی جدید غنی به حمایت آمریکا، تا یک سال دیگر همه اقوام غیر تبارش را در قوای مسلح به شهادت می رساند. و این یک پلان خطر ناک برای تک قومی شدن کشور است. هر چند تحقق آن را به گور خواهد برد، ولی اقوام دیگر بهای سنگین مالی وجانی و جغرافیایی و ساختاری روبنابی و زیر بنایی و بشری خواهد پرداختند. محاسبه کنید که در هر روز تلفات نیرو های مسلح و سقوط پای گاه ها و شهر ها در سراسر کشور، ۹۹ درصد از دیگر اقوام اند که شهید و زخمی و ناپدید می شوند و محلات شان ویرانه. روزی میرسد که وطن آزاد میشود. آنگاه باز هم هزارها عقاب!؟ولد زنا، به حمایت پدران و مادران حرامخور و وطنفروش از هر سویی سر میکَشَند و ملت را رنج میدهند. روزی، برخی لمیدهها و کان های غیرت در عشرت اروپا و غرب، خود شان پیشتر از مبارزان قلم و قدم و سنگر های آزادی خودنمایی خواهند کرد. ولی روسیاهی بیشتر به قومی میماند که آینده را نیاندیشید. و قدرت را مادام العمر فکر کرد. سخن آخر به کسانی ببرک کارمل فقید را به امان الله برابر میکنند یا امان الله را برتر از و حبیب الله بزرگ کلکانی میدانند، سری به تاریخ های اقامت امانالله در روم و فرانسه بزنند و سری هم به کانتینرهای حیرتان که کارمل فقید در آن فقیرانه جان سپرد. هرگز دزد را با صاحب پاک خانه برابر نه کنید.