مهرالدین مشید
از مردان سرنوشت ساز دیروزی تا مردان منتظر به سرنوشت امروزی
بازی های جیوپولیتیک و سرنوشت غم انگیز کشور های درگیر بحران
کشور هایی که دیروز در جهان سوم پیش آهنگ تحولات اجتماعی و درفشداران آزادی، آگاهی و عدالت و مبارزان ضد استبداد و استعمار بودند و رهبران پرشور و با جاذبه ی در این کشور ها قامت آرایی می کردند؛ مردان آهنین اراده و مصممی که در تغییر جهان دیروز نقش بزرگی ادا کردند و از اعتراض های آنان کاخ های طاغوتی جهان و حکام ستمگر جهان آن روز به لرزه می آمدند؛ اما امروز این کشور ها از بد حادثه به کشور های منتظر سروش غیبی و کفن پوشان سکوت بدل شده اند. امروز این کشور ها نه تنها آبستن تحولات تازه به تازه ی مثبت و کار ساز نیستند؛ بلکه چنان درگیر بد ترین تنش های داخلی، بحران های جیوپولیتیک و عرصه ی رقابت های قدرت های جهانی اند که تاریخ در آنها به بدترین شکل هر روز بدتر از روز دیگر تکرار می شود؛ تکرار نامیمون و وحشتناکی که از برج و باروی آن عقب گرایی منحط، افراطیت کشنده و مسخ و تحریف ارزش ها زبانه می کشند و انسانیت، آگاهی، آزادی و عدالت در آنها سخت ضجه می کشند. با تاسف که امروز این کشور ها بیش از هر زمانی با دشواری های دست و پا گیر و رنج های بی شمار دچار هستند. دردبارتر اینکه در شماری از این کشور ها مانند افغانستان باب خرد ورزی چنان در حال بسته شدن و انحطاط فکری در آن در حال حکمروایی است که گنجینه ی عقل و تعقل در درون انسان های این سرزمین در حال دفن شدن است تا اثر پذیری عقلانیت در زنده گی فردی و جمعی آنان از میان برود. انسان بسیاری از کشور های در حال بحران چنان صدمه ی جسمی و روانی دیده که هر گونه امید به زنده گی آینده و اراده ی تغییر برای کشور های شان را از دست داده اند و شور و شعف زنده گی در آنان به کلی مرده است. انسان های اين سرزمين ها بدون اینکه خود اراده ای داشته باشند؛ بی صبرانه منتظر اند که " دستی از غیب برون آید و کاری بکند.
حال پرسش این است که چگونه شده تا یک باره انسان هایی در این سرزمین ها در لاک زنده گی فرو بروند و در برابر ظلم و بیداد و تعصب و افراطیت و انحطاط فکری و فرهنگی سکوت اختیار کنند که دیروز با دستان خالی شهامت و شجاعت حمله بر تانک های زرهی دشمن را داشتند؛ اما اکنون مردمان این کشور ها چنان درگیر بحران های سیاسی، امنیتی، اقتصادی و فرهنگی هستند که تقدیر و سرنوشتی را که مردمان آنها باید آن را با دستان خود رقم بزنند، برعکس منتظر اند تا دیگران آن سرنوشت شان را تعیین کنند. هرچند پاسخ این پرسش از حوصله ی این نوشته بالا است و نیاز به بررسی ها و تحقیقات علمی جامعه شناسانه، کتابخانه ای و میدانی دارد که چگونه شور آزادی خواهی و بیداد ستیزی و استعمار زدایی در کشور های جهان سوم دیروز، بویژه در جهان اسلام یک باره خاموش گرایید است.
این در حالی بود که جهان بعد از دهه ی هشتاد پس از انقلاب اسلامی در ایران شاهد شگوفایی های جنبش های آزادی بخش در سراسر جهان بویژه در جهان اسلام بودند که به فروپاشی شوروی و فروریزی دیوار برلین انجامید؛ اما این جنب و جوش قربانی جنگ های تنظیمی، توطیه ی آی اس آی و جا طلبی های رهبران و فرماندهان جهادی افغانستان گردید. بار دیگر این شور و هلهله در سال 2011 پس از انقلاب در سودان و برکناری زین العابدین بن علی در بهار عربی رخ بنمود با تاسف که این جنب و جوش آزادی خواهی و استبداد ستیزی پس از استعفای حسنی مبارک در نتیجه ی اشتباه های رهبران اخوان المسلمین و گروه های هم پیمان آنان در مصر و کودتای السیسی و سرنگونی حکومت مرسی پایان یافت. این پایان به سود گروههای افراطی و سلفی و متحجر در جهان اسلام تمام شد و این گروهها مثل طالبان در افغانستان، تی تی پی در پاکستان، القاعده و داعش در سوریه و عراق با همکاری شبکه های استخباراتی با قوت تمام به مانور آغاز کردند. این گروهها که در واقع بخشی از اشتباه های جبران ناپذیر اسلام سیاسی اخوان مصر و شاخه های آن در سایر کشور های اسلامی مانند افغانستان بود؛ سبب تقویت گروههای افراطی مانند طالبان، القاعده و داعش گردید و به شکست کامل اسلام سیاسی انجامید. این شکست و ریخت ها نه تنها گلیم اسلام سیاسی را جمع کرد؛ بلکه ضربه ی محکمی به سایر جنبش های آزادی خواهی و عدالت طلبانه ی جهان وارد کرد.
این شکست ها نه تنها پی آمد های زشت و خونینی را در افغانستان و سوریه و عراق و لیبی و تونس، یمن و ... به بار آورد؛ بلکه چنان تکانه ای مدحش در سراسر جهان، بویژه در جهان اسلام وارد کرد که با به قدرت رسانده شدن طالبان آخرین آرزو های نه تنها مردم افغانستان؛ بلکه مردمان سراسر جهان به یاس بدل گردید. این یاس به انزجار و نفرتی در مردم افغانستان تبدیل شده که نه تنها امید به زنده گی؛ بلکه امید به آینده و شور مبارزه و مقاومت را نیز از آنان گرفته است. این حالت شور و آزادی خواهی مردمان جهان سومی پیشین را از بین برده و نوعی باور های تقدیری را در آنان تقویت کرده است. با تاسف که این حالت پس از حکومت طالبان در افغانستان به نقطه ی اوج رسیده است. مردم افغانستان با توجه به خیانت ها و جفا ها و جنایت های زمامداران و سیاستگران افغانستان در چند دهه ی اخیر چنان احساس بی پناهی میکنند که به رهبری هیچ کسی باور ندارند و رهبران کنونی را استفراغ نموده اند. چه رسد به اینکه در رکاب آنان به مبارزه ادامه بدهند. این بی باوری نه تنها احساسات مبارزه طلبی آنان را محو کرده و باورمندی آنان را به مبارزه از میان برده است؛ بلکه آنان را محکوم به زنده گی جبری گردانیده و منتظر اند تا از بیرون دستی آید و سرنوشت آنان را از سر رقم بزند تا آنان از نعمت های آزادی، آگاهی و عدالت برخوردار شوند.
از آنچه گفته آمد، عوامل زیادی دست بدست هم داده تا کشور های درگیر منازعه، بویژه افغانستان را به این سیاه بختی و سیاه روزی رسانده است. از جمله به عواملی چون؛ توطیه زده گی، مداخله ی شبکه های استخباراتی، بحران جیوپولیتیک، پیچیده گی و دشواری بحران، خستگی از مبارزه، اشتباه راهبردی، رفاه اقتصادی، فرسایشی شدن مبارزه، ناتوانی مدیریتی و وابستگی های استخباراتی رهبران و سیاستگران به شبکه های استخباراتی منطقه و جهان، و ... میتوان اشاره نمود.در این میان تضادهای قومی، فرهنگی، تاریخی، دینی و موقعیت جغرافیایی و جیوپولیتیک در نتیجه ی رقابت های توسعه طلبانه ی قدرت های بزرگ بخشی از عوامل زمینه ساز بروز بحران در کشور های بحران زده بویژه افغانستان به شمار می روند که زمینه ساز وضعیت بد کنونی در کشور های بحران زده ی اسلامی شده است.
این حالت زمینه را برای بازیگرانی فراهم ساخته که در رقابت با چین و روسیه در پی گسترش قدرت خود در منطقه ی غرب و جنوب آسیا هستند. در راس این بحران ها بحران جیوپولیتیک قرار دارد که عرصه ی مانور بازیگران جهانی قرار گرفته است. این بازیگران تلاش میکنند تا زمینە ی ایجاد بحران در حوزه ی جغرافیایی یا بحران جیوپولیتیک در کشور های رقیب را ایجاد کنند. بحران جیوپولیتیک در واقع عامل اصلی و کلیدی رنج های بی پایان میلیون ها انسان در منطقه ی ما است که امروز تحت حاکمیت ستمگرانه و زن ستیز و آموزش ستیز طالبان در افغانستان زنده گی می کنند. بحران جیوپولیتیک وضعیتی است که در آن منابع جغرافیایی قدرت، منبع اصلی منازعه، کشمکش، اختلاف بین بازیگران در مناسبات محلی، ملی، منطقه ای و جهانی باشد. این بحران زمانی ایجاد میشود که بازیگران در مناسبات محلی، ملی، منطقه ای و جهانی خود روی یک یا چند منبع جغرافیایی قدرت با یکدیگر اختلاف داشته باشند و با یکدیگر رقابت کنند.
با تاسف که آشفتگی در عرصە های سیاست بویژه در کشور های اسلامی مثل افغانستان سبب پیچیده گی پدیدههای سیاسی و جیوپولیتیک در این کشور ها شده است که این پیوندی معنادار و عمیق بین مؤلفه های جغرافیای سیاسی و بحرانهای جیوپولیتیک را در منطقه به بار آورده است. این بحران دوامدار در منطقه نه تنها زمینه را برای شکل گیری گروه های افراطی، افزایش و تعمیق خالیگاه های دولت، سمت گرایی و قوم گرایی سیاسی، قلمروخواهی و قلمروطلبی در افغانستان و سایر کشور های اسلامی فراهم کرده است؛ بلکه نوعی یاس به زنده گی، دل زده گی، بی تفاوتی نسبت به آینده و بی باوری به مبارزه را نیز در میان مردم ایجاد کرده است که آینده ی خطرناک را در قبال کشور های درگیر بحران رقم می زند.
پژوهش ها نشان می دهد که جهان اسلام با توجه به اهمیت راهبردی و جیوایکونومیک، بویژه افغانستان در وضعیتی قرار دارد که در آن منابع جغرافیایی قدرت، به عنوان منبع اصلی منازعه، کشمکش، اختلاف میان بازیگران در مناسبات فروملی، ملی، منطقه ای و جهانی قرار گرفته است. هرچند تراژدی جیوپولیتیک در جهان اسلام بعد از قرن یازدهم آغاز شده؛ اما پس از پیمودن فرود و فراز اکنون به اوج خود رسید است. این موضوع پس از آن اهمیت پیدا کرد که در دهه های اخیر با توجه به روند جهانی شدن در حوزه های گوناگون، رشد ارتباطات فرهنگها؛ منابع جغرافیایی قدرت در سرزمین های گوناگون بویژه کشور های اسلامی و دگرگونیهای گسترده ای که در حوزە ی دانش جیوپولیتیک رخ داده، عرصه های مطالعاتی آن را افزایش داده است. در این ميان جیوپولیتیک جهان اسلام به مثابه ی بیشترین کشور های درگیر بحران یکی از موارد مهم در دانش جیوپولیتیک قرار گرفته است؛ اما بنا بر موجودیت بحرانهای مختلف جیوپولیتیکی در میان کشور های اسلامی، استفاده ی مناسب از تواناییهای جغرافیایی مجموعە ی جهان اسلامی نشده است. بحران های جیوپولیتیکی موجود در جهان اسلام بر بنباد منابع جغرافیای قدرت و مناسبات سیاسی میان بازیگران شکل گرفته است که بر پایە ی استفاده از منابع جغرافیای قدرت شکل گرفته و چرخە ی مناسبات میان بازیگران را تحت تأثیر قرار داده است. منابع جغرافیای قدرت در چهار بعد شناخت، کسب، بهره وری و حفظ منابع جغرافیای قدرت دسته بندی شده اند و به همین گونه مناسبات سیاسی بازیگران در چهار بعد مقیاس مناسبات، شکل مناسبات، سطح قدرت و نقش آفرینی بازیگران و استراتژیهای بازیگران دسته بندی شده اند که هر یک به جایی عرصه ی مانور قدرت های رقیب قرار گرفته است. به صورت کل گفته می توان که بحرانهای جیوپولیتیک کشور ها بویژه جهان اسلام برخاسته از مناسبات سیاسی بین بازیگران بوده است و منابع جغرافیای قدرت را نیز تحت تأثیر قرار داده است.
عامل اصلی اين بحران موجودیت اختلاف میان کشور ها و گروه های اسلامی است که سبب بروز شگاف های ژرف میان آنان شده، به تدریج با عوامل جغرافیایی پیوند خورده است و امروز سبب اختلاف های عمیق میان مسلمانان و گروه ها و کشور های اسلامی شده است. تاسف بار اینکه این حالت دین زدایی و نفرت از دین اسلام را به مرحله ای رسانده است که غرب صدها سال دیگر را پیش بین بود تا اسلام گریزی به این مرحله برسید.
این وضعیت نه تنها تیغ از دمار مردمان افغانستان، سوریه، عراق، یمن، فلسطین و ... بیرون کرده است؛ بلکه حتا زنده گی نسل های آینده ی این سرزمین ها را نیز به ابهام کشانده است تا زمانیکه بحران جیوپولیتیک در منطقه های بحران زده وجود داشته باشد. هرگز این کشور ها بر سکوی رفاه و خوش بختی تمکین نخواهند نمود؛ بلکه با ظهور و به قدرت رسیدن روز افزون گروههای تروریستی در کشور های منطقه و جهان سناریوی بازی با تروريسم و تعامل با گروههای تروریستی افزون تر می شود. این یک روی سکه ی بازی است و روی سکه ی دوم این بازی خطرناک تر از روی سکه ی دوم آن است؛ زیرا وضعیت کنونی که در آن سکوت، بی تفاوتی و فرار در موجی از فقر و بیکاری در جهان سوم دیروز بیداد می کند. نه تنها جهان اعتراض ها و حادثه آفرین دیروز را به دنیای حادثه پذیر بدل کرده است؛ بلکه حرص و طمع قدرت های بزرگ را در رشته ای از توطیه های پیهم برای بلعیدن این کشور ها افزونتر گردانیده است. در همین حال وارثان جهان سوم دیروز چنان درگیر بحران های جیوپولیتیک، جیو استراتیژیک و جیوایکونومیک هستند و خویش را در زندان روابط اقتصادی مافیایی و ظالمانه ی قدرت های بزرگ می بینند که به گونه ای خود را در حال بلاتکلیفی احساس می کنند. مردمان این کشور ها بدین باور رسیده اند که قدرت های شیطانی منطقه و شبکه های جهنمی قدرت های بزرگ روز تا روز تاب جنبیدن و نه گفتن را از آنان می گیرند. آشکار است که این حالت، جهان سوم دیروز را عرصه ی رقابت های تسلیحاتی، استخباراتی و جولانگاه جیوپولیتیک قدرت های بزرگ و شرکای شبکه های استخباراتی منطقه ای آنها نموده و می نماید. این حالت تصویر غم انگیز و دردبار آینده ی جهان سومی های دیروز را در انبان قدرت های بزرگ به گونه ی بیرحمانه ای به نمایش می گذارد. یاهو
20 اگست 2023